۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

برنامه ریزی برای اخراج


تغییر و تحولاتی در شرکت ما به وجود آمده است که احتمالا بخش ما را تعطیل خواهند کرد و مسئولیت آن را به یک شرکت واگذار خواهند کرد. اگر این تصمیم را بگیرند من را هم به همراه چند نفر دیگر با اردنگی به بیرون از شرکت پرت خواهند کرد. من از دیروز شروع کرده ام به فرستادن رزومه ام برای شرکتهایی که می شناسم تا بلکه قبل از اخراج شدنم بتوانم کارم را عوض کنم.

در امریکا این یک داستان همیشگی است و شما هیچوقت نمی توانید از امنیت کاری خودتان مطمئن باشید. در ایران اگر وارد یک شرکت و یا سازمان شوید دیگر بیرون آمدنتان با خدا است و شما بعد از یک مدت حق آب و گل پیدا می کنید و صاحبخانه می شوید. ولی در اینجا ممکن است امروز همه چیز عالی باشد و از شما هم کلی تعریف و تمجید کنند ولی فردا به شما بگویند که شما اخراج شده اید. البته معمولا نمی گذارند که شما از تصمیم آنها هیچ بویی ببرید و همه در زمانی که نامه اتمام کار خودشان را می بینند شوکه و غافلگیر می شوند.

من چون افراد نفوذی دارم به من خبر دادند که مدیران کمپانی دارند با یک شرکت دیگر مذاکراتی می کنند تا بلکه یک قرارداد ببندند و بخش مهندسی را به کل تعطیل کنند. موضوع برای آنها فقط دو دو تا چهارتا و توجیه اقتصادی است و اگر یک دلار هم به نفعشان بشود از این کار دریغ نخواهند کرد. اگر که تصمیم خودشان را گرفته باشند نهایتا تا آخر هفته دیگر به من خوش آمد خواهند گفت و برای همیشه به من مرخصی تشویقی و بدون حقوق خواهند داد!

اینجا کار پیدا کردن بسیار طولانی و خسته کننده است و در بهترین حالت اگر با یکی از شرکتهای دیگر به توافق رسیدیم و قرار باشد که برایشان کار کنم حدود سه ماه طول می کشد تا من به آنجا بروم. برای همین باید از الآن برای اوقات بیکاری خودم برنامه ریزی کنم که بتوانم از زمانم بهترین استفاده را بکنم. درضمن باید خودم را برای بیکاری دراز مدت آماده کنم چون ممکن است حتی تا یکسال هم نتوانم کار مناسبی پیدا کنم. بعضی از دوستان مهندسی که شش ماه پیش کار خودشان را از دست داده اند هنوز کار مناسبی پیدا نکرده اند. بهرحال من هم زیاد ناامید نیستم و تلاشم را خواهم کرد که در همین رشته ای که کار کرده ام کار مناسبی پیدا کنم.

ولی اگر اخراج شوم چکار خواهم کرد؟ اول از همه باید بی خیال خرید خانه و هلیکوپتر و هواپیما و غیره شوم و یک برنامه ریزی دقیق مالی داشته باشم که بتوانم مدت زمان طولانی تری را در زیر آب نفس بکشم. سپس باید برنامه ریزی کاری داشته باشم و برای اقامت خود و وسایلی هم که دارم برنامه ریزی کنم که بهترین نتیجه را از آن بگبرم. حالا سعی می کنم که برنامه خودم را برایتان شرح دهم.

خوشبختانه در صورتی که اخراج شوم تا یک سال ماهی 1800 دلار بابت حقوق بیکاری دریافت خواهم کرد. این حقوق در واقع بخاطر این است که من مدت زمانی را کار کرده ام و مالیات پرداخته ام. ولی با این حقوق مجبور هستم که شرایط زندگی خودم را تغییر دهم تا با مخارجم تطبیق داشته باشد.

فعلا دو سناریو روی میز است که باید روی آنها کار کنم. سناریوی اول به این ترتیب است.
1- باید یک اطاق ارزان تر در حدود 500 دلار پیدا کنم و قایق بزرگم را حدود چهارهزار دلار بفروشم که قیمتی است که سریع آن را بخرند. می توانم قایق کوچکم را نگه دارم چون اگر بادش را خالی کنم جای کمی می گیرد.
2- باید ماشینم را با یک ماشین ارزان قیمت عوض کنم که بتوانم حدود 200 دلار در ماه برای آن بپردازم.
3- باید پس اندازم را کاملا حفظ کنم که در صورتی که مخارجم از 1800 دلار بیشتر شد مشکلی نداشته باشم.
4- باید حدود 4 ساعت در روز را به فرستادن رزومه و مصاحبه با شرکتها اختصاص دهم.
5- باید یک شرکت خانگی ثبت کنم و حدود 4 ساعت در روز کار کنم تا بتوانم وبسایت کاری تشکیل دهم و نرم افزارهایی را که دارم را برای فروش آماده کنم. البته تا این کارها جواب دهد حدود یک سال طول خواهد کشید.
6- در صورتی که کار پیدا کردم باید به کار شرکت خانگی ادامه دهم تا همیشه یک جایگزین برای درآمد خود داشته باشم.

