۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

سیاره گوریل ها و ماجراهای عکسبرداری

کم کم من و خانم ببوگلابی داریم به یکدیگر عادت می کنیم. یک مقداری سیم های مغزش اتصالی دارد ولی در مجموع گربه معقولی است. تنها مشکلی که ما با یکدیگر داریم زمان خوابمان است چون او روزها می خوابد و شب ها که من می خواهم بخوابم تازه بیدار می شود. بعضی وقت ها می آید و من را بیدار می کند که نازش کنم و من هم از دستش عصبانی می شوم و دو کلمه حرف حساب به او می زنم. در عوض وقتی که از سر کار به خانه بر می گردم و می بینم که خواب است می روم و به تلافی شب قبل او را ناز می کنم و می چلانمش. او غر می زند و جایش را عوض می کند ولی من همچنان سعی می کنم که به او بفهمانم که یک آدم یا موجود خواب را سیخ دادن چه مزه ای دارد. خلاصه داستانی با یکدیگر داریم ولی باید اعتراف کنم که در بیشتر مواقع من از رو می روم چون او هر کاری را که دوست داشته باشد انجام می دهد. چند تا عکس از او گرفتم ولی چون دوربینم باباقوری است عکس ها به درد نمی خورد.  قبلا یک دوربین دیجیتال سونی خیلی خوب داشتم ولی وقتی که تلویزیون شصت اینچ سه بعدی را خریدم یک دوربین فوجی سه بعدی هم به من هدیه دادند و من هم آن دوربین سونی قدیمی تر خودم را به مادرم دادم که جایگزین دوربین قدیمی خودش بکند. مادر من عاشق عکاسی و فیلم برداری است و دفعه اول که به امریکا آمده بود یک لحظه هم دوربین را از خودش دور نمی کرد. از تمام سفرش یک فیلم مستند ده ساعته ساخت و هر چیزی که فکرش را بکنید را فیلم برداری کرد. خیلی جاها هم من عصبانی می شدم و می گفتم بابا آن لامذهب را یک لحظه بگذار کنار! مثلا وقتی که با قایق قدیمی خودم به وسط دریا رفتیم و به اشتباه وارد منطقه کم عمق شدم و در گل گیر کردیم مادرم به جای اینکه نگران این باشد که حالا چطور از وسط دریا نجات پیدا کنیم نگران این بود که مبادا باطری دوربینش تمام شود و نتواند تمام تلاش ها مذبوحانه من را برای نجات از آن شرایط فیلم برداری کند! بعضی وقت ها که فیلم های گرفته شده را مرور می کرد می گفت که من اصلا چنین صحنه ای را به یاد نمی آورم و من هم می گفتم برای اینکه تو در تمام مدت به جای اینکه اطراف را تماشا کنی فقط چشمت به صفحه دوربین بود. خلاصه آخر ماجرا این شد که الآن دوربین من همان فوجی سه بعدی است و با اینکه عکس های سه بعدی خوبی می گیرد ولی همان طوری که خودتان در چند پست قبل دیدین کیفیت عکس های معمولی آن مثل دوربین موبایل است و اصلا آدم را از عکس برداری زده می کند. هر چقدر هم که تنظیماتش را انگولک کردم افاقه نکرد و کیفیت عکس هایش همچنان مثل تاپاله های ببو می ماند.

