۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

مهاجرت و تحول در آدمیت

سلام دوستان عزیزم. ببینید چقدر از دیر نوشتنم دچار عذاب وجدان شده ام که هم سلام کردم و هم شما را دوستان عزیزم خطاب نمودم. البته از اینکه شما دوستان من هستید و عزیز هم هستید جای هیچ شکی نیست ولی من معمولا از این قرطی بازی ها در نمی آورم مگر این که واقعا بخواهم از مفهوم این کلمات برای رساندن پیام مرتبط به آن استفاده کنم. هفته گذشته مریض بودم که البته اگر پیش خودتان بماند و چغلی نکنید خیلی هم حالم بد نبود و فقط یک سرما خوردگی ساده گرفته بودم ولی دو روز را مرخصی استعلاجی گرفتم تا در خانه استراحت کنم. ولی علت اصلی مشغول بودن من این است که در این هفته ها دارند یک سیستم جدید در اداره ما پیاده می کنند و من را هم به همراه عده عدیده ای دیگر به کلاس های آموزشی می فرستند. از امروز بعد از ظهر هم یک دوره آموزش دیگر شروع می شود که تا آخر هفته ادامه دارد و گمان نمی کنم که حتی فرصت نفس کشیدن هم برایم باقی بماند چه برسد به پرداختن به وبلاگ و نوشتن در آن. ولی اندی و چندی دیگر اوضاع به روال عادی بر خواهد گشت و شما می توانید کماکان اشکال شکل گرفته از ترشح زایده های مغزی من را بر روی نوشته هایم ببینید. ببو همچنان چاق است و من هم همچنان در حال آموزش ریدن و شاشیدن در مکان مخصوص به او هستم. سعی می کنم در این راه از تمامی مفاهیم روانشناسی و همچنین تکنیک های نوین زوردرمانی استفاده کنم. حتی از روش چماق و هویج هم که کاربردهای ویژه ای در سطح جهانی دارد استفاده کردم. بعضی وقت ها هم او را مثل بچه ها سرپا می گیرم و کله گرد و کچلش را می بوسم و می گویم جیش جیش تا بلکه منت نهاده و آن کار دیگر را در مکان مخصوص خودش انجام دهد. آنقدر هم سنگین است که هر موقع که بغلش می کنم از یک طرف لیز می خورد و در بغلم آویزان می شود. چند بار اجازه دادم که به کوچه برود و آخر مجبور شدم که بروم و بغلش کنم و به خانه برگردانمش. حالا همیشه از من درخواست می کند که در کوچه را برایش باز کنم تا برود بیرون. خوشبختانه آنقدر خیکی است که حتی به زور بالای یک صندلی می پرد چه برسد به اینکه بخواهد از دیوار بالا برود.

همخانه ام می خواهد برای من زن پیدا کند ولی من تازه یک راه خیلی خوب برای پولدار شدن پیدا کرده ام که به مراتب بهتر از زن گرفتن است و آن روش هم این است که از یکی از همین دختر خانم هایی که پولشان از پارو بالا می رود و عاشق آمدن به امریکا هستند پول بگیرم و با یک ازدواج مصلحتی او را به امریکا بیاورم. چون به هرحال هر کسی که در ایران بخواهد ندیده و نشناخته با من ازدواج کند هدفش از این کار آمدن به امریکا است و پس از آن که به اهدافش رسید به من می گوید کون لقت و به دنبال کار خودش می رود. خوب لااقل بهتر است که در قبال این کار خیری که انجام می دهم مزدی هم دریافت کنم تا نه تنها آن طرف عاقبت به خیر شود بلکه من هم به یک نوایی برسم. در ضمن آن دختر خانم هم مجبور نیست که برای رسیدن به اهدافش تقیه کند و در کنار کسی بخوابد که دوستش ندارد. اگر از این کار خوشم آمد می توانم آن را ادامه دهم و حتی شاید شغل مهندسی را کنار بگذارم و رسما جاکش شوم. حالا مانده ام که چه مبلغی برای این کار تعیین کنم که هم خدا را خوش آید و هم خرما را. مثلا می توانم بگویم که صد هزار دلار می گیرم برای گرفتن گرین کارت موقت و ورود به امریکا و صد هزار دلار هم می گیرم برای اینکه آن طرف سه ساله سیتیزن شود و پاسپورت امریکایی خودش را بگیرد. می توانم پنجاه هزار دلار هم برای پانسیون به مدت سه سال بگیرم و یک اطاق را در خانه خودم به او اجاره دهم تا همه گمان کنند که زن و شوهر هستیم و برای سیتیزن شیپی او مشکلی پیش نیاید. فقط باید حواسم باشد که با او زن و شوهر واقعی نشوم اگر نه همه آن پولهایی را که به من داده است از حلقومم می کشد بیرون و بلکه باید یک چیزی هم اضافه بر سازمان به او بدهم تا هر شب با ملاقه بر سرم نکوبد. در ضمن آن دختر خانم و یا خانواده اش باید حسابی خر پول باشند تا برای تهیه این مبالغ دچار زحمت و دردسر نشوند و مثلا یکی از ماشین های گوشه پارکینگ خودشان را بفروشند تا این پول به راحتی تهیه شود. اگرنه اگر کسی بخواهد زندگی خودش را بفروشد تا این پول را تهیه کند درخواستش مورد موافقت قرار نمی گیرد و پرونده اش به بایگانی راکد سپرده خواهد شد. البته این طرح در مرحله بررسی مقدماتی است و هنوز وارد طرح تفصیلی نشده است و باید امکان سنجی گردد و جوانب آن نیز به خوبی سنجیده شود.

