۱۳۹۰ فروردین ۲۵, پنجشنبه

داشته ها و نداشته های مهاجرت

امروز صبح پنجشنبه است و من یک مقدار زیادی زود به سر کار آمده ام. معمولا شب هایی که دیر می خوابم به خاطر ترس ناخودآگاه از خواب ماندن خیلی زودتر از خواب بیدار می شوم و دیگر خوابم نمی برد. امروز صبح هم همین طور شد و برای همین به یک قهوه خانه رفتم و یک قهوه داغ با پنیر و نان گرد سوراخ دار خشخاشی خریدم و جای شما خالی تناول کردم. ولی باز هم یک ساعت زودتر از وقت معمول به اداره رسیدم و گفتم که یک مطلبی هم در اینجا برای شما دوستان عزیزی که در امتداد امور مهاجرتی هستید بنویسم.

گرچه همه شما این چیزهایی که من می گویم را خودتان می دانید ولی من سعی می کنم که آنها را دسته بندی کنم زیرا خوب می دانم که وقتی آدم درگیر کار مهاجرت است فکرش آشفته و نگران می شود و هر مطلب کوچکی ممکن است که یک گشایشی در افکار او به وجود بیاورد. می خواهم با همدیگر بررسی کنیم و ببینیم که داشته ها و نداشته های یک مهاجر قبل و بعد از مهاجرت به چه شکل خواهد بود. فرض می کنیم که من یک فرد عادی در ایران هستم و داشته هایم هم به صورت زیر است:

1- خانواده و فامیل. 
در ایران من همیشه در کنار پدر و مادر و برادران و خواهران خودم هستم. عادت کرده ام که تمام مشکلات و مسائل روزانه خودم را با آنها در میان بگذارم و یا به مشکلات و مسائل روزانه آنها گوش کنم. اگر در جایی به خنسی بخورم و یا در کاری وا دهم آنها به من کمک می کنند که آن را رفع کنم. نیازهای عاطفی من را برآورده می کنند و در مواجهه با جامعه به من دلگرمی می دهند. تنوع و سرگرمی در رفت و آمد به خانه فامیل و آشنایان دارم و خودم را درگیر حرف و حدیث های جاری در فامیل می کنم.

2- شغل و امنیت شغلی.
در ایران من یک کاری دارم که به آن علاقه چندانی هم ندارم. درآمدش خوب نیست ولی عادی است و مثل بقیه مردم اموراتم با کمی بالا و پایین و به قول معروف این کلاه و آن کلاه می گذرد. یا کارم دولتی است و در اداره کار می کنم و یا اینکه در یک شرکت خصوصی که متعلق به یکی از آشنایان است کار می کنم و یا اینکه لااقل از طرف یک نفر سفارش شده ام که هوایم را داشته باشند. برای خودم برو و بیایی دارم و یاد گرفته ام که چگونه با پاچه خواری از مدیر و یا مسئولان اداره امنیت شغلی خودم را حفظ کنم. در طول سال ها یاد گرفته ام که چگونه خودم را با محیط کار هماهنگ کنم و هم رنگ جماعت شوم تا مشکلی برایم پیش نیاید.

3- تحصیلات و مدرک.
با خرج پدر و مادر و خانواده به یک دانشگاه دولتی و یا آزاد رفته ام و یک مدرکی گرفته ام که فقط لیسانسه و یا مهندس و دکتر باشم. در دانشگاه درس ها را یلخی پاس کرده ام و دم این و آن را دیده ام که برای من نمره پاس کنند. یا اینکه شب و روز کتاب ها را جلوی خودم گذاشته ام و مطالب آن را حفظ کرده ام تا در روز امتحان نمره خوب بگیرم و اصلا محتوا و کاربرد آنها برای مهم نبوده است. پروژه ها را کپی کرده ام و یا اینکه فقط یک چیزی درست کرده ام که بتوانم نمره بگیرم. در مجموع در ایران دانشگاه را خیلی ساده گذرانده ام و پس از کنکور همچون قیف وارونه به سختی وارد شده ام و من را فارغ التحصیل پس انداخته اند. حالا مدرکم را قاب کرده ام و اصلا هیچ کدام از واحدهای درسی را هم یادم نمی آید و اصلا نیازی هم به آنها ندارم.

