۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

وبلاگ نویسی

من فکر می کردم که در نهایت دو هزار تا وبلاگ فارسی داشته باشیم ولی الآن تازه فهمیدم که به تعداد انسانهای فارسی زبان وبلاگ فارسی وجود دارد و با خبر شدن از آنها و یا آوردن همه آنها در یک صفحه تقریبا نشدنی است.  در حال حاضر لینکستان من فقط حدود هزار تا وبلاگ دارد ولی با این حال صفحه آن خیلی دیر باز می شود. هیچوقت هم نمی رسم که آنها را مرور کنم و فقط چند وبلاگی را که تازه مطلب نوشته اند و به بالا آمده اند می بینم. برای همین بیشتر مواقع هنوز یک دقیقه از ارسال مطلب آنها نگذشته است که من نظرم را در مورد نوشته آنها می نویسم. در میان آنها وبلاگ های ارزشمند زیادی وجود دارد که مطالب خوبی هم در آن یافت می شود و برخی از آنها هم نویسندگان خوب و با تجربه ای هستند که سال ها در حال نوشتن وبلاگ هستند. 

من فقط شش ماه است که شروع به نوشتن مطالب فارسی در وبلاگ کرده ام و قبل از آن نمی دانستم که می توانم به زبان فارسی هم وبلاگ بنویسم و اصلا توی باغ آن نبودم. از سال ها پیش نوشتن و ترجمه را کنار گذاشته بودم و زمانی که به امریکا آمدم  فقط گهگاهی در مورد ادبیات به زبان روسی می نوشتم و با درست کردن و نوشتن وبلاگ به زبان فارسی هم بیگانه بودم. تا اینکه پارسال در زمان انتخابات و پس از آن به تکاپو افتادم و می خواستم که یک جوری حرف خودم را در یک جایی بنویسم. روزهای اول به طور تمام وقت در یوتیوب و خبرگزاری ها بودم و ویدیوهایی را که ارسال می شد نگاه می کردم و گهگاهی هم چیزی در زیر آنها می نوشتم. البته به غیر از یوتیوب معمولا نظرهای من را چاپ نمی کردند و من هم کم کم عقده ای شدم و زیر نظرم می نوشتم که بر پدر و مادرت لعنت اگر نظر من را چاپ نکنی! آخر یک صفحه نظر می نوشتم و خدا را خوش نمی آمد که چاپ نشود. احتمالا سانسورچی ها هم من را می شناختند و می گفتند ای بابا باز این آدم بیکار برداشته یک صفحه چرت و پرت نوشته. بزن آن دگمه حدف لامذهب را!

حتما خیلی از شما و مخصوصا شاهرخ خان می دانید که چقدر حال آدم گرفته می شود وقتی که وقت می گذارید و یک نظر می نویسید ولی چاپ نمی شود و یا حذف می شود. بهرحال من بعد از یک مدتی سرخورده و عقده ای شدم و همان جا به خودم قول دادم که اگر یک زمانی یک خبرگزاری تاسیس کردم همه نظرها را چاپ کنم و هیچ کدام از آنها را هم حذف نکنم. البته یک قلق هایی هم یاد گرفته بودم و مثلا اگر می خواستم برای سایت های دولتی نظر بنویسم علاوه بر تمامی ملاحظات معمول حتما می بایست در انتهای آن از زحمات آنها تشکر می کردم تا آقای سانسورچی توی رودربایستی گیر کند و نظر من را چاپ کند. اگر هم برای سایت ضد دولتی نظر می نوشتم می بایست یک چیزی در انتها بگویم که با ذائقه آنها جور در بیاید. ولی باز هم از هر ده تا نظری که می نوشتم لااقل هشت تای آنها شوت می شد به هوا.

بعد از چند ماه که سایتهای فارسی را زیر و رو کردم متوجه وبلاگ نویسها شدم و گمان کنم که خداحافظ کانادا اولین وبلاگ فارسی بود که پیدا کردم! بعد هم از لینک های او با چند تا از وبلاگهای مهاجرت کانادا آشنا شدم. سپس شروع کردم به گشتن در مورد مهاجرت به امریکا و یک وبلاگی پیدا کردم که آدرسش یادم نیست ولی متعلق به یکی از بچه هایی بود که به ساختن مهاجرسرا کمک کرده بودند. از آن طریق به سایت مهاجرسرا رفتم و شروع کردم به خواندن خاطرات بچه هایی که برنده گرین کارت شده بودند و می خواستند به امریکا سفر کنند. از آنجایی که در آن زمان سه سال از ورود من به امریکا می گذشت احساس کردم که می توانم برخی از تجربیاتم را در اختیار آنها قرار دهم و برای همین شروع کردم به نوشتن در آن تالار گفتگو. تمام نوشته های اولیه این وبلاگ را در مهاجرسرا نوشته ام و بعدا آنها را به اینجا کپی کردم. کم کم بچه هایی که در آن مکان فعالیت می کردند به نوشته های من ابراز علاقه کردند و من هم تشویق شدم که یک وبلاگ درست کنم چون بسیاری از مطالبی که من می نوشتم مناسب آن مکان نبود ولی با این حال آنها در مورد نوشته های من کمی هم چشمپوشی می کردند و من را ملطوف می نمودند.