چند وقت پیش دوباره دچار نوستالوژی ایران شدم و حتی کمی هم غمباد گرفتم. اول داشتم به خاطرات ماهیگیری به شمال فکر می کردم و ناگهان فکرم به سمت خاطرات گذشته که پیوسته به آن است کشیده شد. معمولا سلسله خاطراتی که در مغز انسان ردیف می شوند موجی از احساسات را نیز با خود به همراه می آورند و آدم را در آن هنگام دگرگون می کنند. راستش را بخواهید از شخصیت فعلی خودم چندان خوشم نمی آید و احساس می کنم که تبدیل به یک آدم بی عار و لاابالی شده ام که هیچ کار و فکر و خیالی به جز خوردن و خوابیدن و ریدن ندارد. اگر هم گاهی کارهایی می کنم که مثلا خیر است فقط به خاطر این است که انسانیت خودم را به طور کامل از یاد نبرم و بدانم که وجودم هنوز می تواند برای یک انسان دیگر فایده ای داشته باشد. وقتی که کودک بودم یک کتابی از ساعدی داشتم به نام کلاته کار و داستان آن چنین بود که یک پسر فربه و تنبل که از تخت خود تکان نمی خورد و موش ها بر روی او جولان می دادند ناچار شد برای رهایی از گرسنگی و خوردن نان به خودش تکان دهد و کار کند. گهگاهی خودم را به جای شخصیت آن داستان می گذارم و بر خود نهیب می زنم که چرا تبدیل به یک مرفه بی درد شده ای و همچون افراد بی قید دیوانه وار پولهایت را بیهوده خرج می کنی در حالی که بسیاری از انسان ها می توانند با این پولها به زندگی خود ادامه دهند و یا از گرفتاری های مالی رها شوند. البته چون من در تمام زندگی خود در سطح مالی پایینی قرار داشته ام و دوست دوران کودکی من هم عباس دماغو بوده است که  آرزوی هر دویمان فقط داشتن یک دوچرخه فنردار بوده است دچار این توهم شده ام که اکنون وضع غیر عادی دارم اگرنه شاید هرگز از خرج کردن پولهایم دچار چنین عذاب وجدانی نمی شدم. مثلا گهگاهی فکر می کنم که ای کاش یک ماشین ارزان تر گرفته بودم و نصف این هزینه ماهیانه اضافه را برای یکی از آشنایانم می فرستادم که وضع مالی خوبی ندارد. یعنی اگر خودم ایران بودم و می شنیدم که یک نفر در امریکا چنین خرجی می کند در دلم به ریش او می خندیدم که عجب آدم ابلهی است که به جای کتاب خواندن و پرداختن به کارهای فرهنگی دلش به داشتن چنین چیزهایی خوش است و چه دنیای کوچک و احمقانه ای دارد. وقتی که در ایران بودم با این که وضعیت مالی چندان مساعدی نداشتم ولی بعید بود که به شیوه های مختلف به فکر کودکانی که در وضعیت نابسامان زندگی می کنند نباشم ولی الآن در قبال به دست آوردن رفاه زندگی همچون یک خیار چنبر بی خاصیت شده ام و چیزی از آن آرمان های ذهنی برایم باقی نمانده است. من قبلا به چنین آدم هایی به اختصار می گفتم لجن. کسانی که در اطاق آینه زندگی می کنند و به هر سمتی که می نگرند فقط خودشان را می بینند.

