۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

احساسات مشکوک

نمی دانم چرا تازگی ها هر موقع که برندا از جلوی اطاقم رد می شود تمام هوش و حواس من را با خودش می برد. برندا همان دختر مو بوری است که قبلا عکسش را دیدید. البته من و او تا به حال فقط روابط معمولی داشته ایم و صحبت هایمان هم یا در مورد کار بوده است و یا در مورد مسائل عادی زندگی. اوایل زیاد با هم برای نهار به رستوران می رفتیم و حتی بعضی مواقع با او به مهمانی می رفتم. ولی ظاهرا بعد از یک مدت احساسی درون ما به وجود آمد که هر دوی ما را ترساند و باعث شد که حتی بعضی موقع ها دو هفته هم یکدیگر را نبینیم.

هیچ گاه حرفی در این مورد به یکدیگر نزدیم ولی رفتار ما در زمان مواجهه کمی غیر عادی می شود و در ضمن مکالمه های ما به طور غیر عادی طولانی می شود به طوری که هیچکدام از ما گذشت زمان را احساس نمی کنیم و شاید بتوانیم کل روز را بنشینیم و در مورد یک مسئله عادی صحبت کنیم. من مطمئن هستم که او خواهان زیادی در اداره ما دارد و پسرهای زیادی به دنبال او هستند ولی او احتمالا خاطرات خوشی از وفای مردان نداشته است و برای همین در تمام مهمانی هایی که داشته ایم او هم مثل من تنها آمده است. شاید هم یکی از مسائلی که توجه او را نسبت به من جلب کرده است این است که من تا به حال به او ابراز تمایل نکرده ام.

یک بار تابستان گذشته دعوتش کردم که در یک روز بارانی او را با خود به دریا ببرم تا ماهیگیری کنیم! او گفت که  خیلی دوست دارد که با من  به ماهیگیری بیاید ولی از ماهیگیری در زیر باران خوشش نمی آید و آفتاب را بیشتر دوست دارد. ولی من دیگر دعوتش نکردم و او در ماه های بعد چندین بار در روزهایی که سرد و بارانی بود به من تکه می انداخت و می گفت که تو هنوز وقتی باران می آید می روی ماهیگیری؟ چند ماه پیش هم برای یک مهمانی به او ایمیل نوشتم و او را دعوت کردم ولی جوابم را نداد. من هم اصلا به روی خودم نیاوردم که چنین ایمیلی به او دادم و او تقریبا از این که من علت نیامدنش را و یا جواب ندادنش را نپرسیدم عصبانی شده بود و با غضب به من نگاه می کرد! بعد از روز ولنتاین هم که من کوچکترین حرکتی نکردم و حتی به اطاقش هم نرفتم که سلام کنم من را دید و چنان نگاه پرغضبی به من کرد که من فکر کردم اگر در شرکت نبودیم یک کتک جانانه می خوردم!

دیروز برای یک سوالی به اطاقش رفتم و تقریبا یک ساعت طول کشید که از اطاقش بیرون آمدم. یعنی هر زمانی که می خواستم بروم بیرون خودش دوباره صحبت را به سمتی می برد که به صحبت ادامه دهیم و من از آنجا نروم. حالت خیلی ترسناکی است و احساس می کنم که همه شرکت از این موضوع خبر دارند و تنها کسانی که به روی خودشان نمی آورند ما دو تا هستیم. وقتی از اطاقش آمدم بیرون همه یک جوری به من نگاه می کردند که انگار از درون حجله امده ام بیرون!!! خوب من با دختران زیادی در شرکت حرف می زنم و با یکدیگر کار می کنیم و برایم عجیب است که چرا هر زمانی که من و او با هم صحبت می کنیم شاخک های همه تیز می شود.

واقع بینی و یا خود کم بینی همراه با غرور سبب می شود که پیش خود فکر کنم که آخر او با توجه به شرایط ظاهری خودش و با توجه به شرایط من مگر دیوانه است که تمایلی نسبت به من داشته باشد و این فکر باعث می شود که من از او فاصله بگیرم و حتی از جلوی اطاق او هم رد نشوم. ولی هر بار که او با من صحبت می کند و یا از من می خواهد که عکسهای خودم را در زمان ماهیگیری و یا در مهمانی برایش بفرستم در نگاهش موج می زند که ای ابله پس من با چه زبانی به تو بگویم که به تو تمایل دارم لااقل یک عرضه ای از خودت نشان بده. من هم دوباره با خودم دو دو تا چهارتا می کنم و می گویم بی خیال بابا من را چه به این کارها و حرفها. همینم مانده است که رقیب چهار تا لندهور امریکایی بشوم.

خلاصه کلام اینکه همیشه در شش و بش باقی مانده ایم و روابطمان همچنان در هاله ای از ابهام به سر می برد. او چندین سال پیش خواهرش را به علت سرطان خون از دست داد و تا مدتها عزادار بود و غصه می خورد. صمیمی ترین دوستش هم که از کودکی با هم بوده اند یک دختر ایرانی است که البته در امریکا بدنیا آمده و بزرگ شده است. برای همین هم او با تمام آداب و رسوم ایرانیها آشنا است. شاید هم من او را به یاد کاراکتر مورد علاقه ای در زمان کودکیش می اندازم که در خانواده ایرانی که با آنها رفت و آمد می کرده وجود داشته است. برایم عجیب است که تمام عکس هایی که ما در شرکت و یا در مهمانی ها انداخته ایم او در کنار من ایستاده است و حتی اگر جا نبوده است آمده است و جلوی من ایستاده است که به نوعی به من نزدیک باشد. شاید یکی از دلایل نوع نگاه همکارانمان نسبت به روابط ما همین عکس های دسته جمعی باشد. آدم یاد شعر حافط می افتد که هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم, نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم. شاید نوع رفتار ما تابلو تر از آن چیزی است که فکر می کنیم.

راستش من همیشه به خودم می گویم که من که نمی خواهم با یک امریکایی ازدواج کنم پس برای چه خودم را درگیر مسائل احساسی کنم و او را هم علاف کنم چون او هم دختری است که می خواهد ازدواج کند و بچه دار شود و بهتر است که با کسی ازدواج کند که از تخم و طایفه خودش باشد! بهر حال الآن مدت دو سال است که هر دوی ما به این طریق با یکدیگر ارتباط عجیبی داریم که در امریکا خیلی مسخره است. چون در اینجا اگر کسی مثلا با دوست پسرش فهر کند و از هم جدا شوند فردایش در شرکت اعلام می کند که من دیگر آماده هستم که با یک نفر دیگر دوست شوم. سپس با چهار نفر شام می رود بیرون و بعد هم  نهایتا پس از دو هفته با یکی دیگر دوست می شود. واقعیت این است که هر دوی ما از روابط عاطفی اینچنینی می ترسیم و سعی می کنیم از آن جلوگیری کنیم ولی هر چه زمان می گذرد احساسات من نسبت به او عجیب تر می شود.

از اینکه حالات درونی خودم را می نویسم احساس بهتری پیدا می کنم. ولی بی خیال بابا همان بهتر که بروم و قایقم را تعمیر کنم.