خوشبختانه تایپ فارسی و انگلیسی من بسیار سریع است و برای همین می توانم همزمان با فکر کردن مطالبم را تایپ کنم  و این به من کمک می کند که در یک وقت کم بتوانم مطلب بنویسم. ولی ارزش آن مطلب برابر است با همان وقتی که بر پای آن گذاشته ام و طبیعی است که ارزش خاصی ندارد و نمی توان آن را با مقاله ای که ساعت ها وقت و مطالعه برده است مقایسه کرد. ولی برای یک وبلاگ بد نیست و می تواند به عنوان نقطه شروعی برای بحث و بررسی و یا فکر کردن در مورد یک موضوع قلمداد شود. و به این ترتیب من هم به جمع وبلاگ نویسان پیوستم و در عرض هفت ماه, صد و هشتاد پست ارسال کردم. سعی کردم بیشتر نوشته هایم رنگ و بوی مهاجرت و طنز داشته باشد ولی نوشتن مداوم در مورد یک موضوع بسیار مشکل است مخصوصا اگر بخواهید که هیچ مطلب تکراری هم ننویسید.

خلاصه کلام اینکه این طور نباشد که من اینجا بنویسم و شما آنجا عشق و حال کنید بلکه کمی هم شما بنویسید که ما اینجا عشق و حال کنیم. جوک غیر نژادپرستی, مطلب تازه, نظر و هر چیزی که دوست دارید بنویسد که تبادل افکار ایجاد شود. البته من هنوز تجربه وبلاگ نویسی کافی ندارم و ادبیات فارسی من هم هنوز ایراد دارد. اطلاعاتم هم در بیشتر زمینه ها عمومی و ابتدایی است و هدفم از مطرح کردن موضوعات این است که بیشتر در مورد آنها یاد بگیرم. بعضی از مطالبی را که می نویسم بعدا خودم می خوانم و می گویم عجب! عجب!

امروز حسین اینجا بود ولی شرکت ما نیامد و فقط از جلوی محله ما رد شد. اگر دیدمش سلام شما را هم به او می رسانم. میدانید که کدام حسین را می گویم. بله حاج حسین اوباما.
بدرود

۴۸ نظر:

  1. Dorood bar shoma va in zehne pooya.

    پاسخحذف
  2. يا ابولفضل! اونجا تو آمريکا هم شيرينی سرای ما معروفه؟!
    بچه ی کجا بودی حالا؟ ؛)

    پاسخحذف
  3. سلام آرش جان، یه نکته ای رو خیلی وقته میخوام بهت بگم ولی نمیشه... شما درسته که راجع به خیلی چیزها تو آمریکا می نویسید ولی خیلی چیزها هم هست که یا مسئله شان را بیشتر باز نمی کنید یا اینکه بکل راجع بهشان ننوشته اید. مثلا شما می نویسید که پیدا کردن کار چگونه است ولی هرگز ننوشته اید که آیا با مدرک مثل ایران برخورد می شود یا نه! (-; مثلا آیا موقع استخدام از شما حتما مدرک دانشگاهی می خواهند یا اینکه تخصص شما کافی است و ... . ضمنا خیلی از مسائل هستند که میتونید راجع بهشون بنویسید و این کار رو میتونید با یه نیم نگاه به روزی که گذشت و اتفاقاتی که افتاد (که ما بتوانیم از آن ها چیزی یاد بگیریم)، شروع کنید.
    راستی قضیه روس بودن و ... چیه؟؟ ?-: من همه پست هات رو از اول خوندم ولی این مسئله رو همین اواخر رو کردی ها!!! D-:

    از وبلاگ خوبت ممنون، خوش باشی x-:

    پاسخحذف
  4. Noghteye ghovate neveshtehat ine ke to phaaze enkar nemire va kheily vazeh be moshkelat mipardaze. Masalan neveshtat dar morede tajavoz be harime shakhsi to Iran kheily khob bood

    Yek za'fe omde to neveshtehat az nazare man ine ke kheily sari hamechiz ro ta'mim midi. Age yek moshahede-ie az raftare chand nafar dashti, titr mizani: X dar America

    Albate khodet ham ta'kid kardi ke ina faghat tajrobiate toe vali nahveye baianet ino nemige

    پاسخحذف
  5. با سلام و ارادت...

