۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

مهاجرت به امریکا و حفظ روحیه.




امروز طبق معمول در وقت نهار رفتم به مغازه همخانه ام. چون من در بیشتر اوقات نهار نمیخورم, معمولا میروم آنجا و مثل بقالیهای تهران یک صندلی میگذارم و مینشینم دم درب ورودی تا همخانه ام بتواند نفس بگیرد و اگر خواست به دستشویی برود.

معمولا توی این یک ساعت کمتر کسی برای خرید می آید ولی این روزها بخاطر نزدیک شدن به کریسمس مشتریهایش خیلی زیاد شده اند. امروز بعد از اینکه همخانه ام رفت بیرون حدود هشت نفر مشتری آمد و من حسابی گیج شدم. از طرفی باید مواظب باشم که چیزی بلند نکنند و از طرف دیگر باید به سوالهایشان جواب دهم.

مخصوصا یکی از خانمها که دنبال یک رنگ و مدل خاصی از جوراب شلواری (Pantyhose) میگشت و من مجبور شدم توی انبوه جورابها دنبالش بگردم ولی هر چیزی را که نشانش میدادم میگفت که اون چیزی که مورد نظرش است فرق میکند. اگر بصورت معمولی جنسی را بخواهند میتوانم بفروشم و پولش را از روی اتیکت بگیرم ولی معمولا یک سوالهایی میکنند که امور تخصصی زنان است و من هیچ تصوری از آن ندارم.

وقتی که همخانه ام برگشت و من را در میان مشتریها دید که دست و پا میزنم خنده اش گرفت و من هم پستم را تحویل وی دادم و برگشتم سر کارم. امروز صبح هم جلسه مان با مدیریت به خوبی و خوشی گذشت و از طرح اولیه من خوششان آمد. ظاهرا یک سال دیگر هم میتوانم امیدوار باشم که اخراج نخواهم شد. هرچند که امنیت کاری در امریکا هیچ حساب و کتابی ندارد. در ضمن یک نفر دیگر را هم میخواهند برای کمک به من استخدام کنند که احتمالا موی دماغم خواهد شد و ممکن است نتوانم سر کار برایتان مطلب بنویسم.

الآن هم جاتون خالی یک لیوان قهوه داغ با شیر و شکر برای خودم ریخته ام و میخواهم برایتان در مورد مطلب مهمی بنویسم. این موضوع مربوط میشود به روحیه فردی که اقدام به مهاجرت می کند.



کسانی که به امریکا آمده اند بهتر می دانند که پس از ورودشان چه مراحل روحی متفاوتی را پشت سر گذاشته اند. خوشحالی, غم, ناامیدی, احساس افتخار, احساس خفت و خواری, دلتنگی و ....

روزهای اولی که من وارد امریکا شدم بسیار خوشحال بودم و همواره همه چیز را با ایران مقایسه میکردم. با ناباوری از خودم سوال می کردم که یعنی من واقعا الان در امریکا هستم؟ مردم, ماشینها, ساختمانها و هر چیز دیگری که می دیدم برایم تازگی داشت و جالب بود.

اولین باری که احساس حقارت و عصبانیت کردم زمانی بود که به اداره سوشیال سکوریتی رفتم تا ببینم چرا کارت من نیامده است. انگار که دیروز بود چون همه صحنه ها دقیقا یادم میاید. اول که وارد شدم شماره گرفتم و نشستم و وقتی نوبتم شد, به پشت پیشخوان رفتم. یک خانم 160 کیلویی بسیار بداخلاق و بی تربیت به حرفهایم گوش داد و بعد پاسپورتم را انداخت جلویم و یک چیزی گفت که من نفهمیدم. احتمالا گفت که باید صبر کنی ولی من آن روزها درست زبان انگلیسی را نمیفهمیدم و دوباره از او خواستم که توضیح بده. بعد نگاه غضبناکی به من کرد و دوباره گفت که باید منتظر بمانی. و قبل از اینکه من چیزی بگویم نفر بعدی را صدا کرده بود و او هم آمده بود جلوی پیشخوان.

آن روز من خیلی افسرده و ناراحت شدم و به زمین و زمان و مخصوصا آن خانم فحش میدادم. البته الآن که فکر میکنم برایم خنده دار است و می دانم که آن افراد زیاد نیستند و یا اینکه ممکن است آن روز برای او روز خیلی بدی بوده است و همان موقع هم گیر من زبان نفهم افتاده است. در ضمن من هم بخاطر تازه وارد بودنم خیلی حساس و زود رنج بودم. بهرحال این اولین تجربه بد من در امریکا بود و در این مدت سه سال هم دیگر تجربه ای شبیه آن نداشتم.

بعد از اینکه شروع کردم به جستجو برای کار, احساس ترس بر من غلبه کرد. از اینکه بخواهم در یک محیط غریبه که همه به زبان انگلیسی حرف میزنند کار کنم میترسیدم. حتی میترسیدم که به تلفن شرکتهایی که برایشان رزومه فرستاده بودم, جواب دهم. البته این فقط مخصوص کار نبود و وقتی مردم عادی هم در خیابان از من سوال می کردند میترسیدم که مبادا نفهمم و یا مبادا اشتباه حرف بزنم.