۸۵ نظر:

  1. سلام. تقريبا هميشه به محض اتصال به اينترنت به سراغ وبلاگت مي آيم و اغلب از مطالبت استفاده مي كنم و لذت مي برم. روان نويسي و حقيقت نويسي دو صفتي است كه نوشته هاي شما را زيبا و قابل استفاده كرده است. موفق باشي.

    پاسخحذف
  2. حالا مگه با آمریکایی ازدواج کنی چی میشه ؟ کسی قانون تعیین نکرده که با ایرانی ازدواج کنی.

    پاسخحذف
  3. عزیز من شعر از سعدی بود!

    پاسخحذف
  4. بله شعر از سعدی است. ببخشید

    پاسخحذف
  5. سلام
    یک تجربه : وقت رو هدر نده. کار رو یکسره کن . یا رومی روم یا زنگی زنگ .
    (ببخشید که خیلی رک گفتم ، آخه اینجانب آی عزاب کشیدم از این سر درگمی ها آخ درد کشیدم ..... )

    پاسخحذف
  6. می دونی چیه آرش جان؟؟؟ تصمیم گرفتم یه یک هفته ای به وبلاگت سر نزنم که بعد یه هفته بیام اینجا ببینم نوشتی که با دختره دوست شدی بعد من کلی سورپریز میشم....هوووووووووووررررررررااااااااا

    پاسخحذف
  7. اگه فکر می کنی احساسی در تو بوجود اومده قدرشو بدون... نمی گم بزرگ نمایی کن تا از حالت عادی خارج بشه ولی لهش نکن. فکر می کنی همین که دختری ایرانی به تورت خورد میشه فرشته که تورو خوشبخت کنه؟ نخیر! تازه باید بیاد تو راه و چاهو نشونش بدی و سر فرصت وقتی وارد همچین بزارتت و بره که خودت حظ کنی. ایرانیها رو که خودت در موردشون نوشته بودی..

    پاسخحذف
  8. دوست عزیز
    قلم توانایی داری و احساسات را آنچنان خوب بیان می کنی که آدم فکر می کند قهرمان داستان خودش است!
    فقط یک نکته کوچک: هزار جهد بکردم....
    سراینده شعر فوق سعدی است نه حافظ

    پاسخحذف
  9. عشق یه پیش آمده نه انتخاب

    پاسخحذف
  10. نمی خوام بگم که درگیر یک رابطه یکطرفه شدی ولی متاسفانه این رابطه چیزی جز ناراحتی برات نداره. نه انگیزه کافی و جرات این رو داری که بری جلو و حرفت رو بزنی و نه می تونی ازش چشم بپوشی. تنها اتفاقی که می افته اینه که می بینی چند ماهه دیگه دختره با یکی دیگه با یکی دیگه رفیق می شه و یک حسرت برای تو باقی می مونه. من جای تو بودم به چشم ازدواج بهش نگاه نمی کردم. چرا داری نظام آباد بازی در میاری؟مگه با هرکی دوست شدی باید باهاش ازدواج کنی؟ الان بهش پیشنهاد دوستی بدی یا می پذیره یا رد می کنه. اگه رد کرد که هیچی از ذهنت پاک می شه، اگر هم قبول کرد یک مدت با هم هستید و از بار فکریت کم می شه. ولی اگر بهش پیشنهاد ندی و اون بره با یکی دیگه دوست بشه برای همیشه توی فکرت باقی می مونه.
    معدنچی پیر

    پاسخحذف
  11. به نظر من اما ، ازدواج با یک فرد آمریکایی با صفات اخلاقی که شما دارین و مرحله ی سنی که در اون قرار دارین میتونه آزار دهنده باشه .

    تو یک فرصت داری ، فرصتی برای کاهش هر چه اندک احساس غربت ، فرصتی برای داشتن کسی که در زمان دلتنگی هایت ، جنس آنها را درک کنم و تو حد اقل خوشحال باشی از اینکه کسی هست که تورا درک خواهد کرد و عمق احساساتت را درک میکند ، چون از جنس توست ...

    این فرصت ، انتخاب یک شریک ایرانیست ، کسی که در ایران بزرگ شده باشد . با از دست دادن این فرصت
    شاید در کوتاه مدت تاثیری رو حس نکنی ، چراکه الگوریتم ذهنی افراد توانمند معمولا بر این مبنا کار میکند که در صورت وجود یک مشکل مزمن ، همواره با روش های کارآمد آنرا مخفی میکند .

    اما در دراز مدت شاید همیشه احساس تنهایی کنی .


    آرش.

    پاسخحذف
  12. آرش جون، رفیق یه کم بال داشته باش برو جلو .. موفق باشی ایشالا ..

    پاسخحذف
  13. نوشتید بابیان احساستون راحت تر میشید،این طوری برداشت می کنم که لازم نیست شروع به نصیحت نکنیم.

    به نظر میادروحیه برندا به ما شرقی ها شبیه تره.
    اهل امساک و احساسه(در مورد خوبی یا بدی امساک نظر ندادم)
    شاید از اون آمریکاییهای معنوی(نه مذهبی) باشه که من نمونشو دیدم.
    خانومه آمریکاییه ولی اصرار داره تو ایران زندگی کنه.هر عروسی چیزی هم تو فامیل باشه مقیده بره هرچند تو شهرستان.
    شوشو

    پاسخحذف
  14. منظورم این بود که لازم نیست شروع به نصیحت بکنیم.
    اشتباه نوشتاری

    پاسخحذف
  15. آرش جون اشتباه خیلی از دوستان ما رو که اومدن اینجا نکنی بدون که این دختران بلوند زمانی که از تو خسته بشن خیلی راحت مثل آب خوردن با 4 بچه قد و نیم قد بهت می گه ساری و میره باهاش دوست بشو ولی میدونی خودت بهتر که اینجا با همکارت نمی تونی دوست بشی و ممکن کارت رو از دست بدی به نظر من بی خیال این خانم بشو از ایران هم زن نیار مثل من بدبخت می شی خانم هر روز که از سر کار می آئی شیشه آبغوره جلوشه داره گریه می کنه مامان و باباش رو می خواهد عزیز من شما که اینهمه گرد همائی در آئین خودتون دارین که جوانها رو دور هم جمع می کنند و با هم آشنا می کنند خوب برو اونجاها اگر بخواهی هر موقع تو رادیو ایرونی اعلام کنه من بهت خبر می دم
    آقا کلام آخر نه زن از ایران بگیر نه آمریکائی همین جا یکی رو پیدا کن در ضمن یادت نره پولها رو جمع کن همه چی بخر بعد زن بگیر اونوقت موقع خذاحافظی همه رو می زنه زیر بغل میبره
    چاکر داداش

    پاسخحذف
  16. سلام

    این اولین کامنتی که برای شما می نویسم

    با توجه به این فضای عشقولانه که خیلی هم محترمه شاید موقع مناسبی نباشه که اینو بگم ولی شما همیشه مشغول تعمیر یه چیزی هستی ایران که بودی ماشینت اونجا که هستی قایقت، انگار نمیشه بدون تعمیر با حداقل ور رفتن به یه موتور روزت شب شه :دی