شکر میان کلامم وقت به تنگ آمد و باید از حضور شما بروم. باقی فیض به وقتی دیگر.

۶۸ نظر:

  1. از خودت راضی باش، چون تو داری سعی می کنی اون طور نباشی پس بر اون حالت غلبه می کنی!

    پاسخحذف
  2. من هم تبديل شدم به يك آشغال عصبي كه سر هيچ و پوچ با همسرش جر و بحث مي كنه و فحشهاي ركيك مي ده!
    خاك عالم بر سر من!
    آدم بي لياقت به من مي گن!
    اي هر چي فحشهبه من!
    من يك تكه كثافتم!
    كاشكي مي تونستم صبورتر و خوددارتر باشم!
    همسرم راست مي گه كه من احتياج به متخصص عصاب و روان احتياج دارم!
    يك معلم واقعا بي چاك ودهن!

    پاسخحذف
  3. حيف و صد افسوس ..كه من اگر تمام وزاريات خانوادگي را بفروشم و به علاوه حقوق ناچيز كارمنديم كنم و با دو دست ادب تقديم كنم باز به افتخار ازدواج با شما نايل نخواهم شد و ديدار آمريكا را به گور خواهم برد نميشه تخفيف بدين حالا؟:))

    پاسخحذف
  4. ارش جان, این چیزی که می گویی را من هم در زندگی خودم تجربه کردم. من وقتی ازدواج کردم وضع مالی ما بد بود و با سختی زندگی می کردیم ولی در خانه ما آنقدر محبت بود که همه ما را مثال می زدند. پس از سالها که کار کردیم و زحمت کشیدیم بچه ها بزرگ شدند و وضع مالی ما هم بهتر و بهتر شد ولی به مرور آن صفا و صمیمیت هم از میان ما رفت. هر چقدر که پولدارتر شدیم خودخواه تر و غیرقابل تحمل تر شدیم تا جایی که الآن من و همسرم و بچه هایمان هرکدام برای خودمان زندگی می کنیم و کاری هم به کار همدیگر نداریم. حتی دیگر من و همسرم در یک رختخواب هم نمی خوابیم. بعضی وقتها به یاد دوران گذشته و دوران نداری خودمان می افتم و حسرت می خورم. حسرت همان لقمه نان و پنیری که بر روی سفره پهن شده در وسط اطاق کوچکمان با صفا و صمیمیت می خوردیم و خدا را هم شکر می کردیم. حسرت آن زمانی را می خورم که روز جمعه پولهایمان را روی هم می گذاشتیم تا ببینیم آیا می توانیم یک پرس چلوکباب بخریم یا نه و بعد هم با لذت تمام آن را می خوردیم و کیف دنیا را می کردیم. ولی الآن با یک من عسل هم نمی شود هیچ کدام از ما را خورد و ما هم به قول تو تبدیل شدیم به یک آدم لجن بی خاصیت و مرفه بی درد. خوش به حال تو که باز واقعیت را بدون ترس می نویسی و باعث شدی که من هم برای اولین بار لااقل پیش خودم به این مسئله اعتراف کنم
    عاطفه

    پاسخحذف
  5. به افرا:
    ممنون افرا جان, این حالت هم مثل اعتیاد به تریاک است و بیرون شدن از آن به این سادگی نیست حتی اگر از آن آگاه باشیم. این خاصیت "مرفه بی درد" بودن است و تمام آدمهای این قشر به همین صورت مبتلا به درد بی دردی هستند که به قول مولوی علاج آن هم فقط آتش است.

    پاسخحذف
  6. به معلم بی چاک و دهن:
    معمولا آدم هایی که عصبی هستند خیلی خوش قلب هستند و مطمئن هستم که همسر شما به خوبی این را می داند. همیشه بعد از یک دعوا آدم پشیمان می شود و به خودش بد و بیراه می گوید ولی خوشبختانه شب روی همدیگر را می بوسید و تمام می شود می رود پی کارش.