البته من مدت زیادی دنبال کار نگشتم ولی در همان مدت کوتاه هم احساس ناامیدی و یاس گریبان انسان را می گیرد. پیوسته آدم به خودش می گوید که پس چرا به من زنگ نمیزنند؟ چرا برایم وقت مصاحبه نمی گذارند؟ چرا من را استخدام نمی کنند؟ اگر تا یکسال دیگر هم کار پیدا نکنم چه میشود؟

احساس بعدی هم که بیشتر مهاجران آن را تجربه کرده اند, دلتنگی است. آدم بعد از یک مدت کوتاه دلش برای هر چیز و هر کسی که عادت به دیدنشان داشته است, تنگ می شود. بدن شما اتوماتیک می خواهد که از شرایط موجود فرار کند و به همان حالت قبل برگردد.همان شرایطی که سالیان سال به آن عادت کرده بود. دلش میخواهد همان خیابانها, همان درختها و همان آدمهایی را ببیند که بنظرش آشنا هستند. این حالت تا چندین سال هر از چند گاهی به سراغ آدم می آید.

احساس خستگی و درماندگی نیز یکی دیگر از چیزهایی است که پس از مدت کوتاهی به سراغ آدم می آید. بعد از مهاجرت, شما باید برای هر چیزی که برایتان مثل آب خوردن بوده است, چندین برابر تلاش کنید. مثلا حرف زدن به زبان انگلیسی و یا مطالعه برای به روز بودن و یا ارتباط با مردم و هر چیز دیگری میتواند انرژی زیادی را از شما بگیرد. مثلا دیروز من موقعی که ماشینم را پارک کردم و میخواستم وارد سالن شرکت شوم, نزدیک درب ورودی یک آخوندک خیلی قشنگ دیدم. وقتی می خواستم به همکارم بگویم که چه دیده ام یادم آمد که من به هیچ طریقی نمیتوانم به او بگویم که یک آخوندک دیده ام چون نه اسم انگلیسی آن را میدانستم و نه اینکه میتوانستم آن را توصیف کنم.

بسیاری از زمانها هم وقتی با همخانه ام و یا دخترش صحبت میکنم خسته میشوم و بعضی وقتها هم اصلا به صحبت آنها گوش نمیدهم و فقط سرم را تکان میدهم. چون بعد از زمان کار, انرژی زیادی برایم باقی نمی ماند که بخواهم صرف دقت کردن به حرفهای آنها بکنم. ولی میتوانم ساعتها با دوستم فارسی حرف بزنم بدون اینکه ذره ای خسته شوم و یا تلاشی برای آن بکنم. البته این حالت ممکن است بعد از چندین سال رفع شود.

یکی دیگر از حالات روحی که گریبان فرد مهاجر را می گیرد احساس تنهایی است. اصولا در امریکا انسانها به تنهایی عادت دارند و بخاطر فردگرا بودن جامعه, بدین طریق بزرگ شده و زندگی می کنند. ولی ما در محیطی زندگی کرده ایم که جامعه گرا بوده است و همواره در هر حادثه و یا خاطره ای افراد زیادی دور و برمان بوده اند. بنابراین وقتی مهاجرت میکنیم, به مرور احساس تنها بودن جزو یکی از احساسات دائمی ما خواهد شد.


یکی دیگر از حالتهایی که یک فرد مهاجر از بدو ورود به امریکا درگیر آن است, احساس بلاکلیفی و سرگردان بودن است. معمولا یک فرد مهاجر نمیتواند به یک تصمیم قطعی برسد که آیا می خواهد بماند و یا اینکه می خواهد برگردد. بنابراین همواره شما احساس میکنید که زندگی شما موقتی است و ممکن است هر آن تغییر کند. هر ناملایمتی ممکن است فرد مهاجر را به فکر بازگشتن به کشورش بیندازد حتی اگر هیچوقت این کار را نکند.

البته حالتهای خوب زیادی هم در مهاجرت به امریکا وجود دارد مثل احساس امنیت اجتماعی, احساس آزادی, احساس شهروندی و چیزهای دیگر. ولی هدف من از این مطلب این است که با وجود این همه احساسات منفی و مخرب که به سراغمان می آید, چگونه می توانیم روحیه خودمان را حفظ کنیم و مغلوب آنها نگردیم.

جواب خیلی ساده است.

من دو راه حل را به شما پیشنهاد میکنم که هر دوی آنها میتواند در کنار هم بسیار مفید و سازنده باشد.

1- استفاده از روانپزشک. یک روانپزشک خوب و ماهر میتواند به راحتی تمامی احساسات بد را از شما بزداید. اگر دلتنگ هستید و می خواهید به ایران برگردید, اگر از پیدا کردن کار نا امید شده اید, اگر کسی به شما بی احترامی کرده است و دچار حقارت شده اید و یا به غرور ایرانی بودنتان بر خورده است, اگر احساس خستگی و درماندگی میکنید, به شما پیشنهاد میکنم که به یک روانشناس خوب مراجعه کنید و یا لااقل به ویدیوها و کتابهایی که در رابطه با این موضوعات تهیه شده است مراجعه نمایید. مطمئن باشید که نتیجه خوبی خواهید گرفت.

2- الکی خوش بودن. بله دقیقا شما باید الکی خوش باشید و خود را حتی برای بیمزه ترین چیزها شاد کنید و بخندانید. جوک بخوانید, جوک بشنوید, از طبیعت لذت ببرید, به مراکز تفریحی بروید و اگر پول ندارید لااقل به جاهای تفریحی عمومی بروید. مطمئن باشید که اگر کار ندارید, اگر شرایطتان مطلوب نیست و اگر در بلاتکلیفی بسر می برید, غصه خوردن و احساسات بد هیچ کمکی به شما نخواهد کرد. متاسفانه ما به اشتباه فکر میکنیم که اگر روزگار با ما سر ناسازگاری دارد پس ما هم باید بر حال خود بگرییم در حالی که باید چنین فکر کرد که بخند تا روزگار بر تو بخندد. لااقل اگر هم روزگار بر تو نخندد, خودت بر خودت خواهی خندید و احساس بهتری خواهی داشت.