حالا یک دوربین سونی دیجیتال در اینترنت دیدم که حدود چهارصد و پنجاه دلار است و سی برابر بزرگنمایی اوپتیکال دارد. البته کیفیت عکس هایش به خوبی دوربین های تخصصی نیست ولی در رده دوربین های آماتوری که سنسور کوچکی دارند از کیفیت خوبی برخوردار است.حالا می خواهم آن دوربین فوجی باباقوری را در اینترنت بفروشم و این یکی را بخرم تا بتوانم برای شما هم عکس های با کیفیتی بگذارم. راستی یادم رفت بگویم که امروز دوباره جمعه است و من تا دو روز دیگر تعطیل هستم. فردا می خواهم به دیدن فیلم جدیدی بروم که در آن بوزینه ها و انترها و گوریل ها کره زمین را اشغال می کنند. البته من همیشه در جنگ میان حیوان و آدمیزاد طرف حیوانات را می گیرم زیرا که انسان در حق آنها بسیار ظلم کرده است و به بهانه برتری شعور نداشته اش نسل آنها را برانداخته است. هر زمانی می شنوم که یک حیوانی یک آدمیزاد را خورده است می گویم که نوش جانش چون این همه آدمیزاد حیوانات را خورده اند و حالا چه می شود چند بار هم حیوانات آدمیزاد را نوش جان کنند. حالا اگر گوشت آدمیزاد هم مثل گوشت کلاغ بی مزه و تلخ باشد دیگر مشکل خودشان است ولی اگر بخورند و خوششان بیاید که خوب دیگر خورده اند و رفته است پی کارش و بعدش هم تاپاله آنها از جنس آدمیزاد خواهد بود. البته اگر یک حیوان آدم خوار من را دنبال کند تا جایی که بتوانم فرار می کنم ولی اگر احیانا به من رسید و نتوانستم از دستش در بروم دیگر حق او است که من را بخورد. حالا در این فیلم هم قرار است که میمون ها حق آدمیزاد را کف دستش بگذارند و بر علیه آنها قیام کنند. فردا بعد از اینکه رفتم سینما یک سری هم می روم سنفرانسیسکو به خانه دوستانم و چندی در آنجا می مانم تا دیداری تازه شود. می خواهم این آخر هفته یک کار جالب بکنم که بهم خوش بگذرد ولی هنوز نمی دانم چکار کنم. شاید سوار ماشینم شدم و رفتم به یک جای دور و یا زدم به جنگل و کوهستان.

ببخشید اگر نوشتار امروزم خیلی پوک بود.

۱۶ نظر:

  1. آرش بیا وبلاگ منو ببین عکسهای با دوربین جدید(کنون) منو ببین.. یه دوربین توووووپ خریدم با لنز پرتره و سه پایه و کلی دستک و دمبک .. عکسها انگار نقاشی شده اند یه رنگی داره اصلا.. البته سنگینه و یه دوربین سبک و کوچیک هم بد نیست...

    پاسخحذف
  2. سلام

    پس خانم گربه تون چی ؟ اونو هم می برین یا تنهاش میذارین۰۰۰۰

    :(

    پاسخحذف
  3. امیدوارم بزودی یک حیوان تو را نوش جان کند!

    پاسخحذف
  4. Hi Arash
    There is a good deal in Costco..for camera...Nikon 5100 ..it is a dslr that can capture video with HD format(full hd)...it comes with 2 lenses 18-55 and 55-300..the price is 1000 but it worth it...it will become ur favorite...

    پاسخحذف
  5. بعد از سلام
    یه پیشنهاد ... یه آگهی بده که دوربینت رایگان و مجانی است و فقط باید هزینه ی پست کردنش(هندلینگ-شیپینگ) رو بدهند .... ولی در عوض شش برابر قیمت دوربین هزینه ی پستی بگیر تا تلافی همه بشه.
    منتها اگه خواستی راست راستی اونو بندازیش دور یه ندا بده تا بلکه من همون شب دور و بر خونه تون پرسه بزنم :))))
    درود و دو صد بدرود
    ارادتمند حمید میزوری

    پاسخحذف
  6. خیلی هم مطالبت خوبه عزیز دل . پوک دشمناتن

    پاسخحذف
  7. یکی از مشکلات نگهداری از حیوانات شکارچی همینه چون همشون شب فعال هستن.و وقتی تو بیداری و میخوای باهاشون بازی کنی خوابن و برعکس اما باز هم بودن باهاشون لذت داره و مطمئنم با ببو حسابی خوش میگذره البته اسمش به نظرم پسرونه ست!.......درباره حقوق حیوانات هم باهات موافقم.ادمیزاد همه چیزی رو داره روی کره زمین میخوره و با خونسردی هم میگه قانون طبیعته حالا یه بارم یه حیوون ادم رو بخوره قانون طبیعته دیگه!
    راستی من نمی دونم چحوری میشه بغیر از ناشناس در بلاگت کامنت گذاشت.هر کار کردم نتونستم از طریق ادرس اینترنتی برات کامنت بذارم