و اما سناریوی دوم به این صورت است.
1- یک انبار سرپوشیده اجاره می کنم که حدودا ماهی 100 دلار است و قایق و تمام وسایلم را که درون قایق جا می شود درون انبار بگذارم.
2- برای حقوق بیکاری اقدام کنم و شرایطی را ایجاد کنم که یک فرد دیگر بتواند هر دو هفته یکبار به جای من امضا کند و آن را دریافت نماید.
3- ماشین را بفروشم و تلفنم را در پیش یک فردی قرار دهم که در صورت تماس تلفنی یک نفر برای کار به من اطلاع دهد.
4- به ایران برگردم و چند ماه در ایران باشم و احتمالا عروسی کنم.
5- روزی چند ساعت را در ایران برای مصاحبه و فرستادن رزومه به امریکا صرف کنم.
6- در ایران هم می توانم کار کنم چون با مدیر شرکتی که در آن کار می کردم صحبت کردم و هنوز به من احتیاج دارد.
7- مصاحبه های کاری را طوری تنظیم کنم که هر سه ماه یک بار به امریکا بیایم و برای کار مصاحبه کنم.
در سناریوی دوم حداقل می توانم ماهی 1500 دلار به پس انداز خودم در امریکا اضافه کنم و در ضمن در تهران هم می توانم حقوق دریافت کنم.

البته هنوز که اخراج نشدم ولی از آنجایی که من برای هر کاری برنامه ریزی دارم با این روش می توانم به استقبال آن بروم. پارسال هم زمانی که هشتاد نفر را اخراج کرده بودند من هم خودم را برای اخراج شدن آماده کرده بودم ولی چنین اتفاقی نیفتاد. حال ببینیم که این بار چه می شود. واقعیت این است که شرایط من بسیار بهتر از زمانی است که تازه به امریکا آمده بودم و دنبال کار می گشتم. لااقل این بار برای چند سال زندگی پس انداز دارم و خیالم تقریبا راحت است. خرج زن و بچه هم ندارم که به من فشار روحی وارد شود.

من حدود یکسال و نیم دیگر می توانم سیتیزن شوم و برای گرفتن پاسپورت امریکایی اقدام کنم. تمام برنامه ریزی های زندگی من برای فاز اول مهاجرت تا آن زمان است. از آن مقطع به بعد وارد فاز دوم می شوم که باید برای آن برنامه ریزی کنم و تصمیم نهایی خود را بگیرم که آیا برای زندگی در امریکا می مانم و یا اینکه به ایران باز خواهم گشت. بهرحال اگر تصمیم به زندگی در امریکا بگیرم باید از اطاق نشینی خارج شوم و برای خودم خانه و زندگی تشکیل دهم که بتوانم یک فرد دیگر را هم وارد آن کنم. بهرحال زندگی من تا یک سال و نیم دیگر در حالت موقت است و باید بسیار سبک و قابل انعطاف باشد.

قربون شما

۴۸ نظر:

  1. مردی از سرزمین خورشید۱۱ فروردین ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۴

    buddy
    i am very sorry hope they donot fire you dear
    i am really angry and sad
    God please...
    don't worry man you will find the other one
    you can get better dear
    Iran is very small for huge man like you
    i just hope you find better and advance
    damn it,
    i don't know what should i say but i really hope they don't fire else find better
    God bless you dear
    best wishes for you

    پاسخحذف
  2. دوستت دارم واميدوارم انسان محكمي چون تو به هر كجا كه ميخواهد برسد

    پاسخحذف
  3. به نظرم بسته به اینکه فاز دومت چی باشه... ممکنه یکی از سناریوهات عقبگرد باشه...
    اگر قراره برگردی ایران، شاید سناریوی 2 بهتره اما اگر قراره بمونی، فاز 2 شاید یکم عجیب باشه....

    البته من مورد ازدواج رو زیاد در نظر نگرفتم، موردی که به نظر میاد برات خیلی مهمه.
    بهر حال امیدورام این اخراج اتفاق نیفته... هرچند مطمنم که به قول این جهانخواران
    You can absorb it

    پاسخحذف
  4. سلام و درود
    سناریوی دومت رو بیشتر دوست دارم ... نمیتونم باهات همزادپنداری کنم و بگم چرا ... صرفا به این خاطر دومی رو ترجیح می دم که یکی از اقوام خوبم همین کار رو کرد و کلی منو سورپرایز کرد...ولی قلبا دعا می کنم کارت رو از دست ندی ... شاد باشی ...