مطمئن باشید که اگر بر احساسات بد خود غلبه کنید و روحیه خود را حفظ نمایید حتی اگر هم تصمیم به برگشتن بگیرید, این تصمیم شما بر اثر حالات روانی بد شما نخواهد بود و شما توانسته اید با در نظر گرفتن واقعیات و شرایط بهترین تصمیم را بگیرید.

امیدوارم که این من بدردتان بخورد




۴۶ نظر:

  1. سلام من مشهد زندگی میکنم دوست دارم بدونم برای سفر به یه کشور اروپایی یا آمریکایی چقدر سرمایه اولیه لازمه وضع درامد و هزینه مثلا در آمریکا که شما هستید چطوریه ؟ اگه تجربیتتون در ین زمیه ها هم بگید ممنون میشم

    پاسخحذف
  2. اینم اضافه کن: خداحافظی با داشتن یه دوست دختر خوشگل. تو خارج از کشور مجرد ها از این نظر واقعا زندگی بدی دارند. شاید بشه خودتو وفق بدی ولی عمرا نمی تونی یه دختر مناسب برای دوستی یا ازدواج پیدا کنی. اگر هم پیدا کنی کاملا با استانداردهای ایران فرق داره و بسیار پایین تره.

    پاسخحذف
  3. با سلام
    برای من بسیار بجا و جالب بود چون 22 ماه از وطن آواره ام
    متشکر

    پاسخحذف
  4. That is so true,thanks for the recommendations,we have to keep ourselves happy...

    پاسخحذف
  5. درود بر همه شما هم میهنان ارجمند . حال که این هموطن بهانه‌ای شد تا در این خصوص بنویسد ، لازم دیدم اینجانب که همینک مقیم کانادا هستم و مدتی‌ هم در آمریکا زندگی‌ کردم ، به استحضار همه شما عزیزان برسانم که به هیچ وجه و هرگز به فکر مهاجرت به خارج از ایران نباشید. بنابر دلایل زیر ۱- تمام چیز‌هایی‌ که از این ور دنیا می‌گن همه تبلیغات هست و به ایران زمین سوگند هیچ نکته مثبتی نسبت جا‌های دیگر ندارد. ۲ اگر مشکلات سیاسی و امنیتی ندارید هرگز بیرون نییید- ۳ حتا این خانم ناخود آگاه گفت که اینجا باید الکی‌ خوش باشید این را درست گفت ولی‌ ایرانیان ریزبین و ذرّه نگر و تیز هوش اصلا نمیتونند الکی‌ بخندند و الکی‌ خوش باشند از همین حرف میفهمیم که آنها چه قدر بی‌ پایه و بی‌ مایه هستند۳ خدای ایران زمین و ایرانیان قسم که اگر این حکومت ضد بشر در ایران نباشد روزی در جهان خواهد آمد که همه عالم و آدم از همه جای جهان متقاضی پاسپورت ایرانی‌ میشوند . ایران بهشت گمشده این کره خاکی است . مابقی چون هیچ نکته مثبتی ندارد تبلیغ میکنند و سخت میگیرند تا خوب نشان دهند . چنانچه راهنمایی بیشتری خواستید میتوانید با اینجانب تماس بگیرید . من اگر با این حکومت کثیف ضد بشر مشکل نداشتم همین الان بر می‌گشتم ایران
    manitabari52@gmail.com

    پاسخحذف
  6. با تشكر از شما دوست عزيز. مطلبتان بسيار مفيد بود البته مشاور رواني خيلي گرونه و اگر براي اين كار پول داشتم ديگه به روانپزشك نيازي نبود!!!!موفق باشيد

    پاسخحذف
  7. Thank you very much...I find your descriptiom ververy similar to that of mine..I am in US and feel what you have written...
    Good luck

    پاسخحذف
  8. ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربیات ات. من وبلاگ های ایرانی های کانادایی و استرالیایی زیاد دیده بودم. اما یک ایرانی از آمریکا نه. شاید چون در آمریکا کمتر وقتی برای وبلاگ نوشتن میمونه. به هر حال ممنون. راجع به کامنت آقای ناشناس که ایران رو بهشت کره زمین تلقی کرده باید بگم خیلی دلم براتون می سوزه که اینقدر عاشق ایران هستید و از خارج متنفر در حالی که امکان ایران اومدن رو ندارید. این شرایط مث جهنم می مونه. البته حاضرم شرط ببندم سه ماه بعد از اینکه اومدی ایران و دلتنگی ات برطرف شد و مجبور شدی بانک بری و ادارات دولتی و خدای نکرده کلانتری و بیمارستان و دادگاه و تو خیابون گشت ارشاد دیدی و پلیس ضدشورش و آدم وحشتناک با لباس شخصی و بی سیم و... معنای این بهشت واقعی رو با تمام وجودت لمس خواهی کرد.

    پاسخحذف
  9. دوست عزیز همهٔ نکاتی‌ که اشاره کردی را تجربه کردم و حرفهایت را با دلم درک می‌کنم. من شخصاً به این نتیجه رسیدم به ایران بر می‌گردم. گرچه که از اولین روزی هم که مهاجرت کردم از ترک کشور عزیزم بسیار ناراحت بودم ولی‌ چند سالی‌ گذشته است و فکرهایم را کرده‌ام و تمام جوانب را در نظر گرفتم و به این نتیجه رسیدم که از اول هم نباید می‌‌آمدم. در اینجا احساس می‌کنم که به اینجا تعلق ندارم و در نهایت در کشور خودم به حس کامل بودن میرسم. به دوستانی که قصد مهاجرت دارند به عنوان یک دوست میگویم که بر اساس دنیای رویایی که در ذهن خود به اسم "خارج" ساخته اند مهاجرت نکنند بلکه بر اساس تحقیق و تدبیر درست مهاجرت کنند. با سپاس دوست عزیز.