    پاسخحذف
  8. وقتی که تلویزیون شصت اینچ سه بعدی را خریدم

    دوبار دیگه هم بگو شاید کسی ندونه( تلویزیون شصت اینچ سه بعدی) خریدی

    پاسخحذف
  9. من میمیرم برای این نوشته های پوکت


    علیرضا
    rue

    پاسخحذف
  10. http://www.truth-out.org/america-decline/1312567242

    نوآم چامسكي، زبان شناس و سياستمدار آمريكايي هشدار داد كه اين كشور به دليل سياست‌هاي اشتباه سياسي و اقتصادي خود با بحران مالي بسيار شديدي روبرو شده و قدرت آن در حال افول است.

    چامسكي در مقاله‌اي با عنوان "آمريكا در حال افول " در سايت "تروث آوت " با اشاره به اظهارات "گياكومو چيوزا " در مقاله‌اي در فصلنامه اخير علوم سياسي مي‌نويسد: "همه مي‌دانند كه آمريكا كه تنها چند سال پيش همانند غولي عظيم‌الجثه با قدرتي بي‌همتا و خواسته‌هايي بي‌نظير جهان را طي مي‌كرد اكنون در حال افول است و با چشم‌انداز فروپاشي روبرو شده است. " در واقع همگان به اين مسئله اعتقاد دارند و اين مسئله دلايلي دارد كه به رغم تحت كنترل بودن برخي شرايط باز هم صادق است. در آغاز بايد به اين نكته اشاره كنيم كه اين افول از زمان جنگ جهاني دوم كه آمريكا در نهايت قدرت خود قرار داشت و زماني آغاز شد كه پيروزي‌هاي چشم‌گير دهه 90 پس از جنگ خليج فارس كه نوعي خودفريبي بود، بدست آمد.
    يكي ديگر از مسائلي كه همه بر آن اتفاق نظر دارند، دستكم كساني كه عمدا خود را به نابينايي نمي‌زنند، اين است كه افول آمريكا مسئله‌اي است كه از سوي خود اين كشور ايجاد شده و اپراي كمدي تابستان جاري در واشنگتن كه كشور را منزجر كرده و جهان را متعجب كرده است ممكن است در تاريخچه دموكراسي پارلماني سابقه نداشته باشد.
    اين نمايش حتي ممكن است حاميان آن را نيز بترساند. قدرت جمعي اكنون نگران آن است كه تندروهايي كه در مسند قدرت قرار گرفته‌اند در واقع ممكن است عمارت بزرگي را كه سرمايه‌ها و دارايي‌هايشان بر روي آن بنا شده را ويران كند، كشور قدرتمندي كه منافع آنها را تامين مي‌كرد.
    سلطه شركت‌ها بر سياست و جامعه كه تاكنون بيشتر جنبه اقتصادي داشته به نقطه‌اي رسيده كه هر دو سازمان‌هاي سياسي كه در اين مرحله احزاب سنتي را تداعي مي‌كنند از احقاق حقوق مردم درباره مسائل مورد بحث دور افتاده‌اند. از نظر مردم، اولين نگراني اين كشور بيكاري است. در شرايط كنوني كه بحران تنها با يك انگيزه قوي از سوي دولت قابل حل است بايد راه حلي ارائه مي‌شد كه با افول كشور و هزينه‌هاي داخلي همخواني داشته باشد و همين ابتكار مي‌توانست ميليون‌ها شغل را نجات دهد.
    براي موسسات مالي، نگراني اصلي كسري بودجه است؛ بنابراين تنها كسري بودجه است كه درباره آن بحث مي‌شود. بر اساس نظرسنجي كه از سوي روزنامه واشنگتن‌پست و اي‌بي‌سي نيوز ارائه شده، تعداد زيادي از مردم آمريكا خواستار حل معضل كسري بودجه با اخذ ماليات از افراد بسيار ثروتمند هستند (72 درصد موافق و 27 درصد مخالف هستند). كاهش برنامه‌هاي بهداشتي از سوي تعداد زيادي از افراد مورد مخالفت قرار گرفته است؛ بنابراين نتيجه احتمالي بر خلاف نظر مردم و عكس اين مسئله خواهد بود.
    برنامه رويكردهاي سياست بين‌الملل نيز به بررسي اين مسئله پرداخت كه مردم چگونه مي‌توانند كسري بودجه را از بين ببرند. استيون كول، مدير اين برنامه مي‌گويد: "روشن است كه دولت و مجلس نمايندگان تحت تسلط جمهوري‌خواهان با ارزش‌ها و اولويت‌هاي مردم در رابطه با بودجه بيگانه هستند. ".
    اين بررسي نشان‌دهنده اختلافي عميق است: "بزرگ‌ترين اختلاف در هزينه‌ها اين است كه مردم خواستار كاهش عميق هزينه‌هاي دفاعي هستند و اين در حالي است كه دولت و مجلس نمايندگان افزايش در اين هزينه‌ها را پيشنهاد داده‌اند. مردم همچنين خواستار هزينه بيشتر براي آموزش مشاغل، آموزش و كنترل آلودگي هستند و نه اقداماتي كه دولت يا مجلس نمايندگان انجام مي‌دهند. ".
    "سازش " نهايي و به عبارت بهتر تسليم شدن به تندروهاي راست‌گرا مغاير اين درخواست‌هاست و يقينا منجر به رشد اقتصادي آرام‌تر و آسيب درازمدت به همه افراد غير از ثروتمندان و شركت‌ها مي‌شود كه از منافع بي‌سابقه آن بهره مي‌برند.
    مسئله‌اي كه به آن پرداخته نشده اين است كه همان‌طور دين بيكر، اقتصاددان نشان داد كسري بودجه در صورتي از بين خواهد رفت كه سيستم ناكارآمد خصوصي درماني در آمريكا با يك سيستم مشابه ديگر كشورهاي صنعتي جايگزين شود كه نيمي از هزينه‌ها و درآمدهاي درماني را دارند و مي‌تواند كارايي بهتري داشته باشد.