    پاسخحذف
  5. خیلی خیلی از شنیدن این خبر ناراحت شدم دعا میکنم واستون که کارتون رو از دست ندید اما آرش جان خوبه بعضی وقتها ما به نصیحت قدیمیها گوش بدیم که میگفتن همه چیزو نگید چشم میخورید شاید اگه میزان حقوقتون رو نمینوشتید الان از این چشم که همون انرژی میتونه باشه در امان میموندید

    پاسخحذف
  6. salam va vaght bekhayyr , man ba nazar shkhs balaee kamelan mokhalefam , vaghti kase dakhl va kharjesh ro migeh ke ba ham hamkhoni dareh , aslan dalili vase inke cheshm bokhoreh nest , dar saani arash ye karmand sadeh ast ke khayyli ham daramadesh bala nest , shomaha pas poldar nadidid,
    dar har soorat arezoy movafagheat vase shoma daram

    پاسخحذف
  7. 1- ازدواج به شیوه ی گومبا-گومبا اشتباه بزرگیست. رفتن و از ته غار یک زن گرفتن و آوردن در شهر مشکلاتی به همراه دارد که همه اش با مزه نیست و می تواند آینده ی پر هزینه و کم آرامشی را برایت به ارمغان آورد
    2- فکر بازگشت همیشگی به غار هم اشتباهی است جبران ناپذیر. دارایی در محل فعلیت فقط قایق و ماشین خوب و غذای مناسب و ... نیست. دارایی یعنی زندگی در یک محیط، با تمدن مناسب که به هیچ وجه با زندگی در غار قابل قیاس نیست.
    3- رسما با فاز دو حتی به عنوان یک فرضیه هم مخالفم زیرا فکر بازگشت به غار در هر نوعش نوعی بازگشت به عقب و فرار محسوب می شود.
    4- راستی به مشکلات بازگشتن از غار به شهر فکر کردی؟ ویزا و مراحل دیگر حتی ...
    5- فروش قایق و فروش یا تعویض ماشین (در صورت نگه داشتن موتور) و حذف هزینه های کلاس گیتار و کاهش هزینه های رستوران و موبایل و ... (در صورت ضرورت) در آینده کافی است

    پاسخحذف
  8. آخه (بنده ی خدا)البته به قول خودتون مسئله اصلأ پولدار بودن نیست یا اینکه ما پولدار دیدیم یا ندیدیم مسئله چشم خوردنم چیزی نیست جز همون فکر کردن بقیه آدما به پلان زندگی شخصی دیگه حالا این وسط شاید یکی همین درآمدم نداشته باشه یا شاید به هر دلیلی اصلأ خوشش نیومده از اینکه آرش موقعیت ثابت داره بابا همه که دوست نیستن آخرشم میشه اینکه کمتر از چند روز همه چیز یهو خراب میشه البته امیدواریم که اینطور نباشه چون اینجا واقعأ اوضای کار خرابه

    پاسخحذف
  9. "اگر قراره برگردی ایران، شاید سناریوی 2 بهتره اما اگر قراره بمونی، فاز 2 شاید یکم عجیب باشه...."

    ببخشید... اشتباها گفتم فاز 2 ، منظورم سناریوی 2 بود...

    پاسخحذف
  10. سلام به آرش عزیز . من از خوانندگان جدید وبلاگت هستم ،خیلی به طور اتفاقی و با گوگلینگ با وبلاگت روبرو شدم و متوجه شدم که قبلا مطالبی رو ازت توی مهاجرسرا خونده بودم که حتی پرینتشون هم گرفته بودم و داده بودم به مامان بابا ( آخه اونا توی لاتری 2010 برنده شدن ، اما هنوز کارنت نشدن ) . راستش من از سال دوم دانشگاه آرزوم بود که برای ادامه تحصیل به عنوان پلی برای مهاجرت به آمریکا بیام ... اما این اواخر کاملا مردد شدم ( که خودش علل فلسفی متعددی داره و در این کامنت عمرا نمیگنجه ) ...

    بعد از خوندن مطالب وبلاگت ؛ آرزوی دیرینم برام پررنگ تر شد و هر پست رو که میخوندم بیشتر یادم میمومد برای انتخاب آرزوم چه دلیل هایی داشتم و دارم .

    اما این پست آخری ... مثل سطل آب یخی بود که توی عسلویه فرتی بریزن روی سر آدم :((

    باز مردد شدم !

    قربانت ، آرش ( بر حسب دست قضا هم اسم هستیم )

    پاسخحذف
  11. Hey buddy , get a survival job for a couple months. Believe me it's fun working in Starbucks for a short time and you can send your resume to other companies in the meanwhile. 

    پاسخحذف
  12. yeah I work in Starbucks too, It is fun and it is a good Survival job, stick to scenario A.Don't go to Restaurant alot man, sell your boat man.