4- درآمد و وضع مالی.
یک ماشین معمولی دارم که مال پدرم است و یا اینکه کمک کرده است تا بخرم. پول عروسی من را خانواده داده است و یک خانه کوچک هم برای من دست و پا کرده اند که دست زنم را بگیرم و ببرم آنجا. جهیزیه ام را پدرم داده است و شوهرم هم یک خانه اجاره کرده است که پول رهن آن را پدرش داده است. یک درآمد ثابت از اداره و شرکت دارم و گهگاهی هم موبایل و یا ماشین خرید و فروش می کنم و یک پول قلمبه دستم می آید. گهگاهی سفر کیش و دوبی می رویم و یا اینکه وسایل جدید برای خانه می خریم. ممکن است یک پولی هم به من به ارث رسیده باشد که با آن یک کاسبی راه انداخته باشم. یا اینکه پدرم یک کارگاه و یا مغازه دارد و من هم به او کمک می کنم و پول می گیرم. شاید هم چند دنگ خانه و مغازه به نامم است و پول اجاره می گیرم. به هرحال اموراتم می گذرد و از دیگرانی که در اطرافم هستند کم نمی آورم.

5- موقعیت اجتماعی و شخصیت فردی
در ایران برای خودم کسی هستم و به من می گویند آقا و یا خانم مهندس. بقال و چقال محل من را می شناسند و برای خودم اعتباری دارم و با همه اهل محل سلام و علیک دارم. روی حرف من حساب می کنند و با من مشورت می کنند. اگر هر حرفی پیش بیاید بالاخره در یک موضوعی صاحب نظر هستم و حرفی برای گفتن دارم. مطالعه می کنم و فیلم می بینم و در بحث ها اجتماعی شرکت می کنم. جوک می گویم و از شنیدن جوک می خندم. آنقدر بر زبان خودم مسلط هستم که تمامی ریزه کاری ها و گوشه و کنایات را می فهمم و به آنها عکس العمل مناسب نشان می دهم.

البته داشته های ایران بیش از اینها است ولی من به همین پنج مورد بسنده می کنم. ممکن است تعجب کنید ولی من به شما می گویم که اگر قصد مهاجرت و زندگی در امریکا را دارید باید پنج مورد بالا را به طور کامل ببوسید و بگذارید کنار چون همه آنها را به یکباره از دست خواهید داد.

ولی بیایید ببینیم که داشته های امریکا چه چیزهایی هستند که ما را به سمت مهاجرت سوق می دهد. در واقع بیشتر ما مهاجرت می کنیم که موارد زیر را به دست بیاوریم:

1- آزادی و امنیت اجتماعی.
در امریکا شما می توانید هر جوری که می خواهید زندگی کنید, لباس بپوشید, بخورید و بیاشامید و کسی نمی تواند شما را از انجام کاری که در چهارچوب قوانین امریکا باشد منع کند. شما از امنیت اجتماعی مناسبی برخوردار هستید و حقوق شهروندی شما به طور کامل رعایت می شود. اگر شغل خود را از دست بدهید و یا بازنشسته شوید می توانید همچنان حداقل نیازهای یک زندگی معمولی متمایل به خوب را در مقایسه با سطح زندگی در ایران داشته باشید. از خدمات پزشکی و بهداشتی خوبی برخوردار می شوید و اگر حادثه ای برای شما رخ دهد هر بیمارستانی مجبور است که به بهترین نحوی شما را معالجه کند حتی اگر پولی نداشته باشید. جان, امنیت و حقوق اجتماعی شما در جامعه امریکا مهم است و به آن بها داده می شود.

2- تکنولوژی و امکانات علمی و رفاهی
در امریکا هرگونه امکانات رفاهی به بهترین نحوی یافت می شود و مثلا شما اینترنت پرسرعت و نامحدود دارید و یا از امکانات ارتباطی خوبی با قیمت ارزان برخوردار می شوید. بهترین رستوران ها و مکان های ورزشی و رفاهی در امریکا وجود دارد و شما می توانید جدیدترین مدل ماشین را بخرید و سواری آن لذت ببرید. 