    پاسخحذف
  11. ادامه از کامنت قبلی:

    موسسات مالي و داروسازي بزرگ بسيار قدرتمندتر از آن هستند كه حتي درباره اين گزينه‌ها فكر كنند. به همين دلايل گزينه‌هاي اقتصادي ديگر مانند اخذ ماليات كمتر از معاملات مالي اصلا مد نظر قرار نمي‌گيرند.
    در عين حال وال‌استريت همچنان هداياي جديدي را دريافت مي‌كند. كميته تخصيص اعتبار مجلس نمايندگان درخواست بودجه كميسيون امنيت و تبادلات مالي را رد كرد كه اولين مانع عليه سوءاستفاده‌هاي مالي بود. بنگاه حمايت از مصرف‌كننده نيز با چنين كاهش بودجه‌اي روبرو خواهد شد.
    كنگره تسليحات ديگري را نيز براي مبارزه‌اش عليه نسل‌هاي آينده در اختيار دارد. به گزارش نيويورك‌تايمز، شركت الكتريك آمريكا كه يكي از صنايع همگاني مهم اين كشور محسوب مي‌شود هنگامي كه با مخالفت جمهوري‌خواهان با حفاظت از محيط زيست روبرو شد، از حمايت‌هايش از "تلاش مردم براي جلوگيري از وارد شدن دي‌اكسيد كربن از يك كارخانه توليد برق ذغال سنگي دست كشيد و اين خود ضربه‌اي سنگين به تلاش‌ها براي حذف گازهاي گلخانه‌اي بود كه مسئول گرم شدن هواي زمين هستند. ".
    اين ضربه‌هايي كه از سوي خود آمريكا به اين كشور وارد مي‌شود و روز به روز هم بر قدرت آنها افزوده مي‌شود، تازه نيستند. آنها به دهه 1970 برمي‌گردند كه اقتصاد سياسي ملي دستخوش تغييراتي بزرگ شد و در نهايت منجر به ايجاد آنچه كه از آن به عنوان "عصر طلايي " كاپيتاليسم ياد مي‌شود، گرديد.
    دو عامل مهم در اين باره مالي‌سازي (تغيير ترجيح سرمايه‌گذار از سرمايه‌گذاري براي توليد صنعتي به فاينانس، بيمه و املاك) و ديگري خارج كردن چرخه توليد از كشور بود. پيروزي ايدئولوژيك "دكترين‌هاي بازار آزاد " كه مانند هميشه با وسواس انتخاب مي‌شد، ضربه‌هاي بيشتري را وارد آورد و به تعديل قوانين، قوانين اختيارات شركت‌ها كه به منافع كوتاه مدت ارج مي‌نهادند و تصميم‌هاي سياسي مشابه ديگر تعبير شد.
    تمركز ثروت منجر به قدرت سياسي بيشتري شد و چرخه‌اي نادرست را تشكيل داد كه ثروت زيادي را براي حدود يك درصد جمعيت كشور به ارمغان آورد كه اكثر آنها مديران اجرايي شركت‌هاي بزرگ و مديران بخش بودجه‌هاي معاملاتي بودند و اين در حالي بود كه درآمد واقعي اكثر افراد جامعه رو به تحليل گذاشت. در نتيجه اين اقدامات، هزينه‌هاي انتخاباتي به طور سرسام‌آوري افزايش يافت و هر دو حزب را به سوي تامين بودجه از سوي شركت‌ها سوق داد؛ و همان‌طور كه توماس فرگوسن، اقتصاددان سياستمدار در روزنامه فايننشال‌تايمز نوشت آنچه از دموكراسي سياسي باقي مانده بود در حالي كه هر دو حزب سياسي آمريكا به حراج جايگاه‌هاي خود در كنگره پرداختند، رنگ باخت.
