۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

خاطرات مهاجرتی

  
یک کار مسخره ی که من می کنم این است که هربار که درگیر امورات روزانه خودم می شوم و خسته می شوم و یا اینکه از بیکاری آخر هفته حوصله ام سر می رود از یک تکنیک قدیمی استفاده می کنم که در کمال تعجب هنوز هم بسیار خوب کار می کند و ناگهان روحیه من را عوض می کند و من به ناگاه بدون اینکه کاری انجام داده باشم برای خودم خوشحال می شوم. این تکنیک بدین صورت است که من یک لحظه تمرکز می کنم و یک نفس عمیق می کشم. سپس تمام انرژی خودم را جمع می کنم و در ذهن خودم فریاد می زنم که آخ جون من در امریکا هستم! نمی دانید که در یک لحظه چه شور عجیبی من را فرا می گیرد و در درونم احساس خوشبختی و شادمانی می کنم و حتی ممکن است که با صدای بلند بخندم و اگر کسی من را در آن حالت ببیند حتما در هر دادگاه صالحه ای به دیوانه و سرخوش بودن من قسم می خورد. زمانی که تازه به امریکا آمده بودم آنقدر گرفتار و مضطرب امورات معلقه و مطلقه خودم بودم که مجال کافی برای لذت بردن از وصال رویای دیرینه برایم پیش نمی آمد.  برای همین آن را در جای امنی در سینه نهادم تا لگدمال نشود و بتوانم در فرصت های مقتضی آن را از گنجه بیرون بکشم و استفاده کنم.  الآن به خودم می گویم که ای آرش تو الآن باید در محوطه های اطراف بندر عباس در بالای  یک دکل مخابراتی باشی و با بشقاب گیرنده ور بروی تا شبکه اینترنت باباقوری آنجا قطع و وصل نشود و بتوانی ایمیل ها را بفرستی. به خودم می گویم اصلا هیچ فکرش را می کردی که یک روز پایت را از دوبی به آن طرف تر بگذاری؟ تازه دوبی را هم که از طرف شرکت می رفتم اگرنه خودم وسعم به آن سفرها نمی رسید. اصلا من کجا و امریکا کجا؟ من اگر تا شاه عبدالعظیم هم می خواستم بروم باید جیبم را نگاه می کردم که پول کم نیاورم چه برسد به آن سوی کره زمین. خلاصه الکی الکی زد و ما هم همین طوری کشکی کشکی امریکا نشین شدیم. حالا امریکا نشین شدم که هیچ تازه امریکا شناس هم شده ام و در مورد جامعه امریکا برای خودم همین طوری نظریه در می کنم.

خلاصه الآن شما دارید نوشته یک جوان بدبخت از جامعه عقب افتاده ای را می خوانید که روزگار بر او چنین رقم زد تا یک سوم باقی مانده از عمرش را در امریکا بگذراند. البته خانه و ماشین و کار خوب داشتن در امریکا هم بسیار عالی است و در خشنودی من نقش به سزایی دارد ولی هیچکدام از آنها به اندازه خودآگاهی از حضور فیزیکی من در جایی به نام امریکا نمی تواند درون من را شاد کند. خودم هم علت این امر را نمی دانم و احتمالا در طول سالیان متمادی زندگی در ایران نسبت به این مسئله شرطی شده ام و کلمه امریکا در درون مغز من حک شده است. در دوران نوجوانی به غیر از دویدن به دنبال توپ به چیزهای دیگری هم توجه می کردم و تازه در آن دوران بر حسب اتفاق و برای اولین بار ویدیو را دیدم و ناگهان عاشق دلخسته آن شدم. آن جعبه رویایی برای من آرزو شده بود و کم کم داشتن ویدیو برای من نشانه کلاس اجتماعی و شخصیت آدم ها شد و برای هر کسی که ویدیو در خانه اش داشت احترام زیادی قائل می شدم. در رویاهای کودکی خودم می دیدم که پولدار شده ام و به خانه هر کسی که می روم یک جعبه کادو می برم و وقتی که آن را باز می کنند می بینند ویدیو است و خوشحال می شوند و هورا می کشند. حتی برای کسانی که خیلی دوستشان داشتم دو تا جعبه ویدیو هدیه می بردم و گمان می کردم که دو برابر خوشحال می شوند! خوب راستش را بخواهید هیچوقت هم ویدیو نداشتیم و اولین بار در زمانی دانشجویی پولی به دستم آمد و یک ویدیو برای خودم خریدم که البته در آن زمان دیگر نسل آن در حال انقراض بود! با اینحال اگر آن زمان این کار را نمی کردم الآن در امریکا به یک غراضه فروشی می رفتم و یک ویدیو بتاماکس پیدا می کردم و آن را می خریدم تا عقده ام فروکش کند! در آن دوران ما یک فامیل داشتیم که چون ویدیو داشتند من آنها را پولدار می نامیدم. البته زیاد به خانه آنها رفت و آمد نمی کردیم ولی هرباری که به خانه آنها می رفتیم من چشم از دستگاه ویدیوی آنها بر نمی داشتم و از اول تا آخر مهمانی به آن زل می زدم. فردا صبح هم در مدرسه به بچه های هم کلاسی خودم پز آنها را می دادم و از چیزهایی که در ویدیو دیده بودم تعریف می کردم که البته کمی هم آب نمکش را زیاد می کردم و چیزهای محیرالعقولی از خودم می ساختم و با آب و تاب می گفتم.

