۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

روضه خوانی تمام شد

خوب روضه خوانی دیگر تمام شد. توی پست قبل با خودم گفتم که یک ذکر مصیبتی بگویم تا بلکه اشکی در بیاید و ما هم فیضی ببریم. از توصیه هایی که به من کردیم بسیار سپاسگزارم. راستش ورزش مورد علاقه من ماهیگیری است. البته فکر نکنید که ساده است ها! آدم از کت و کول می افتد و وقتی بر میگردم بدنم کاملا کوفته می شود. هم تفریح است و هم ورزش. خوب الآن هم از اینکه هوا بارانی است و نمیتوانم با قایقم بروم ماهیگیری کمی دلخور هستم و به صحرای کربلا می زنم!

با آدمها هم تا جایی که بشود ارتباط دارم. ولی خوب همه مثل خودم درگیر کار هستند و فقط آخر هفته ها می شود آنها را دید. در مورد زن گرفتن و دوست دختر گرفتن هم یک کمی سعی کردم. تجربه آخرم یک دختر خانم فرانسوی با مادر ایرانی بود که تجربه خوبی برایم نداشت و باعث شد که فعلا بی خیال این چیزها شوم.

اگر هم بخواهم دوست دختر امریکایی بگیریم, تازه اگر همه چیز بخوبی پیش برود و کسی از من خوشش بیاید, باید هر شب برویم رستوران و خرید و از این چیزها. در ضمن من چون یک اطاق اجاره کرده ام امکان اینکه بخواهم یک فرد دیگر را هم پیش خودم بیاورم ندارم مگر اینکه قضیه جدی باشد و یک خانه اجاره کنم. از طرف دیگر دختر خانم های امریکایی هم چندان تمایلی ندارند تا با کسی بیرون بروند که بقول خودشان نیتیو یا محلی نیست. بالاخره ارتباط کلامی و ضرایف آن نقش زیادی در برقراری ارتباط دارد.

فعلا منتظرم تا یک سال و نیم دیگر برای سیتیزن شیپی اقدام کنم و بعد اگر بخواهم ازدواج کنم به ایران بروم و آنجا ازدواج کنم. لااقل آن زمان می دانم که می توانم یک ساله کار او را درست کنم تا بیاید امریکا ولی فعلا تا آن زمان این امکان برایم وجود ندارد.

توی این دیتینگ های کامپیوتری هم ثبت نام کردم ولی هر کسی که جواب من را داد یا خیلی چاق بود و یا ده سال از من بزرگتر بود! ایرانی های این اطراف هم که اصلا جواب نمی دهند مگر اینکه طرفشان اکازیون باشد که من نیستم.

در ضمن اکثر آنها می خواهند آدم را صیغه کنند و فی المدت المعلوم با آدم دوست شوند و اگر مورد بهتری مشاهده شد می گویند عزت زیاد و می روند دنبال کارشان. سن و سال من هم طوری است که بیشتر در فکر زن و بچه و زندگی هستم تا خوشگذرانی و هر مورد ناموفقی ممکن است روحیه حساس و طبع لطیف مرا خدشه دار کند!!!

حدود یک سال پیش آن دختر فرانسوی که با اینترنت و تلفن با هم دل و قلوه رد و بدل می کردیم آمد پیش من تا یک ماه آزمایشی با هم سر کنیم و اگر همه چیر خوب پیش می رفت ازدواج کنیم. با اینکه می توانست فارسی حرف بزند ولی مشکل برقراری ارتباط داشتیم و خیلی از حرفهایمان به سوءتفاهم منجر می شد.


مثلا اگر می گفتم که بیا اینجا نازت کنم ناراحت می شد و می گفت مگه من سگ هستم که می گویی بیا اینجا نازت کنم! یا اینکه
همش به من می گفت که تو من را دوست نداری و تظاهر می کنی. و یا اینکه می گفت چرا وقتی من عصبانی میشوم تو هیچ چیزی نمی گویی و داد نمیزنی. ظاهرا خونسردی بیش از حد من او را بیشتر عصبانی می کرد تا جایی که بعضی موقع ها از شدت عصبانیت ظرف ها می زد به زمین و می شکاند. اگر شما می دانید که علت این کارهایش چه بود, من هم می دانم.