    خداحافظ كانادا

    پاسخحذف
  6. راست میگه قضیه روس بودن چیه؟

    پاسخحذف
  7. سلام
    نمی دونم درسته این حرف رو می زنم یا نه اما با خجالت می گم شاید برخی بگن بابا تو چقدر بی عرضه ای یا بد بختی اما هر چی فکر می کنید مهم نیست چون این واقعیت زندگی منه.راستش من تا الان که 32 سال سن دارم هنوز نتونستم یه کامپیوتر برای خودم بخرم و این بدلیل شرایط زندگیم و الویتهای زندگیم و توان مالیمه خب واسه همین دسترسی به اینترنت دارم اما زمان دسترسیم به اینترنت محدوده واسه همین هم توی چند دقیقه باید سریع نظرم رو بنویسم و البته طرز نگارشم خودمونی یا عامیانه و گاهی با غلط املایی می شه چون حتی فرصت نمی کنم چکش کنم مثل ارش عزیز درجا فکر می کنم و می نویسم.با اجازه آرش در جواب دوستمون عرض کنم من هیچ بلاگ و سایتی ندارم و در جایی عضو نیستم البته به چند دلیل یکی اینکه دسترسیم به کامپیوتر محدوده دوم اینکه من اصلا مورد دارم پس اگر بنویسم توی همون هفته اول توسط یکی مثل خیار فروخته می شم و بعد میرم نا کجا آباد و بعدش هم به قول معروف خلاص یعنی تحت عنوان تروریست یا مزاحم نوامیس یا قاچاقچی یا هر عنوان دیگه ای مثل بقیه که اونا اسمش رو روشنفکر غرب زده نام میارن کلاسم تعطیل می شه البته یه مطلبی رو بی اغراق بگم و اون اینه که من نه روشنفکرم و نه ادعایی دارم من اتفاقا خیلی کلنگم و روز به روز که بار درخت زندگیم بیشتر می شه به زمین نزدیکتر می شم چون بیشتر می فهمم که چقدر ضعیف هستم شاید 10 سال پیش که 22 سالم بود فکر می کردم من حتما یه کار بزرگی برای دنیا و انسانها خواهم کرد اما یواش یواش فهمیدم من هیچ غلطی نمی تونم بکنم چون مال این حرفها نیستم چون به قول معروف مورچه چیه که کله پاچش چی باشه.یکی دیگه از دلایل وارد نشدن در منطقه خطر اینه که اونقدر هم نادان نیستم که با سیستم در بیفتم خب من کاری انجام نمی دم اونا هم کاری به من ندارن چون من خودم خفه هستم نیاز نیست بیان منو خفه کنن.من کلا توی بیان دیدگاهم همیشه نهایت سانسور و احتیاط رو به خرج می دم چون اگه این کار رو نکنم مورد مهرورزی قرار می گیرم که چون زیاد مورد مهرورزی مردم قرار گرفتم پس خودم به قول معروف خفه خون می گیرم که کسی هم آزرده نشه و ناراحتیش رو به من منتقل نکنه.البته من هیچ وقت وارد منطقه ممنوعه هم نمی شم چون سودی واسه هیچ طرفی نداره چه من که جز چند تا حرف خشکل چیزی گیرم نمی یاد چه طرف مقابلم که اصولا گوشی برای شنیدن نداره از طرفی من آدمی نیستم که بخوام کسی رو تغییر بدم یا تبلیغ رسانه ای داشته باشم چون من خیلی زرنگ باشم بتونم خودم رو تغییر بدم و انسان بهتری باشم و اصلا معتقدم هر کس باید به جای تغییر دیگران خودش رو تغییر بده چون من هیچ وقت نمی تونم کسی رو تغییر بدم ولی خودم رو چرا فقط کافی اعمال و رفتار و گفتارم رو هر روز یا لحظه مورد وارسی قرار بدم اجازه بدم دیگران نظرشون رو بیان کنن و از حملات موشکی من در امان باشن و من به حرف اونا گوش کنم و راجع بهش فکر کنم تا ببینم کی یا چی رو با کلنگ خودم داغون کردم.

