۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

ارتکاب یک عمل در امریکا

دیشب یکی از دوستان همخانه من سعی می کرد که به من رقصیدن باد بدهد. البته طبق معمول همیشه آنقدر مشروب خورده بودند که به زور می توانستند راه بروند. من یک سر رفته بودم به آشپزخانه که از توی یخچال یک چیزی را برای خوردن پیدا کنم که در بین راه گیر آنها افتادم. این دوست همخانه ام سلمانی دارد و قبلا هم چندین بار دیده بودمش. اسمش لزلی است و حدود سی و دو یا سه سال سن دارد و فدش هم حدود یک وجب از من بلندتر است. صدای موسیقی طبق معمول کر کننده بود و من می خواستم زودتر کارم را انجام دهم و به اطاقم برگردم تا ادامه سریال خواب و بیدار را نگاه کنم. لزلی و تریسا اصرار کردند که بروم و با آنها برقصم ولی من گفتم که اصلا رقص بلد نیستم. خلاصه دست من را گرفتند و کشیدند وسط بعد هم لزلی به من تانگو یاد داد و من هم هی می خندیدم و مسخره بازی در می آوردم. بعد هم یک سری دیگر از ارازل و اوباش ریختند توی خانه و من تا با همه خوش و بش کنم ساعت یازده و نیم شب شد.

همخانه من خیلی چیز جالبی تعریف می کند و می گوید که صبح چند روز پیش دوست پسر سابقش به خانه می آید و تقاضای دیپلماتیک یا بقول خودش نوکی می کند و تریسا با آن مخالفت می کند و می گوید که الآن با یک نفر دیگر دوست است و نمی تواند این کار را بکند ولی دوست پسر سابقش می گوید که چون امروز تولد من است یک هدیه دیپلماتیک به من بده و تریسا هم در نهایت قبول می کند. وقتی برای من تعریف می کرد مرده بودم از خنده و بهش می گفتم که یعنی تو بخاطر اینکه تولدش بود با او به رختخواب دیپلماتیک رفتی؟ راستش برای من که در فرهنگ متفاوتی بزرگ شده ام این قبیل چیزها کمی برایم عجیب است ولی امریکاییها نسبت به امور دیپلماتیک بسیار ساده و روان برخورد می کنند و مثل ما اینقدر مسئله را پیچیده نمی کنند و آن را به امور دینی و حتی اجتماعی پیوند نمی دهند. بقول خودمان می گویند من راضی, تو راضی, گور پدر قاضی.

البته موضوعی که می خواهم برایتان مطرح کنم درباره آزادی زنان در امورات خود و همچنین بیان آزادانه خواسته ها و احساساتشان نیست بلکه موضوعی که می خواهم برایتان بگویم در مورد رهایی گاز معده در امریکا و نحوه برخورد و تعامل امریکاییان با این پدیده شخصی و اجتماعی است. از آنجایی که این امر در امریکا یک مسئله ناموسی تلقی نمی شود, شما همواره شاهد صدور آن در میان یک جمع با تواتر مختلف خواهید بود. در میان کهنسالان این پدیده بیشتر به چشم می خورد زیرا علاوه بر ضعف عضلات کیپ کننده, قدرت شنوایی آنها نیز از حساسیت کافی برخوردار نمی باشد و در نتیجه آنها از شدت حدوث واقعه آگاه نمی شوند.

در امریکا برای این عمل, چه صدا دار باشد و چه بی صدا, از کلمه فارت استفاده می کنند در حالی که در فارسی کلمه گوز برای عمل صدا دار و کلمه چس برای عمل بی صدا بکار می رود. اصولا گوزیدن در امریکا مثل این است که شما سرفه و یا عطسه کنید و فوقش با یک معذرت خواهی سر و ته آن را هم می آورند. مثلا ممکن است در سینما نشسته اید و یک فیلم ترسناک هیجان انگیزی را تماشا می کنید که یک قاتل به دنبال فردی است و پس از تعقیب و گریز بسیار وارد خانه ای چوبی می شود و پشت دیوار مخفی می شود. سپس قاتل وارد خانه می شود و همه جا سکوت برقرار می شود و نفس ها هم در سینه حبس می شود که ناگهان بغل دستی شما یک گوز گنده صادر می کند.