    پاسخحذف
  13. سلام آقا آرش
    امیدوارم که کارتان را از دست ندید. هرچند با توجه به توانایی ها و تجربه تان در صورت از دست دادن این کار با کمی تلاش کار بهتری پیدا خواهید کرد. شاید کار جدید سبب شود که زندگی کنونی تان از یکنواختی که نوشته بودید دربیاید.
    داشتن دو برنامه برای اتفاقی که ممکن است رخ دهد بسیار عالی است اما یک نکته در سناریوی دوم شما با برنامه ریزی های شما اصلا جور نیست. شما به ترتیب برنامه فروش ماشین و ... را نوشته اید بعد یک دفعه وسط کار نوشته اید که ممکن است چند ماه به ایران برگردید و ازدواج کنید! آخه کسی که کارش را از دست داده بعد از سه سال دوری از ایران بر می گردد. در این مدت یک نفر را پیدا می کند. با روحیات اخلاق و خانواده اش آشنا می شود. در همین مدت کوتاه با او به چنان تفاهمی می رسد که تصمیم به ازدواج کردن با او و شریک شدن بقیه عمرش با او می شود. مراسم را برگزار می کند و برمی گردد؟ حتی فکر کردن به چنین کاری بیش از چند ماه زمان می برد چه رسد به اجرای آن. در این جا اجازه می خواهم به شما پیشنهاد کنم حتما سی دی های آقای دکتر هلاکویی را یک بار گوش کنید فکر می کنم حتی اگر با صحبت هایشان هم موافق نباشید شنیدنش بتواند کمکی به شما باشد.
    پایدار باشید

    پاسخحذف
  14. اقاجان زندگی در امریکا همینه یه روز هستی فردا میگن خوش امدی سیستم سرمایه داری و بازار ازاد ظاهرش ارامه اما داخلش نه البته ایشان شانسش اینه که زن و بچه و قسط خونه و یا مریض به همراه نداره پس اگه الان بیکار بشه میتونه خودش رو جمع کنه کلا من با سیستم سرمایه داری مخالفم اقا اگر خواستی برگرداری ایران با دید مثبت برگرد

    پاسخحذف
  15. سلام
    من هم مثل بقيه خوانندگان وبلاگ شما از اين خبر اخير خيلي ناراحت شدم.متاسفانه هيچ كاري از دست من بر نمياد جزاينكه برات آرزوي موفقيت بكنم ولي با توجه به اينكه شما از طريق اين وبلاگ زيبا اين همه دوست در سرتاسر جهان پيدا كردي ,فكر نكنم كه بيكاري شما زياد طول بكشه و شايد هم موقعيتتون در آينده بهتر از ايني كه هست بشه.
    پس نا اميد نباشيد.
    دوستدار شما
    عليرضا

    پاسخحذف
  16. سناريو هاي شما بسيار جالب هستند. ولي آخه كسي وسط اخراج و بيكاري يهو تصميم به زن گرفتن مي كنه..تازه بايد يكسال ونيم ديگه هم صبر كنه تا بتونه زنش رو به آمريكا ببره. به نظر من اصلا ايران نريد خيلي بهتره. دخترعمه من حدود 9 ماهه كه بي دليل پاسپورتش رو تو فرودگاه گرفتن و اجازه خروج بهش نمي دن. اگه حوصله گانگستربازي داري به ايران بريد. به نظر من سناريو اول و دوم رو ادغام كن و بيشتر بر روي كار خونگي برنامه ريزي كن تا زماني كه كار خوبي پيدا كني.

    پاسخحذف
  17. وااااااااا..!!!
    برنگردي به ايران ديوانه....!!!
    اين همه تجربه داري پسر خوب... خواب نما شدي!؟
    كل انرژيتو بزار واسه آمريكا موندن.. فقط..
    تا بعد پاس گرفتن..
    بعد پاس اگه خواستي زن بگير...

    پاسخحذف
  18. ایران نیا!
    اگه برگردی و کار کنی به شرایط اینجا دوباره عادت میکنی و به نظر من طی یک مدت کوتاه همسر پیدا کردن کار مشکلیه و باید طرفو یه مدت بشناسی.
    بهتره هرجور شده آمریکا بمونه.
    موفق باشی.

    پاسخحذف
  19. مثه بچه آدم بمون همون جا ، یعنی چی می خوام بیام ایران ، مگه خونه ی خاله س که همین جوری بیای بری ، تو که استاد برنامه ریزی هستی حتما بهترین راه رو انتخاب می کنی ، ولی واسه سناریوی شماره ی 2 فاکتور های بیشتری باید در نظر بگیری ، به قول مورد شماره 4 بالا، و عروس غار نشین، آدم از یه شهر به یه شهر دیگه میره کلی عوض میشه حالا می خوای یکی رو اینجا بپسندی و بعد ببری اونجا یهو ببنی عوض شد و اون چیزی نیس که تو پسندیده بودی.
    وااا اینم از اون حرفاستا آرش، ولی خوبی این پستت الا این که ملت رو ناراحت کرد اینه که کلی گزینه به ذهن میاری که اگه آدم یهو بیکار شه چیکار میتونه بکنه ، من دعا می کنم که اخراجت کنن چون میدونم که ضرر که نمی کنی هیچ یه تجربه ی همچین کت و کلفت هم بدست میاری،
    ولی اگه اخراج شدی حق نداری بهانه بیاری و چیزی ننویسی،

