۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

تاثیر قضاوت بد در زندگی انسان

راستش امروز یه مقداری سرم شلوغه ولی یه مطلب کوچولو براتون مینویسم و رفع زحمت میکنم.

مادربزرگ من همیشه میگفت اگر در مورد دیگران قضاوت بد کنی خداوند تو را در موقعیت و شرایط او قرار میدهد تا همان کار را بکنی و بفهمی که نباید در مورد دیگران قضاوت بد کرد.

این اعتقاد مادر بزرگ من بجای اینکه جلوی قضاوت بد من را در مورد دیگران بگیرد باعث شد تا من فقط در مورد افرادی قضاوت بد کنم که از شرایط خوبی برخوردار بودند و هیچوقت در مورد آدمهای بدبخت و بیچاره قضاوت نمیکردم تا اگر خداوند خواست من را در شرایط آنها قرار دهد از کرده خودم پشیمان نشوم.

این اواخر هم گیر داده بودم به آقای شبخیز و چپ و راست ازش انتقاد میکردم. میگفتم آخه این مرد گنده خجالت نمیکشه؟ ما توی ایران داریم با هزار تا بدبختی و گرفتاری دست و پنجه نرم میکنیم این بابا میاد برای ما قر میده و دیمبلو دمبول پخش میکنه.

خلاصه آنقدر در مورد این آدم قضاوت بد کردم که کلکم گرفت و خداوند مرا در شرایط او قرار داد. خداوند مرا به امریکا آورد و مرفه بی درد کرد تا بفهمم که قضاوتم در مورد شبخیز اشتباه بوده.

الآن هم خودم را دقیقا مثل او احساس میکنم و برای شمایی که در ایران با مشکلاتتان مبارزه میکنید خاطره و جوک تعریف میکنم.

نتیجه اخلاقی اینکه شما هم هیچوقت در مورد آدمهای آس و پاس قضاوت بد نکنید و فقط به کسانی گیر بدهید که دوست دارید در موقعیت آنها قرار بگیرید. مثلا یک نفر را که در امریکا است و مرفه بیدرد است انتخاب کنید و همه کارهایش را زیر سوال ببرید و تا جایی که میتوانید در موردش بد قضاوت کنید.

البته مواظب باشید که نقشه تان حساب شده باشید اگرنه مثل اون کارمند بانکی میشوید که از خداوند خواسته بود پول زیادی بشمارد ولی یادش رفته بود بگوید که میخواهد آن پولها مال خودش باشد.

حالا که من این کلک را بهتون یاد دادم لااقل لطف کنید و من را برای سوژه انتقاد خودتان انتخاب نکنید!
ایامتان بکام

۱ نظر:

  1. اي ول!!
    حالا من كيو انتخاب كنم... طرف بايد جوون هم باشه كه زود عاقبت بخير بشيم... مثلا يه قهرمان تنيس... يا يه برنامه نويس ميليونر جوون...
    اي‌ول ايده!!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.