بعد از یک مدت فهمیدم که داشتن گرین کارت از ویدیو هم با کلاس تر است و کسانی که گرین کارت دارند خیلی از ما دور از دسترس هستند و ما فقط اسم آنها را می شنویم. یک بار هم فامیل های امریکا نشین ما به ایران آمدند و من که آن زمان تازه صدایم کلفت شده بود از چند ماه قبل برنامه ریزی کردم که توجه دختر عمه ام را به خودم جلب کنم ولی زمانی که انها آمدند آنقدر پسرهای خوش تیپ و قد بلند فامیل دورش را گرفته بودند که گمان نمی کنم حتی توانسته باشم اسم خودم را هم به گوشش برسانم. ماجرایش را قبلا در یکی از پست های قدیمی نوشته ام و برای همین دیگر اینجا تکرارش نمی کنم ولی به هر حال تمام این اتفاقات باعث شد که امریکا جایگاه خاصی در مغز من پیدا کند به طوری که اگر همین الآن هم که در امریکا هستم به خودم بگویم که فردا می خواهم بروم امریکا به طور ناخودآگاه خوشحال می شوم و دست خودم که نیست! نمی دانم چند نفر از شما هم که این نوشته های من را می خوانید این مدلی هستید ولی فکر می کنم همین مسئله خودش می تواند یکی از مهم ترین انگیزه مهاجرت جوان های ما و یا حتی بزرگ تر ها باشد. الآن اگر به یک روستا بروید و به یک مرد کهنسال بگویید که پدر جان اگر کارت را درست کنم به امریکا می روی؟ ممکن است بگوید چرا نمی روم! آنجا شنیده ام کشاورزی خیلی راحت است و همه کارها را با ماشین انجام می دهند. گاوهای آنجا هم چهار برابر گاوهای ما شیر می دهد. اگر کارم درست شود می روم پیش پسر دختر خاله عمه خانم زن برادر مشتی عباس که می گویند وضعش هم خیلی خوب است و خانه خریده است و دو تا هم ماشین دارد. آنجا که اینجوری مثل ما کشاورزی نمی کنند و همه کارهایشان بر روی اصول است! تلویزیون نشان می داد در امریکا یارو گوجه فرنگی به عمل آورده بود قد یک هندوانه این هوا! ماشین کشاورزی دارند از آن چپر گرفته تا آن طرف زمین عرضش است و یک ساعته می آید خودش درو می کند خودش هم تمیز می کند و خودش هم بسته بندی می کند و محصول آماده را می اندازد بیرون. آن وقت دولت هم می آید و آنها را به قیمت تضمینی می خرد و می برد و کشاورز هم عشق می کند. نه اینکه مثل ما از صبح تا شب بلانسبت بلانسبت مثل قاطر دو دو بزنیم و آخرش هم محصول را با هزار هزینه برداشت می کنیم و می بینیم که ای داد بیداد محصولی که برای ما تمام شده مثلا کیلویی هزار تومان توی بازار دارند کیلویی هشتصد تومان بهترش را می فروشند. حالا ما باید هی تو سر خودمان بزنیم و هی چه کنم چه کنم کنیم و سال بعد هم اگر همین برنامه نباشد بدترش هست.