    پاسخحذف
  8. من معتقدم من باید زندگی کنم و اجازه بدم دیگران هم زندگی کنند .همین چند تا پست پیش بود که آرش عزیز یه مطلب نوشت دعوا شد جنگ شد کار بیخ پیدا کرد قرار شد بلاگ تعطیل شه بعد نمایندگان سازمان صلح بین الملل وارد شدند و بعد از چند بیانیه موقتا قرار شد ادامه پیدا کنه می خوام بگم ما باید دیوارها و مرزها رو از اطراف ذهنمون برداریم و بزنیم به اقیانوس و باید بپذیریم که احتمال هر چیزی هست اگر من بیام یه مرز یا دیوار بزارم یعنی اونجا آخر راهه و از اون جلوتر نمی خوام که برم حالا آرش جان نوعی بیاد پای صحبتی رو وسط بکشه که مربوط به منطقه استحفاظی اونوره مرزه خب من حداقل کاری که می کنم اینه که می رم وگرنه حتما نمایندگانم رو برای اعلام جنگ می فرستم چون شما از مرز رد شدین.به نظر من ما در شرایطی نیستیم که بخواییم وارد منطقه ممنوعه بشیم چون خیلی از خوانندگان مطالب از جایی نظر می ذارن که یا مرز دارن یا حق ندارن از مرز بی اجازه رد بشن پس بهتره ما به این قوانین احترام بگذاریم چون من به شخصه ماله این حرفها نیستم و این نظر شخصی من بود با احتساب همه اون چیزهایی که شما می دونید و من هم می دونم یعنی برخی فکر می کنند نه ما می تونیم شرایط رو تغییر بدیم یا تو ترسو هستی یا ....راستش رو بخواین من تغریبا نظرم رو گفتم من خیلی شاهکار کنم خودم رو تغییر بدم.از طرفی چون من وسطهای راه درس خوندن پولم تموم شد مجبور شدم علی رغم میل باطنیم ترک تحصیل کنم چون نه نابغه بودم و نه سهمیه ای چیزی داشتم حتی کارت بسیج هم نداشتم پول هم نداشتم کلاس کنکور برم تا هم سطح اونایی بشم که قبول می شن یا دانشگاه های پولی ادامه تحصیل بدم خب وارد بازار کار شدم و باز چون پارتی نداشتم و اهل این کارا نبودم چون وابسته به فرد یا سازمان یا گروه خاصی نبودم و نیستم خب شدم مرفه بی درد و بعد از کلی استثمار حالا بعد از کلی گیج ویج خوردن تازه یه خرده از هپیروت بیرون اومدم و هشیار شدم که بابا من چی بودم حادثه بودم یا رویداد نمی دونم فقط می دونم هیچی نبودم.پس اگر فکر می کنید من در اشتباهم ممکنه درست می فرمایید چون فکر من بر اساس تجربه و دانشه منه بله من می تونم مثلا بی عرضه ترسوی خائن وطن فروش عقده ای آدم سیستمه ،بی شخصیت ، هر چی که شما فکر می کنی باشم شایدم یه آدم معمولی که فقط می خواد آدم خوبی باشه و زندگی کنه و بذاره دیگران هم زندگیشون رو بکنن و در دوستی و محبت تلاش کنه با کارهای خوب که مهم نیست کوچیکه یا بزرگ مهم اینه که یه کار خوب باشه نام نیکی از خودش بجا بگذاره.در هر صورت من یکی از امثال شاهرخ های نوعی هستم.

    پاسخحذف
  9. ببین آرش جان، من با اون دوستمون موافقم که گفته چیزها خیلی زیادی هست که در باره مهاجرت ننوشتی. ما که می خوایم بیایم چیزهای خیلی کوچیک رو هم دوست داریم بدونیم. حتی اگه در همین حد باشه که مثلا پمپ بنزین های اونجا چه فرقی با ایران داره؟ از گوجه فرنگی چطور استفاده هایی می کنند؟ وقتی می ریم سینما چه چیزهایی باید با خودمون ببریم؟کدوم رستورانهای اونجا چطور غذاهایی داره؟ دخترها با هم چه حرفهایی می زنند؟ اونجا که اومدیم چطور فحشهایی باید بلد باشیم بدیم؟ چطور فحش هایی خواهیم خورد و چه جوابی باید بدیم؟ مشروبهای متداول چیه؟ آیا گلپر یا باقلا هست یا با خودمون بیاریم؟ کدوم منطقه سانفرانسیسکو مربوط به چطور آدمهاییه؟ از سانفرانسیسکو تا لوس انجلس چند ساعت راهه و در بین راه چه جاهایی هست؟ سیگار کشیدن در کافی شاپ ها مجازه یا خیر؟ اوضاع تحصیلی بچه ها چطوره و اگر بچه ادم گی یا لزبین بشه چه احساسی باید بهمون دست بده؟ کسی اونجا عاشق میشه؟ اگر رفتیم سینما و کاترین زتا جونز رو در صف بلیط دیدیم چه رفتاری باید بکنیم؟ ...

    پاسخحذف
  10. شوشو گفت:
    این دو تا نظر طولانیه بالا خیلی قشنگ و خودمونی بود.حتما لازم نیست آدم وبلاگ داشته باشه.حتی اگر مثل من 24 ساعت پای اینترنت باشه(حالا نگید مرفه بی درده ،نه بابا از هزار خرجمون می زنیم واسه اینترنت فکسنی ایر.ا.ن)
    من کلا بیش از یکی دوتا وبلاگ نمی خونم.یکیش همین وبلاگ آرش خانه که خیلی متواضع هم هستن ولی هی می گن فارسیم بده.
    من اگه تو یه وبلاگ ببینم قلمش روون نیست یا کلمه ها رو با غلط املایی می نویسه کلا ازش بدم میاد.چون نویسنده این قدر برای خواننده ارزش قایل نبوده که بره واژه نامه رو باز کنه درستشو ببینه.
    ولی من از آرش خان تاحالا یه غلط املایی بیشتر ندیدم اونم فکر کنم برای شوخی بود. ارض رو نوشته بودید عرض. (البته نه در کلمه عر.ز.شی)
    راستی در مورد هدیه برای دوستتون عینک مناسب نیست چون قیمت نوع درست حسابیش خیلی گرونه.