    همیشه خوش باشی آقا

    پاسخحذف
  17. آقا آرش, من سی و پنج ساله که در امریکا هستم. درسته که ما رو قبول نداری ولی وظیفه خودم دونستم که تجربیاتمو برات بنویسم. اولا که خودت عاقلتر از این حرفها هستی و برای همینه که دو سال از او خوشت اومده ولی بهش گیر ندادی. من عکس اون دختر بلوند رو دیدم که توی مهمونی دستت رو هم انداخته بودی گردنش. از من به تو نصیحت که بیخیالش بشی چون ممکنه یکی از شما کارتون رو از دست بدید که به احتمال زیاد چون اون امریکایی بلونده اون یه نفر تو خواهی بود. همون بهتر که دوست معمولی باشین. تو هم توی این سن باید به فکر یک دختر خوب ایرانی باشی که بتونی تشکیل خونه و زندگی بدی نه اینکه هر روز خدا نگران این باشی که طرف ولت کنه و بره دنبال کارش. من هم این اشتباه را قبلا کردم و یک پسر دارم که با مادر امریکاییش زندگی میکنه. یه روز زنم اومد و گفت که من یه نفر رو دیدم و ازش خوشم اومده و دیگه نمیخوام با تو زندگی کنم. به همین سادگی. دستت هم به هیچ جایی بند نیست و دوباره باید بگردی دنبال یه دختر ایرانی که لااقل زن و شوهری حالیش بشه و نسبت به زندگی مسئول باشه. حالا یا از ایران یکی رو که میشناسی بگیر و یا اینکه از همین دخترای ایرانی که توی امریکا هستند زن بگیر. خودت هم توی یکی از نوشته هات گفته بودی که زن امریکایی خوب نیست. بهرحال حس میکنم که آدم عاطفی هستی و دوست ندارم که ضربه روحی بخوری.
    موفق باشی رفیق

    پاسخحذف
  18. بسوزه پدر عاشقی...
    به نظر من بهتره بری باهاش صحبت کنی
    اینجوری تکلیفت روشن می شه...
    امیدوارم همیشه شاد باشی

    پاسخحذف
  19. سلام آرش جان نمیدونم تا چه حد با من موافق باشی اما به نظر من ازدواج مصلحتی حالا هر نوع مصلحتی که میخواد باشه غلطه.شما اگه بر مبنای این که مصلحته تا با یک ایرانی ازدواج کنم تا احساس غربتم کم بشه ازدواجت از پایه غلط خواهد بود.و یه نکته مهم دیگه هم اینه که اگه یه زن و مرد سالهاست با هم زندگی میکنن الزاما دلیل بر خوشبخت بودنشون نیست.من در ایران زن و شوهرهایی رو میشناسن که سالهاست دارن با نفرت و بدون حتی یک ابسیلون عشق با هم تو یک خونه زندگی میکنن اونم از ترس آبرو و یا یک سی مسایل دیگه.جالبه که فرزندان چنین زوجهایی بسیار بیشتر به راه خلاف کشیده میشن و همچنین مشکلات روحی روانی پیدا میکنن نسبت به فرزندان زن و شوهری که در صورت پایان یافتن علاقه بین اونها به طور مسالمت آمیز از هم جدا شدن.
    آرش جان بهت قول میدم که اگه سعی نکنی یه جوری احساسات خودتو نسبت به این دختر خانومی که میگی ابراز کنی تا آخر زندگیت افسوس خواهی خورد.حتی اگه با زن دیگری هم بر مبنای مصلحتها ازدواج کنی بازم زندگی موفقی نخواهی داشت و هم خودت ضرر میکنی و هم بچه هات.
    یه موضوع دیگه آقا آرش نمیشه بر اساس ظاهر افراد یا ملیتشون به کارکتر اونها پی برد آخه چه فرقی میکنه که یه دختر بلوند باشه و اهل امریکا یا یم سیاهپوست اهل نیجریه؟من میتونم دهها انسان ایرانی با ظاهرهای شبیه به هم برای شما ردیف کنم که شخصیتهاشون کاملا با هم متفاوته
    ببخشید که پر حرفی کردم اما به نظرم خوب بود تا در مورد چنین موضوع مهمی نظر خودمو در اختیارتون بگذارم.
    شاد باشید

    پاسخحذف
  20. همه نظرات دوستان خوب هستن به اعتقاد من.
    ظاهرآ دخترای ایرانی همونجا واسه ازدواج ممکنه انتخاب بهتری باشن. اما با این دختره هم حالا که خودش هم می خواد خیلی با حساب کتاب و زیرکی دوست شو (نمی دونم این کارا توی شخصیتت هست یا نه) چرا که نه..؟از زندگیت لذت ببر.هر وقت هم خواست بره، بره به سلامت..
    چشم به هم بزنی عمر تمومه انقدر سخت نگیر.

    پاسخحذف
  21. دوباره بحث ازدواج کشیدی وسط بس کن دیگه

    پاسخحذف
  22. آرش جان، 3 روز قبل من و همسرم از هم جدا شدیم. چهار ماه بعد از عروسی و 4 سال بعد از دوستی خیلی نزدیک. ما با دوستی و عشق از هم جدا شدیم. هنوز هم بر خلاف خانوادم که فکر می کنند من را چیز خور کرده مطمئنم انتخابم اشتباه نبودهخ. بعد از 34 سال تجرد به نظر خودم بهترین انتخابم بود و نزدیکترین و فهمیده ترین آدم زندگی ام اما بعد از ازدواج همه چیز عوض شد. ان آدم همان بود و من هم همان و در عین حال دو آدم جدید که به هیچ وجه تفاهمی نداشتند و زندگی برایشان جهنم شده یود. البته من خیلی اصرار کردم که باز هم با هم بمانیم و تحمل کنیم اما زنم قبول نکرد و بالاخره این اتفاق نحس افتاد. نمی دانم فیلم آخر وودی آلن را دیده ای یا نه اما مفهومی در آن جاریست که اکنن به آن اعتقاد دارم. به نظرم در هر زمان بی توجه به حساب و کتاب به ندای درونت توجه کن. ببین آن لحظه چگونه شاد تر هستی همان را عمل کن. به این باور رسیده ام که دم را باید غنیمت شمرد چون در این دنیا نه چیزی دلیل چیز دیگر است و نه هیچ تضمینی برای موفقیت یک وصلت به ظاهر عاقلانه وجود دارد. همین یک دم غنیمت است. دقایقی که روی قایق ماهیگیری ات لذت می بری و تمام دقایقی که با آن دختر بی توجه به گدشت زمان هستی، همه اینها همان معنی گمشده زندگی است به نظر من.