    امیدوارم همیشه شاد باشی چه با این کار چه بی این کار
    your fan

    پاسخحذف
  20. سلام خیلی جالب بود موفق باشی

    پاسخحذف
  21. امروز صبح وقتی آمدم سر کار یک نامه روی میزم بود و صد در صد مطمئن بودم که نامه اخراجیم است. راستش خیلی ناراحت شدم و تمام برنامه ریزیها از جلوی چشمهایم رژه رفت. خوب هرچقدر هم که شما آمادگی داشته باشید باز هم یک جورایی ناراحت کننده است و توی دل آدم خالی می شود. بدی امریکا هم این است که آدم کس و کاری ندارد که بتواند به آنها تکیه کند و اگر زیر پای آدم خالی شود ناخودآگاه آدم احساس می کند که روی هوا است. نامه را با ناراحتی باز کردم و چشمهایم فقط دنبال کلمه لی آف می گشت که وقتی آن را پیدا نکردم شروع کردم به خواندن آن و با کمال تعجب دیدم که این نامه تشویقی است و درون پاکت هم یک کارت خرید 25 دلاری است.به اندازه 25 هزار دلار حرص خوردم و ناراحت شدم و یک کارت خرید 25 دلاری گرفتم. خاک توی سرشان کنند. ولی هنوز هم مشکوک هستم و نمی دانم که این تقدیر نامه قبل از اخراج کردن است یا اینکه متوجه تماس من با شرکتهای رقیب شده اند و خواسته اند که پاچه خواری کنند. بهرحال حس بدی است و آدم نمیداند که چه می شود. باز خوب است که می توانم احساساتم را برای شما بنویسم و شما هم همدلی و راهنمایی می کنید اگرنه آدم از تنهایی و بی پناهی دق می کرد.

    پاسخحذف
  22. aghay arash aziz omidvaram ke halet khob basheh va hich vaght montazer khabar bad nabashi , dar har soorat hamamon ye roz raftani hastim va chizi ke mohemeh akhar majerast .

    piroz bashi

    پاسخحذف
  23. با سلام
    انشااله که اخراج نمیشی ولی یادت باشه که میگن
    "آدمها اینقدر که از فکر کردن در مورد یک موضع ناراحت میشن از اتفاق افتادنش ناراحت نمیشن"
    سعی کن تمام مخارج غیرضروریت رو حذف کنی
    اینجوری خیلی سبکتر میشی
    سناریو شماره 2 هم واقعا بدرد نخوره ! ( پول بیلط هواپیمات از پس اندازت بیشتر میشه )
    موارد 3-4-5-7 از سناریو شماره 2 هم عملی نیستن
    تمام همتت رو بزار رو پیداکردن کار جدید و صرفه جویی

    پاسخحذف
  24. سلام آرش جان
    به فکر سناریوی 3 باش ... تو مغز خلاقی داری ...ولی یادت نره :
    " فکر انرژی خالصه .به هر چی فکر کنی سرت میاد.چه خوب و چه بد"در عین حال واقع گرا باش ...
    فکر انرژی خالصه ... انرژی هیچ وقت از بین نمیره ... فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه پس سعی کن به حالت مثبت تبدیلش کنی...

    پاسخحذف
  25. آرش جان
    واقعا آرزو می کنم کارتو از دست ندی یا اگه این اتفاق افتاد یکی بهترشو گیر بیاری.
    من یه برادری دارم تقریبا همین سناریو براش اتفاق افتاد. کارشو که از دست داد اومد ایران برای ازدواج.. حالا 15 سال کانادا بود قبلش و خیلی خیلی هم موفق. حتی کلی پول فرستاده بود ایران براش یه آپارتمان خیلی خوب خریده بودیم و اینا.. بعد تحت تاثیر یه سری چیزا یک ازدواج اشتباه کرد.. واقعا اشتباه. ولی اون اشتباه به قیمت از دست دادن اون خونه ایرانش تموم شد چون مجبور شد همه رو به عنوان مهریه بده. جوونها در ایران خیلی تغیر کرده اند. اصلا جامعه ایران رو باید به عنوان جامعه ای که به سرعت داره تغیر می کنه باید در نظر بگیری. آدمها رو سخته بشناسی. اسم آمریکا هم که بیاد دیگه هیچی.

    پاسخحذف
  26. من با ازدواج درایران به هزار دلیل که دوستان دربالا اوردند مخالفم، زن ایرانی زن ایرانی 10-20 سال پیش نیست و ازدواجی که طی چندماه مسیر خودش رو کامل کنه، خیلی ریسکش زیاده.لی آف هم اتفاق بدی نیست، درکل جامعه تاثیربسیارخوبی داره و شما هم دارید از این تاثیر خوب استفاده می کنید. من یک پزشکم و در حال برنامه ریزی برای مهاجرت به امریکا، گاهی دوستانم می گن واسه چی می خوای بری جایی که تا این حد پزشک ها سو می شن و ارامش شغلی ندارن؟ جواب من اینه که اتفاقا به همین دلیل می خوام برم. این که من ارامش شغلی ندارم یعنی جامعه ارامش داره از این نظر که کس حق بازی کردن با سلامتی و جانش رو نداره و من دروهله اول یکی از افراد جامعه هستم و بعد یک پزشک.

