۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

رفتن به رستوران در امریکا

وقتی تازه وارد امریکا میشوید, رفتن به رستوران و سفارش غذا یک از مسائلی است که ممکن است شما را آزار دهد. سعی میکنم نکاتی را که در این رابطه به ذهنم میرسد برایتان بنویسم

اولین نکته ای که به چشمتان میخورد این است که در رستورانها وقتی سفارش غذا میدهید گارسن دست از سر شما بر نمیدارد و شروع میکند به طرح سوالات مختلف. شما نمیتوانید از زیر سوالها در بروید و حتما باید پاسخ قانع کننده ای به او بدهید.

مثلا وقتی به یک چلوکبابی در ایران میروید وقتی میگویید زرشک پلو با مرغ میخواهید اگر خیلی جای باکلاسی باشد ممکن است از شما سوال کنند که ران مرغ را ترجیح میدهید یا سینه. و در نهایت هم همان چیزی را که خودشان دوست دارند برایتان میاورند. در ضمن در ایران شما مشکلی برای فهم سوال و یا پاسخ دادن به آن ندارید و اگر دو تا سوال دیگر هم بکند ممکن است عصبی شوید و بگویید آقا وردار بیار دیگه چقدر سوال میکنی.

ولی در اینجا وضعیت متفاوت است و در هر رستورانی که میخواهید بروید همان دلهره ای در شما ایجاد خواهد شد که شب قبل از امتحان داشتید. متاسفانه هر رستوران و هر غذا سوالات خاص خودش را دارد و شما نمیتوانید از قبل همه آنها را حدس بزنید و حفظ کنید. به همین خاطر ممکن است تا مدتی فقط همان غذایی را سفارش دهید که جواب سوالات مربوط به آن را بلدید. این سوالات اغلب مربوط به نوع ترکیبات غذا و نحوه پخت آن میشود. مثلا برای گوشت از شما میپرسند که چقدر پخته باشد و یا اگر غذایتان برنج داشته باشد نوع برنج را از شما میپرسند و یا در بسیاری از غذاها ترکیبی از حبوبات هست که شما میتوانید از بین آنها یکی را انتخاب کنید.

ولی همه این کارها مستلزم این است که شما معنی همه آن چیزها را بدانید و در ضمن متوجه سوال گارسن هم بشوید. بعد از مدتی شما یاد میگیرید که هول نشوید و بعد از سوالش سوال کنید که انتخابها چیست. سپس گارسن اسم تمام انتخابها را میگوید و شما یکی از آنهایی را که گفتنش راحت تر است انتخاب میکنید. ساندویچی های اینجا هم همینطور است وقتی اینجا به یک Delly یا همان ساندویچی خودمان میروید اول نوع نان را از شما سوال میکنند. بعد اندازه نان را به اینچ. بعد میپرسند که چه سسهایی دوست دارید روی آن بریزند. بعد میپرسند که آیا سرد میخواهید یا تست کند. بعد شما دانه به دانه باید بگویید که مثلا کاهو, گوجه فرنگی, زیتون, جعفری و چیزهای دیگر اضافه کند البته میتوانید بگویید everything on it که خودش یک چیزهایی برای خودش میریزد البته باید نوع غذا را هم بگویید که مثلا چه نوع کالباسی میخواهید. بعد از شما سوال میکنند که پنیر میخواهید یا نه و اگر گفتید بله میپرسند چه نوع پنیری. شما باید حداقل اسم سه یا چهار نوع پنیر را بدانید و انتخاب کنید. بعد در آخر سر از شما میپرسند که میخوری یا میبری.

در خیلی از رستورانها وسط غذا به میز شما میایند و از شما سوال میکنند که از غذا راضی هستید یا نه. شما در هر شرایطی اگر از غذایتان راضی نیستید و یا آن را دوست ندارید میتوانید آن را عوض کنید و اگر غذایتان اضافه آمد میتوانید درخواست جعبه کنید تا مابقی آن را با خودتان ببرید. این کار در امریکا بسیار عادی و پسندیده است و نیازی نیست که بگویید پسمانده غذا را برای سگم میخواهم.

در تمام رستورانها دادن انعام اجباری نیست ولی عرف است و در نهایت شما مجبورید پرداخت کنید. نحوه محاسبه انعام این است که هر مقداری که مالیات میشود شما باید دو برابر آن انعام بدهید. مثلا اگر غذای شما 10 دلار شده است و مالیاتش 1.5 دلار شما باید 3 دلار انعام بدهید که مجموع آن میشود 14.5 دلار. پس وقتی قیمت را در منوی غذا میبینید حساب تکس و انعام آن را هم داشته باشید.

اگر با دوستانتان به رستوران میروید معمولا دو راه برای پرداخت صورتحساب وجود دارد. اگر خیلی با هم صمیمی و دوست هستید کل مبلغ را تقسیم بر تعداد افراد میکنید و هر کس سهم خود را میپردازد. راه دوم اینکه اگر زیاد صمیمی نیستید هر کس جداگانه حساب خودش را میپردازد. البته چون صورتحساب برای میز تهیه میشود این روش زیاد معمول نیست. افرادی که دوره ای به رستوران میروند هم ممکن است نوبتی میز را حساب کنند.