خلاصه هر کسی که در هر رشته ای در ایران باشد پیش خودش فکر می کند که استعدادش حرام شده است و اگر در امریکا می بود خیلی می توانست پیشرفت کند. یعنی همین الآن خود من را ببینید بعد فکر کنید که اگر زودتر به امریکا آمده بودم دیگر چه می شدم! می شدم یک هلوی پوست کنده! خوب دیگر این هذیان ها مربوط به ساعت آخر کاری در روز جمعه است و دیگر باید به خانه بروم.


۳۰ نظر:

  1. این حال و هوایی که گفتی دقیقا هونی بود که من دارم .

    پاسخحذف
  2. بدبخت شاخ و دم نداره حال روز امثال شماست

    پاسخحذف
  3. چرا جدیدا اینقدر بی ربط و بی معنی می نویسین اینا چی بود! بابا آمریکا هم یک کشوره با مشکلات کم و بیش مثل بقیه جاها، دقیقا در چه وضعیت ذهنی این پست رو نوشتین؟؟؟ الان باید گفت آفرین آفرین؟ خوشبحالت؟ آمریکا چقدر جمعیت داره یعنی اونا همشون از خوشحالی رو هوان؟ اگر با گفتن اون جمله تمام مشکلاتتون حل می شه واقعا قبطه می خورم!!

    پاسخحذف
  4. مزخرف اندر مزخرف

    پاسخحذف
  5. آرش به قرعان دیشب خوابتو دیدم. عجب بچه ی باحالی بودی. کلی با هم گفتیم و خندیدم :دی

    پاسخحذف
  6. سلام آرش خان
    باز شما آنجا هستی و حال می کنی
    من که فقط فکرش را در مخیله می پرورانم گاها یادم میافتد بعلی شاید روزی خرم از این خانه ویران بروم کلی حال می کنم
    چه شود !

    پاسخحذف
  7. سلام ارش
    خیلی خوب نوشتی
    منم الان 21 سالمه شاید 20 سال دیگه اونجا باشم و این حس رو تجربه کنم

    پاسخحذف
  8. به یک زن زیبا:
    از تام چه خبر؟؟؟؟

    پاسخحذف
  9. ناتاشا!!! اسم دختر عمت نیست؟؟
    جدی می پرسم
    من همچین کسی با همچین اسمی تو سید خندان میشناسم
    یه خانوم مو قهوه ای تقریبا" مسن..

    فیلیپ ماغن از تهران/ارمنی

    پاسخحذف
  10. واقعا ناتاشاگادوین کیست ؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  11. آرش من الان دو ساله که به وبلاگت سر میزنم بدون استثنا هر روز و میخوام بگم عاشقتم - هیج وقت از مطالبت بدم نیومده و با همشون چه خوب یا چرت و پرت کیف کردم .
    خواستم بگم خیلی ها هستن که دوست دارن که یه وقت حرف بعضی ها روت تاثیر نزاره دیگه مطلب ننویسی .....

    پاسخحذف
  12. آرش جان
    میدونم که خودت به هر بادی از جا نمیزنی و بذار بگم که یه روزی که سخت مایوس از ادامه ی نوشتن بودم نوشتی که : آدمی خیلی پوست کلفت تر از این حرفهاست ... همین شد که هنوزم درخدمتت هستم ... خوشحالم که مینویسی ... هرکی هم ناراحته مجبور نیست اینجا بیاد یا بخصوص نظر بده ... چیزی که هست الی ماشاالله وبلاگ فارسی ... نه شما زرخرید اونایید که بخواند از سر هر حس و درونی هم که هست شما رو سرد کنند و نه شما به هیچکدومشون بدهکارید ... لذا ادامه بدید و مطمئن باشید که دوباره روزهای جوشش ذهن و قلمتون به حالت فعال گذشته برخواهد گشت.