    س.ف

    پاسخحذف
  23. میشه یه پست هم راجبه تفاوت های مدلباس بین ایران و آمریکا بنویسی؟ مثلا من شنیدم که شلوار جین از ایران نخریم بیاریم اونجا چون مد و سلیقه جین خیلی این جا و اونجا فرق می کنه. من که هرچی دقت می کنم نمی فهمم چه فرقی ممکنه شلوار جین اینجا و اونجا داشته باشه.
    راجب لباس رسمی خانم ها هم برای محل کار یه توضیحاتی بدی خیلی خوبه
    مرسی

    پاسخحذف
  24. اگه ممکنه یه پست راجب تفاوت های مد و سلیقه لباس (مثل کت و شلوار برای آقایون و شلوار جین) بنویسی؟ اگه راجبه مشخصات لباس رسمی خانم ها واسه محل کارشون هم توضیح بدی خیلی خوبه
    مرسی

    پاسخحذف
  25. سلام من تقریبا همیشه وبلاگ شما رو می خونم
    از نظر من باید به احساس خودتون و اون خانم احترام بگذارید و یه رابطه رو شروع کنید
    حتما لازم نیست که به جایی برسه! همین که با هم هستین خوبه و بعداً راجع به بقیش فکر کنین

    پاسخحذف
  26. این رابطه که داری خیلی قشنگه لطفا خرابش نکن و همینجوری ازش لذت ببر . به دلیل این که اگه باهاش دوست بشی ممکنه اون چیزی نباشه که الان فکر می کنی و دیگه ازش لذت نبری .

    پاسخحذف
  27. رفیق میخواهی زن ایرانی بگیری ؟ مگه عقلت کم شده؟ میخای دستی دستی خودتو بدبخت کنی؟ من تنها دلیلی که اینجا دیدم بچه ها زن ایرانی میگیرن این که حوصله ندارن انگلیسی حرف بزنن! اگه مشکلت این است که برو سراغه زن ایرانی به جز اون زن ایرانی فقط خون تو شیشه میکنه اصلان هم اهل وفا نیستان این حرفا مال نسل قبلی بود اره نسل مادر پدر ما این جوری بودن الان دختر ایرانی فقط میخاد تجارت کنه یعنی که اگه واژن میده در آواز باید بهش پول ، پاسپورت ، خونه ، اتومبیل بدی معمولا هم که تن به کار نمیدن حالا ببین میارزه انجام بده ! از ما گفتن ! برو زن آمریکائی بگیر ! این همه آدم گرفتن تو هم یکیش نخستی بور باشه میتونی بری دنبال آسیایی ها ! اونا خیلی شوهر دوست هستن و خیلی فداکار ! باز از ما گفتن !! جونم در اومد فارسی type کردم چه قدر سخته!!!

    پاسخحذف
  28. شاید علاقه از همین نگاه بدون توجه به منافع شکل گرفته است. نگاهی که چیزی جز دوستی ندارد. نه هدفی برای رابطه ای نه منظوری برای بدست آوردن چیزی یا کسی ... همین است که گه گاه آدم را شیفته و دوستدار عزیزی می کند.

    پاسخحذف
  29. به به چه خبر خوبي

    پاسخحذف
  30. نمی دونم چرا توی همه این کامنتها بیشتر با دون کورلیون موافقترم.

    پاسخحذف
  31. آرش جان سلام

    به نظرم الان در شرایط خاصی قرار گرفتی که خودت بهتر می دونی ،سنت ،شرایط روحیت، ظریف بینیت، عاطفی بودنت، تنهاییت،و از همه مهمتر این که حد اقل بیشتر از 37 38 سال تو ایران بودی و اینجا بزرگ شدی و خلاصه خاطراتت ماله اینجاس.

    خودت رو مطمئنا خوب می شناسی و می دونی که نمی تونی مثل پسرای جوون 27 28 ساله از اینکه دختره یه روز بذاره بره ناراحت نشی، به احتمال زیاد علی رغم اینکه فکر کنم آدم سنت شکنی هستی ولی بازم ناراحت خواهی شد و ضربه خواهی خورد.

    با خودت کنار بیا و شرایط روحیت رو با عقلت کنار هم بذار و ببین چی میخوای از بودنت توی امریکا ....

    علی رغم همه حرفایی که الان زدم من بهت پیشنهاد می کنم که بری و بهش پیشنهاد دوستی بدی، به چند دلیل: اول اینکه از این دودلی میای بیرون (که البته لامسب دودلیه شیرینیه :>) دوم اینکه با ارتباطت توی دوره دوستی از اونجا که آدم نکته سنجی هستی به احتمال زیاد متوجه این مطلب میشی که واقعا میتونی به عنوان ازدواج روش سرمایه گذای کنی یا نه (اگه خودت رو بی پرده بهش نشون بدی، چون اون حتما به دلیل تربیت غربیش نقاب رو چهرش نمیذاره)، و سوم اینکه زمان رو از دست نمیدی چرا که با عقب انداختن این پیشنهاد به روحیات خودت و انتخاب های اون خانم یه جورایی شاید بی توجهی بشه

    به این که ذهنت کجا شکل گرفته توجه کن، هرچند از ایران دل خوشی نداری...

    پاسخحذف
  32. سلام!
    من دقيقا در موقعيت تو بودم...
    يعني رابطه طولاني مدت(2 سال) با يه دختر بدون احساسات و عشقولانه بازي! بعدش كه نوع رابطمون عشقولانه شد
    فهميدم 2 ساله از من خوشش مياد! در حالي كه من فقط
    2-3 ماه قبل رابطه احساسي،نوع احساسم بهش عوض شده بود..
    منم دقيقا مثل تو خود كم بيني بازي در مياوردم!
    شك نكن بري جلو نه نميگه...
    اول كارم سنگاتو باهاش وا بكن كه بابا قصد اصلي من
    ازدواج نيست..تا بعد ببينيم چي ميشه..
    كلي از تنهايي در ميايي..ولي راه برگشت بزار تا اگه چيزي پيش اومد..رقيبات خواستن كلتو بكنن..يا هرچي..
    بتوني بكشي عقب..همه چيزو شيير نكن.

    بابا خودت كه ديگه 4 تا پيرهن از ما بيشتر پاره كردي.. خودتم خوب ميدوني كه ازت خوشش مياد.
    ته دلت با نوشتهات فرق داره 100%
    پس...كاريرو بكن كه بعدا پشيمون نشي...
    مثل من!

    پاسخحذف
  33. راستي شما قرار بود با يكي از روسپي هايي كه تو اينترنت ميشه پيدا كرد و اطراف محله خودتونم چند تاشون بود يه قراري بزاريو يه حاليو يه هولي!! بعدم بياي واسه وا شرح واقعه بدي...
    ديدي يادمه... :)
    نكنه رفتيو تك خوري كرديو به ما چيزي نگفتي...هااااا؟!
    ديدي فهميدم.. :)

    پاسخحذف
  34. به نظر من اگر راجع به احساسات مشابه او شک نداری؛یک لحظه تعلل نکن و او را به یک دیت دعوت کن.البته فقط اگر واقعا" مطمئنی چون در غیر این صورت ممکن است به عنوان یک دوست هم از دست اش دهی!

    در ضمن من فکر می کنم آن همه آسمان ریسمان بافتن را جع به مناسب نبودن یک شریک غیر ایرانی برای فرار از احساساتت راجع به برنداست!!