    پاسخحذف
  10. سلام
    اول از همه خيلي ممنون از اين ارسال زيباتون ، من خودم مدت سه سال كه امارات زندكي ميكنم و تمام اينها را از نزديك لمس كردم البته اعتقاد دارم زندكي تو امريكا يا كشورهاي اروبايي به مراتب بهتر از اينجاست ، اينجا ١٠٠ سال هم كه كار كني در آخر يك كاركر بيشتر نيستي و هيج حقوق شهروندي هم نداري و از همه بدتر هيج آزادي هم اينجا نيست و براي من كه تو ايران با اون همه بكير و ببند همه مدل برنامه تفريحمون با بجه ها جور بود اينجا فقط شدم يه ماشين كار كه ٨ صبح ميره سر كار و ٨ شب بعد از شيفت دوم كاري مياد خونه، ديكه نايي واسه الكي خوش بودن هم نداري ، جايي هم واسه كردش نيست، آب و هوا هم كه هميشه تابستون ، اما كاهي نياز آدم رو مجبور به تن دادن به اين نوع زندكي ميكنه مخصوصا كه هيج بشتيباني نداشته باشي، اينجا تازه ميفهمي كه جقدر دولت ايران در حق مردم ظلم ميكنه و با اون همه امكانات و منابع طبيعي ما ميتونسيم خيلي بهتر از اين تو ايران زندكي كنيم

    پاسخحذف
  11. salam khedmate hamegi.bavar konid inaie ke doostan dar morede kharej goftan doroste.kharej be darde 3 gheshr afrad mikhore yeki inke kheyli pooldar bashan ke to moshkelate mali in ja nayoftan yeki in ke dar iran kheyli atelo batel bashan va pie hame no kari va raftari ra be taneshon bezanan taze onaham dochare tanhaie va ehsase adam amniyat mikonan ya in ke kasani ke bekhan dars bekhonan ya madrake estesnaie dashte bashan.man khodam dar iran mohandes boodam alan dar toronto hastam va 3 sale injam bavar konid ke fekr mikonam baba zendegi kardan to iran cheghade rahat tar bood .hata baghale sare kooche niyaze atefi ye adamo baravorde mikrd.

    پاسخحذف
  12. salam
    man khanevadam 1 mahe dige daran miam amrica, engilsh balad nistan, poool ziad nadaran, dadash koochikamam bahashoone.
    neveshteye shomaro ke khoondam halam behtar shod. vali hanooz nemidoonam che ettefaghi barashoon mioofte.
    bazam mikhoonam neveshtehato.
    merci

    پاسخحذف
  13. http://www.holakoueearchive.com/

    پاسخحذف
  14. خوب بالاخره تموم شد. راستش چند روز طول کشد تا تمام آرشیو وبلاکتون رو تقریبا با دقت خوندم. راستش با وجودیکه اصلا قصد مهاجرت ندارم ولی نمی دونم چرا انقدر علاقه مند بودم مطالبتون رو بخونم. شاید چون خوب می نویسید. به هر حال خوش بگذره به خصوص تعریفایی که از ماهیگیری کردید واقعا آدمو سر حال میاره

    پاسخحذف
  15. من الان سه ساله كه تو سوئد زندگي ميكنم.
    اينجا با اينكه كشوره مدرنيه ولي ادماش
    خيلي سرد هستن. با مهاجراي خاورميانه هم
    اصلا ميونه خوبي ندارن. سر كار اهميت
    نميدن كه چقدر مهارت داري و حتي إز بيشتر
    كارمنداي نازك نارنجي سوئدي بيشتر بلدي،
    چون خارجي. هستي هميشه كاراي كم اهميت
    بهت ميدن. دختراش هم مثل يخ هستن. قبلا
    شنيده بودم هر كي مياد اينجا قاطي ميكنه
    و بهش خنديدم ولي واقعا اينطوريه. اينجا
    يه دييوونه خونست. هوا هم سرد و تاريك. من
    ميخوام برم امريكا هر طوري شده اگه كسي
    هست بخواد با من عروسي كنه و ببره اونجا
    لطفا إيميل بزنه

    پاسخحذف
  16. I like and agree with your writting.But we have to be honest.America is not bad , not bad at all.When we come to a new country that can't speak its language , we cannot find our position, so why we say this country is bad? We are not ready for that country.
    Yes, here you have to be ready to experience kind of being alone compare to your life in Iran.But didn't we, all of us, come here because of the culture in Iran? They wouldn't give us time to breathe! I like to be alone rather than living in an insane society like Iran.

    پاسخحذف
  17. Iran , Heaven , Most beautiful Country, What the fuck are you talking about guys

    Iran is the hell what I had never seen before.
    I have a lot of document to show it

    Living in the U.S. needs man not a redneck

    G-d bless!