    پاسخحذف
  27. آرش جان بازم آرزو می کنم کارت رو از دست ندی... ولی به این فکر کن که مگه قبلا چی بودی؟ الان خیلی از قبلت جلوتر هستی.... سابقه کاریت هم که بیشتر شده،

    یه سال و نیم دیگر هم که سیتیزن میشی، فرصت رو از دست نده پسر...
    چشم انتظار شنیدن اخبارتم

    پاسخحذف
  28. من از خوانندگان وبلاگ شما هستم و همین نزدیکیها مشغول تحصیلم. یاد چند پست قبل شما افتادم که میگفتین توی آمریکا هیچ چیز نیست که آدم رو در حال آماده باش قرار بده...اما همون موقع هم اینجور نا‌-امنیها برای من تداعی شد. اینها اصلا چیز کوچیکی نیستن و گریبان خود آمریکایی‌‌ها رو هم میگیره، چه برسه به من و شما که مهاجریم. به هر حل من الان جداً به این فکر می‌کنم که بعد از تحصیل به ایران برگردم یا اینکه به اروپا برم که جامعهٔ سوسیالیستی و حمایت‌کننده‌تری داره. انصافا من حاضرم تمام بیچارگی‌های ایران رو تحمل کنم اما یک لحظه جای امروز صبح شما (یا امروز ظهر خودم) قرار نگیرم.

    پاسخحذف
  29. ارش جان
    دوست عزیز
    چرا کسی رو نداری بهش تکیه کنی یادت رفته تکیه گاه ما خداست .نکنه خدارو فراموش کردی
    هر مشکلات خوست خودش رو داره خواهش امریکا تحقیر نکنید مگر امریکا سرزمین رویاها نبود خوبالان هم هست
    مشکل برای همست دوست عزیزم همه جا
    هست مطمئن اش وقتیکار پیدا کنی یا شغلتو از دست ندی باز امریکاسرزمین رویا ها میشه نگران نباش
    خدا با ماست

    پاسخحذف
  30. دوستانی که برگشتن شما به ايران را نکوهش می کنند معمولا ساکن ايران هستند و با غرب از طريق فيلمهای هاليوودی آشنا هستند... متاسفانه وضع آمريکا آنقدر خوب نيست... خيلی از آمريکاييها برای کار به چين يا شيلی و ... مهاجرت می کنند.

    پاسخحذف
  31. حرف تکیه گاه شد به نظرم ایشان خیلی خوب این بحث را مطرح کرد بزرگتزین تکیه گاه انسان خانواده اش است پدر مادر برادر خواهر بنده برگشتم الان نزد پدر و مادر هستم خدا سایه شان را از سر ما کم نکند اگر در ایران خانواده داری و میتوانی به شغلت برگردی ماندنت اشتباه است برگردی فقط باید دیدت را مثبت کنی انوقت زندگی برایت لذت بخش میشود امریکا هم سیستمش سرمایه داری است الان شغلت را از دست ندهی دو روز دیگر با رکود دوباره شغلت را از دست میدهی فقط در بعضی کشورهای اسکاندیناوی یا سوییس به یک سیستم جامع برای زندگی میرسی وگرنه امریکا و کانادا یعنی کار زیاد مالیات لی اف

    پاسخحذف
  32. رفیق هر جای دنیا که باشی تخصص و تجربه کاری لازم را داشته باشی می تونی کار پیدا کنی
    ولی در جهنم ایران پارتی در صدر است نمی دانم شما چه کاره ای و لی می دونم تخصص و تجربه نداری چون ادم بدردبخور همه جا ازش استفاده می کنن. بله ادمهای بی سواد امریکایی مهاجرت به کشور های دیگه برای کار می کنن ما تو ایرانیم می فهمیم درد پارتی بازی شایسته سالاری دروغیشون رو اما دلیل نداره هرکی از راه امد امریکایی ها سجده کنن بهش ادم بی تخصص بی تجربه هیجا نمی خوانش امریکا ادمهای تاپ می خوان نه هر کی از راه امد.

    پاسخحذف
  33. تا دیروز همه عاشق امریکا بودن امزوز همه چیز عوض شد مثل فوتبال ماست دقیقه 90 تیم یک گل عقبه همه به مربی فحش می دن بد که یگ گل می زنه مربی میشه کاپلو یعنی امریکا که این همه وقت شما ازش تعریف می کردید به خاطر از دست دادن کار ارش شد جهنم
    این اتفاقات عجیب بین مردم ایران فقط می افته که یک شبه نظرشون 100درصد عوض می شه

    پاسخحذف
  34. A:
    آرش جان به نظر من روی سناریوهای دیگه ای کار کن، این دو تا سناریو همچین یه جاهاییش می لنگه! نظر دون کورلئونه که توی کامنت ها اومده می تونه راه گشا باشه، یه کار موقت جایگزین تا اینکه دوباره شغل خوبی گیر بیاری