بچه ها هم این کار را زیاد انجام می دهند و به نظرشان تفریح جالبی است که بگوزند و بخندند. من یک بار به دختر همخانه ام گفتم که عزیزم تو الآن دیگر تبدیل به یک دختر زیبا و نوجوان شده ای و درست نیست که بگوزی چون ممکن است دوست پسرت بشنود و بدش بیاید. ولی او گفت که دوست پسر من هم خودش گوزو است! بهرحال این حرف من تاثیر داشت و دیگر ندیدم که در جلوی جمع بگوزد. با اینکه عمل گوزیدن اصولا مفرح است ولی نحوه برخورد با آن در میان ما و امریکاییان بسیار متفاوت است. آنها گوز را مثل اشتباه داوری می دانند و آن را قبول می کنند ولی ما وقتی می گوزیم تلاش می کنیم که به خودمان و دیگران ثابت کنیم که این عمل از ما ساطع نشده است. ممکن است ناخن به فرش بکشیم و یا کاغذ پاره کنیم و وانمود کنیم که گوز ما هم همین بوده است ولی متاسفانه درصد خطای گوش انسان در این گونه موارد صفر است و محال است که صدای گوز را با چیز دیگری اشتباه کند.

یکی از مشکلات تریسا با دوست پسر قبلیش هم این بود که او چنان می گوزید که وی از خواب می پرید و همیشه سر این موضوع با یکدیگر اختلاف داشتند. تریسا می گوید که تد موقع گوزیدن یک پای خود را هم بالا می آورد و با آخرین توانش زور می زد و باعث می شد که صدایی مثل انفجار بلند شود. در واقع مشکل او گوزیدن وی نبود بلکه صدای بیش از حد بلند گوزش بود که او را از خواب بیدار می کرد. خود تریسا هم چند بار جلوی من گوزید ولی به روی خودش نیاورد. البته اگر گوزی بو دار باشد همه دماغشان را می گیرند و به گوزنده می گویند که دفعه بعد برود بیرون. ولی معمولا سیستم تهویه هوا طوری است که جریان هوا از طرف پایین به سمت هوا است و بنابراین بوهای نامطبوع زیاد به اطراف پخش نمی شود.

در دستشویی ها و ادارات این سیستم به خوبی قابل لمس است و اگر شما بگوزید یک راست به سمت بالا می رود و پس از عبور از دماغ خودتان به سمت مکنده های هوایی می روند که در سقف ها تعبیه شده اند. برای همین بوی گند سیر و پیاز هم کمتر دیگران را اذیت می کند مگر اینکه کاملا به آنها بچسبید. یکبار برای تشکر از من در اداره برایم یک بادکنک گرفتند که رویش نوشته تشکر آمیز بود. من به نخ این بادکنک یک سنجاق وصل کردم که در میان هوا و زمین معلق باقی بماند و توسط آن توانستم بفهمم که جریان هوا در اطاق من به چه صورتی است.

معمولا وقتی آدم تازه به امریکا می آید گوشش نسبت به صدای گوز بسیار حساس است و وقتی چنین صدایی می شنود بر می گردد و می خواهد گوزنده را پیدا کند و یا انتظار دارد که همه نخودی بخندند ولی می بیند که همه خیلی عادی به کارهای خودشان و حتی گوزیدنشان ادامه می دهند. پارسال وقتی مادر من آمده بود اینجا به یک فروشگاه رفته بودیم تا من برای قایقم یک موکت بخرم. همین طور که ما مشغول نگاه کردن به جنس های فروشگاه بودیم یک پیرزن به کنار ما آمد و شروع کرد به گوزیدن. آن هم نه یک بار و دو بار بلکه بطور پیوسته و متوالی. مادر من چشمانش از تعجب گرد شده بود و نمی توانست جلوی خنده خودش را بگیرد ولی بعد از یک مدت گوشهایش به شنیدن صدای گوز عادت کرد.

بهرحال اینکه اگر قصد آمدن به امریکا را دارید باید گوشهای خودتان را به شنیدن این صدا عادت دهید تا دچار شوک شنوایی نشوید.

۳۴ نظر:

  1. هنوز نخوندمش.!
    خواستم برای اولین بار, اولین نفر باشم که کرم اول بودن را ریخته باشه!
    .
    محسن

    پاسخحذف
  2. very nice,
    very nice,

    very nice,

    your awful arash!

    I love you man

    پاسخحذف
  3. baba toam az in dokhtare khoshet miad ke! Lindsay Lohane, mage na?

    bahal boood in ghad khandidam ke takhtam dasht hey jir jir mikard na goozzzzzzzzzz gooozzzzz

    پاسخحذف
  4. آره به خدا ساعت 4 نصف شب از خنده ! رو به موت شدم

    پاسخحذف
  5. ساعت 5.09 دقیقه صبحه,in iran
    پوکیدم از خنده.
    با حال بود.
    محسن.