    پاسخحذف
  18. سلام، مطلب جالبی‌ نوشتید. من چندین سال است که در سوئد و آلمان زندگی‌ کرده ام. همهٔ این تجربیات شما را هم داشته ام. نکته‌ای که خواستم در رابطه با پیام دوست عزیزی که سوئد هستند اضافه کنم این است که اینجا کسی‌ سراغ ما نمیاید که ما را از تنهائی در بیاورد. من مدتهاست که هیچ انتظار گرمی‌ از آلمانی‌‌ها ندارم و فقط با آنها در محیط کار کار می‌کنم. فراموش کنید که آنها به سراغ شما بیایند، خودتان بروید به سراغ آنها بروید، البته تجربهٔ من این است که کسانی‌ از آنها که زیاد به شرق سفر کرده اند، یا مهاجرین غیر آلمانی‌، یعنی‌ آنها که از خاور میانه می‌آیند یا از اروپای شرقی‌ دوستان خیلی‌ بهتری هستند. چت کنید، در اینترنت بگردید، اگر پسر هستید به هر کافه که رفیتد و خانمی را دیدی که خوش رو و مهربان است سر صحبت را باز کنید، خوش رو بودن حتما به این معنا نیست که می‌خواهد با شما دوست شود، ولی‌ بسیاری از آنها هستند که تنها هستند و دنبال فرصتی برای اشنأی میگردند. به روزنامه‌ها برای آشنا‌ای رجوع کنید و اگر وقت دارید سریع به کنسرتها و دیگر اجتماعات بزنید. حتما کسانی‌ را پیدا می‌کنید که از اشنأی با آنها لذات ببرید. در انتها ۳ نکته را بگویم، اول این که سوئد ایها و آلمانی‌‌ها بیش از آن‌ که سرد باشند، کم رو هستند و بسیار ملاحظه کار، از خارجیها میترسند، شما به آنها نزدیک شوید و خودتان را بشنا سانید و البته اینکه با آنها با فرهنگ خودشان برخورد کنید نه با فرهنگ ایرانی‌، و ۲- از خارجیهی دیگر غافل نشوید و ۳-اینکه هیچ چیز را با ایران مقایسه نکنیم. من اوایل این کار را می‌کردم و کم کم داشتم دیوانه میشودم.اینجا غرب است و همه چیزش از شرق متفاوت. این تجربهٔ من بود، امیدوارم که کمک کننده باشد

    پاسخحذف
  19. سلام دوستم
    کل آرشیو شما رو خوندم خیلی مفید بود
    من رشتم برقه فوق دیپلم یه نفر با تجربه گفت : اگه می خواهی مهاجرت کنی لیسانستو یا مهارتتو ببرسمت کامپیوتر
    نظرشما برام محرتمه منتظر هستم ممنون

    پاسخحذف
  20. دوست گرامی سلام
    من به طور تصادفی به بلاگ شما وارد شدم.خیلی از مطالب شما خوشم اومد و استفاده کردم.
    ولی میخوام سوالی که همیشه در ذهنم بوده از شما که در جامعه آمریکا زندگی میکنید بپرسم: چرا و چگونه فرزندان مردم آمریکا که انقدر آرام و بی آزارند و انقدر بی آلایش و بی ریا هستند مرتکب جنایاتی غیر قابل تصور در گوانتانامو و عراق و افغانستان میشن؟ باور کنید من هیچ قضاوتی در این مورد در ذهن ندارم و این فقط یه سواله که در ذهنم هست و ممنون میشم از شما که در آنجا زندگی میکنید پاسخی در این نورد بشنوم.
    یه سوال دیگه هم دارم با توجه به مطالب شما آمریکاییها منظورم اکثریت آنها یا همون سفیدای آشغال به قول شما خیلی مبادی آداب هستند و حداقل سعی می کنند به طرف مقابلشون بی احترامی نکنند چطور همین آدم مرتکب دزدی اونم نوع ضایعش چنگال و... دزدی میشه آیا رفتارهای زیبایی که در آمریکاییها میبینیم به به خاطر ترس از قانونه و هر جا که احساس کنند آزادند(دور از چشم قانونند) بنیانهای اخلاقیشون هم سست میشه؟
    با تشکر

    پاسخحذف
  21. Kati Khanom
    mitoonam beporsam shoma mikhay nazaret ra begi ya soaal dari?

    be nazar miad ke soaletoon az rooye konjkavi nist, balke mokhalefat ba harfe Arasheh. Dorosteh vagar na be nazar e man miad ke shoma kheili be radio television Iran goosh midi va tamash mikoni vagar na in soal ra nemiporsidi baraye kasani ke ashenaa ei mokhtasari az Amrika va farhang gharb darand, hich vaght in soaal dar zehneeshoon shekl nemigireh, chera ke shoma jang dar Iraq ya Afgan. ra bayad az dide yek amrikaaei bebini na yek irani daroon Iran.
    mamnoon.

    پاسخحذف
  22. فکر نمی کنم خانم کتی منظور بدی داشتند . فقط سوال پرسیدند.
    اینقدر زود در مورد تفکرات دیگران زود نتیجه گیری نکنید.

    پاسخحذف
  23. salam man dar vancouver canada zendegi mikonam man gabl az oomadan az darde gorbat o del tangi o sayere chiza khabar dashtam vali ba khodam goftam bejash miram ye keshvare pishraftr ke hame chiz dare hade agal bacheham ke dige agebat be kheir mishan vali bayad begam inja na pishrafti hast na agebat be kheyri bacheha too madrese dar mogayese ba iran hichi yad nemigiran to dabirestanha ham mavade mokhader bishtar az irane har dokhtari ham ke dooste pesar nadashte bashe omole doktorha mohandesha adamhaye dorosto hesabi inja too pompe benzin forushgahha ya too restooranha kar mikonan va hame koli pasraft mikonan