    حسین رو هم ببوس(همچی آش دهن سوزی هم نیست،همسایه گیتاریستت بهتره،بابا یه خبر ازش بگیرید گناه داره
    (; )

    پاسخحذف
  11. کیف قاپی در اونجا چه شکل و صورتی داره؟ اپرا وینفری به چه کسانی کمک می کنه و چرا؟ چطور عضو یک کتابخونه عمومی بشیم؟ تلفن زدن به ایران از چه راههایی ممکنه و کدوم ارزونتره؟ در مسیر خرید یه خونه به چه عواملی باید دقت کنیم؟ گوجه سبز به انگلیسی چی میشه؟ اون همه دختر زیبایی که تو فیلمها نشون میده واقعا اونجاها در رفت و امد هستند یا خیر؟ آرایشگاه هایی که خدمات اپیلاسیون ارایه می دن کجا هستن؟ اگر بخوایم با کمترین هزینه بهترین زندگی رو داشته باشیم چه تکنیک هایی رو باید به کار بگیریم؟ برای اینکه از همسرمون جدا نشیم چه راهکارهایی وجود داره؟ ...

    پاسخحذف
  12. سلام مجدد،
    ببخشید من این روزا میزون نیستم بالا طولانی و غلط غلوط اراجیف نوشتم شما به بزرگی خودتون ببخشید چون بعد از پست کردنش پشیمون شدم و نمی تونستم دیلیتش کنم.البته بارها شده اینجا نوشتم وقتی اومدم ارسال کنم ارور داده همش پریده و من دیگه حوصله نداشتم و ننوشتم اما این دفعه نوشتم و ارسال هم شد.اینم شانس منه.ارادتمند
    شاهرخ

    پاسخحذف
  13. قابل توجه اون دوست عزیزی که به ارش خان پیشنهاد موضوع داده.
    عزیز!,شما میتونید تمام جوابهای این سوالاتونو در مهاجرسرا پیدا کنید.
    شوشو جان ,منم مثل شما اینتر نتو در 4 جا خلاصه کردم:وبلاگ ارش,مهاجرسرا,apply abroad ,science direct.
    آرش جان این :به حضرت عباس و حسین رو خیلی خوب اومدی!
    شاهرخ جان شما هم خوب مینویسی,نوشته هات ارزش خوندن رو داره,مرسی!
    محسن

    پاسخحذف
  14. البته science directدرسته.واسه گرفتن مقاله

    پاسخحذف
  15. شوشو گفت:
    البته به من تعداد خیلی زیادی وبسایت معتادم.منظورم این بود که وبلاگ زیاد نمی خونم

    پاسخحذف
  16. من اگه میدونستم دوستان راجع به این همه چیز بیخود میخوان بدونن که البته بقول بچه ها تو مهاجر سرا هم هست، کلا نظر نمیدادم!! D-: الآن آرش گریه اش میگیره اینا رو ببینه =)) ولی نه جدا، آرش یه همچین چیزایی هم برامون بنویس، یخورده کامل تر و کاربردی تر مثل همون مثال مدرکی که زدم... بازم متشکر *-)

    پاسخحذف
  17. مردی از سرزمین خورشید۷ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۶

    حسین یعنی چی جناب آفای رئیس جمهور
    اگه دیدیش بگو من عاشق شم یکی از فدایهاشم دوست دارم باراک جان
    دیگه نبینم بگی حسین مگه بقال سر گوچس

    پاسخحذف
  18. من 2 سال وبلاگ مدیریتی داشتم دیگه آپ نکردم چون برای دانشگاه درست کرده بودم و بعدش که دیگه اومدم بیرون ازش لزومی ندیدم آپش کنم. ولی گذاشتمش واسه کسانی که لازم دارند استفاده کنند.
    خیلی تجربه خوبی بود.هم کمک میکرد به یادگیری طراحی وب و هم اینکه با آدمهای جدیدی آشنا میشدم
    خلاصه آرش جون وبلاگ نویسی خیلی باحاله ! :d

    پاسخحذف
  19. پیغام گیر تلفن منزل برخی شاعران
    فکر می کنید اگه در دوره حافظ و فردوسی و......تلفن بود اونم ازنوع منشی دار ، منشی تلفن خونشون می گفت
    لطفا پس از شنیدن صدای بوق پیغام خود را بگذارید

    پیغام‌گیر حافظ
    رفته‌ام بیرون من از کاشانه‌ی خود غم مخور
    تا مگر بینم رخ جانانه‌ی خود غم مخور
    بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
    زان زمان کو باز گردم خانه‌ی خود غم مخور

    پیغام‌گیر سعدی
    از آوای دل انگیز تو مستم
    نباشم خانه و شرمنده هستم
    به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
    فلک گر فرصتی دادی به دستم

    پیغام‌گیر فردوسی
    نمی‌باشم امروز اندر سرای
    که رسم ادب را بیارم به جای
    به پیغامت ای دوست گویم جواب
    چو فردا برآید بلند آفتاب

    پیغام‌گیر خیام
    این چرخ فلک، عمر مرا داد به باد
    ممنون تو‌ام که کرده‌ای از من یاد
    رفتم سر کوچه، منزل کوزه فروش
    آیم چو به خانه، پاسخت خواهم داد

    پیغام‌گیر منوچهری
    از شرم، به رنگ باد باشد رویم
    در خانه نباشم که سلامی گویم
    بگذاری اگر پیام، پاسخ دهمت
    زان پیش که همچو برف گردد رویم


    پیغام‌گیر مولانا
    بهر سماع از خانه‌ام، رفتم برون، رقصان شوم
    شوری برانگیزم به پا، خندان شوم، شادان شوم
    برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
    فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!

