۱۳۹۲ آذر ۱۱, دوشنبه

فمنیست های ایرانی


درست یادم نمی آید ولی شاید در یکی از پست های قدیمی در مورد وضعیت زنان در ایران و مقایسه آنها با امریکا چیزهایی نوشته باشم ولی شاید هم ننوشته باشم چون من خیلی عادت ندارم که به امور نسوان وارد شوم. ولی حالا پیش خودم گفتم که ممکن است شما بخواهید بدانید که نظر من در این گونه موارد چیست و دوست داشته باشید که دیدگاه عمومی خودم را در مورد آن بیان کنم. قبل از هر چیز اجازه بدهید تا بگویم که من طرف دار برابری حقوق زن و مرد و دو جنسی و حتی انسان های بی جنس هستم. به این معنی که هر انسان دوپا ضمن رعایت حقوق دیگر جانداران این کره خاکی باید بدون این که جنسیت او در نظر گرفته شود از حقوق انسانی برابری برخوردار باشد. متاسفانه در فرهنگ و قانون فعلی حاکم در ایران جنسیت انسان نقش به سزایی در تعیین حقوق انسانی او دارد در حالی که در کشوری مثل امریکا با این که ممکن است رگه هایی از تبعیض جنسی در فرهنگ عوام باقی مانده باشد ولی قانون حاکم بر کشور جنسیت انسان را در موازین خود لحاظ نمی کند. هم سنگی جنسی و نژادی شالوده قانون اساسی در کشوری مثل امریکا است به گونه ای که شما حتی در بسیاری از موارد اجازه ندارید که در مورد جنسیت, نژاد و یا مذهب افراد سوال کنید چه برسد به این که بخواهید آنها را بر طبق آن گزینش کنید و یا حقوق انسانی آنها را نسبت به آن دسته بندی کنید. فمنسیت ها طلایه دار برایری حقوق جنسی در امریکا و دیگر کشورهای غربی هستند.

ولی از آنجایی که ما استاد الگوبرداری ناقص و کج و کوله از دنیای غرب هستیم جنبش فمنیستی ایران هم یک چیزی در مایه های شتر گاو پلنگ است و نسخه ایرانی شده آن به گونه ای است که نه تنها برابری جنسی در تعاریف من درآوردی آن به چشم نمی خورد بلکه به یک چیزی شبیه به زن گرایی و یا مرد ستیزی تبدیل شده است. البته به خاطر ظلمی که در طول سالیان دراز به جنس زن و هم چنس گرایان در کشورهایی شبیه به ایران شده است به وجود آمدن چنین جنبش هایی طبیعی است ولی باید آگاه بود که باورهای آنها با مفاهیم فمنیستی در دنیای غرب فاصله بسیار زیادی دارند. آنها سعی می کنند با متمایز کردن هر چه بیشتر زنان از متن جامعه از آنها محافظت کنند و از آسیب هایی که به آنها از جانب مردان وارد می شود جلوگیری کنند. علت اصلی انحراف جنبش فمنیستی در ایران هم نبودن ساختار قانونی و فرهنگی برای پیاده سازی آن است که در این مورد می شود آن را با دموکراسی مقایسه کرد که همواره در کشوری مثل ایران ناخواسته به سمت دیکتاتوری می رود. باید اعتراف کنم که فرهنگ ایرانی چه اصیل و چه معرب آن حاوی موارد بسیاری است که با اعمال تساوی جنسی و مذهبی و نژادی انسان ها مشکل اساسی دارد و بدون اصلاحات ساختاری در آن هر جنبش تساوی خواهانه ای به بیراهه کشیده می شود و دموکراسی را هم سراب می کند.