    پاسخحذف
  6. What a Fascinating literature. well done. You Naughty guy took me to the edge of stroke by laughing loudly.

    پاسخحذف
  7. oh god yo0u are funny!!!seriously what is wrong with you dudeeee?! lol

    پاسخحذف
  8. سلام

    با نمک بود

    سعی کل وبلاگتو بخونم نظرت جالب بود

    من تا عید امسال دارم میام آمریکا مامانم سیتیزن اونجاس

    راستی کاردانی دانشگاه آزاد به درد اونجا میخوره؟

    اگه بخوام برم رشته موسیقی ازم تست میگیرن؟

    رشته موسیقی اونجا خیلی هزینه داره؟

    معذرت همش من سوال پرسیدم

    دمت گرم وبلاگ توپی داری مخصوصا وقتی از تفاوت های ایران و امریکا گفتی واقعا باهات همذات پنداری کردم.

    میدونی بهترین ویژگی آمریکا اینه که تو اونجا میتونی آدم بلند پروازی باشی و روشنفکر باشی و کسی به آرزوهات نمی خنده

    به نظر من باید اصالت و ویژگیهای خوب ایرانی بودن(مخصوصادوری از دروغ و تکبر و فخر فروشی)را با تفکر جهانی شدن در هم بیامیزیم تا بشیم یه آدم موفق در آمریکا

    پاسخحذف
  9. مردی از سرزمین خورشید۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۲۲:۰۹

    goood job buddy that was fun

    پاسخحذف
  10. وای ددم وای اول صبح مردم از خنده. فکر کنم اولین بررسی دقیق و علمیه که در این زمینه انجام میشه.

    پاسخحذف
  11. بابا خیلی با آدمهای داغونی سر و کار داری :) اینجا که من هستم به ندرت همچین چیزی پیش میاد و اگر هم کسی بگوزه و به روی خودش نیاره معمولن جزو ادمهای درب داغونه.

    پاسخحذف
  12. عضلات کیپ کننده رو خیلی خوب اومدی! دمت گرم

    پاسخحذف
  13. امیدوارم با توجه به استفاده از کلمات ناموزون ایرانی وبت فیلتر نشه! گرچه اینجا در این موارد هرچی بخوای می تونی بنویسی ولی موارد خیلی مسخرست که باعث فیلتر شدن می شه!
    این مورد رو درمورد چینیا می دونستم اما نه درمورد امریکایها! جالب بود!

    پاسخحذف
  14. ممنون از لینک
    این پست هم خیلی جذاب بود:)

    پاسخحذف
  15. سلام به نظرم با نوشتن چنین پستهایی کلاس وبلاگت خیلی پایین میاد

    پاسخحذف
  16. از این مطلب کم و بیش آگاهی داشتم ولی این پست شما منو کاملا روشن کرد.
    داشتم به این کفر می کردم که دلیل این تفاوت بین برخورد ما این آمریکاای ها چیه؟
    فرهنگ؟ دین؟ و یا طریقه تفکر و نگاه به این موضوع؟
    شخصا خیلی خوشم اومد, حتما باری شما هم پیش اومده که با اتوبوس بخاید برید شه شهر دیگه وای به حالتون اگه مشکل مزاجی داشته باشید, من که به حالت بیهوشی نزدیگ میشم!
    آنایی شناسایی و پذیرفتم طبیعت انسان و بیخودی برای خودمون عذاب درست نکردن یه هنر خیلی بزرگه, نگاه که می کنم می بینم توی فرهنگ ما بیشتر سعی میکنیم که نیمه ی فیزیکی و حیوانی خودمون رو نادیده بگیریم. که البته کاره خیلی سختیه!

    پاسخحذف
  17. واقعا عالی بود.بعد از چند وقت حسابی خندیدیم.