    پاسخحذف
  35. آرش عزیز
    بنده هم چند ماهی هست که پست های بلاگت رو پیگیری می کنم.
    می دونی نظام سرمایه داری امریکا یا سوسیالیستی اروپا اگر هم مشکلی باشند، آخرین مشکل هستند و نه اولین مشکل.
    مشکل بنده و شما و خیلی های دیگه عدم وجود سرمایه مناسب و حامیان خانوادگی و فامیلی هستش. وقتی قرار باشه انسان تمام مشکلات خودش را خودش حل کنه، مسائلی پیش می یاد که فقط افرادی که این موقعیت رو داشتند می تونند درک کنند.
    ولی اونچه که مشخصه، اینه که تو در طول این چند سال مشکلات بسیار زیادی رو از سر گذروندی و به عقیده من فاصله زیادی تا آغاز یه زندگی باثبات نداری.
    فکر اومدن به ایران رو از ذهنت حذف کن. اینجا مشکلات سیاسی و اجتماعی در اوج خودشون هستند و با تشدید تحریم ها که در چند ماه آینده قراره اتفاق بیفتند، اوضاع بسیار وخیم تر هم خواهد شد. همنجوری هم زندگی اینجا کاملا تراکتوری هستش. یعنی صبح تا شب کار کن و بیا خونه بگیر بخواب و دوباره فردا روز از نو و روزی از نو.
    به هر حال برات بهترین ها رو آرزو می کنم و اگه به ایران برگشتی بدون که دوستان زیادی اینجا داری که خوانندگان بلاگت از جمله اون ها هستند.

    پاسخحذف
  36. چند روزی به مناسبت نوروز رفته بودیم ولایت آنجاهم بااینترنت سه کیلو بایت بر ثانیه که نمی شد نظر داد می شد؟...بگذریم.
    عزیز دل داداش زندگی در کل همین تصمیم هاست. ولی خب به عنوان کسی که در موقعیت کاملا متفاوتی قرار دارد چند نکته را گوشزد می کنم.
    1- وضع اقتصاد جهانی والبته امریکا هر روز بهتر می شود و بازار تقاضا نیرو کار پررونق تر
    2-چرا فکر می کنی تنهایی؟تو توی فضای مجازی این همه دوست داری پس چرا توی دنیای واقعی این جور نباشد؟
    3-ازدواج را با سفارش دادن یک ساندویچ اشتباه نگیر.
    4-آیا مطمئنی اگر به ایران بیایی وازدواج کنی پابند اینجا نمیشی.
    5-به ایران بر نگرد!
    6-به خودت اعتماد داشته باش
    7-با آرزوی موقیت

    پاسخحذف
  37. به نظر من با توجه به شرایط آرش که مشکلی واسه برگشتن به آمریکا نداره هردو سناریو خوب و قابل اجراست، هیچ اتفاق بدی هم نیفتاده و فقط کسی باید خیلی خیلی برای چنین مساله ای غصه بخوره که اهل کار و خلاقیت نیست، مثل ایران که ملت استخدام می شن و یک عمر عملا هیچ کاری نمی کنن و فقط حضور فیزیکی دارن و گاهی اون رو هم ندارن و حقوق می کیرن و به همین دلی ما تا ابد عقب افتاده و بدبخت هستیم. مطمینم که آرش با این هوش عالی و تفکر پیشرفته که داره حتی موقعیت کاری بهتری پیدا می کنه و به این موضع پیش پا افتاده خواهد خندید.

    پاسخحذف
  38. aza.joon

    arash jan man jaye u basham bar nemigardam iran ...

    man alan tabestoon mikham beram iran ....
    motmaenam ke sare 1-2 mah delamo mizane

    va miam o dige poshte sare khodamo negah nemikonam

    kheili chiza hast ke adam nemitoone ba kheili chiza avaz kone

    vali choon mamlekat bi daro peykare momkene beri be etehame jasoosi ya har chize dg begiranet

    bi daro peykare dg !!!!

    omidvaram moshkeli ham pish nayad o kare t bemoone ya ye kare khoobi peyda koni ASAP !

    پاسخحذف
  39. من با سناريوي اولت موافقم

    من 5 ساله كه در شركت دولتي در ايزان كار ميكنم كاري كه به تحصيلاتم مرتبطه هميشه دارم تلاش ميكنم كه در جريان كارها باشم ولي هرگز احساس نميكنم دارم كاري انجام ميدم كه مفيده. كار كردن اينجا به خصوص تو سيستم دولتي آدم تنيل ميكنه اينجوري هيچوقت نيازي نميبيني كه خودت به روز كني و هر روز به كاراي مذخرفي كه بهت ميدن بيشتر عادت ميكني ولي يه جايي مثل امريكا تو واقعا داري كار ميكني و وقتي ميگي 5 سال سابقه دارم واقعا در اون زمينه كه كار كردي متخصص شدي. هيچ چيز يه اين اندازه كه حس كني مفيد نيستي /آدمو نابود نميكنه شايد دوستاني كه دولتي كار ميكنن بدونن چي ميگم. 80 درصد كار در ايران دولتيه يعني تعداد معدودي احساس مفيد بودن ميكنند كه اليته اونها هم معمولا حقوق هاي راضي كننده اي كه برازنده يه مهندس باشه نميگيرن مگه اينكه شركت خارجي كار كنن. خلاصه آرش جان همون جا كه هستي بمون و زندگي كن

    پاسخحذف
  40. سلام آرش جان
    من نظرم اینه که دروغ اول آوریل بود. درسته؟
    ولی به هر حال امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشی

    پاسخحذف
  41. آرش جان سناريوي دوم فاجعه ست. اصلن بهش فكر نكن. تو تازه جا افتادي بابا. اين يه كار رو تا سيتيزن نشدي انجام نده. يكسال و نيم كم زمانيه. التماس مي كنم صبور باش. اميدوارم اخراج نشي ولي سناريوي دوم رو از سرت بيرون كن.