    پاسخحذف
  7. به تازه وارد:
    این طرح مال دخترهای لوس و ننری است که بر روی پر قو بزرگ شده اند و ننه و بابایشان ماشینهای فلان ملیونی زیر پایشان انداخته است که به قول شما بیشتر از کل دارایی ما و فک و فامیلمان می ارزد. در واقع طرحی است برای کندن یک مو از تن خرس!
    در حالیکه شان و منزلت شما بسیار والاتر از این حرف ها است و به کل سرمایه آنها می ارزد.
    یاد یک خاطره افتادم. یک بار در زمان دبیرستان بچه های شیطان و خلافکار یک خانم دیپلمات را استخدام کرده بودند و من هم که اصلا بیغ بودم اتفاقی با آنها به آن خانه رفتم. وقتی که نوبت من شد و من را به زور به داخل اطاق انداختند آنقدر سرخ و سفید شدم که آن خانم به من گفت تو پسر خوبی هستی برای همین من با تو فلان نمی کنم. خلاصه اینکه این بالا بودن شان و منزلت شما هم مثل پسر خوب بودن من باعث می شود که گاهی سرمان بی کلاه بماند!

    پاسخحذف
  8. به سارا کوچولو:
    سلام به روی ماه تو ای یار همیشگی من. نکند که تو همان همزاد من باشی که مثل سایه همراه منی؟ دوست عزیزی داشتم و دارم به نام مستعار کامسارا که من را به یاد او می اندازی.

    پاسخحذف
  9. آن خر پول ها نیازی ندارند که برای فراهم کردن چند صد هزار دلار اتومبیل گوشه پارکینگشان را بفروشند. چون صدها برابر این مبالغ را آماده در حساب های بانکی و گاو صندوق هایشان دارند. ولی موضوع اینجاست که این افراد اگر بخواهند به آمریکا مهاجرت کنند مطمئنا راههای بهتری هم سراغ دارند و به تو متوسل نمی شوند!

    پاسخحذف
  10. به عاطفه:
    ای بابا عاطفه جان, مثل اینکه داغ دل تو را هم تازه کردم. نمی دانم چه بگویم چون این درد مرفه بودن واقعا از درون انسان را فاسد می کند و مثل موریانه او را پوک و توخالی می کند. همیشه وقتی ما با خودمان فکر می کنیم که من چه داشتم و حالا چه دارم کمتر به داشته های عاطفی خود می اندیشیم و هر زمانی هم که می گوییم من چه بودم و حالا چه شدم تنها تاکیدمان بر نظر مردم بر خودمان است که مثلا قبلا آرش بودم حالا شدم آقای آرش خان مدیر عامل و صاحب سرمایه کلان. شاید نکته در این جا است که ما قلب و اشک خود را به گوهری دهر فروختیم و به جای آن سیم و زر خریدیم.

    پاسخحذف
  11. به ناشناس:
    حالا خدا را چه دیدی شاید سنگی از آسمان فرود آمد و به سرشان خورد و به جای زری به من متوسل شدند!

    پاسخحذف
  12. همینه دیگه! اگه از این قرتی بازی ها بلد بودی و حتی برای گفتن چند کلمه محبت آمیز اینقدر خساست به خرج نمی دادی الان مونسی بهتر از یک گربه کچل خیکی داشتی!

    پاسخحذف
  13. به ناشناس:
    البته من در نوشته هایم زیاد قرطی بازی نمی کنم اگرنه از نظر زبانی مشکلی با بیان احساسات عدیده ندارم. اتفاقا آنقدر قربان و صدقه ببو می روم که حال همخانه ام به هم می خورد! مثلا می گویم الهی که من به قربان آن هیکل ورزشکاریت بشوم! الهی که من به فدای آن کله گرد و شکم قلمنبه ات بشوم. او هم خر کیف می شود و روی زمین می خوابد و ناز می کند!

    پاسخحذف
  14. آرش جان کلی نوشته بودم پرید:(( دوباره خلاصه اش رو می گم:
    1) از نوشته تان خوشمان آمد فکر کنم از این جهت که بعضی کلمات بی ادبی را بکار برده ای و با مزه اش کرده بود.. و اوجش اونجا بود که گفتین شغل مهندسی را رها کنم و رسما...
    2) از کامنت آقا معلم بی چاک و دهن دلمان گرفت. دست خودمون نبود:(((( آقا چرا به خودت این حرفها رو زدی؟ به ما می گفتی به خدا اینقدر سوزناک نبود
    3) از خاطرات دانشگاه چیزی ندارین در چنته؟ من به تازگی یه کتاب پیدا کردم به اسم " خاطرات من" که یه خانمی در تورنتو چاپ کرده و خاطرات واقعی خانمی از هم دانشگاهی های ماست. کمی هم طنز چاشنی اش کرده و بد نیست.. من برای هر نشونه ای کلی ذوق کردم..