    پیغام‌گیر باباطاهر

    تلیفون کرده ای جانم فدایت
    الهی مو به قربون صدایت
    چو از صحرا بیایم، نازنینم
    فرستم پاسخی از دل برایت


    پیغام‌گیر شاعران شعر نو
    افسوس می خورم،
    چون زنگ میزنی،
    من خانه نیستم که دهم پاسخ تو را،
    بعد از صدای بوق،
    برگو پیام خود،
    من زود می‌رسم،
    چشم انتظار باش

    پاسخحذف
  20. من در مشاهده کامنت های بلاگت دچار مشکل هستم. فقط کنار راست کامنت ها معلومه. این فقط مشکل منه یا دیگران هم اینجوری هستن؟

    پاسخحذف
  21. من تازه فهميدم كه ميخواي هديه به برندا بدي واسه تولدش
    بعد راهنمايي خواسته بودي بنظر من عطر خيلي چيز خوبيه يا بلوز يا اينجور چيزايي كه بيشتر خانمها استفاده دارن بيشتر توي كازمتيكز و لباسها

    حتي جواهرات يا كيف و يا صندلهاي مدل گلادياتور كه خيلي هم مدل جديد هستند كاملن كاربرد داره

    پاسخحذف
  22. سلام آرش خان. من چند ماه است که وبلاگت را دنبال می کنم ولی آرشیوهای وبلاگت را حدود دوهفته پیش شروع کردم به خواندن. به نظر من وبلاگ شما یک مرجع کامل است و اگر کسی بخواهد به امریکا و یا کانادا مهاجرت کند خواندن تمام مطالب این وبلاگ واجب است. از دستشویی رفتن تا خرید کردن و همه چیز توی آن پیدا می شود. راستش من نمی دانستم که وبلاگ شما این همه تاپیک دارد. من این وبلاگ را خیلی دوست دارم و همیشه آن را می خوانم.
    برایت همیشه آرزوی موفقیت دارم
    مینا.ن

    پاسخحذف
  23. راستی آرش، کادوی برندا دیگه چیه؟ ?-: پسر تو بعضی از پست هات priv8 هستش ها!!! D-: من که میگم زیاد فکرش رو نکن، یکدفعه برو یه حلقه ازدواج بخر و قال قضیه رو بکن!!! D-: راستی بعد کلنجار رفتنت با خرید کادو، میتونی برای ما تجربه شیرینت رو هم بنویسی!!!!
    (ببین چه visitor فعالی هستم!! این سومین کامنت ام هست!!! (-; )

    پاسخحذف
  24. آرش، من امروز مرض کامنت گذاشتن گرفته ام!! D-: ببخشید، ولی یه سوال داشتم که خیلی دوست دارم راجع بهش بنویسی... من میخوام بیام آمریکا، فامیل هم دارم مثل پدربزگ و دایی و خاله ولی متاسفانه پدربزگم از مادربزرگم طلاق گرفته!! به هر حال نه دیدمش نه باهاشون رابطه داریم. پس فامیل برای من به هیچ دردم نمیخوره! )-: از طرف دیگه من دانشجو هستم و نمیخوام اینجا ادامه تحصیل بدم و سابقه کارم هم در حد دو سالیه که شرکت خودم رو راه انداختم ولی علم و دانش ام در ضمینه کامپیوتر و برنامه نویسی خیلی کامله و حتی استاد دانشگاهمون رو هم میگذارم تو جیبم!! (تعریف از خود نیست، میخوام ببینم باید چه کار کرد)... مدارک cisco و Microsoft رو هم دارم. چون از بچگی کار با کامپیوتر رو حرفه ای شروع کردم تونستم تو خیلی از حیطه ها مثل هک و سکیوریتی و ساخت بازی و هوش مصنوعی و ... سرک بکشم. به هر حال من وضع تحصیلم و کارم بدین صورته. از طرف دیگه من میتونم پول خوبی با خودم بیارم اونطرف... ولی با وکلایی که صحبت کردم همه به اتفاق گفتند که همه چی به پول نیست که، اولا چون مجردید باید تحصیلات و سابقه کار رو حتما داشته باشید و ... . حالا اینایی که میگن راسته؟؟!! یعنی من به هیچ وجه قبل از اتمام تحصیل و سابقه کار واقعی، نمیتونم برم آمریکا؟؟ یعنی واقعا پول مشکلات رو حل نمیکنه و ویزای سرمایه گذاری یا ... به دردم نمیخوره؟؟ لطفا در این زمینه کمکم کن. متشکرم... x-:

    پاسخحذف
  25. شوشو با شرمندگی گفت:
    دوستی که فقط طرف راست کامنتا رو می بینید.منم همین مشکلو داشتتم البته فکر کنم من قسمت چپ کامنتارو
    میدیدم
    D: اگه به جای اینترنت اکسپلورر مثلا از فایرفاکس استفاده کنید درست میشه.
    تا آرش خان نیومده با جارو بیرونم کنه،برم

    پاسخحذف
  26. بچه های آمریکایی دوست دارن چه کاره بشن؟ وقتی میریم توالت عمومی می تونیم از بیرون با خودمون یک کیلو دستمال خیس ببریم اون تو یا خیر؟ خوشمزه ترین قهوه در کدوم کافی شاپ هست؟ بلیت اعتباری مترو از کجا تهیه میشه؟ امریکایی ها چطور خودکشی می کنند؟ استفاده از اسلحه امنیت جامعه رو تهدید می کنه یا برعکس، امن ترش می کنه؟ یک خانم که کنار خیابون ایستاده ساعت یازده شب چه احتمالاتی در موردش وجود داره؟...

    پاسخحذف
  27. شغل های بی کلاس در آمریکا چیه؟ پولدارترین ادمها در آمریکا شغلشون چیه؟ در لاس و گاس چه می گذرد؟! خیابون خوابها روی چی می خوابند؟ موتورسواری در کالیفرنیا گواهی نامه مخصوص نیاز داره؟ در جوی ها موش هم یافت می شود؟ تعطیلات کجا می رند؟جایگاه تفکر سنتی درجامعه آمریکا کجاست؟ هندی ها کجا کار می کنند؟ زباله ها را چه ساعتی باید بگذاریم دم در؟ ...

    پاسخحذف
  28. Har ki in commente peighamgire shoara ro gozashte, damesh garm. Kheily khob bood

    پاسخحذف
  29. you cant see me?
    ???????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????????

    پاسخحذف
  30. شاهرخ یادت نره تو یک آدم روشن فکرو بزرگی امیدوارم موفق شی

    پاسخحذف
  31. دم شما هم گرم
    بنده ديدم كه هر دفه هي بگم به آرش دستت درد نكنه ماهم چيزي بنويسيم كه بخونه و كمي شاد بشه


    بنابراين آن كامنت پيغامگير را از داخل ايميل كه دوستم فرستاده بود اينجا كپي كردم كه سايرين هم بخوانند

    قربان شما
    ركسانا

    پاسخحذف
  32. درود
    يه رفيق دارم كه از اينترنت فقط وبلاگ تو رو بلده! والبته عشق آمريكاس!
    داره مياد آمريكا......
    مواظب خودت باش
    D:

    پاسخحذف
  33. ک روز محمودهمراه با گوردون براون، آنگلا مرکل و نیکولا سارکوزی در رستوران ‏سازمان ملل نشسته بودند و می خواستند شام بخورند.

    محمود گفت: من تصمیم دارم ساختار سازمان ملل را‏ عوض کنم.‏ آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس.

    محمود ادامه داد: من تصمیم دارم مدیریت جهان را تغییر بدهم. آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس.

    محمود ادامه داد: فکر می کنم یهودیان اسرائیل را باید به جای دیگری منتقل کنیم.‏ آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس.

    محمود ادامه داد: دنیا در حال تغییر است و آمریکا بزودی نابود می شود.‏ آن سه نفر با آرامش و لبخند گفتند: وری نایس، وری نایس.

    در همین موقع پیشخدمتها پیش غذا آوردند و همه مشغول غذا خوردن شدند. محمود ‏نگاهی به دوازده قاشق و چنگال و کاردی که جلویش گذاشته بودند کرد و در حالیکه نمی ‏دانست با کدام چنگال و کارد و قاشق باید غذا را شروع کند، پرسید: شما چطور تشخیص می ‏دهید که باید الان از کدام قاشق و چنگال استفاده کرد؟

    گوردون بروان گفت: ما قبل از اینکه مسئول بشویم در کلاسهای تشریفات دیپلماتیک شرکت ‏کردیم، در آنجا همه رفتارهای دیپلماتیک را به ما یاد دادند، از جمله نحوه غذا خوردن.

    محمود تعجب کرد و گفت: چه جالب! در آنجا در مورد مسائل اخلاقی هم چیزی به شما ‏یاد دادند؟

    مرکل گفت: بله، در آنجا ادب دیپلماتیک را هم یاد می دهند.

    محمود گفت: مثلاً اگر کسی مزخرف بگوید، به شما یاد می دهند که باید چکار کنید؟

    سارکوزی گفت: بله، وقتی کسی مزخرف می گوید، با آرامش و لبخند به او نگاه می کنیم و ‏می گوئیم: وری نایس، وری نایس.