    با این همه مواظب باش و جوانب احتیاط را رعایت کن که احساساتت جریحه دار نشود.(می دانم که خودت همه ی این ها را می دانی اما لازم است که بعضی و قت ها چیزهایی را که دوست نداریم از اطرافیانمان بشنویم و با واقعیت خیلی باز و برهنه رو به رو شویم!)

    پاسخحذف
  35. سلام آرش جان امیدوارم پستت خالی از تخیل باشه(از همه نظر آخه اینکه می گی تو بچگی با یه ایرانی دوست بوده به نظرم عجیب اومد)
    ولی دوست عزیز اینی که بهت می گم عین حقیقت هست نتیجه گیری اون هم با خودت.
    ترم اول دانشگاه بودم که یه دختری چشمم را گرفت و به قول معروف یک دل نه صد دل عاشق شدم.شب وروز تو فکرش بودم ولی هیچی بهش نمی گفتم به دو دلیل یکی اینکه هنوز سنم کم بود واز کنایه دیگران" که حالا یه دختر دیدی عاشق شدی"می ترسیدم. دوم هم اینکه نمیشناختمش به هر حال با هر ترفند ونقشه ای که بود شخصی ترین عقایدش را فهمیدم(آن هم بدون اینکه حتی خودش بو ببرد)بعد از دو سال بالاخره تصمیم خودم را گرفتم قبل از عید نوروز با خودم گفتم بعد از عید بهش بگویم.
    بگذریم...
    آن لحظه ای که بهش پیشنهاد دادم یادم نمیرود.او هم در حالی که کاملا استرس داشت به من گفت که تو عید عقد کرده(تو باشی چه حالی می شی) زندگیم به هم ریخت تمام عقایدم حتی عقاید مذهبی فیلسوف شدم.لات شدم چه میدانو دیوانه شدم...
    فکر می کردمدیگه عاشق نمی شم ولی الان چند وقتی هست که دوباره یه دختره ...آره دیگه.ولی هنوز چیزی به اون هم نگفتم.

    پاسخحذف
  36. اقا من هم با نظر دون كارلون موافقم اما اگه دهه شصتي به بالا باشه كه خب واقعن تمام حرفا در موردش درسته كه ميخواد پول به جيب مباركش بزنه اگه دختر ايراني ميخواي زير دهه شصت درغير اونصورت بد نيست يه مدتي با هر دختر بلوندي دوست بشي بشرطي كه تهش يخورده وفاداريم باشه نه اينكه بزنن به چاك
    من دختراي بريتيش رو كه ديدم اصلن تميز نبودن و همچنين خيليم مشروب خور و بيخيال
    بقول خودشون حتي واسه وان نايت هم حال ميده كه با يكي باشن البته فكر كنم كه كلن غربيها اينطورين
    نمي دونم كه حالا اگه چشت برندا رو گرفته ميتوني يه جوري بش نزديك بشي كه ببيني واقعن خوشت مياد يا جذبه است يه جورايي
    من بعنوان يه دختر از خيليها خوشم اومده اما بلافاصله كه بهشون نزديكتر شدم و فقط خواستم ببينم اينها چه موجودي هستن كه دل من رفته ديدم اصلن اون جذابيت رو ندارن
    فكر ميكنننم كه داري به اين موضوع فكر ميكني و ميخواي نظر هر كسي رو بدوني
    يه چيزي رو بدون وقتي ميخواي بري چيزي بخري اگه به صاب فوروشگاه بگي اين اونجوريه ميگه آره اونجوريه اينجا كه كسي دقيق نمي دونه تو چته چه احساسي داري
    خودت سعي كن انتخاب كني
    ما هم ميدونم كه بيرون از محيط كاريت رفيق شفيق سخته پيدا كردنش. زياد ايران و خارج هم نداره.
    اما من با اين صحبت بقيه هم كاملا موافقم كه تنهايي باعث ميشه آدم به سراغ دوست ددختر يا پسر قبليش بره و گذايي كنه عشقو. يا در دسترسترين آدم رو بهش حساس بشه. من مطمئنم كه اينرو تجربه كردي
    آدم گاهي تو ذهنيش نسبت به كسي حسساس ميشه بهش عشق ميورزه بخاطر اون پيشرفت ميكنه انگيزه زندگي پيدا ميكنه كلي رويا ميبافه اما اين درست نيست تا زمانيكه بدوني كه اونهم احساسي داره شايد واسه پسرها راحت تر باشه اما من كه ازين روش ضربه خوردم و واقهن وقتي طرف كه درخيال عاشقش بودم ميرفت با يه دختر ديگه لاس خشكه ميزد ديگه خل و رواني و تا سالها به اون طرف با تنفر نگاه ميكردم
    خدايا منم فكر ميكنم بري بهش بگي به جاي اينكه خيال پروري كني و مستقيم نظرشو بگه راحت بشي
    ايشالا همه چي طوري پيش بره كه زندگيت بسمت آرامش و خوشبختي برسه

    قربانت ركسانا

    پاسخحذف
  37. سلام آقا آرش
    امروز بعد از خواندن این پست شما و کامنت ها به این نتیجه رسیدم برم یک وبلاگ برای خودم درست کنم. چه خوبه که آدم بدون سانسور و خود سانسوری بنویسه و دیگران هم عقاید و افکارشان در آن مورد بنویسند. در ضمن لابیرنت هم که معرفی کردید خیلی جالبه. سبک نوشتن و نوع نگاه نویسنده باعث شد که همه شو یک شبه بخوانم.
    امیدوارم که موفق باشید و انتخاب درستی درباره موضوعی که نوشتید داشته باشید.

    پاسخحذف
  38. مهندس شما مازندرانی هستی؟ شاید تو مطالب قبلی نوشته باشی اما من تازه بلاگتو دیدم! از رو پروفایلت حدس زدم ! موسیقیه بارک ا... شعبون کدخدا بارک ا... !

    پاسخحذف
  39. سلام من تا حالا هیچ کامنتی نذاشته بودم ولی وبلاگتو بیشترشو خوندم.
    به نظر من این خانومی که تعریف کردی نمیتونه یه آدم بی احساس یا دمدمی مزاج باشه. چون تو این 2 سال به هر حال بی خیال می شد وقتی هیچ عکس العملی نمیدید. به نظر من خیلی این احساسات قشنگن و جزو قسمتهای زیبای زندگی هستن. اگه الان هی سرکوبشون بدان پشیمون میشی.به نظر من که لذت ببر از این شرایط و هی سرکوب نکن. این خانوم هم ممکن طبق نظر بقیه دوستان؛ اصلا اونی نباشه که شما فکر میکنی،ممکنه بعد 2 ماه شناخت ببینی که ازش خوشت نمیاد، یا بعد 4 سال زندگی به این نتیجه برسی. ممکن هم هست که تا ابد عاشقانه دوستش داشته باشی.
    این مسائل در مورد دخترهای ایرانی هم صادقه. تو ایران که تو نسل جدید طلاق خیلی زیاد شده و اگه عده ای هم زندگی به ظاهر خوبی دارن، خیلی هاشون از ترس طلاق و آبرو تحمل میکنن. خیلی ها از ایران زن میگیرن و بعدا پشیمون می شن. من اصلا منظورم این نیست که این خانوم برا ازدواج خوبه یا بده.
    منظورم اینه که میتونی دوران قشنگی داشته باشی و واسه شما که خیلی اهل دوستی واین حرفا نیستی شاید فرصت خوبی باشه. این خانومه هم شما حتمن براش مهمی که تا الان این قایم موشک بازیها رو تحمل کرده. به هر حال فک میکنم که بد نباشه که محتاتانه بشناسیش

