۱۳۹۳ دی ۱۱, پنجشنبه

پشم شکلاتی حاج عبدلله

چند وقت پیش یک روز صبح زود از خواب بیدار شدم که کار کنم. آخر من دو روز در هفته را از خانه کار می کنم و سه روز دیگر هفته را هم به صورت نیمه وقت به محل کار می روم. در خانه جدید یک اطاق کار برای خودم ساخته ام که برای کار کردن به مراتب شرایط بهتری از اداره دارد که اهم آن هم سکوت است. سرتان را درد نیاورم آن روز صبح هم یکی از همان روزهایی بود که می خواستم از خانه کار کنم. اول قهوه دم کردم و منتظر شدم که دستگاه قهوه جوش کار پر سر و صدای خودش را تمام کند. بعد قهوه را در فنجان ریختم و کمی شیر به آن اضافه کردم و دو عدد شکر مصنوعی به آن اضافه کردم و آن را با قاشق چای خوری هم زدم. در تمام این مدت چشمانم به بقایای یک کیک شکلاتی توت فرنگی بود که بر روی میز نهار خوری به من چشمک می زد. سپس فنجان قهوه را به دست گرفتم و با دست دیگر آن کیک شکلاتی را برداشتم و با خود به اطاق کار بردم. وقتی در کیک را باز کردم خودم را در برابر پشم شکلاتی حاج عبدالله دیدم. تمام توت فرنگی های روی کیک به بلندی پشم حاج عبدالله مو در آورده بود. در همان جا بود که دستی متفکرانه به چانه ام کشیدم و گفتم عجب!

من و اقدامات مقتضی سلیقه فیلمیایی متفاوتی داریم. او بیشتر فیلم هایی را دوست دارد که چند تا خانم دور هم جمع می شوند و به امورات زنانه می پردازند و من بیشتر فیلم هایی را دوست دارم که نویسنده فیلم نامه مرزهای تخیل را دریده است و به قول ما از خالی بنده کم نگذاشته است. اقدامات مقتضی به این گونه فیلم هایی که من می بینم می گوید فیلم های تخمی تخیلی. جالبی این دسته از فیلم ها برای من این است که با دیدن هر کدام از آن ها جهان بینی من تکمیل تر می شود! بنابراین می توان اسم جهان بینی من را گذاشت جهان بینی تخمی تخیلی و یا جهان بینی پشم حاج عبداللهی. معمولا این نوع جهان بینی ها حاصل شکم سیری و یا درد بی دردی است و باعث می شود که انسان به جای فکر کردن به امور دنیوی همچون نان شب و اجاره خانه به امور اخروی و یا ماورایی اندیشه در کند. برای همین است که بسیاری از حضرات آیاتی که شکمشان به مراتب از من سیر تر است جهان بینی های پیچیده تر و تخمی تخیلی تری نسبت به من دارند به طوری که خودشان هم شبیه به پشم حاج عبدلله شده اند. حال بپردازیم به این که شکم سیری چه نوع جهان بینی را برای من به ارمغان آورده است.

عرضم به حضور انور مبارک شما که وقتی آن پشم های روی توت فرنگی را دیدم اول حالم گرفته شد و کلی غر زدم ولی بعد با خودم فکر کردم که این پروسه ای که باعث شده است توت فرنگی های آن کیک شکلاتی لذیذ پشم حاج عبداللهی در بیاورند همان چیزی است که ما به آن فساد می گوییم. البته نه آن فسادی که در حاکمیت و اقتصاد و جامعه برخی کشورهای معلوم الحال وجود دارد بلکه آن فسادی که طبیعت بر عوامل خودش تحمیل می کند تا آنها را با گذشت زمان به نفع بقای خودش متغیر کند. گاهی نتیجه این تغییرات به نفع انسان است و گاهی هم ما از آن خوشمان نمی آید ولی به هر حال این یک روند طبیعی است که بر تمام موجوداتی که محصور در عامل زمان هستند رخ می دهد و در نهایت به چرخه طبیعت کمک می کند. مثلا وقتی که ما به سرای باقی می شتابیم و یا ما را به سرای باقی می شتابانند بدن ما می گندد و به کود طبیعی برای رشد گیاهان تبدیل می شود و خاک را برای آفرینش دوباره حاصلخیز می کند. ولی این وسط انگار که بالا تر از دست طبیعت هم دستی وجود دارد که عاملی برای فساد خود طبیعت به وجود آورده است تا آن را ویران کند. در واقع طبیعت هم ویرانگر خودش را در دل خودش پرورش می دهد. این عامل که ویرانگر اصلی فساد طبیعی و یا فساد پشم حاج عبداللهی است چیزی نیست جز هوش.