    پاسخحذف
  24. سلام ....
    خوب البته که درسته ولی عجب راهکارایی این راهکارهارو وقتی هم که طرف ایرانه و از خوانوادش دوره میتونه انجام بده ... خودتون یه پا روانشناسید
    بابا ای وووول
    البته منم قصد مهاجرت دارم ولی اینجوری ته دلم خالی میشه
    بعدش من اشتباهی اولین کامنتمو تو پست قبلی دادم ( چشمک) برای خالی نبودن عریضه بخونید
    افرین :D

    پاسخحذف
  25. دوست عزیز حرف هایی که شما به عنوان بدی های کشور هایی مثل آمریکا و کانادا می زنید بخشی از جامعه و فرهنگ اونها است. شما اگر با این مسئله مشکل داشتید برای چی اصلا به فکر مهاجرت افتادید. برای مثال کار کردن نوجوانان در اونجا نه تنها بد نیست بلکه یک نکتهی مثبت هم هست آیا این مسئله که بچه های ایرانی تا سن 25 سالگی از پدر مادر پول می گیرند یک حسن است ؟ کار کردن بچه ها در سنین نوجوانی باعث می شود که اونها از نظر روانی و روحی آمادگی بیشتری پیدا کنند و در ضمن باعث اجتماعی شدن اونها هم میشه و ارزش پول رو هم یاد می گیرند.
    به نظر می رسد که شما از آن دسته افراد هستید که رابطه ی با جنس مخالف را جرم تلقی می کنند و نشانه ای از فساد اخلاقی می دانند.در حقیقت از دید روانشناسی عدم توانایی در ارتباط با جنس مخالف نوعی بیماری محسوب میشود و ممنوعیت ارتباط هم خود می تواند باعث انواع بیماری های روانی باشد. اگر رابطه ی پسر با دختر برای شما تا این حد وحشتناک و مخرب به نظر می رسد بهتر است زودتر به ایران برگردید.
    باید دید شما انتظار دارید که کودکان در مدارس چه آموزش ببینند, برای مثال آیا یادگیری ریاضیات و فیزیک و ادبیات و عربی و... به شکلی که در ایران آموزش داده می شود مناسب برای افراد هست یا نه. ما در ایران "آموزش و پرورش" داریم ولی در کشورهای پیشرفته ای مانند آمریکا "پرورش و آموزش" وجود دارد. یعنی برای پرورش کودکان و نوجوانان در سنین پایین اقدام می کنند تا یک شخصیت مناسب و کامل در افراد به وجود بیاید شاید به همین دلیل است که شما تصور می کنید کودک شما در مدارس آموزش نمی بینند ولی در حقیقت مسئله تنها تفاوت در متریال آموزشی و حجم آنهاست.
    من نمی توانم تصور کنم که شما چطور تمام این نکات مثبت را پس رفت می دانید.
    من سه خواهر و یم برادر در آمریکا دارم و دیده ام که بچه های آنها در همین موقعیت ها نه تنها دچار هیچ پسرفتی نشده اند بلکه بسیار داناتر معقول تر و منطقی تر از بچه های ایرانی در همان سن هستند.
    و من برای خود و افرادی مثل خودم متاسفم که 20 سال از زندگیمان را در این چنین مملکت لجنزاری حدر دادیم.

    پاسخحذف
  26. waffen عزیز ممنونم
    راستش من هیچ قضاوتی ندارم فقط سوال برام پیش اومده باور کنید من هم همیشه دوست داشتم برم کانادا یا آمریکا و یا استرالیا اخیرا هم مالزی رو در ذهن دارم.
    ولی لطفا اگر نظری در مورد سوال من دارید خوشحال میشم بشنوم.چرا در جامعه آمریکا این تناقضات پیش میاد .چگونه از دل این پسران و دختران ملوس و نازنازی آمریکایی جنایتکارانی اینچنین دهشتناک بیرون میان ؟اصلا اینو به عنوان یک پازل ذهنی که باید حلش کنید تصور کنید این سوال وجود داره نمیشه که پاکش کرد؟ درسته؟ممنون

    پاسخحذف
  27. waffen عزیز ممنونم
    راستش من هیچ قضاوتی ندارم فقط سوال برام پیش اومده باور کنید من هم همیشه دوست داشتم برم کانادا یا آمریکا و یا استرالیا اخیرا هم مالزی رو در ذهن دارم.
    ولی لطفا اگر نظری در مورد سوال من دارید خوشحال میشم بشنوم.چرا در جامعه آمریکا این تناقضات پیش میاد .چگونه از دل این پسران و دختران ملوس و نازنازی آمریکایی جنایتکارانی اینچنین دهشتناک بیرون میان ؟اصلا اینو به عنوان یک پازل ذهنی که باید حلش کنید تصور کنید این سوال وجود داره نمیشه که پاکش کرد؟ درسته؟ممنون

    پاسخحذف
  28. کتایون عزیز,
    همه انسانها در شرایط مختلف از خودشان واکنشهای متفاوتی نشان می دهند, یکی ممکن است بشود بازپرس گوانتانامو و دیگری بشود بازپرس کهریزک. آیا کسی میتواند بگوید بخاطر اینکه در زندان ایرانیها چنین اتفاقی افتاده است همه ایرانیها وحشی و متجاوز هستند؟ در امریکا هم کسی فرشته نیست و فقط قوانین سفت و سخت و گریز ناپذیر جامعه را به شکل امروزی نگه داشته است.و اگر هم کار اشتباهی از دولت و یا مردم آن سر بزند قابل دفاع نیست ولی در اکثر موارد تخلفها در دادگاههای صالحه مورد پیگیری قرار می گیرد.امیدوارم که تاحدودی توانسته باشم نظرم را برایتان شرح دهم. به هر حال نظر شما و تمامی دوستان دیگر هم محترم و گرامی است.