    پاسخحذف
  40. سلام رئيس
    زورباي يوناني رو خوندي
    يه جاش ميگه
    اگه يه زني توي ارزوي تو باشه و توهم ضمن اينكه خوشت مياد ازش ردش كني حالا به هرشكل فرشته ها لعنتت ميكنن

    حالا من كه باشم ردش نمي كنم
    دوست شو بعد ببين چي پيش مياد
    مثله ايران كه نيست اونجا.
    يه همكار من ايجا چراغ سبز نشون ميداد منم خوشم ميومد خلاصه ميل زديم و ديت و بيرون..
    همون جلسه اول ميگه كي مياي با خانواده خواستگاري
    ................
    ............
    دوست شو با هم برين ماهيگيري..

    محمد 31 سال از تهران

    پاسخحذف
  41. سلام. بنظر من ازدواج با يك آمريكايي اشكالي نداره ولي قبلش بهتره فرهنگ ايراني ها رو براش توضيح بدي و بگي كه رو چيا حساسي. ابته تصميم گيري در اين ارتباط يكم سخته دركت ميكنم موفق باشي

    پاسخحذف
  42. سلام
    من هميشه مطالبت رو مي خونم و از نوشته هات خوشم مي ياد، اين پستي هم كه گذاشتي بسيار جالب بود. من قبلاً در مطالبت خونده بودم كه نوشته هاي تو داراي فضا و مكان نيستند يعني ممكنه اين موضوع چند سال قبل اتفاق افتاده باشد و يا مثلاً اين برندا يك خانم 50 ساله باشد.
    بگذريم چون ديدم همه هيجاني شدند و يه چيزي نوشتند
    خمنم گفتم تا جا نموندم يه چيزي بنويسم.
    ميگن هر كي زن ميگيره مثل آدميه كه سوار موتور شده يعني به نوعي عقلش كمه حالا كسي كه بعدي رو ميگيره مثل كسي هست كه پشت اون سوار ميشه يعني اصلاً عقل نداره ، يا ميگن زن گرفتن مثل روزنامه خوندنه حالا يه بار خوندي چي داشت كه مي خواهي دوباره بخوني.
    البته عكس قضيه هم درسته يعني براي زنان ، ببين حالا تو مي گه دو طرف همديگرو دوست دارند يا احساس خوبي نسبت بهم دارند خيلي خوبه مثلاًاگر الان بريد بيرون مثلا ماهيگيري يا اصلاً طرف بياد خونه شما يا شما بري خونه اون خوب نميگذاريد طرف دست به سياه و سفيد بزاره ، آره جنابعالي پا مي شي غذا درست مي كني كلي وقت مي گذاري باهاش صحبت مي كني جوك مي گي ادا در مي ياري و خلاصه سعي مكني بهش خوش بگذره يكم بخنده و تو خوشت مي ياد مي گي خيلي لذت بردم كاش شب مي موند بيشتر باهاش حرف مي زدم ، اجازه نمي دي به ظرفهاي نشسته دست بزند خلاصه ممكنه براي اون شب حتي يك كادو هم براش بخري بالاخره وقتي بهش نگاه ميكني يه جوري ميشي ديگه ،
    اما بمحض اينكه بعله رو گفتيد هر دو طرفو ميگم حالا من شما رو ميگم چون روي سخنم با شماست ، وقتي مي يائي خونه خسته اي حوصله حرف زدن نداري غذاي روي ميزو حال نداري تو پشقاب بكشي ، ظرف بشوري ؟ !!!! چي !!! داري فحش مي دي ؟!!! خلاصه بعد از غذا هم تلويزيون . خلاصه اصلاً فكر نمي كني خوب حالا كه غذا درست نكردي پس چه كاريه به ظرفهاي كثيف نگاه بكني .
    يه بارم كه مي خواي ظرفها رو بشوري مي زني چند تاش رو ميشگني كه ديگه بهت نگن ظرف بشور .
    حالا يه بارم كه غذا درست مي كني اونم با كثيف كردن صد تا ظرف ،توي همه جا حتي اينترنت جار مي زني كه بابا زنم بلد نيست غذا بپزه ، مادرشم بلد نيست خلاصه جارو جنجال و اين حرفا. كادو هم كه قربانش سالي يه بار اونم اگر يادت بود كه هيچوقت نيست . و هزار تا مسئله ديگه كه خود شما تجربه اش رو داريد
    خلاصه دوست من نزار اين لحظات زيبا خراب بشه همين خوري نگهش دار كه اند حاله وگرنه ما هم از اين وبلاگت محروم ميشيم.
    آرش جان ببخشيد من همشو شوخي كردم هر جور صلاح ميدوني انجامش بده اگر خواستي باش ازدواج كن اصلاً اين شتريه كه در خونه هر آدم با كلاسي مي شينه .ايشالله خوشبخت بشي
    اما
    اگر نخواستي باش ازدواج كني سركارش نزار شمارشو بده من منم دنبال يه دختر سربزير واصه يه پسر خوب مي گردم
    خوب فكر كنم نوشته من از پست جنابعالي بيشتر شد اين همش بخاطر نوشته هاي جالب شماست كه ما رو بوجد مياره
    موفق باشي

    پاسخحذف
  43. چاکر آرش خان هم هستیم
    داش اونا میرن کره ماه پرچمشونو فرو میکنن خوب اشکل نداره شوما هم در سرزمین کفر پرچم نصب کن
    هردو راضی پس .... ناراضی
    زت زیاد

    پاسخحذف
  44. میگم این دخترای آمریکایی که رودروایسی ندارن که رابطه ای رو شروع کنن چرا برندا اینجوریه؟؟ منتظره تو بری بهش پیشنهاد دوستی بدی؟؟ کمی عجیبه؟

    پاسخحذف
  45. برندا خوبیش همینه دیگه.با بقیه فرق داره.(+ یا -)
    آدمایی که دنیای متفاوتی از بقیه دارن می تونن دریچه های تازه ای به دنیاهای تازه واسه ما باز کنن.دنیایی مثل آلیس در سرزمین عجایب هر لحظش یه تازگی(با این جور آدما بر خورد داشتم)
    شوشو

    پاسخحذف
  46. سلام ...خوبی مهاجر ؟؟؟ توی گوگل دنبال ویزاهای مهاجرت به آمریکا میگشتم که با وبلاگت آشنا شدم .... و صادقانه بگم چنان مجذوبش شدم که هر روز مطالبت رو میخونم و لذت میبرم ... برای همه لحظه های عمرت آرامش و شادی آرزو میکنم .... راستی شما از ویزای نامزدی اطلاعات داری ؟؟؟؟ ممنون میشوم اگه به این ایمیل مطلب رو بفرستی : shalizar_1976@yahoo.com

    پاسخحذف
  47. سلام آرش جان
    خوب رفيق بالاخره معلوم شد که شما چرا توی تصميم گيری هات مردد می شی. بابا روان شناس نمی خوای :).
    با او نزديک تر شو تا نکنه ازش يه بت بسازی اما در حقيقت اين خانم، اون طور که فکر می کنی نباشه. پس برو جلو ببين واقعا تو و اون با هم احساسات حقيقی مشترکی داريد يا نه.
    قربانت
    SMD

    پاسخحذف
  48. برادر این حس کاملا" مشکوک رو بهش "عشق" می گن ولی قدرشو رو شدیدا" بدون....