    و اما درباره ی موضوع هم گفتنیه که خاطرات شیرین نوشته ی خوبتون« با اسم آمریکا چگونه آشنا شدید؟» افتادم و لذت بردم ... دست مریضاد

    موفق و پیروز باشید ... درود و دو صد بدرود
    ارادتمند حمید

    پاسخحذف
  13. عرض سلام و ادب . ساعت 6/5 صبحه و من دارم میرم مدرسه ( دبیرستان ) گفتم قبل از رفتن یک سلامی به شما بدیم بعد بریم .

    پاسخحذف
  14. درود به همگی
    آرش اگر میتونی یک مطلب هم در مورد air show هایی که در آمریکا مخصوصا طرفای خودتون برگزار میشه بنویس
    اگر با عکس و فیلم باشه که دیگه عالی میشه
    البته اگر به مباحث هوانوردی علامند باشی.....
    موفق باشی

    پاسخحذف
  15. بابا یک چندتا عکس از ماشینت بزار ببینیم

    پاسخحذف
  16. پروفسور این چی میگه؟

    Warning: Something's Not Right Here!
    natashagodwin.blogspot.com contains content from wiki.mohajersara.com, a site known to distribute malware. Your computer might catch a virus if you visit this site.
    Google has found malicious software may be installed onto your computer if you proceed. If you've visited this site in the past or you trust this site, it's possible that it has just recently been compromised by a hacker. You should not proceed, and perhaps try again tomorrow or go somewhere else.
    We have already notified wiki.mohajersara.com that we found malware on the site. For more about the problems found on wiki.mohajersara.com, visit the Google Safe Browsing diagnostic page.

    به گا ندیمون با این کس شعرات!

    پاسخحذف
  17. جواب بالایی : باب تازگی برای همه ی سایت ها همین رو مینویسه . جدی نگیرین .

    اینجا بهترین وبلاگ جهانه .

    پاسخحذف
  18. ﮐﻮﻥ ﮔﺸﺎﺩ ﻭ ﭘﺴﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﻧﺬﺍﺷﺘﻦ ﻣﺎﯾﻪ نشاط

    پاسخحذف
  19. Warning be Englisi kheily khandedar bood. Kamelan maloome ke tavasote yek Englisi zaban neveshte nashode. Mige: "and perhaps try again tomorrow or go somewhere else."



    LOL

    پاسخحذف
  20. سالم ارش ون گفتی امار بازدید وبلاگم کم شده من میخوام رو هر پستت یه کامنت بزارم تا یه وقت فکر نکنی کسی نمیاد اینجا به قول دوستان خیلی ها اینجا میان ولی کامنت نمیزارن و ون با فیلتر شکن میان خوب خودت که دیگه اوستایی نمیشه همیشه با یه ای پی بیان که بشه فهمید کی چه وقت اومده

    دوست دارم خیلیییییی
    جاوید از اصفهان

    پاسخحذف
  21. فیل ویلایتو سردبیر مجله ویرجینیا دیفندر گفت:" جنبش موسوم به تسخیر وال استریت همچنان در امریکا ادامه دارد. این جنبش اعتراضی حاوی یک پیام بسیار مهم است مبنی بر اینکه یک درصد از جمعیت امریکا بخش اعظم اقتصاد این کشور را در کنترل خودشان دارند و درنتیجه زندگی مردم امریکا را در دست دارند.

    معترضان جنبش تسخیر وال استریت می گویند انها نود و نه درصد جمعیت امریکا را تشکیل می دهند و با شیوه اداره کنونی امریکا به دست یک درصد غالب مخالف هستند. آنها خواهان تغییر این وضع هستند. این پیام بسیار قوی است زیرا سبب زیرسوال رفتن پایه های اصلی جامعه امریکا می شود چراکه نشان می دهد دموکراسی اینطور نیست و اینکه عده معدودی ، بخش اعظم امکانات امریکا را در کنترل خود داشته باشند دموکراسی نیست. چنین جنبشی در امریکا واقعا تازگی دارد.