    پاسخحذف
  18. سلام،
    1.از نظر علمی،گازهایی که در معده است اگر دفع نشه از طریق سیستم عروقی بدن وارد گردش خون میشه و در دیگر نقاط بدن همراه دیگر مواد مورد نیاز جابجا شده که یکی از این مکانها سیستم عصبی مرکزی بدنه که این گازها در اون محل باعث تخریب ملانین سلولی یا باعث همون بیماری معروف ام اس یا مالتیپل اسکلروزیز میشه.البته این یکی از عوامله.
    2.وجود گازهای مخربی که از بدن دفع میشه حتی بر روی پوست و موی بدن هم تاثیر منفی می گذاره و به همین دلیل دستشویی فرنگی که در عامه گفته می شه علمی تر از کاسه توالتهای سنتی ماست.چون هم روی ستون فقرات و مفاصل فشاری نمیاره هم درب اون مانع انتشار گازهای مخرب در محیط دستشویی میشه.شما این موضوع رو می تونین در مواقعی که به دستشویی های عموی می روید بهتر احساس کنید
    3.هر چیزی یه تعریفی داره اما ما یا تعریف درست رو بلد نیستیم یا عمدا می خواهیم تعریف مورد نظر خودمون رو باهاش جابجا کنیم.اما خب حالا این گاز رو بفرستی توی محیط عمومی از طریق سیستم تنفسی منتقلش کنی توی ریه یا باعث رنجش دیگران بشی حالا چه از نظر صدای نامانوس چه بوی نامطبوع ، این بهتره؟ یا فاصله مناسب رو رعایت کنی یا بری محل معین؟من که به عقلم رجوع می کنم می بینم دومی بهتره حالا شاید یکی بگه من اولی رو ترجیح می دم خب هر کسی مختاره هر جوری دوست داره زندگی کنه و با سبک زندگیش خودش رو برای محیطش تعریف می کنه و به اونا می شناسونه.به نظر من آزادی زندگی در عین حال مشروط هم می تونه باشه.اونم مشروط به عدم نقض آزادی و حقوق دیگران و رعایت احترام.البته مطمئن نیستم آیا واژه درست رو بکار بردم یا نه اما منظورم اینه که ،کی از صدای نامطبوع یا گازها و بوی نامطبوع دیگران یا حتی خودش خوشش میاد.که حالا توی جمع منتشرش کنه.هر چند رعایت حدود دیگران به نظر من در نوع خودش یک احترام هم محسوب می شه.در ضمن ،منو یاد اون جوک انداخت که طرف یه دونه از کارهای بی ادبی به قول ما ایرانی ها می کنه بچه هاش از خنده ولو می شن رو زمین طرف می گه خدایا این خنده و شادی رو از بچه های من نگیر.>>>

    پاسخحذف
  19. >>>
    4.به نظر من ،ما به قول عربها خیلی اهل افراط و تفریط هستیم.نه ما ایرانی ها خیلی سیاهیم نه آمریکایی ها و اروپایی ها 100درصد کار درستن.اونا راندمانشون مثبته پس از زندگی خوبی برخوردارند اما ما راندمانمون پایینه و زندگی نمی کنیم بلکه الکی زنده ایم.کاری هم به دلیلش ندارم سر جمع ردیم.من هم در مورد موضوعاتی اینچنینی در اروپا و آمریکا شنیده بودم اما به نظر من اگر قرار باشه ما همه کارهای زندگیمون غریضی بشه و از عقلمون و ظرفیتهاش درست استفاده نکنیم یک حیوان ناطقیم بدون مغز یا تفکریم. حتی برخی حیوانات که من در مورد کلاغ به عینه دیدم احساس شرم دارند چه برسه به ما که خودمون رو انسان یا همون حیوان متفکر می نامیم.در ضمن اینکه من در جا گاز معده رو بفرستم بیرون که دیگه چه نیازی به عضلات اسفنکتر است
    5.عجب پست بو دار و خنده داری بود هر چند این هم واقعیتی از زندگی عجیب ما آدمهاست.من هم نظرم رو راجع به این عمل نوشتم و نظر من بر اساس تفکر و تجربه منه که می تونه رد باشه یا برعکس مورد قبول ،در هر صورت من همیشه عاشق بیشتر دونستنم و از گفتگو استقبال می کنم چون به من کمک می کنه انسان بهتری باشم و دیگران از بودن کنار من احساس امنیت و آسایش بیشتر بکنند یا حتی لذت ببرند و همچنین باعث ارتقا دانش عمومی هم می شه.از اینکه وبلاگ شما محدودیتی از نظر انتخاب موضوع نداره به شما تبریک می گم همانطور که عدم سانسور کامنتها هم قابل تقدیره.
    از اینکه زیاد حرف زدم و رک نظرم رو بیان کردم از عزیزانی که خوششون نیومد عذر می خوام.حقیقتش بهتر از این بلد نبودم بیان کنم و هر روز تلاش می کنم تا قدرت بیان بهتری داشته باشم.دوستدار شما
    شاهرخ