اشتباه نکنید. هوش اصلا چیزی نیست که متعلق به انسان باشد بلکه انسان فقط یک موجودی است که قابلیت میزبانی هوش را دارد. وقتی که اولین کلنگ توسط انسان های اولیه ساخته شد به این معنی بود که کره زمین آلوده به ویروسی به نام انسان شد که به مرور زمان آن را ویران کنند. همان طوری که ویروس هوشمند یک بیماری در بدن انسان رخنه می کند و آن را بر طبق برنامه های خودش و بر خلاف روند طبیعی به پیش می برد انسان هوشمند هم کره زمین را به میل خودش و بر خلاف روند طبیعی آن تغییر داده و می دهد. البته کره زمین هم خودش فقط یک سلول کوچکی از مجموعه بی شمار اجرام آسمانی است که خدا می داند همه آنها متعلق به کدام موجود غول فشم دیگری است. ولی به نظر من نباید گول بزرگی و کوچکی آفریده ها را بخوریم چون مقیاس های فیزیک کلاسیک که ما به آن ابعاد می گوییم محصور و وابسته به زمان هستند و مثلا اگر ما به زمان صفر بازگردیم تمام آنها یک اندازه و یا بی اندازه می شوند. تنها چیزی که باقی می ماند کدها و قوانین آفرینش است که همیشه می توانند میزبانی همچون آفریده برای خود پیدا کنند.

خلاصه کلام این که با توجه به جهان بینی پشم حاج عبداللهی بنده انسان ذاتا و به واسطه داشتن هوش خود مفسد فی الارض است مگر کسانی که واقعا گاوهایی در ظاهر انسان هستند و از مخ تعطیل هستند که آنها هیچ ضرری برای طبیعت ندارند و اگر هزاران سال هم از زمان خلقت آنها بگذرد همان هستند که بودند و خواهند بود. مفسد فی الارض کسی است که شعور دارد و می فهمد و می تواند دنیا را بر اساس نیاز خود تغییر دهد. ولی در میان انسان های آلوده به هوش هم کسانی هستند که همچون ویروس های با هوش تری مثل ویروس سرما خوردگی برای بقای بیشتر خود میزبان خود را از بین نمی برند تا بتوانند زنده بمانند و از منابع آن استفاده کنند.مثلا بسیاری از انسان ها مثل ویروس ابولا هستند و اگر آنها را به حال خود رها کنید تمام درخت ها را قطع می کنند و تمام دریاچه ها و منابع طبیعی و اتمسفر کره زمین را در مدت کوتاهی از بین می برند. ولی بعضی از انسان ها مثل ویروس هایی هستند که هوش بیشتری دارند و می خواهند میزبان خود را سرپا و سرحال نگه دارند تا امکان انتقال و انتشار آنها بیشتر شود. ولی در نهایت بر اساس این جهانبینی تخمی تخیلی و یا پشم حاج عبداللهی بنده تمام انسان ها برای طبیعت ویروسی هستند که آخر و عاقبت آن را به نابودی می کشاند.

این فلسفه ها پس از دیدن چند فیلم خالخال پشمی در من پدیدار شد که گفتم شما را هم از این خوان بی نصیب نگذارم ولی نگران نباشید خودش رفع می شود!

در ضمن سال جدید میلادی هم مبارک.