    این تظاهرات فقط به نیویورک محدود نیست بلکه به صدها شهر دیگر امریکا ازجمله ویرجینیا کشیده شده است. بسیاری از امریکایی هایی که در این تظاهرات شرکت دارند می گویند این نخستین حضور انها در چنین حرکت هایی هستند. بسیاری از شرکت کنندگان در این تظاهرات، جوانان و دانشجویان هستند. "

    روزنامه نگار امریکایی افزود:"مردم امریکا از اقشار مختلف جامعه توجهشان به سمت این تظاهرات جلب شده است. تقاضاهای این جنبش نشان دهنده جامعه ای است که واقعا امریکایی ها خواهان ان هستند. انها می خواهند نظامی برکشورشان حاکم باشد که بسیار بیش از این دموکراتیک باشد ، عدالت بسیار بیشتری در ان حاکم باشد ، به دیدگاههای مردم توجه شود و به انها احترام گذاشته شود.

    معترضان حاضر در جنبش تسخیر وال استریت باید مطالبات خود را به صورت مشخص بیان کنند. اگر خواسته های این معترضان به صورت مشخص محدود نشود، آنها نمی توانند به اهداف خود همانند جنبشهای عظیم مردمی در کشورهای منطقه خاورمیانه دست پیدا کنند. به هرحال، اعتراض مردم امریکا بسیار عمیق است و نشان دهنده خشم شدید مردم از وضعیت کشورشان و نظام جاری است.طبقه محدودی بر امریکا حاکم است. باید این وضع تغییر کند."

    ویلایتو گفت:"باید به ریشه ها و منشا این قیام مردمی در امریکا توجه داشت. شکاف طبقاتی در امریکا بسیار عمیق و شدید است. همین شکاف طبقاتی یکی از علل اصلی نارضایتی مردم امریکا است. بررسی های علمی انجام شده نشان می دهد یک درصد بالای جامعه امریکا ، حدود سی و هشت ممیز سه درصد همه سهام و شصت ممیز شصت درصد اوراق مشارکت را در اختیار خود دارند. بررسی های دیگر نشان می دهد ده درصد دهک بالای جامعه امریکا حدود هشتاد تا نود درصد همه سهام و حدود هفتاد درصد خانه و املاک را در این کشور در اختیار خودشان دارند. در واقع، ده درصد دهک بالای جامعه امریکا، عملا مالک کشور هستند. درامد گروه فوق هشتصد و شصت و چهار برابر نود درصد مردم امریکا است.حقوق مدیران شرکت های بزرگ در امریکا حدود یکصد و هشتاد و پنج برابر کارگران معمولی است."

    پاسخحذف
  22. روزنامه نگار امریکایی در ادامه افزود:"بنابراین، می بینیم که ثروت امریکا در دستان عده بسیار محدودی متمرکز شده است. این وضع نشان دهنده فقدان دموکراسی در امریکا است زیرا اکثریت مردم امریکا همانند دوران برده داری از امکانات کشور بی بهره هستند. مردم امریکا در تظاهرات جنبش تسخیر وال استریت به این وضع اعتراض دارند. انها می گویند این چنین نظامی نشان دهنده نقض دموکراسی در امریکا و تحریف ان است.وضع امریکا بسیار بدتر از حدی است که بسیاری ان را تصور می کنند. در این میان باید به تحرکات احزاب و گروههای سیاسی در امریکا توجه داشت.

    دموکراتها تلاش می کنند جنبش تسخیر وال استریت را به میدانی برای بازیهای انتخاباتی خود تبدیل کنند و از ان برای پیروزی باراک اوباما،رئیس جمهور امریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال دو هزار ودوازده بهره برداری کنند.نباید مردم امریکا اجازه بدهند چنین اتفاقی رخ بدهد زیرا دموکرات ها حدود چهار سال، کاخ سفید را در کنترل خودشان داشته اند و قبلا نیز کنگره در کنترل انها بود. اقدامات دموکراتها در زمینه اقتصاد امریکا تفاوتی با عملکرد جمهوری خواهان نداشته است."