    پاسخحذف
  20. با سلام . مطلب جالبی بود. من قبلا یک سئوالاتی از شما پرسیدم و مایل بودم شما در آن مورد مطلبی بنویسید که ظاهراً برایتان مقدور نشده است.
    حال دوباره آن را مطرح می کنم ، شاید اصرار من ، باعث شد که یک مطلبی هم در این مورد بنویسید :
    اخیراً یک فیلم (سریال دکستر) را گرفته و تماشا می کردم که در قسمتی از آن ، شخص اول فیلم (دکستر که یک مرد است) به عنوان دوست پسر ، با یک خانمی که دو تا بچه (یک دختر و یک پسر کوچک در حد مدرسه ابتدایی) ارتباط برقرار کرده و این خانم هم شوهرش در زندان هست و تقاضای طلاق داده که شوهرش موافقت نکرد!!!
    حضور این مرد در این خانه ، از نظر ما که وحشتناک است !!! با این حال در یک سکانس ، زن رو به بچه هایش (دختر و پسر خردسالش) کرده و می گوید که " شما به اتاقتان بروید ، من با دکستر می خواهم تنها باشم"!!!؟؟؟ دختر این خانم که احتمالا 9-10 ساله است ، آرام می پرسد که : " می خواهی او را ببوسی؟!!!!" و زن با خنده می گوید : " در واقع بله!!!!؟؟؟؟؟"
    کنجکاوی من بیشتر از پیش شد که در امریکا در زمینه ارتباط جنسی ، چطوری بچه ها را آماده می کنند و بچه دبستانی ، چطوری می تواند این مسأله را درک کرده و آن را بپذیرد؟ خودتان بهتر می دانید که در ایران ، حتی من 38 ساله ، در خانواده جرآت ابراز این کار را در مورد همسرم ندارم!!!! و اگر مهمان بیاید ، ما لاجرم مجبوریم که جدا بخوابیم تا مهمانهای ما فکرهای بد نکنند!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
    با تشکر

    پاسخحذف
  21. من نظرم با پدرخانده یکی هست ارش در حد شما نیست این چیزا بنویسی دوست من

    پاسخحذف
  22. شاهرخ عزیز خیلی جالب و منطقی نوشتی ولی آخرش چرا معذرت خواستی؟ همه باید از همدیگه یاد بگیریم ولی تا زمانیکه حق کسی رو پایمال نکردیم یا به کسی توهین نکردیم نیازی نیست به خاطر ابراز نظرمون که ممکنه کسی خوشش نیاد پوزش بخواهیم چون فقط نظر خودمونو بیان کردیم. حالا یه عده موافقن و یه عده مخالف. اینم نظر من بود.

    پاسخحذف
  23. حالم بد شد.
    به مامانت می گم تو وبلاگت حرفای بد بد می زنی.

    شوشو

    پاسخحذف
  24. ای بابا چرا امروز کامنتها اکثرا ناشناس شدن.

    پاسخحذف
  25. دوست مجازی عزیز،حق با شماست من از شما سپاسگزارم اجازه دادید نظرتون رو راجع به این موضوع و خودم بدونم و خوشحالم که مفید واقع شدم.راستش اینقدر مواقع پیش اومده که من مورد قضاوت، بی احترامی یا حتی تحقیر به خاطر ابراز عقیده شخصیم که با بقیه فرق داشته قرار گرفتم که گاهی اوقات که فکر می کنم ممکن مخالف زیادی داشته باشه سعی می کنم به نحوی بگم که قصد و غرضی در کار نیست،فقط تفکر من اینجوریه یا بهتر بگم من به زندگی از این پنجره نگاه می کنم و به قول آرش جان خودسانسوری می کنم وگرنه فرمایشات شما کاملا متینه.من حتی در مورد موضوع دیپلماتیکی که آرش جان راجع بهش صحبت کرد ابراز نظر نکردم.حقیقتش برخی مسائل توی جایی که من زندگی می کنم خط قرمز داره من همین الان که دارم نظرم رو تایپ میکنم در مورد مسائل دیپلماتیک نظرم رو تایپ کردم اما باز پشیمون شدم و پاک کردم خودم هم از این موضوع متاسفم ولی خب من باید خط قرمز ها رو رعایت کنم.من همین جا تمومش می کنم چون دوست ندارم وقت شما رو بگیرم و اوقات خوبی رو برای شما آرزومندم.شاد باشید
    شاهرخ