در رستورانها برای آبجو از شما سوال میکنند که آبجوی بطری میخواهید و یا tapیا بار. در واقع آبجوی بار بشکه ای است و با شما لیوانی حساب میکنند. درباره شراب هم که انواع شراب قرمز و سفید وجود دارد که میتوانید از گارسن در مورد هر کدام سوال کنید.

در امریکا جدا از رستورانها زنجیره ای که زیاد هم سالم نیستند رستورانهای محلی زیادی وجود دارد که هر کدام ممکن است برای یک نوع غذا معروف باشند. مثلا ممکن است یک فروشگاه فقط سوپ بفروشد و دیگری فقط ساندویچ. ولی عمده تقسیم بندی این رستورانها مربوط به ملیت آنها میشود. مثلا رستوران چینی, مکزیکی, تایلندی و غیره که بعد از مدتی با آنها آشنا میشوید.

امریکایی ها در سر میز و موقع غذا خوردن به شدت در دستمال غذای خودشان فین میکنند طوری که شما احساس میکنید مغز سرشان به سمت خروجی بینیشان سرازیر میشود. این کار در امریکا عادی است و آن را بد نمیدانند بنابراین زیاد شوکه نشوید. دفعه اولی که من با یک امریکایی در یک رستوران شام خوردم و این عمل از او ساطع شد با صدای بلند و به فارسی گفتم خاک توی اون سرت کنند. و وقتی گفت یعنی چی؟ گفتم این عبارت در زبان ما مثل کلمه عافیت باشه میماند که شما بعد از عطسه میگویید. ما هم بعد از فین میگوییم خاک توی سرت کنند.

ولی در عوض امریکاییها به هیچ عنوان محتویات داخل دهانشان را به نمایش نمیگذارند و این کار برای آنها نهایت بی تربیتی است و اگر ببینند رویشان را برمیگردانند. اگر در حین غذا خوردن از یک امریکایی سوال کنید با انگشت به دهانش اشاره میکند یعنی اینکه لطفا صبر کنید تا غذایم را قورت دهم و بعد جوابتان را بگویم.

اگر صدایی از شما خارج شد مانند سکسکه, عاروق, عطسه, سرفه و یا هر صدای غیر ارادی دیگر فقط باید معذرت خواهی کنید و به کار و یا صحبت خودتان ادامه دهید.

این چیزهایی بود که من در مورد رستوران و غذا خودن یادم آمد و امیدوارم بدردتان بخورد.

۸ نظر:

  1. Perfect!
    Thanks for advices.

    پاسخحذف
  2. سلام.
    ممنون از مطلبی که نوشتی. من هم توی کانادا تجربه مشابهی رو دارم.
    یه نکته می خواستم بگم و اون این که آبجو از TAP هستش نه از TAB.


    ممنون

    پاسخحذف
  3. اين داستان فين كردن خيلي رقت انگيزه ! اينه كه ميگن فرهنگ غرب داره رو به انحطاط ميره !!!!!

    پاسخحذف
  4. kheili bamaze bud :))

    koli mikhandam neveshtehatuno mikhunam

    پاسخحذف
  5. kheily jaleb bod,rastesh man ye konferanse dar morede farhange keshvarhaye digar dashtam ke in mataleb kheily komakam kard

    پاسخحذف
  6. واقعاً این تیکه فین کردنش منو به خنده انداخت خیلییییییییییییییی باحال بود ! :)))))

    پاسخحذف
  7. سلام
    من همین امروز این وبلاگتون رو دیدم و با اینکه خیلی کار تو شرکت داشتم، اکثر پست هاتون رو هم خوندم و هم واسه خودم مرتب کردم، نگه داشتم تا خدا رو چه دیدی بعدها ممکنه لازم بشه!
    راستش دیگه نتونستم خودم رو نگهدارم، با این پست غش غش خندیدم و خیلی بد شد، یک سوال هم داشتم :
    من الان 6-7 سال هست برنامه نویس هستم، اولین برنامه های جدی ام هم با همین پورت سریال (RS232) برای یک سانترال پاناسونیک بود ولی الان با VoIP و شبکه های مخابراتی و Call Center و اینا کار میکنم و دو سه تا هم مقاله نوشتم ولی بقول شما، تو همون سبزی فروشی ها پبداش کردم و تو یه نشریه الکترونیکی دادم گذاشتن!
    میخواستم ببینم برای یه شخصی با شرایط من (متاهل، 30 ساله و بدون سرمایه اونچنانی و لیسانس نرم افزار و ...) و خسته از شرایط اینجا با توجه به تحربه هاتون امکان رفتن به کدوم یکی از کشورهای دنیا تجویز میشه؟ چی کار کنم بهتره؟ سوال مهاجرتی نیست، منظورم چه سبک زندگی رو دنبال کردن و دنبال چی بودن رو از بیرون گود شما صلاح میدونی؟

    پاسخحذف
  8. خیلی جالب بود. اینا رو ابداً نمی دونستم. خوب شد گفتین، آخه تا چند وقت دیگه باید به نیویورک برم و اینا شاید بتونه خیلی مفید باشه.
    سپاس از شما

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.