    پاسخحذف
  49. برو بهش یه چیزی بگو دیگهههه.! ک.و.ن لق زن ایرانی!(به خانوما بر نخوره ها)خوب این هم یه جور تجربست دیگه.
    مرگ یه بار شیون هم یه بار,خیال خودت رو هم راحت کن.
    ولی جالب اینجاس,از فردا هی میخوای از این حرفا تو بلاگت بنویسیاااا.!
    .
    هم فاله هم تماشا.

    پاسخحذف
  50. آرش خان اگه باش عروسی کردی یه وقت نذاری کسی تو شرکت نیگاه عوضی به آبجیمون بندازه.البت هرکی زن دااشمون بشه اگه از فرنگستونم بیاد همشیره خودمونه

    قربون شوما

    پاسخحذف
  51. سلام آرش جان عقلت رو دست آلات دیپلماتیکت نده سعی هم کن از این برندا دوری کنی . شر درست نکن برای خودت . تمام دخترا تو دنیا مثل هم هستن همه این احساسات و عشق و عاشقی مال وقتی هست که خر مراد رو سوار نشده باشن . به محض اینکه سوار بشن دخلت اومده . مخلص کلوم اینکه تا پاستو نگرفتی و خونت و سرو سامون ندادی از این فکرا نکن هر وقت هم از این فکرا به سرت زد یه تا یه خونه یا یک اتاق short time برو همه این فکرا از سرت میره بیرون.
    _____بهنود____

    پاسخحذف
  52. حاجی کلا واسه عشق و عاشقی و تشکیل خانواده برنامه ریزی قبلی نکن .آخه رو چه حسابی باید زنت ایرانی باشه عموی من با یه زن امریکایی ازدواج کرده ۲۵ سال هم هست که باهم زندگی میکنن  هیچ مشکلی هم نداشتن اگه قسمتت اینه خرابش نکن .حداقل مطمئنی که طرف تو رو واسه خودت میخواد نا به خاطره مهاجرت به امریکا یا شرایط مطلوب مالیت .

    پاسخحذف
  53. حالا دو دل شدی آرش ؟ بعد از این همه که اومدی لیس زدی میدونستم که تو هم مسله بقیه مرد ها هستی زود باش تکلیفه منو روشن کن
    قربانت
    آماندا

    پاسخحذف
  54. ببخشید اشتباه شد ! منظورم برندا بود !

    پاسخحذف
  55. سلااااااااااااام.من ice girl هستم.از پیانو خیلی خوشم اومد.با اجازه گذاشتم تو وبلاگم

    پاسخحذف
  56. منم امروز یکمی این پیانوتو زدم

    پاسخحذف
  57. حال نوشت ندارم...........
    ...........................
    ......................................
    ............
    ...........................................
    ........................
    ............................

    پاسخحذف
  58. how are you یعنی چطوری خوبی

    پاسخحذف
  59. کامنت بالایی تست هوشه

    پاسخحذف
  60. "out of sight of mind" george strait
    listen to it

    پاسخحذف
  61. هه هه، چقدر کامنت!!! ملت رو حسابی هوایی کردی آرش... خوش به حالت که تو اون حال و هوایی... عاشقی حتی تو سن و سال من و توهم حال میده، نه؟؟؟

    پاسخحذف
  62. از مطالب خوبتون ممنون
    خیلی خوب بود
    خیلی :)
    راستی تخصص شما چی بود که در آنجا توانستید خوب ازش استفاده کنید؟

    پاسخحذف
  63. آقا قیمت صابون میخواد بالا بره .کارتونی بخر انبار کن

    پاسخحذف
  64. ""how are you یعنی چطوری خوبی""

    منظورتون از این چی بود دوستان؟؟مترجم گوگل ؟؟؟؟

    پاسخحذف
  65. http://www.4shared.com/video/0yBuZu7i/CIMG0615.html

    پاسخحذف
  66. آقا.. اول از اينکه حدود 14 درصد سوئدیها، شريک خود را از محل کار خود انتخاب می کنند، بنابراين قضيه از دست دادن کار به خاطر دوست پيدا کردن از محل کار بايد منتفی باشد. وضع آمريکايي ها هم به احتمال قوی مشابه سوئديهاست. )http://www.thelocal.se/26114/20100416(
    در اين آمار توجه کنيد که تنها 2 درصد در Public Places ( با شريک خود آشنا شده اند.
    در ضمن، پيداکردن دختری که واقعا دوستش داشته باشی و دوستت داشته باشد آنهم موقعی که غريب هستی خيلی کار دشواری هست...بنابراين ارزش اين موقعيت را بدان و راحت از دستش نده...
    راجع به آمريکايي بودن دختر هم... به عقيده من اگر همسری آمريکايي داشته باشی، فرزندانت بهتر با فرهنگ آمريکايي آشنا خواهند شد و راحت تر در جامعه آمريکا جا خواهند افتاد تا اينکه مادری که هيچ اطلاعی از جامعه آمريکا ندارد بخواهد آنها را تربيت کند.
    مهدی ع. از سوئد

    پاسخحذف
  67. در ضمن...دخترها از ای ميل متنفرند! اگر خواستی جايي دعوتشان بکنی، حتما رودر رو اينکار را بکن يا اينکه حداقل تلفن بزن.
    مهدی ع.

    پاسخحذف
  68. how are you یعنی حالت چطوری یا حالم بده؟؟

    پاسخحذف
  69. یعنی چی ؟هان؟ سرچ زدیم عکس زن داداشو ببینیم دیدم
    برداشتیش!!!ما که نیگامون پاکه اونم اگه زن داداش باشه دیگه بدتر،نیتمون این بود اگه ازش سر تر بودی نذاریم وصلت سر بگیره اما برداشتی دیگه
    مردمممممممممممممممم از فضولی
    اینم شاهدhttp://natashagodwin.blogspot.com/2010/02/blog-post_20.html

    پاسخحذف
  70. آها زاست ميگهhow are you اين يعنني آرش برو مستقيم با برندا قرار بگذار حداقل ببين وقتي باخودت تنهاس چي ميگه به قول مهدي ايميل هم نزن بسسسسسسسسسسسسه ديگه پاشو پاشو برو ديگه چيه نشستي هي كامنت ميخوني