مشکل بعدی که ما داشتیم مشکل ارتباط دیپلماتیک بود! من از اول بهش گفتم که ببین من بیش از یک ساله که با کسی نبوده ام و باید بهم وقت بدهی تا عادت کنم. ولی نه تنها بهم وقت نداد بلکه روزها وقتی می رفتم سر کار از زور بیخوابی نمی توانستم چشمانم را باز نگه دارم و وقت نهار هم فقط می رفتم و توی ماشین می خوابیدم. در ضمن یک معجون هایی هم برای من خریده بود و به خوردم می داد که
دیپلماسی من همیشه فعال باشد. کارتون پلنگ صورتی یادتان می آید که از پله های یک آسمان خراش بالا می رفت و وقتی به پله های آخر می رسید روی پله ها کشیده می شد؟ من هم نزدیک های صبح همان شکلی بودم.

خلاصه شبهای آخر هم دعوایمان بالا گرفت و چند شب آخر ترجیح دادم اصلا توی ماشین بخوابم و بعد از اینکه او رفت با خودم عهد و پیمان بستم که فعلا از زندگی خودم لذت ببرم و از آسایش و آرامشی که دارم نهایت استفاده را بکنم. البته نه من آدم بدی هستم و نه او دختر بدی بود ولی یک جورهایی سیستم ما به هم نمی خورد و مثل این بود که بخواهید درب و پنجره ای را که در ابعاد درب و پنجره خانه شما نیست به زور در چارچوب آن جا بیاندازید.

ولی در مجموع از زندگیم راضی هستم و مشکلی ندارم. به نظر من آدم نباید برای ازدواج عجله کند و تصمیم نامناسبی بگیرد. ممکن است یک زمانی یک آدم خل و چلی مثل خودم پیدا شود و با هم ازدواج کنیم. که البته اگر پیدا شود, ماجرای آن را حتما برایتان خواهم نوشت.

این هم از ماجراهای من. از اینکه نتوانستم خیلی جزئیات را برایتان شرح دهم ببخشید.

۲۴ نظر:

  1. ye dokhtereh khoob az Iran biyar ke injaiha moft nemiyarzan feghat hatman kasi ro biyar ke senesh behet bekhoreh.

    پاسخحذف
  2. vaghti biari bayad ye 5 saali aval bozorgesh koni rahe daneshgaho ina ro yad bedi bere dars bekhoone baad kar begire o ina akharesham ke roo paye khodesh vaysad mige to chera intori hasti chera oono migi ... mige ma aslan az avalesh be darde ham nemikhorim ... mizare mire ... khlose age az iran miari hatman bayad shenakhte kheili kheili ziad azash dashte bashi ... nemidoonam chera nasihatet kardam ... lol farda to SF barname 12/12 e shayad badak nabashe ...

    پاسخحذف
  3. سلام دوست عزیز من با دوست ناشناس اول میوفقم فقط مراقب باش که نردبام مهاجرتی کسی‌ نشی‌ چون با این شستشوی مغزی دلالان مهاجرت خیلی‌‌ها به هر داری میزنند که بیان خارج (!)


    موفق باشی‌

    خداحافظ كانادا

    پاسخحذف
  4. خوش به حالت !
    دمت گرم

    پاسخحذف
  5. تازه نتونستی جزییات رو بگی:) دارم از خنده روده بر میشم:):) این پستتونو قاب می گیرم همبنجوری یادگاری:):)

    پاسخحذف
  6. من جای شما باشم از ایران زن نمی گیرم من گرفتم بدبخت شدم اگر می تونی یکی رو همین جا پیدا کن منتها اول جدا خونه بگیر همه خودشون با کله می ایند پیشت در خواست ازدواج بهت می دن برای من همینطوری شده

    پاسخحذف
  7. سلام
    ناشناس جون خيلي بدي.مگه دخترهاي ايروني چه بدي كردند كه ديگران نكردند.ميدونيد بدي از همه جا ميتونه پيدا بشه.ايرون و غير ايرون نداره.تازشم آقا آرش مگه زنهاي چاق چشونه كه تو اينطوري گفتي؟آيا اگه كمي يه نفر از تو بزرگتر باشه اما خيلي آدم خوبي باشه اين حرف تو و ناشناس غلط از آب در نمياد.آقا من ميگم آدم بايد به دنبال خوبي و صداقت باشه نه ظواهر.منكر اين نيستم كه ظاهر اهميت داره ولي اولويت اول نيست و سن هم اگر تفاوت زير 8 سال باشه خيلي هم مهم نيست يعني چه براي مرد چه براي زن .اگه قديما ميگفتم مر بايد بزرگتر باشه چون خانمها رو ميخواستند بپزند و بخورند .الان ديگه همه خانمها پخته شده اند.
    اقا خلاصه درد سرت ندم مورد قبليه خودت و يا اون فرانسوي رو ببين آيا با داشتن آيتمهاي دلخواستني آيا با تو همراه بودند.آنچه كه مهم است يه همسر بايد مثل يك موتور براي زندگي باشه تا تو بتوني راحت حركت كني.