    فیل ویلایتو در ادامه گفت:" یکی از شیوه های اعمال فشار بر حکومتها، تظاهرات است زیرا برپایی تظاهرات سبب نگرانی حاکمان از این مساله می شود که جایگاه خود را در عرصه بین المللی از دست بدهند. به همین علت ، تظاهرات می تواند نتیجه بخش باشد. نافرمانی مدنی یکی از شیوه های دیگر برای ابراز نارضایتی است.

    مردم امریکا باید به اعمال فشار خود بر طبقه ثروتمند کشورشان ادامه بدهند. وقتی این عده احساس کنند منافع اقتصادی شان به خطر افتاده است واکنش نشان خواهند دارد اما در غیراینصورت نمی توان انتظار داشت انها به اعتراضهای مردمی گوش بدهند. روند سیاسی در امریکابه بن بست رسیده است. علت این مساله ان است که روند اقتصادی کشور در بن بست به سر می برد.

    دو سال از پایان رسمی به اصطلاح رکود اقتصادی در امریکا می گذرد اما هنوز میزان بیکاری در امریکا به اندازه دو سال گذشته است.رقم رسمی بیکاری در امریکا حدود ده درصد است. اگر تعداد افرادی را که دارای کارهای پاره وقت هستند به این رقم بیفزاییم، امار بیکاری در امریکا به شانزده درصد خواهد رسید. هشت میلیون نفر در زمان رکود اقتصادی امریکا در سال دو هزار و هشت بیکار شدند و این فرصت های شغلی بازافرینی نشد. شرکتهای امریکایی بجای استخدام نیروهای بیشتر به فسخ قراردادها و کوتاه کردن مدت تعهدات خود مبادرت می کنند.این درحالی است که دولت امریکا صدها میلیارد دلار

    به بانکها کمک مالی می دهد. همین وضع سبب شده است اوضاع اقتصادی و سیاسی امریکا به بن بست برسد.

    جمهوری خواهان و دموکرات ها نمی توانند به اوضاع اقتصادی کشور سر و سامان بدهند. جنگهای امریکا در عراق و افغانستان و یمن و لیبی و پاکستان سبب هدر رفتن منابع مالی وزارت خزانه داری امریکا می شود و باعث می شود پول چندانی دیگر باقی نماند. مردم امریکا شاهد بدتر شدن وضع زندگی شان هستند. انهامی بینند که بجای بهبود وضع زندگی شان، اوضاع اقتصادی شان وخیم تر می شود."

    پاسخحذف
  23. روزنامه نگار امریکایی در ادامه افزود:"بنابراین، می بینیم که ثروت امریکا در دستان عده بسیار محدودی متمرکز شده است. این وضع نشان دهنده فقدان دموکراسی در امریکا است زیرا اکثریت مردم امریکا همانند دوران برده داری از امکانات کشور بی بهره هستند. مردم امریکا در تظاهرات جنبش تسخیر وال استریت به این وضع اعتراض دارند. انها می گویند این چنین نظامی نشان دهنده نقض دموکراسی در امریکا و تحریف ان است.وضع امریکا بسیار بدتر از حدی است که بسیاری ان را تصور می کنند. در این میان باید به تحرکات احزاب و گروههای سیاسی در امریکا توجه داشت.

    دموکراتها تلاش می کنند جنبش تسخیر وال استریت را به میدانی برای بازیهای انتخاباتی خود تبدیل کنند و از ان برای پیروزی باراک اوباما،رئیس جمهور امریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال دو هزار ودوازده بهره برداری کنند.نباید مردم امریکا اجازه بدهند چنین اتفاقی رخ بدهد زیرا دموکرات ها حدود چهار سال، کاخ سفید را در کنترل خودشان داشته اند و قبلا نیز کنگره در کنترل انها بود. اقدامات دموکراتها در زمینه اقتصاد امریکا تفاوتی با عملکرد جمهوری خواهان نداشته است."

    فیل ویلایتو در ادامه گفت:" یکی از شیوه های اعمال فشار بر حکومتها، تظاهرات است زیرا برپایی تظاهرات سبب نگرانی حاکمان از این مساله می شود که جایگاه خود را در عرصه بین المللی از دست بدهند. به همین علت ، تظاهرات می تواند نتیجه بخش باشد. نافرمانی مدنی یکی از شیوه های دیگر برای ابراز نارضایتی است.