    پاسخحذف
  26. کسی بیاد تو این وبلاگ عکس رو ببینه صفحه رو می بنده اه ارش این در حد شخصیت شما نیست این حرفا و این کارا حالا در مورد باد شکم نوشی اشکال نداره نکات مهاجرتی هم داره اما ایا عکس ها زشت نیستند؟

    پاسخحذف
  27. بنظر من شما با آدمهای بسیار سطح پایین و به قول دوستمون داغونی سر و کار داری دوست عزیز بهتره برداشتهای شخصی و محدوده کوجک دور و برت را به کل امریکا تعمیم ندی .من از 10 سالگی امریکا بودم و هرگز ندیدم جایی گوزیدن مثل سرفه معمولی باشه و یا آدمها همه جا بگوزند شما بهتره اول کمی به شهرهای اطرافت هم سفر کنی بعد راجع به کل امریکا نظر بدی!

    پاسخحذف
  28. آرش خدا خفت نكنه مردم از خنده!!!!!!!! البته واقعيتي بود كه از اون حرف زدي و بسيار بسيار شيرين حرف زدي. مرسي

    پاسخحذف
  29. آرش با اين نوشته كار بزرگي كردي پسر. مي دوني چرا؟ چند سال پيش يه آقايي كه تازه ازدواج كرده بود به خاطر گوزيدن در كنار پدر زنش دست به خودكشي زده بود. يعني اين خفت رو نتونسته بود تحمل كنه!!!!!!!!! اي كاش زنده بود و اين مطلب رو مي خوند.

    پاسخحذف
  30. باورنمی کنم که کاری که باعث ایجاد تهوع و ناراحتی توی بقیه آدمها میشه ، کار بی ادبانه ای نباشه. اون خانم پیر می تونه دیوانه باشه، مگه دیوانه ها چطوری از دیگران افتراق داده میشن؟؟؟ اگر این کار زشت و بی ادبانه نیست، باید نظرم رو در مورد با فرهنگ بودن آمریکایی ها عوض کنم. در فرانسه دیدم که همه هر جا عشقشون می کشید فین می کردند ولی در دستمال و فقط صدا و تصور محتویات دستمال بود که آزارنده بود ودر ضمن فین نکردن در مورد کسی که آلرژی یا سرماخوردگی داره باعث سینوزیت میشه ولی هوای روده که نگه داشتنش اشکالی ایجاد نمی کنه و حداقل تا دستشویی میشه صبر کرد.

    پاسخحذف
  31. سلام.
    به نظر من رها کردن باد معده اصلا بی ادبی و بی نزاکتی نیست. چون یه چیزیه که بدن ما به خصوص دستگاه گوارش بهش نیاز داره و اگه مجبور بشیم به هر علتی ( مثلا حفظ نزاکت و ادب و ..) اونو نگه داریم اسیب های جسمی به خودمون میزنیم. البته نسبت مقاومت افراد یا به عبارتی قدرت دستگاه گوارش افراد با یکدیگه فرق میکنه. یکی ممکنه بدون اینکه چیزیش بشه خودشو نگه داره ولی یکی ممکنه نتونه تحمل کنه به خاطر دستگاه گوارش ضعیف و عضلات ضعیف شکم که اگه اینکارو بکنه دردهای شدید شکمی و خیلی بیماریهای گوارشی دیگه میگیره. در این مورد اگه خوانندگان پزشک نظر بدن خیلی بهتره. ولی من اینو به عنوان فردی گفتم که عمریه از بیماریهای مختلف گوارشی رنج میبرم و بیشترش هم به خاطر همین حفظ نزاکته!!!! در سن23 سالگی با وجود تحت درمان بودن و مصرف کلی دارو هنوز هم رنج میبرم.
    من فکر میکنم این فرهنگ اونا از اینجا نشأت میگیره که به حفظ سلامتی شون اهمیت میدن و در واقع این که سالم باشن و راحت زندگی کنند رو ترجیح میدن به حرف و نگاه مردم. البته اونجا دیگه از نگاه و حرف مردم خبری نیست چون براشون عادت شده.
    در کل به نظر من فرهنگ خیلی خوبیه. ولی در کنار اون هرکسی نمیپسنده یا قدرتش رو داره خوب خودشو نگه داره! کسی رو که مجبور به کاری نکردن که!

    پاسخحذف
  32. بابا مردم از خنده، ساعت 4 صبح و بیخوابی و پست آرش!

    پاسخحذف
  33. آقا آرش هر چی می خواهی بنویس.آخه این دنیای مجازی چه عواقبی می تونه داشته باشه که بخوای خودتو محدود کنی.

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.