    پاسخحذف
  42. اگه homesick شدی نمیشه ایراد گرفت که چرا؟ ولی امدی باید هواپیمارو دم در نگه داری ممکنه بره جات بذاره! و بیش از انتظارت منتظر بشی. اگه قسمتت یک دختر خوب ایرانی باشه لازم نیست بکوب بیای! خدا برات بخواد میفرسته انشالله هر چی خیره. کلا تصمیم سریع بدون تحقیق ممنوع. منتظر خبرای خوبت هستم

    پاسخحذف
  43. ازدواج آرش با يک دختر ايرانی چه ضرری داره؟ فوقش کارشون به تلاق می کشه... اگه در اين وسط يه بچه درست نکرده باشند که کسی ضرر نکرده... فوقش يک نفر از دخترانی که از محدوديتهای زندگی در ايران شاکی هستند کم شده است... از کامنتهای خانمهای محترم حاضر در اينجا هم کاملا معلوم هست که زندگی در غرب را به زندگی در ايران ترجيح می دهند. يا هم آرش به ايران برمی گردد و به موقعيت شغلی و اجتماعی مناسبی در ايران دست می يابد.

    به عقيده من، خصوصا پس از رويدادهای يازده سپتامبر ، مردان خاورميانه ای در غرب به حاشيه رانده می شوند (Marginalized) که زندگی در زندان انفرادی را تداعی می کند، در صورتيکه آرش در ايران به عنوان مهندسی که به انگليسی مسلط هست و با فرهنگ غرب آشنا هست دارای موقعيت شغلی و اجتماعی بسيار خوبی خواهد بود.
    مشکلهای مهم موجود در ايران (تهران) از نظر من بيشتر هوای آلوده و ترافيک شديد و بی نظمی ها هست...
    م. ع.

    پاسخحذف
  44. فکر برگشتن به ایران را از سرت بیرون کن
    اینجا هیچ خبری نیست !!
    جز دروغ و ریا و فساد ....
    من کارمند یک شرکت دولتی هستم ... فاجعه است تازه این شرکت تقریبا ایده ال است درایران...
    هر کاری میکنی .......برنگرد...
    رضا

    پاسخحذف
  45. من سناریوهات رو قضاوت نمی کنم اما از این خوشم می آد که اگر چه این دو تا خیلی با هم فرق دارن اما به هردوش فکر می کنی !
    راستش من سال پیش به نسبت تهران - سنندج دقیقا دو تا انتخاب اینجوری داشتم و برگشتن رو انتخاب کردم ، اوائل خیلی سخت بود اما کم کم پشت سر هم موقیت های طلائی پیش اومد و اوضاع از تهران هم بهتر شد ، بهر حال مهم اینکه آدم آمادگی به چالش کشیدن زندگی رئ هر کجا و در هر شرایطی داشته باشه ، پس چه بر گردی چه بمونی ، تو هر کدومش موقف بشی یا نه ... مهم اینکه چلنجر خوبی هستی !

    پاسخحذف
  46. آرش جان هر موقع دختر مورد تایید و علاقت خودتو پیدا کردی حالا اینجا باشه یا اونجا باهاش ازدواج کن. چون با این موقعیتی که داری اگه عجله نکنی بهترین موقعیت رو به امید خدا بدست میاری.میدونم سن زیادی نداری با برگشتن به ایران و احتمالا ماندن دائم آینده خودتو خراب نکن.به فکر زمان پیریت هم باش،اگه مقایسه ای داشته باشیم بین ایران و آمریکادر هر دو افراد تا حدودای شصت سالگی کار می کنن ،بعد از این اکثر ایرانی ها فکر اینن که یه روزی باید سرشونو بزارن رو کفه ترازو ولی برای امربیکایی ها تازه سن لذت بردن از زندگی و خرید ماشینای کاروان( که اسمش یادم نیست) و مسافرت بین شهرهای امریکا و تورهای خارج کشور و ... هست.do not look down,look at the remote

    پاسخحذف
  47. سلاملیکم
    آقا، الان تو ایران هم وضع کار خرابه و مثل قدیم نیست اما اگر در ایران حامی خوب داری خوب پس می تونی روشون حساب کنی که در پیدا کردن کار یا حمایت مالی کمکت کنند در هر حال خوشم اومد کارت درسته و رو حساب و کتاب پیش میری
    حق نگهدارت باشهرفیق

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.