    مردم امریکا باید به اعمال فشار خود بر طبقه ثروتمند کشورشان ادامه بدهند. وقتی این عده احساس کنند منافع اقتصادی شان به خطر افتاده است واکنش نشان خواهند دارد اما در غیراینصورت نمی توان انتظار داشت انها به اعتراضهای مردمی گوش بدهند. روند سیاسی در امریکابه بن بست رسیده است. علت این مساله ان است که روند اقتصادی کشور در بن بست به سر می برد.

    دو سال از پایان رسمی به اصطلاح رکود اقتصادی در امریکا می گذرد اما هنوز میزان بیکاری در امریکا به اندازه دو سال گذشته است.رقم رسمی بیکاری در امریکا حدود ده درصد است. اگر تعداد افرادی را که دارای کارهای پاره وقت هستند به این رقم بیفزاییم، امار بیکاری در امریکا به شانزده درصد خواهد رسید. هشت میلیون نفر در زمان رکود اقتصادی امریکا در سال دو هزار و هشت بیکار شدند و این فرصت های شغلی بازافرینی نشد. شرکتهای امریکایی بجای استخدام نیروهای بیشتر به فسخ قراردادها و کوتاه کردن مدت تعهدات خود مبادرت می کنند.این درحالی است که دولت امریکا صدها میلیارد دلار

    به بانکها کمک مالی می دهد. همین وضع سبب شده است اوضاع اقتصادی و سیاسی امریکا به بن بست برسد.

    جمهوری خواهان و دموکرات ها نمی توانند به اوضاع اقتصادی کشور سر و سامان بدهند. جنگهای امریکا در عراق و افغانستان و یمن و لیبی و پاکستان سبب هدر رفتن منابع مالی وزارت خزانه داری امریکا می شود و باعث می شود پول چندانی دیگر باقی نماند. مردم امریکا شاهد بدتر شدن وضع زندگی شان هستند. آنها می بینند که بجای بهبود وضع زندگی شان، اوضاع اقتصادی شان وخیم تر می شود."

    پاسخحذف
  24. روزنامه نگار امریکایی در ادامه افزود:"بنابراین، می بینیم که ثروت امریکا در دستان عده بسیار محدودی متمرکز شده است. این وضع نشان دهنده فقدان دموکراسی در امریکا است زیرا اکثریت مردم امریکا همانند دوران برده داری از امکانات کشور بی بهره هستند. مردم امریکا در تظاهرات جنبش تسخیر وال استریت به این وضع اعتراض دارند. آنها می گویند این چنین نظامی نشان دهنده نقض دموکراسی در امریکا و تحریف ان است.وضع امریکا بسیار بدتر از حدی است که بسیاری ان را تصور می کنند. در این میان باید به تحرکات احزاب و گروههای سیاسی در امریکا توجه داشت.

    دموکراتها تلاش می کنند جنبش تسخیر وال استریت را به میدانی برای بازیهای انتخاباتی خود تبدیل کنند و از ان برای پیروزی باراک اوباما،رئیس جمهور امریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال دو هزار ودوازده بهره برداری کنند.نباید مردم امریکا اجازه بدهند چنین اتفاقی رخ بدهد زیرا دموکرات ها حدود چهار سال، کاخ سفید را در کنترل خودشان داشته اند و قبلا نیز کنگره در کنترل انها بود. اقدامات دموکراتها در زمینه اقتصاد امریکا تفاوتی با عملکرد جمهوری خواهان نداشته است."

    فیل ویلایتو در ادامه گفت:" یکی از شیوه های اعمال فشار بر حکومتها، تظاهرات است زیرا برپایی تظاهرات سبب نگرانی حاکمان از این مساله می شود که جایگاه خود را در عرصه بین المللی از دست بدهند. به همین علت ، تظاهرات می تواند نتیجه بخش باشد. نافرمانی مدنی یکی از شیوه های دیگر برای ابراز نارضایتی است.