    فرگوسن افزود: "احزاب اصلي سياسي روش كار را از خرده‌فروشاني مانند وال مارت، بست باي يا تارگت به عاريه گرفتند. احزاب كنگره آمريكا بر خلاف ديگر قانون‌گذاران جهان توسعه‌يافته قيمت‌هايي را در ازاي ايجاد خلاء‌هايي در روند قانون‌گذاري تعيين مي‌كنند. " قانون‌گذاراني كه بيشترين بودجه را براي حزب خود جمع‌آوري كنند پست‌هايي را نيز دريافت خواهند كرد.
    به گفته فرگوسن، نتيجه اين است كه بحث‌ها "به شدت بر تكرار ناپايان شعارهايي متمركز خواهد بود كه هيچ جذابيتي براي گروه‌هاي سرمايه‌گذار داخلي و سهامداراني ندارد كه دولت براي تامين منابع خود به آنها وابسته است. ". موسسات مالي پس از دوران طلايي كاپيتاليسم پيش از سقوط سال 2007 شان كه خود مقصر وقوع آن بودند، از قدرت اقتصادي خيره‌كننده‌اي برخوردار بودند كه بيش از سه برابر سهم آنها از منافع شركت‌ها بود. پس از شكست سال 2007، تعدادي از اقتصاددانان به بررسي عملكرد خود در زمينه مسائل اقتصادي پرداختند. رابرت سالو، برنده جايزه نوبل به اين نتيجه رسيد كه تاثير كلي آنها ممكن است منفي بوده باشد: "موفقيت‌ها احتمالا ارتباطي با كارايي اقتصاد واقعي ندارند و اين در حالي است كه مصيبت‌ها و بحران‌ها منجر به انتقال ثروت از ماليات‌ دهندگان به ثروتمندان مي‌شوند. ".
    موسسات مالي با تكه تكه كردن باقي‌مانده‌هاي دموكراسي سياسي پايه‌هاي پيشرفت اين روند مرگبار را بنا گذاشتند و اين روند تا زماني كه قربانيانشان مايل به رنج كشيدن در سكوت باشند، ادامه خواهد يافت.

    پاسخحذف
  12. The financial institutions and Big Pharma are far too powerful for such options even to be considered, though the thought seems hardly Utopian. Off the agenda for similar reasons are other economically sensible options, such as a small financial transactions tax.

    Meanwhile new gifts are regularly lavished on Wall Street. The House Appropriations Committee cut the budget request for the Securities and Exchange Commission, the prime barrier against financial fraud. The Consumer Protection Agency is unlikely to survive intact.