حالا این بحث کلی را ول کنید چون من می خواهم در مورد آزار جنسی زنان در ایران صحبت کنم. یکی از اشتباهات بزرگی که فمنیست های ایرانی می کنند این است که چالش آزار و سوء استفاده جنسی زنان و کودکان را در جامعه ایران به مبحث تبعیض جنسی ربط می دهند و آن را نتیجه سالهای دراز سلطه جویی جنس مرد می دانند در حالی که این ارتباط کاملا اشتباه و بی ربط است. جنسیت گرایی یک نظام باوری و عقیدتی است که موافقان و مخالفان خودش را دارد و در دنیای شرق و مخصوصا جوامع مذهبی رواج بیشتری دارد در حالی که سوء استفاده جنسی یک آسیب اجتماعی و روانی است که متاسفانه در فرهنگ ایرانی می تواند منشا تربیتی و باوری داشته باشد. اصولا سوء استفاده کردن یکی از مشکلاتی است که سال های درازی است که جامعه ایران را آزار می دهد. سوء استفاده مالی, سوء استفاده مقامی و سوء استفاده جنسی در ذات خود یکسان هستند و نتیجه و آثار مخرب یکسانی از خود به جای می گذارند.به عنوان مثال اختلاس مالی از یک اداره, استفاده از مقام و قدرت برای راهبرد مقاصد شخصی, گران فروشی و ماهی گرفتن از آب گل آلود و سوء استفاده از جهل و نادانی دیگران برای منافع شخصی دقیقا همان انگیزه هایی هستند که به سوء استفاده های جنسی نیز منتهی می گردند. آن انسانی که می خواهد از دوران مدیریت خودش بیشترین سود و منفعت شخصی را ببرد و به عاقبت کار و تاثیر منفی آن بر دیگران اهمیت نمی دهد وقتی که در تاکسی در کنار یک دختر نشسته است فقط می خواهد خودش نهایت لذت را ببرد و اصلا برایش اهمیت ندارد که آن دختر در کنار او زجر می کشد. البته همان دختر هم در موارد دیگر ممکن است از دیگران سوء استفاده کند بنابراین نباید برای فرهنگ مخرب سوء استفاده کردن در جامعه جنسیت خاصی را لحاظ کرد. سوء استفاده کردن از دیگران نتیجه ترکیبی از خودخواهی, زیاده خواهی و بی توجهی به حقوق انسان های دیگر است که متاسفانه در جامعه کنونی ایران رواج زیادی دارد. کسی که آشغال را از پنجره ماشین خود به بیرون پرت می کند و یا در رانندگی به هر شیوه ای فقط می خواهد راه خودش را باز کند همان کسی است که اگر بتواند و زورش برسد از اندام یک انسان دیگر هم در جهت لذت خودش و بدون خواست او استفاده می کند. کسی که پول کلانی را اختلاس می کند و به عاقبت انسان هایی که پشت سر خود می گذارد کوچک ترین توجهی نمی کند همان کسی است که در مواجهه جنسی با دیگران هم فقط تمایلات و لذت های شخصی خودش را در نظر می گیرد. 

البته به خاطر نوع غریزه و تمایلات جنسی که وجود دارد آزارهای جنسی بیشتر از جانب مردها صورت می گیرد ولی این مسئله نباید آدم را به اشتباه وادارد زیرا سرچشمه سوء استفاده جنسی چیزی نیست که به جنسیت خاصی مربوط باشد و درمان آن هم باید در فرهنگ و باورهای جامعه صورت پذیرد. سوء استفاده جنسی از نوع همان سوء استفاده ای است که مثلا ممکن است یک مدیر زن از کارمندان زیر دست خودش بکند. اگر کسی که آشغال در رودخانه می ریزد و یا در روز سیزده بدر طبیعت را به زباله دان تبدیل می کند پیش خودش نگوید که گور پدر نفر بعدی که با وجود این زباله به مشکل بر می خورد مطمئن باشید که یک مردی که در تاکسی و یا اتوبوس در کنار یک خانم ایستاده است نمی گوید گور پدر این زن که چه احساسی دارد و من تا می توانم باید از این شرایط خاصی که پیش آمده است و مثلا یک جای آن زن در تنگاتنگ جمعیت به من چسبیده است نهایت استفاده را ببرم. مطمئن باشید که هر مردی از نظر جنسی از این که هر زنی به او بچسبد بدش نمی آید ولی یک مرد شریف که مشکل روانی ندارد و نمی خواهد از کسی سوء استفاده کند موازین اخلاقی و تربیتی خودش را به خاطر لذت نادیده نمی گیرد. همان طوری که اگر گرسنه باشد به غذای بغل دستی خودش دست درازی نمی کند و اگر پول بغل دستی به زمین بیفتد آن را یواشکی بر نمی دارد و در جیبش نمی گذارد.

متاسفانه فمنیست های ایرانی اصلا دقت نمی کنند که به همان اندازه که مردان احمق و بی مسئولیت و خودخواه در ایران وجود دارند که موجب آزار جنسی زنان می شوند  زنان احمق و بی مسئولیت و خودخواه هم وجود دارد ولی اقتضای تمایلات شخصی آنها به گونه ای است که این سوء استفاده ها به جای آزار جنسی در جاهای دیگری جلوه می کند.