3- پیشرفت در تحصیل و کار
در امریکا اگر شما توان و قدر کافی داشته باشید می توانید تا بالاترین مدارج علمی به پیش بروید و در کارتان هم می توانید تا رتبه های بالا ارتقاء پیدا کنید. برای مدیر شدن در امریکا هیچ نیازی به پارتی و فک و فامیل وجود ندارد و در دانشگاه هم بدون داشتن کوچک ترین آشنایی به شما تسهیلات کافی می دهند. البته در امریکا اینطوری نیست که همه بتوانند با پول خانواده تحصیل کنند بلکه فقط کسانی با شرایط عالی تحصیل می کنند که واقعا شایستگی آن را داشته باشند. در محیط کار هم بهره وری و دانش و مهارت کاری تنها عاملی است که تعیین کننده میزان پیشرفت شما در کار است.

البته موارد بیشتری هم وجود دارد که فعلا آنها را نمی گویم. من نمی توانم بگویم که ارزش داشته های ایران بیشتر است یا ارزش داشته های امریکا. برای من امریکا بسیار بهتر است زیرا من بسیاری از داشته های ایران را نداشتم ولی اگر مثلا یک پدر متوسط المالی داشتم و یا فک و فامیل و آشنا و یا کاسبی خوبی در ایران می داشتم شاید در خوبی و یا بدی مهاجرتم کمی مردد می شدم. متاسفانه دوستانی که مهاجرت می کنند و یا قصد مهاجرت دارند فقط داشته های امریکا را می بینند و خیال می کنند که تمام داشته های ایران را هم می توانند با خودشان به امریکا منتقل کنند و این مسئله باعث می شود که در بدو ورودشان دچار یک خلا اساسی می شوند و به قول معروف در ذوقشان می خورد.

من به دوستان نصیحت می کنم که این موارد را در مورد مهاجرت هرگز فراموش نکنند.
1- در امریکا فک و فامیل و خانواده نیست و آدم هیچ پشت و پناهی ندارد
2- در امریکا امنیت شغلی وجود ندارد و کار به سختی پیدا می شود.
3- تحصیلات و مدارک آبدوغ خیاری ما در امریکا مثل ایران به درد نمی خورد
4- درآمد و وضع مالی در امریکا فقط بستگی به کار دارد و در صورت عدم شغل مناسب وضع مالی هم خراب است. در امریکا پدر پولدار و یا پول پدر پر!
5- در امریکا موقعیت اجتماعی و شخصیت فردی پر. اعتبار و سواد عمومی پر. مهارت های اجتماعی پر.

امیدوارم که این نوشته به درد عزیزانی که بار سفر را می بندند بخورد.

۱۶ نظر:

  1. ارش دمت گرم خیلی این مطلبت باحال بود مخصوصا وضع ادم ها تو ایران

    پاسخحذف
  2. ازتون ممنونم، جمع بندی خوبی بود، البته این موارد فقط شامل آمریکا نمی شه و من فکر می کنم زندگی در خارج از ایران به طور کلی همین نکات رو شامل می شه حالا بسته به کشور ممکنه کمی متفاوت باشه اما اصول کلی همیناست.

    پاسخحذف
  3. میدونی چرا آمارت اومده پایین,یه دلیلش میتونه ننوشتن ,تو مهاجرسرا باشه.
    .
    (من قبل از اینکه به آمریکا بیام خودمو واسه خوابیدن تو پارکاش آماده کرده بودم)این حرفه خودته,مگه نه؟پس همین فکرارو کرده بودی که تا حالا دووم آوردی دیگه,نه؟
    اگه سسول بودی,الان فک کنم تهران بودی.
    .
    (زندگیم شده زبان)محسن