    پاسخحذف
  8. به خدا از بس حقیقتای تلخ تو این ویلاگت در مورد اونجا خوندم حس بدی گرفتم و می دونم اومدم اونجا چه افسردگی می گیرم..
    من الان از لحاظ خانواده،روابط اجتماعی ودختر و این چیزا تو ایران در بهترین شرایط هستم..
    شاید اومدم اونجا(حدود June با ویزای H1) گرین کارت رو بگیرم فرار کنم بیام لا اقل همین دبی زندگی کنم.اصلا نمی تونم صرفآ به خاطر اسم امریکا یا رفاه نسبی این همه چیزای خوب رو تو ایران از دست بدم..
    یه جواب بده بهم لطفآ.
    پایدار

    پاسخحذف
  9. Ajab dokhtar french hot booodeh, ajab shanci dary pesar!

    پاسخحذف
  10. البته بدی های اینجا و وجود این رژیم نکبت رو هم همیشه دارم لمس می کنم و خوبیها و تفاوتای اونجا رو همیشه از دوستای اونجام یا هر وقت خودم مسافرت خارجی رفتم متوجه بودم.
    ولی این روزمرگی و تنهایی و عدم موفقیت توی ارتباط با دخترای به درد بخور اونجا هم خیلی برام غیر قابل قبوله.اکازیون شدن تو اونجاهم که می دونی چقدر سخته حتی با وجود همه تحصیلاتمون..
    اینکه بخوای یه دختر رو هم برگردی از ایران ببری هم که می دونیم چقدر ریسکه..
    خدا به خیر بگذرونه..
    تو هر پستت در مورد اونجا 4 تا چیزه منفی می نویسی یه مثبت!
    پایدار

    پاسخحذف
  11. salam
    chera abro rizi kardi????

    پاسخحذف
  12. یک کامنت به درخواست ارسال کننده حذف شد. ظاهرا خصوصی بود و من به اشتباه آن را در کامنت قرار داده بودم. با عرض پوزش

    پاسخحذف
  13. تازه با وبلاگتون آشنا شدم. اطلاعات خوب، لحن خوب و صادقانه، معرفي رابطه‌ها و آدم‌هاي نديده و چيزهاي خوب ديگري به آدم‌هايي مثل ما كه دانسته‌هامان در باره آمريكا در حد توهم است مي‌دهد.
    فقط دوست دارم هميشه بياد داشته باشيد همه چيز را از زاويه اجتماعي و انساني نقل و تعريف كنيد و تحليل مذهبي و سياسي و... را به عهده خواننده بگذاريد، چرا كه به سرعت مخاطبان شما محدود مي‌شوند.
    ما در ايران به شدت دچار فقر اطلاعات درباره آمريكا و تمدن غربي هستيم از نظر ما پشت مرزها همه جا يك جور و همه مشغول س ك س هستند! از اين گذشته اصلاً هم چيز زيادي درباره روابط انساني و اجتماعي نمي‌دانيم.
    به‌هر حال موفق باشي بازهم برات مي‌نويسم