    پاسخحذف
  29. ممنونم.حالا از این حرفا گذشته مالزی برای مهاجرت چطره؟
    آخه با رکود اقتصادی پیش اومده میگن کار در آمریکا و کانادا دیگه مثل قبل گیر نمیاد و خود این کشورها درگیر بحران بی کاری شدن
    راستش من پزشکم و دارم دوره تخصصم رو هم تموم می کنم و میخوام در صورت مهاجرت هم در حرفه خودم کاری پیدا کنم امیدی هست؟
    ممنون

    پاسخحذف
  30. Katayoun Khanom
    agar pezeshk hastid va takhassos migirid, ALman ra faramoosh nakonid, ba shoghle shoma, shayad dar haale hazer behtarin gozineh bashe. man ham be hamin dalil amadam Alman.
    movafagh bashid

    پاسخحذف
  31. ممنون امیر جان.ولی با مشورتهایی که با دوستانم داشتم در آلمان هم وضع بهتر از آمریکا و کانادا نیست

    پاسخحذف
  32. be Katayoun
    man motevajjeh manzooretoon az vaz'e nemisham. vaz'e pezeshkan az nazare dar amad agar manzooretoon, doostanetoon sahih goftand, dar amad pezeshkan dar amrika kheiil balast albateh besharti ke betoonid USMLE 1 va 2 va CS Exam ra bedid.Canada ra ke taghriban faramoosh konid betoonid be onvane pezeshk kar konid, system entekhab pezeshk besiar bias dareh, 2-3 agar shans biarid va zaban faranseh perfect bashid shayad, mimoone UK, ke dar amadadesh chizi beine 50-60 hezar Pound dar saleh, ke kheiil ziad nist va agar PLALB ra ham gozarandi, 4-5 sali bayad becharkhi va moft kar koni ta yek professor behetoon ja bedeh, alan dar hale hazer behtarin ja Alman ast ke ba yek emtehan sadeh ,ghabool mishi va ba sali hodode 25-35 hezar Euro mitooni kar ra belafaseleh shoroo koni. man nemidoonam aya doostanetan dar alman ham boodand ya na, vali agar boodand, mamnoon misham man az nazareshoon estefadeh konam. ba ejazeh Arash, email man amirparsi@hotmail.com ast, agar ettela'ate bishtari khastid, ta jaaei ke bedoonam, komaketoon mikonam.

    پاسخحذف
  33. خیلی ممنون امیر جان.از نظرتان استفاده کردم.یکی از دوستام خاله و خواهرش آلمان هستند هر دو داروسازند.از اونا پرسیدم.

    پاسخحذف
  34. فکر کنم معادل انگلیسی آخوندک little akhund بشه :))

    پاسخحذف
  35. سلام دوستان
    من قصد دارم تا 4 ماه دیگه برم آمریکا، برای ادامه تحصیل(Master). نظراتتون رو خوندم، همه قابل تامل بود.
    من هم چند مطلب به مطالبتون اضافه می کنم.
    1- قبل از مهاجرت به هر کشوری زبان آن کشور را کاملا یاد بگیرید، به نظر من همه مردم دنیا عاطفه دارند ولی به شیوه خودشون.پس برای برقراری ارتباط باید شیوه اونارو یاد بگیریم. آمریکاییها بر عکس تصور خیلی ها بسیار مهربان و دوست داشتنی هستند.
    2- بدون دلیل محکم و بدون آمادگی مهاجرت نکنید. بعنوان مثال، هدف من ادامه تحصیل و بعد اقامت دائم هست.من پیش بینی مشکلات مالی رو کردم و خودم رو برای همه جور کار اونجا آماده کردم، البته حدود 2سال در ایران هم به سختی کار کردم.
    3- قبل از مهاجرت در مورد بسیاری از جزئیات محل مورد نظر اطلاعات کسب کنید. با مطالعه وب سایتهای مختلف، کسب اطلاعات از وکلا، دوستان و ... من تمام اطلاعات مربوط به شهری که می خوام برم رو در آوردم، مثل: خانه، کار، رفت و آمد، هزینه خوراک و پوشاک. حتی بیشتر شهر رو از Google Earth دیدم و بلدم.
    4- سعی کنید برای شروع به شهرهای کوچکتر بروید که هزینه کمتری متحمل شوید، مثلا اگر برای شروع به نیویورک بروید هزینه زندگیتان چندین برابر میشود.
    5- فکر ایران را از سرتان بیرون کنید و آداب و رسوم اینجا را اصلا ملاک مقایسه قرار ندهید. اگر می خواهید موفق باشید باید آمریکایی فکر کنید.
    امیدوارم مطالب برایتان مفید باشد و دوستانی که از شرایط مهاجرتشان راضی نیستند، بجای انتقاد، در مورد اشتباهات خودشان بیشتر بیاندیشند.
    در مورد سوال خانم کتایون هم باید بگم، در کشوری به وسعت و تنوع نژادی آمریکا، باید مثل تمام دنیا انتظار جرم را هم داشت، ولی چیزی که آمریکا را متمایز از تمام دنیا میکند، همزیستی همه نژادهای بشر با بالاترین درجه امنیت اجتماعیست. فراموش نکنید که امنیت نسبی است و شاخص های گوناگونی دارد. اگر منصفانه و با اطلاعات موثق نگاه کنید متوجه منظور من می شوید.
    برای همه دوستان آرزوی موفقیت دارم.

    پاسخحذف
  36. Stupid Miss Katty
    The U.S. Troops do thier job in two front line. Can you see the fucking Afghan people are doing crimes in our fucking country. so what the hell are you thinking about? May G-d continue to bless our men and women that put thier lives on the line.Viva U.S. Army!