    پاسخحذف
  4. سلام آرش جان ،دو تا جمله بی ربط به مطلبت مینویسم
    فقط میخوام خودت و دوستان دیگه که اینجا میان نظرشون رو در مورد این دو جمله بگن
    دلیل اینکه چرا این دو متن رو اینجا میگم رو هم بعدا خواهم گفت
    در حال حث با دو مثلا انسان این دو جمله حاصل شد و من مشتاقانه میخوام نظر دیگران رو هم بدونم:
    1.یهودیا پیشرفت نمیکنن ، بلکه منتظر میشن تا فردی موفق و معروف بشه ، بعد بهش پول میدن تا بگه من یهودیم و بعد قاطی فراماسونها میکننش و ...
    2.یک مخترع (ایرانی) قرار بود طرف نام ببره ، گفت کوروش کبیر
    دوستان ،نظر لطفا

    پاسخحذف
  5. فیلمی منتشر نشده از لحظه تولد مقام معظم رهبری
    http://www.youtube.com/watch?v=Hn2xVLn_81U

    پاسخحذف
  6. ناشناس عزیز:
    جملاتی که نوشتی بیشتر شبیه به حرف های مش قاسم در سریال دایی جان ناپلئون است که قشون انگلیسی ها را وصف می کرد و می گفت که همه آنها چشم چپ هستند! اول از همه اینکه اگر دوباره با آن دو نفر بحث کردید بگویید که دسته بندی انسان ها بر اساس مذهب آنها کار درستی نیست و در بین یهودیان نیز همچون مسلمانان, مسیحیان و بوادییان و زردشتیان طیف های مختلفی از انسان ها وجود دارند که هر کدام از آنها منفرد هستند و ممکن است نژاد و رنگ پوست متفاوتی هم داشته باشند.
    دوم اینکه فراماسونری در اصل برای مقابله با رادیکالیسم مذهبی به وجود آمده است و حتی دیر صهیون نیز ربطی به دین یهود ندارد گرچه آنها می خواهند آن را همچون بیت المقدس به خود اختصاص دهند.
    امیدوارم که از این پس با مطالعه بیشتر از منابع معتبر چنین سخن های بی ربطی را به بحث نگذارید.

    پاسخحذف
  7. سلام

    دقیقا,عزیز برادر...

    :)

    پاسخحذف
  8. شاید باورت نشود
    اما من (دقیقا)عین این جملات رو گفتم
    اینکه انسانها بر اساس دین دسته بندی نمی شوند
    اینکه فراماسون ، مربوط به کل یهود و یهودی ها نیست
    اما مش قاسم حرف خودش رو میزد و میگفت فراماسون یا به انسان های بزرگ پول میده که به گروه اونها بپیونده یا اینکه به قتل میرسونشون
    و جالب اینکه همه یهودی های بزرگ رو هم به چوب فراماسون میسوختوند
    و وقتی من گفتم اکثر مخترعین و دانشمندان بزرگ یهودی بودن در جواب، یک مخترع غیر یهود نام برد؛ به نام کوروش کبیر
    هدف من هم از نوشتن این بحث اینجا فقط این بود که ارزیابی شما و دوستان رو در مورد این دو نفر بدونم (خوشحال میشم اگر هر کس میاد نظر بده در یک خط هم در مورد این دو نفر بنویسه)، شاید من نمی فهمم و آنها فهمیده هستند
    شاد باشی آرش جان

    پاسخحذف
  9. یاد باد یاد گذشته شاد باد یاد اون روزایی که این وبلاگ کامنتهاش خودش یه وبلاگ بود یاد روزای بچه های بامرام بخیر یاد بخش پرسش پاسخ بخیر یاد روزای آغازین وبلاگ آرش بخیر