    Congress wields other weapons in its battle against future generations. Faced with Republican opposition to environmental protection, American Electric Power, a major utility, shelved “the nation’s most prominent effort to capture carbon dioxide from an existing coal-burning power plant, dealing a severe blow to efforts to rein in emissions responsible for global warming,” The New York Times reported.

    The self-inflicted blows, while increasingly powerful, are not a recent innovation. They trace back to the 1970s, when the national political economy underwent major transformations, ending what is commonly called “the Golden Age” of (state) capitalism.

    Two major elements were financialization (the shift of investor preference from industrial production to so-called FIRE: finance, insurance, real estate) and the offshoring of production. The ideological triumph of “free market doctrines,” highly selective as always, administered further blows, as they were translated into deregulation, rules of corporate governance linking huge CEO rewards to short-term profit, and other such policy decisions.

    The resulting concentration of wealth yielded greater political power, accelerating a vicious cycle that has led to extraordinary wealth for a fraction of 1 percent of the population, mainly CEOs of major corporations, hedge fund managers and the like, while for the large majority real incomes have virtually stagnated.

    In parallel, the cost of elections skyrocketed, driving both parties even deeper into corporate pockets. What remains of political democracy has been undermined further as both parties have turned to auctioning congressional leadership positions, as political economist Thomas Ferguson outlines in the Financial Times.

    “The major political parties borrowed a practice from big box retailers like Walmart, Best Buy or Target,” Ferguson writes. “Uniquely among legislatures in the developed world, U.S. congressional parties now post prices for key slots in the lawmaking process.” The legislators who contribute the most funds to the party get the posts.

    The result, according to Ferguson, is that debates “rely heavily on the endless repetition of a handful of slogans that have been battle-tested for their appeal to national investor blocs and interest groups that the leadership relies on for resources.” The country be damned.

    Before the 2007 crash for which they were largely responsible, the new post-Golden Age financial institutions had gained startling economic power, more than tripling their share of corporate profits. After the crash, a number of economists began to inquire into their function in purely economic terms. Nobel laureate Robert Solow concludes that their general impact may be negative: “The successes probably add little or nothing to the efficiency of the real economy, while the disasters transfer wealth from taxpayers to financiers.”

    By shredding the remnants of political democracy, the financial institutions lay the basis for carrying the lethal process forward – as long as their victims are willing to suffer in silence.

    (Noam Chomsky’s most recent book is ''9-11: Tenth Anniversary.'' Chomsky is emeritus professor of linguistics and philosophy at the Massachusetts Institute of Technology in Cambridge, Mass.)

    © 2011 Noam Chomsky

    Distributed by The New York Times Syndicate.

    پاسخحذف
  13. America in Decline

    Friday 5 August 2011

    by: Noam Chomsky, Truthout | Op-Ed

    “It is a common theme” that the United States, which “only a few years ago was hailed to stride the world as a colossus with unparalleled power and unmatched appeal is in decline, ominously facing the prospect of its final decay,” Giacomo Chiozza writes in the current Political Science Quarterly.

    The theme is indeed widely believed. And with some reason, though a number of qualifications are in order. To start with, the decline has proceeded since the high point of U.S. power after World War II, and the remarkable triumphalism of the post-Gulf War '90s was mostly self-delusion.

    Another common theme, at least among those who are not willfully blind, is that American decline is in no small measure self-inflicted. The comic opera in Washington this summer, which disgusts the country and bewilders the world, may have no analogue in the annals of parliamentary democracy.

    The spectacle is even coming to frighten the sponsors of the charade. Corporate power is now concerned that the extremists they helped put in office may in fact bring down the edifice on which their own wealth and privilege relies, the powerful nanny state that caters to their interests.

    Corporate power’s ascendancy over politics and society – by now mostly financial – has reached the point that both political organizations, which at this stage barely resemble traditional parties, are far to the right of the population on the major issues under debate.

    For the public, the primary domestic concern is unemployment. Under current circumstances, that crisis can be overcome only by a significant government stimulus, well beyond the recent one, which barely matched decline in state and local spending – though even that limited initiative probably saved millions of jobs

    پاسخحذف
  14. http://www.truth-out.org/america-decline/1312567242

    بخاطر جابجا ارسال شدن کامنت ها پوزش می خواهم. من نریدم! بلاگر رید!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.