    پاسخحذف
  37. سلام

    من حدود چهار سال در استکهلم زندگی کردم و در حال حاضر در شهر تولوز فرانسه هستم و کشورهای متعدی رو هم در این مدت دیدم. باید یک مطلبی را خدمتان دوستان عزیز عرض کنم در مورد سوئدی ها. من در مدتی که در سوئد بودم هیچ برخورد بدی از سوئدی ها ندیدم و همواره به گرمی و احترام با من برخورد کردند. باید بگویم که سوئدی ها از مودبترین مردمی بودند که من تا بحال دیدم. اگر هم با شما کاری نداشته باشند حداقل آزاری نمی رسانند. این مردم بیش از حد آرام هستند و سعی می کنند که جامعه شان را هم آرام نگاه دارند که این روند برای ما ایرانی ها که دوستدار جنجال و هیجان هستیم دلچسب نیست. من به محض اینکه دوره فوق دکترام در فرانسه تموم بشه به سوئد بر خواهم گشت چون معتقد هستم جای بسیار آرامی برای کسانیکه می خواهند در آرامش زندگی کنند هست. تامین اجتماعی خوب یکی از مزیتهای زندگی در این کشور هست که در کشورهای دیگه چنین تامینی در اختیار خارجی ها نیست. در مقایسه با زندگی در ایران مهمترین تفاوت عدم ثبات شغلی هست و این قانون فقط شامل خارجی ها نیست شامل خود سوئدی ها هم هست. این قانون در عمل به کارمند و یا استاد دانشگاه و یا محقق را تحت فشار قرار می دهد که برای توسعه کشور قدم بردارند و تا وقتی شما کارتان رو بدرستی و در راستای اهداف سازمانتان انجام بدید هیچ مشکلی در کار نخواهیدداشت. ولی در ایران شما می توانید براحتی استخدام شده و تا سی سال هیچ کسی نمی تواند براحتی شما را از کار بیکار کند و این یکی از دلایل عدم پیشرفت ایران هست بنظر من.

    با آرزوی موفقیت برای همه
    مهدی

    پاسخحذف
  38. kamelan dorosteh, dar Italia ham vaz bar hamin menval hast, marg bar estebdad

    پاسخحذف
  39. من می خوام به اون آقای که می گوید چرا دخترها و پسرهای آمریکا مجرم هستند و غیره بگویم ما یک نفر می خواهیم که پشت وانت داد بزند های هندوانه هندوانه شما حاضرید استخدام بشید؟

    پاسخحذف
  40. خاطراتتو خوندم همش از آمریکاو آمریکاییها تعریف کردی به نظرم زود قضاوت نکن چند سال دیگه موندی اون موقع بگو آمریکایی ها خوبند یا بد

    پاسخحذف
  41. سلام به همه
    من مهندس الکترونیک هستم و میخواهم به استرالیا مهاجرت کنم البته بعضی وقتها هم به دنبال ادامه تحصیل در اروپا هستم و مدرک آیلتس رو هم گرفتم وشرایط مالی برای ادامه تحصیل رو هم دارم ولی بین این دو گزینه گیر کردم کسی میتونه راهنماییم کنه؟ مرسی

    پاسخحذف
  42. آقای waffen شما همونی نیستی که تو ایران انجنیر با هم گفت و گویی داشتیم
    لحنت که به اون waffen شباهت زیادی داره

    پاسخحذف
  43. آخ نمیدونی وقتی این مطلبتو خوندم جقدر آرومم کرد. من دارم تو آلمان دیونه می شم! من 8 ماه پیش اومدم آلمان دکترای اقتصاد بخونم( ارواح ننم) حالا حتی از اطاقم بیرون نمیرم! درسها انگلیسی هستن اما مردم آلمانی!! حساب کن تابلو ها رو هم نتونی بخونی و با همسایهات بعد از 8 ماه یک کلمه حرف نرده باشی!! من گفتم از اینجا برای آمریکای شمالی آپلای بکنم شانسم بیشتر هست، حالا آمریکای شمالی هم نشد و من اینجا گیر کردم، ترم اول درسهارو پاس کردم چون اونموقع به رفتن امیدوار بودم اما حالا همه درسهارو افتادم و سال بهد هم اسکالرشیپمو قطع می کنن! وای خدا نه میخوام برگردم نه می تونم ادامه بدم!! به یاد داریوش که میگه: پشت سر جهنم هست، روبرو قتلگاه آدم هست! انگار خنگ شدم، اصلا درس تو مخم نمیره! اعتماد به نفسم رو از دست دادم، از اظطراب شبها تا صبح بیدارم! از همه بدتر اینکه مجبورم به خانواده همیشه دروغ بگم و بگم همه جی ردیف هست! تو بگو چه کنم؟

    پاسخحذف
  44. سوئد کشوری سرد است که مردمانی سرد دارد. سوئدیها از مهاجرین " کله سیاه " خوششان نمی آید.

    پاسخحذف
  45. البته می شود در ایران هم ساکن بود و برای مقابله با مشکلات و تحمل آنها الکی خوش بود یا به روانپزشک مراجعه کرد! ضمنا روانپزشکان بیماریها و اختلالات روانی انسانها را درمان می کنند نه احساسات طبیعی آنها را! یکی از دوستان من بخاطر بیماری مادرش نگران بود و بخاطر همین به یکی از روانپزشکان معروف مراجعه کرده بود. آن آقای روانپزشک به دوست من گفته بود که این احساس نگرانی شما کاملا طبیعی است و اگر این احساس را نداشتید باید به من مراجعه می کردید تا شما را درمان کنم!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.