    پاسخحذف
  10. دوست عزیز
    به نظر من فراماسونری تقریبا چیزی شبیه جنبش سبز ایران است و شعار اصلی آن نیز برابری همه انسان ها و عدم خشونت و آزادی بیان و اندیشه است. اصولا کشور امریکا بر اساس همین قوانین شکل گرفته است و برای همین است که هنوز قانون امریکا در برابر تبعیض نژادی و مذهبی واکنش نشان می دهد گرچه ممکن است مردم امریکا تمایلات دیگری داشته باشند. ولی ماسون ها هم ممکن است برای اشاعه اندیشه خودشان سرمایه گذاری کنند و یا تفکرات مختلفی داشته باشند ولی هر چه که هست کشتن و ابراز خشونت مخصوص تندرو های مذهبی و یا تندروهای نژادی و فاشیست ها می باشد و جایی که عقل و خرد وجود داشته باشد اصولا نیازی به خشونت ورزی نیست.
    در ضمن دوست عزیز ناشناس من, نسبت دادن تمام مخترعان به یهودیان نیز خودش تبعیض مذهبی است و آنها انسان های متفاوتی بودند که حتی اگر برخی از آنان یهودی بوده اند باز هم عقاید و افکار و باورهای مذهبی آنها با یکدیگر متفاوت بوده است. لطفا فراموش نکنید که مذهب فقط یک برچسب است.

    پاسخحذف
  11. حرفت کاملا درسته
    ولی در مقابل کسی که میگوید یهودیان وقت و هزینه خود را صرف خریدن مردم دنیا ، براه انداختن جنگ و ... میکنند
    چه باید گفت؟
    من به او عرض کردم که اگر چنین بود امروز اکثر اسامی بزرگ در دسته یهویان نبودند
    همه مردم دنیا برای پیشرفت و زندگی خودشون و کشورشون تلاش میکنند از جمله یهودیان، اونوقت ما تمام وقتمون رو صرف این میکنیم که کدوم آرم تداعی کننده نام یهود یا فراماسون هاست
    و تا چند وقت درگیر این مساله میمونیم تا سوژه جدیدی پیدا بشه
    بعد میگیم چرا بقیه کشور های دنیا پیشرفته اند و ما اندر خم یک کوچه ایم

    پاسخحذف
  12. آرش جان، من به وبلاگ شما معتاد شدم. واقعا نوشته هاتون خیلی قشنگه. چند تا سوال دارم:
    عاقبت عباس دماغو و خواهرش چی شد؟ هنوز با هم در ارتباط هستین؟
    از پدرتون هیچ وقت ننوشتید، میشه از ایشون هم بنویسین؟ راست هم نباشه اشکال نداره
    میشه از یهودیان ایران بنویسید؟ اونها که از ما بدشون نمیاد؟ می دونن که ما مثل دولت ایران بد نیستیم؟ من هر وقت یک غیر مسلمون تو ایران می بینم کلی خجالت می کشم از این کارها که دولت در حق اینها می کنه. می خوام اونها بدونن که ماهم از این رفتارهای دولت در رنج و عذابیم.

    پاسخحذف
  13. يادش بخير قديما ملت چقدر اينجا كامنت ميزاشتن.
    من راجب فراماسونري چيزاي بد ميشنيدم الان گيج شدم

    پاسخحذف
  14. دوست ناشناس عزیز ،

    آنچه در بحث شما با 2 دوستتان مشخص است ، این است که هم شما و هم ایشان کاملا در دوسوی غلط یک ادعا سنگر بندی کرده اید ! اینکه یهودیان آدم های بدی هستند غلطه ! این هم که همه ی خوبان و دانشمندان
    یهودیان ادعایی مزحک ناشی از عدم تسلط شما و دوستانتان به تاریخ علم . خوشبختانه در حال حاضر غریب به اتفاق دانشمندان زنده اعتقادی به وجود خدا ندارند ! یهودی و غیر یهودی بودن آنها پیش کش !

    پاسخحذف
  15. aza.joon

    daste golet dard nakone ba matalebet ...hamchenan donbal mikonim :D

    chand ta site didam goftam bedooni bad nist
    male kesaiie ke khoonashoono ya ye takhte khabi ya ye mobli o midan be baghie az har jaye 2nya ke bian mosaferat pool ham nemigiran ... ham versone iranisho mizaram ... ham international ham maghaleye doychewele ;) omidvaram ke khoshet biad kheili bahale :D

    http://www.couchsurfing.org/

    http://hamzabankhaneh.blogspot.com/

    http://www.dw-world.de/dw/article/0,,14997195,00.html

    alireza ;)

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.