    پاسخحذف
  14. حرفهات کاملأ قابل درک هست ، در مورد خودم بگم دوازده ساله اینجا زندگی می کنم عین راهبه ها تنها ی تنها همش بفکر بچه هام بودم چون نمی خواستم زندگی آنها تحت تأثیر قرار بگیره و در درجه اول آنها قرار داشتتند . حالا که خودشان مستقل شده اند وهردو دانشجو هستتند می گویند مامان تا کی می خوای تنها باشی ، حالا من دیگه حوصله ندارم وبهمین زندگی آرام عادت کردم صبح ساعت ٨ سر کارم تا ساعت ٤ بعد خونه هستم شام درست کردن وخوردن جلوی تلویزیون بعد تلفن به بچه ها ، یکی دو ساعت هم خواندن خبر و وبلاگ های مختلف بعد دوش وخواب .روزهای تعطیل پیاده روی در جنگل ،چایی خوردن با مادرم نظافت خونه اطو کشی لباسهای شسته تماشای فیلم ، البته در طول هفته هر روز پیاده روی و ورزش هم دربرنامه ام هست فکر نکنید آدمها چون دریک کشور اروپایی زندگی می کنند هر شب در دیسکو ودانسینگ هستتند البته شیوه زندگی دست خود آدمه . من اینجوری عادت کردم نمی تونم به کسی اطمینان کنم و تابحال هم به دنبال آشنا شدن باهیچ مردی نبوده ام ، یک نکته را نگفتم همسرم دوازده سال پیش فوت کرد و از آنموقع تنها هستم برای این مطالب را نوشتم تا بدانید فقط شما تنها نیستید نوشته های بسیار جالبی دارید هر روز سر میزنم .

    پاسخحذف
  15. سلام
    خب من دسترسی به کامپیوتر نداشتم اومدم دیدم راجع به روزمرگی نوشتین و کلی توصیه راجع به ورزش و چیزهای دیگه , و الان هم اینجا رو بنگاه همسر یابی یافتم خب در مورد ازدواج نظری ندارم چون کاملا شخصیه و بستگی به روحیات خودتون داره و کسی نمی تونه نسخه ای بپیچه چون خودتون بهنر می دونید اما من خودم عاشق مسافرت هستم از هر نوعش یک روزه یا چند روزه یا بلند مدت اگه می تونید برین مسافرت یا دوستانی را پیدا کنید برای شب نشینی خیلی حال میده بخصوص توی کلاب یا هر چی که اونجا امروز رایج است.در دل طبیعت بودن خلاصه ارتباط با آدمها خیلی برای من لذت بخشه بخصوص با فرهنگهای جدید یعنی متفاوت با من ،درس خوندن هم حال میده اگه دوست داری یا حالش رو داری.اگه می خواهی آرامشت رو به هم بزنی زندگیت هیجانی بشه و شاید هم پولدارتر یا متضرر تر بشی چرا نمی ری توی کلاسهای معاملات آپشن یا باند یا سی اف دی شرکت کنی خیلی توی شناخت خود انسان کمک می کنه و من که عاشقش هستم یا چرا به فکر یک بیزینس شخصی نیستی که از الان روش کار کنی تا چند سال دیگه شروع یا افتتاح کنی و هم یه سرمایه ای برای بازنشستگی است هم اوقات فراغت رو پر می کنه هم از روزمرگی خارج می شه هم دوستان جدید پیدا می کنید هم تجربه ای جدیده هم کسی چه می دونه شاید باعث شد زندگی شما مسیر جدیدی پیدا کنه که خودتون هیچ وقت فکرش رو نمی کردین اگه دوست داشتین روش فکر کنین شاید مثلا همون موسیقیی که امروز می نوازید فردا یک کنسرت توی یه شهری باشه یا هر چیزی که دوست دارین فقط به نظر من دنبال کاری برو که عاشقش هستی تا اگر به مشکل خوردی اینقدر انگیزه داشته باشی تا وایستی و جلو بری.خلاصه فکرت رو با ازدواج پر نکن چیز زیاد مهمی نیست که بخاطرش بخواهی به دردسر بیفتی فکر هم نکن دیر شده حالا چهل سالتون دیر اون موقع است که یه تصمیم اشتباه بگیری یا به قول خودتون دلتون بشکنه یا روحیه اتون به مخاطره بیفته ضمنا به ایران هم اصلا فکر نکن ارزشش رو نداره شاید یه روزی به این نتیجه برسی ولی من فقط بگم هیچی با ارزش تر وجود خود آدم نیست اگه من برای خودم ارزش قائل نباشم و خودم برای خودم مهم نباشم فاتحه بقیه خونده است.برای خودت پارادکس مغزی درست نکن و از زندگیت لذت ببر چون به قول معروف:

    زندگی زیباست ای زیبا پسند زنده اندیشان به زیبایی رسند
    شاد باشید
    شاهرخ

    پاسخحذف
  16. حاجی با نوشته هات کلی حال میکنم به قولی بروتال تروث هستن. من به ندرت کامنت میزارم ولی حیفم اومد اینجا نزارم. به هر حال زنده باشی مرد

    پاسخحذف
  17. یک چیز رو جدی بهت بگم...
    اینکه عکس از خودت اونجا که هستی و دوستانت نمیگذاری خیلی ناراحت کنندس. هر روز سر میزنم بهت اما دیگه حال نمیکنم! فکر میکنم یک روبوت اونور نشسته چیز میز مینویسه!