    پاسخحذف
  71. سلام من معمولا با موبایل پست هاتون رو می خونم واسه همین نمیتونم کامنت بذارم ولی سر این قضیه اومدم کافی نت تا نظرم رو بگم
    من چندوقت پیش یه دوست دختر داشتم اتفاقا مو بور چشم ابی بهشم گفته بودم هروقت منو نمی خواستی یا از یکی دیگه خوشت اومد به من بگو ما که با هم رودروایسی نداریم خلاصه گذشت و بعد یه مدت کاراگاه بازی و تعقیبو گریز مچشو گرفتم, میخوام اینو بگم که دختر امریکایی که اگه میگه من از یکی دیگه خوشم اومده و خداحافظ, سگش شرف داره به دختر ایرانیی که در اینه حال با هزار نفر دوسته
    من کاملا این وضعیت شما رو درک میکنم چون تو شرایت مشابه شما بودم اگه من جای شما بودم می رفتم با هاش صحبت می کردم فیلم not another teen movie رو واسش می گذاشتم ببینه, می گفتم اگه هدفت از رابطه با من اینجوریه اگه می خوای دو روزه ول کنی بری پس بهتره اصلا رابطه ای نباشه
    ولی به ظر من اازدواج با دختر امریکایی هیچ اشکالی نداره من فامیل های زیادی تو soed و کانادا دارم واقعا از هر نظر دخترهاشون از دخترای ایران بهتر و با معرفت ترن , ببخشید خیلی زیاد شد امیدوارم موفق باشی
    من امین 21 ساله از کرج

    پاسخحذف
  72. هههههههههههه
    ههههههههه
    فهمیدم
    ارش عینکیه
    http://i49.tinypic.com/v6sp49.jpg
    به این عکس نگاه کنید اون جایی که چشمشو پوشونده کناره دسته عینکه
    ارش رو کن چرا این عکس پاک کردی
    ؟؟
    کلک باز عینکی

    پاسخحذف
  73. آقا آرش به نظر من اگر وقت دارید کتاب " آیا تو آن گمشده ام هستی؟" از باربارا دی آنجلیس را بخونید این کتاب تجربیات خود نویسنده را نیز از روابط شکست خورده اش و البته تجربه نهایی موفقش در ازدواج را نیز به همراه داره. توصیه های عملی از نحوه رویارویی با احساس خود و تشخیص درست بودن احساسات به یک نفر خاص یا غلط بودنش را بصورت کاربردی توضیح میده حتی اینکه چه سوالاتی از طرف مقابل بپرسید و خیلی مطالب جالب و مفید دیگه. ترجمه این کتاب در ایران موجوده ولی در بازار کتاب آمریکا و در نت هم میتونید نسخه اصلش رو پیدا کنید. ولی ترجمه اش هم خیلی روان هست من اگه لینک دانلود ترجمه آنرا پیدا کردم اینجا میذارم. فکر میکنم خیلی در تصمم گیری به شما کمک کنه. موفق باشید

    پاسخحذف
  74. نام اصلی کتاب اینه

    Are You The One for Me?

    Are You the One for Me?: Knowing Who's Right and Avoiding Who's Wrong
    Barbara De Angelis

    متاسفانه ترجمه pdfاین کتاب در نت نیست ولی در این آدرس بخشهایی از آن آورده شده.

    http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=19608&KEYWORD=%20%u06A9%u062A%u0627%u0628%20%u0622%u06CC%u0627%20%u062A%u0648%20%u0622%u0646%20%u06AF%u0645%u0634%u062F%u0647%20%u0627%u0645%20%u0647%u0633%u062A%u06CC%u061F

    با این حال قسمت مهمی از این کتاب مربوط به سوالاتی است که باید از طرف مقابل کم کم و مرحله به مرحله بپرسید و یکسری مراحل دیگر که توضیح داده تا معلوم بشه آیا این فردی که به او علاقه مند شدید میتونه یک زندگی پایدار و بادوام همراه با احساس خوب دائمی با شما ایجاد کنه یا نه؟ در کل این کتاب روی مسئله شناخت پیدا کردن طرفین از تمام زوایای خلقی و عدم تلاش برای " تظاهر به خوب نمایی" تاکید کرده البته لازم نیست شما همه اتفاقات زندگیتونو تعریف کنید که اصلا منطقی هم نیست ولی مثلا باید عکس العمل همدیگر رو در شرایط سخت و چالشی ببینید و براتون روشن بشه که آیا در همه وقت حتی وقتی بی حوصله یا ژولیده یا در شرایط بد جسمانی – روحی – اقتصادی قرار دارید واکنش شما با هم متناسب و match هست و با هم بخوبی رزنانس resonance می کنید یا نه فقط یار روزهای خوشی هستید و با بروز یک مشکل هر نفر ساز خودش رو میزنه
    گذشته از این بعضی از خلقیات طرف مقابل ممکنه شما رو اذیت کنه این یک هشداره که نباید سرسری بگید بعدا درست میشه
    کلا شناخت پیدا کردن زمانبره ولی نتیجه این تلاش شیرینه. یا با شناخت کامل ازدواج میکنید و یا آگاهانه از خطر میرهید! البته هیچ دو نفری کامل نیستند مهم اینه که بفهمید این فرد متناسب "شما" هست یا نه؟ امیدوارم کمکی کرده باشم. به امید شنیدن اخبار خوب از شما.

    پاسخحذف
  75. تلاش برای " تظاهر و خوب نمایی" صحیح است

    پاسخحذف
  76. قایق تعمیر نشده هنووز؟
    لطفاپست جدید بذارید.
    چند روزه هر وقت به وبلاگ سر می زنم همین عکس آقا عروسکه با اون سبیلهای قرزمش (سبیل کلا خوب نیست چه برسه به قرمزش)و با موهایی که از عقب به سمت جلو شونه کرده حالمو بد می کنه.
    شوشو

    پاسخحذف
  77. تستش ضرر نداره:)
    فوقش بدت امد دلتو زد بهش میگی

    هری سر سر مشرف........!

    پاسخحذف
  78. من گهگداری توی این مدت به نوشتت فکر کردم و به نتایج بدی رسیدم .

    یه نگاهی به نوشته های پیشنت بنداز آرش جان ، میبینی که همش داشتی میگفتی " پر این برندا رو باز گنم " و به نوعی داشتی میگفتی که ازش خوشت نمیاد

    در حالیکه الان میگی ازش خوشت میومده .

    دلیل این دروغ گفتنه چی بوده ؟

    این خود سانسوری و این حرفا که شما ازش انتقاد میکنی اینجا نمونه ی بارزش نمود پیدا کرده .

    مثل اینکه من از یه دختری خوشم بیاد و باهاش حال کنم ، بعد جلوی دوستام برگردم بگم ، اه اه فلانی عحب دختره زشتیه !

    این یک امر رایج در بین ایرانیهاست .

    من فقط به یک نتیجه رسیدم که شما در مورد احساس طرف مقابلت به خودت دچار توهم شدی !

    پاسخحذف
  79. آرش جان
    جسارتا این داستان "احساسات مشکوک" غیر قابل باور و ساختگی به نظر می رسد! ببخشید.

    پاسخحذف
  80. بهش بگو :

    دلبرا دل به تو دادم که به من کس بدهی *** نه این که قبل بکنی شب تا سحر چس بدهی !!

    اینم از فردوسی بود !

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.