    پاسخحذف
  34. سلام دوست عزيز
    وبلاگ قشنگ و مفیدی داری واقعا بهت تبریک میگم
    یه سوال دارم که اگه جواب بدی ممنونت میشم
    اگه من بخوام بدون ثبت نام در لاتاری و راه های خلاف مثل قاجپڇاق وارد امریکا بشم راهی هست یا نه اگه هست ڇه جوری ؟؟؟

    پاسخحذف
  35. من اصلا قصد مهاجرت ندارم.
    یعنی دوست دارم ها!
    ولی اصلا نمیتوانم فکرش را هم بکنم.
    ولی با اشتیاق وبلاگت را خواهم خواند.
    فقط محض رضای خدا کمی کوتاهتر بنویس.
    فرصتی بهتر برمیگردم و میخوانمت.
    پایدار باشی.

    پاسخحذف
  36. اون دوست عزیزی که میخواست غیر قانونی و قاچاقی بره آمریکا، باید بگم که اصلا و به هیچ وجه این کار رو نکنید چون اگه بفهمند، نه گرین کارت میدن نه پناهندگی، بلکه کلا دیپورت میشید و میرید تو لیست سیاه و دییگه هم اجازه ورود به آمریکا رو ندارید!!! حالا اگه خیلی اصرار دارید که این کار رو بکنید، باید از کوبا یا روسیه اقدام کنید...

    پاسخحذف
  37. سلام بر آقای ناشناس که مشکل دیدن کامنت ها رو داره!
    فقط کافیه راست کلیک کنی و در قسمت encoding گزینه right to left را انتخاب کنی . مشکل برطرف خد شد. موفق باشید.

    پاسخحذف
  38. ارش جون سلام
    خدا ازت نگذره با این وبلاگت
    انوقدر قشنگ و دوست داشتنی بود که
    دلم نمیومد نخونمش
    چون چند روزه که پیداش کردم
    در نتیجه توی خونه و اداره و هرجائی
    که اینترنت داشتم ومیخوندم
    نتیجه این شد که الان رئیسم
    اومد تو اتاق و بهم گفت
    که اگه نمی رسی کارهات و تموم کنی اضافه کار
    بمون و اتفاقا منم همزمان با اومدن اون
    تمتمی پستهای وبلگت و تازه
    تموم کرده بودم
    و میخواستم بهت بگم که بلاگت خیلی انرژی داره
    که وقتی تو شادی اونی هم که نوشته هات میخونه
    شاد میشه و وقتی ناراحتی خواننده نوشته هات
    غمگین میشه یا وقتی عصبانی هستی دقیقا منم عصبی میشم نمیدونم تو کامنت ها هم که دقت کردم همینطور بوده
    ولی عیب اساس اش اینه که ادم از کار و زندگی میندازه
    در اخر خدا ازت نگذره دیگه برم به کارام برسم

    پاسخحذف
  39. آرش آرش جواب منو بدهههههه.
    چند بار تا حالا پرسیدم ولی جواب نگرفتم.
    چه زبان برنامه نویسی بیشتر کاربرد داره ؟ دلفی ؟ سی شارپ ؟ برنامه های تحت وب چطور ؟
    بانک اطلاعاتی چی کار کنم؟
    آرش جان خودت چی کار کردی ؟

    پاسخحذف
  40. ای آرش
    همانا به تو گفتیم داستان زبان روسی ات را به ما باز گو ولی تو چنین نکردی ، همانا بهنود تو کف گذارندگان را دوست نمی دارد و به عذاب تحریم وبلاگ دچار میگرداند، ((بلاگ اسپات ، کامنت 42))

    ______________بهنود__________________________

    پاسخحذف
  41. من یک خانم ناشناس هستم که مشکل دیدن کامنت ها رو دارم ولی ممنون از راهنماییتون:)

    پاسخحذف
  42. واقعا اون ماجرای محمود و بقیه بر و بچ عاااااالی بود، دست خواننده ها درد نکنه.

    پاسخحذف
  43. آرش دیگه کامنت گذاشتن رو ترک کرده!! دیگه به مهاجر سرا هم که سر نمیزنه!! مثل اینکه باید برم در خونشون... (-;

    پاسخحذف
  44. اول از همه شعر از من نبود
    با این حال مرسی به وبلاگ من سر زدید( با توجه به اینکه تعداد وبلاگهای فارسی خیلی زیاد و وقت نمی کنید به دوستان سر بزنید چه برسه به وبلاگهای ناشناس
    این دو ‍ست اخیرتون خیلی خوب بود و من رو ترغیب به نوشتن کرد
    موفق و پیروز باشید

    پاسخحذف
  45. من اصلاحیه کامنت بالا رو بدم که سوء تفاهم نشه... "دو ست" نیست، "دو پست" هست!!

    پاسخحذف
  46. سلاممن شیرین هستم مرسی که وقت می ذاری و برامون می نویسی من خیلی استفاده می کنم و یاد می گیرم.بازم مرسی

    پاسخحذف
  47. سلام هرکس سایت پربازدید به زبان انگلیسی یا فارسی داره به من میل بزنه واسه درامد عالی ازگوگل:mohammadasayesh67@gmail.com

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.