    دوم اینکه از تعداد کامنتها بفهم چقدر این پستت طرفدار داشته! مثل اینکه روابط دیپلماتیک خیلی مهم هست! راستی بگو چند ساعت طول میکشید که اینقدر روزا خوابت میگرفت؟ خیلی خندیدم! دمت جیلیز!

    سوم حالم از اون ایرانیایی که خارجند و میان اینجا چرت مینویسن و فقط قصد خودنمایی دارن بهم میخوره.

    چهارم، بد نیست بعضی موقعها یک پست رو اختصاص بدی به جواب دادن به کامنتها تا ما احساس نکنیم که نسبت به آنها بی توجهی!!!

    پنجم، بد میگم؟ من برا این کامنتم جواب میخوام!

    پاسخحذف
  18. سلام
    امير راست ميگه!
    من حتي بعضي وقتها فكر ميكنم اصلاً آمريكا نباشه اين كسي كه وبلاگ رو مينويسه :دي

    لطفاً از خودت يه عكس بگير و يه تكه كاغذ دستت بگير كه روش به فارسي نوشته باشه "بابا به خدا من آمريكا هستم" :))

    كنار يك بنا يا ساختمان معروف هم بگيري بهتره ، من كه دارم از شك ميميرم

    پاسخحذف
  19. سلام این عکسایی که آپلود کردید تو ایران فیل طره لطفا از این سایت برای آپلود استفاده فرمائید که فیل طر نباشد mytasvir.com

    پاسخحذف
  20. روضه کدومه؟! اتفاقا من یکی که بیشتر به خاطر این چیزایی که در باره خودت می نویسی میام اینجا...
    فکر کنم می فهمم چی میگی. برای بعضی ها از جمله من روابط دیپلماتیک به هر قیمتی نمی ارزه.
    شما که خودت متخصص تحلیل سیستمی؛ یه بررسی کن از چیزهایی که نداری و می خوای با یک رابطه عاطفی به دست بیاری(حالا چه با دادن یا گرفتن)؛ بعد چه کسی با چه مشخصاتی می تونه این احساس را بهت بده؛ بعد بررسی کن ببین این فرد با این مشخصات کجاها می ره و چی کارها می کنه؛ در چه نوع سایت هایی عضوه با کدوم گروه های اجتماعی می گرده؛ در کجاها رفت و آمد داره و...
    بعد بین این فرد از تو چه انتظارای می تونه داشته باشه، و سعی کن خودت را به این ایده آل که طرف در ذهنش هست نزدیک کنی.
    ریاضیات می گه که احتمالش زیاده این جوری به نتیجه بشه رسید.
    یک راه حل تخصصی و سیستماتیک!
    اگه می خوای فلو چارتشم تحویل بدم! P:
    من که به شخصه این دو دو تا چهار تا ها برام مضر نبودن.

    موفق باشی
    ناشناس اریجینال دولوکس ادیشن

    پاسخحذف
  21. For those that are thinking about immigration: AS a rule of thumb , if you are satisfied with your life in Iran, and your age is over 30 don't immigrate to America in any situation.

    پاسخحذف
  22. man doost daram javabe comment ha ro bedi:( mishe??
    na faghat man baghie ham in entezaro darand
    be nazaram aksare weblog nevisa in karo mikonan

    پاسخحذف
  23. man hodoode 2 sal o niime ke amrika hastam va taghriban aghlab e harfaiio ke mizanio man ham tajrobe mikonam va ya kardam .. kheyli neveshtehato doos daram refigh ... movafagh bashi hamishe ..
    khoshhal misham ke baham dar ertebat bashi .. mrnus@yahoo.com

    پاسخحذف
  24. خیلی با حال بود کلی خندیدم.
    از نوشته هایی که بعد از مطلب "روزمرگی درامریکا " نوشتی. مشخصه که ازبعضی کامنت ها انرژی گرفتی و یک حسی در تو بیدار شده !!با هیجان بیشتر می نویسی ;d
    شاد باشی

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.