    مردم امریکا باید به اعمال فشار خود بر طبقه ثروتمند کشورشان ادامه بدهند. وقتی این عده احساس کنند منافع اقتصادی شان به خطر افتاده است واکنش نشان خواهند دارد اما در غیراینصورت نمی توان انتظار داشت انها به اعتراضهای مردمی گوش بدهند. روند سیاسی در امریکابه بن بست رسیده است. علت این مساله ان است که روند اقتصادی کشور در بن بست به سر می برد.

    دو سال از پایان رسمی به اصطلاح رکود اقتصادی در امریکا می گذرد اما هنوز میزان بیکاری در امریکا به اندازه دو سال گذشته است.رقم رسمی بیکاری در امریکا حدود ده درصد است. اگر تعداد افرادی را که دارای کارهای پاره وقت هستند به این رقم بیفزاییم، امار بیکاری در امریکا به شانزده درصد خواهد رسید. هشت میلیون نفر در زمان رکود اقتصادی امریکا در سال دو هزار و هشت بیکار شدند و این فرصت های شغلی بازافرینی نشد. شرکتهای امریکایی بجای استخدام نیروهای بیشتر به فسخ قراردادها و کوتاه کردن مدت تعهدات خود مبادرت می کنند.این درحالی است که دولت امریکا صدها میلیارد دلار

    به بانکها کمک مالی می دهد. همین وضع سبب شده است اوضاع اقتصادی و سیاسی امریکا به بن بست برسد.

    جمهوری خواهان و دموکرات ها نمی توانند به اوضاع اقتصادی کشور سر و سامان بدهند. جنگهای امریکا در عراق و افغانستان و یمن و لیبی و پاکستان سبب هدر رفتن منابع مالی وزارت خزانه داری امریکا می شود و باعث می شود پول چندانی دیگر باقی نماند. مردم امریکا شاهد بدتر شدن وضع زندگی شان هستند. آنها می بینند که بجای بهبود وضع زندگی شان، اوضاع اقتصادی شان وخیم تر می شود."

    پاسخحذف
  25. sara kuchulu che nazar haye jalebi midan

    پاسخحذف
  26. ﯾﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ
    ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺁﯼ ﭘﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﮐﯽ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﺜﻠﺎ ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺍﺳﻢ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺁﯼ ﭘﯽ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺑﺪﻥ ﻣﭽﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ
    ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎ ﺑﺎ ﻓﯿﻠﺘﺮ ﺷﮑﻦ ﻭ ﻭﯼ ﭘﯽ ﺍﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﻪ ﺁﯼ ﭘﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﺎﯾﺘﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺁﯼ ﭘﯽ ﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ
    ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺯﯾﺎﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻫﻢ ﺍﺣﻤﻖ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﻢ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﮑﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﺪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﺩﺍﺫﻩ ﺑﺰﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﮐﻠﺎ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﭼﺮﻧﺪﯾﺎﺕ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ
    ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﯼ ﭘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺮﺗﺎﻣﻪ ﺍﭘﺮﺍ ﻣﯿﻨﯽ ﻭ ﻭﯼ ﭘﯽ ﺍﻥ ﺍﻟﺘﺮﺍ ﺳﺮﻑ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺭﯾﻪ
    ﻧﻈﺮ شخصی

    پاسخحذف
  27. آقا یک سوال جوا بده . اگر بخوای یک اطاق از خانواده های امریکایی اجاره کنی اجارش از ماهی چند دلار تا چند دلار داره ؟

    از کمترین قیمت ها بگو تا بالاترین ها . دمت گرم . منتظریم ها .

    دمت داغ

    پاسخحذف
  28. دیدم از نجف‌آباد و اصفهان کامنت گذاشتن، گفتم منم از شاهین‌شهر اعلام موجودیت کنم!‌ :)
    پیداس بلاگت تو استان اصفهان زیاد مشتری داره.

    پاسخحذف
  29. آقا من خودم سه ساله آمریکام. اونقدر با نوشته‌های شما احساس قرابت میکنم که الان یه هفته‌ای هست در حال خوندن نوشته‌های شما هستم اما سیر نمیشم. الحق که قلم گیرایی دارید.

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.