    پاسخحذف
  15. http://www.pakalertpress.com/2010/07/28/israel-did-911-all-the-proof-in-the-world/

    پژوهشکده آمریکائی Press Pakalert در جدیدترین گزارش خود تحت عنوان "اسراییل اجرا کننده حوادث تروریستی 11 سپتامبر"، فاش کرد: سازمان اطلاعات و امنیت رژیم صهیونیستی ـ موساد ـ طراح و اجرا کننده عملیات 11 سپتامبر بوده است.

    مرکز پژوهشی Press Pakalert همواره پرونده های جنجالی در سراسر جهان را پیگیری و در مورد آن گزارش هایی منتشر کرده است. این مرکز در مورد پرونده حادثه 11 سپتامبر نیز به اخبار و اطلاعاتی که مربوط به 25 سال پیش است تکیه کرده و به چنین نتیجه ای دست یافته است.

    Press Pakalert در گزارش خود نوشت: بر اساس اخبار و اطلاعاتی که ما در اختیار داریم یک صهیونیست افراطی به نام "ایسر هارئیل" که عضو ارشد استخبارات صهیونیستی به شمار می رفت، طراح اصلی حوادث 11 سپتامبر بوده است. وی از سال 1952 تا 1963 میلادی مدیریت دو سازمان امنیت صهیونیستی "شین بت" و "موساد" را بر عهده داشته است.

    این گزارش در ادامه افزود: "ایسر هارئیل" طرح خود را 22 سال پیش برای "مایکل ایوانز" که یک مسیحی آمریکایی طرفدار اسرائیل بوده، توضیح داده و هدف از اجرای عملیات 11 سپتامبر را بیان کرده بود.

    بر اساس گزارش Press Pakalert، "مایکل ایوانز" در 23 سپتامبر 1979 میلادی به سرزمین های اشغالی سفر کرد و با "ایسر هارئیل" دیدار و گفت و گویی داشت. در آن دیدار که "ایوانز" به صرف شام مهمان "هارئیل" بود، این افسر صهیونیست طرح خود را برای دوست آمریکائی اش بیان کرد. در آن ضیافت شام، "روفن هشت" مشاور ارشد نخست وزیر وقت صهیونیستی "مناحیم بیگن" نیز حضور داشت.

    پاسخحذف
  16. افغانها به «اسباب کشی» میگن «جاکشی»!
    به هرحال به این عملیات پولسازی که شرحش دادی هم میگن «ازدواج سفید» و این اصطلاح هم گویا از فرانسه باب شد که مهاجران آفریقایی رو با ازدواج سوری (mariage blanc) به فرانسه میرسوندن. البته شرح دقیقتر این واژه اینجاست:

    http://en.wikipedia.org/wiki/Mariage_blanc

    اظهار فضل شد... ببخشید.

    پاسخحذف
  17. آرش جان الان از عباس دماغو خبر داری؟

    پاسخحذف
  18. تو که می خوای ازدواج صوری کنی می تونی با یک پسر پولدار ترجیحا خوشگل هم ازدواج کنی. شاید هم در آینده این ازدواج صوری به یک ازدواج واقعی تبدیل شد. کسی چه می داند!

    پاسخحذف
  19. شماره حساب بده تا یک میلیون دلار بریزم به حسابت جیگر! ضمنا لازم هم نیست بخاطر کلاه گذاشتن سر دولت آمریکا وجدان درد بگیری چون من سیتیزن آمریکا هستم. فقط می خوام صوری باهات مزدوج بشم!

    پاسخحذف
  20. ar:
    و علیکم دوست عزیز.
    این حرف که گفتی فقط مختص تو نیست و یک قانون کلی اجتماعی است. وقتی انسانی تحت فشار باشد کارایی آن از انسانی که فشار کمتری بر اوست بیشتر است. مثال های آن هم بسیار زیاد است مثلا در زمان جنگ جهانی دوم سیلی از دانشمندان فیزیک و شیمی در آلمان و سایر کشورها ظهور کردند. و یا فرض کن زمانی که امریکا تازه تشکیل شده بود در طی زمان کوتاهی پیشرفت شگرفی کرد و وضعیت امروزش هم وامدار آن روزهاست. ویا حتی ایران باستان درخشنده ترین زمان خود را در زمان هخامنشییان داشتند ولی به محض اینکه به بزرگی رسیدند روزگار زوال آنها شروع شد. تمام آنهایی که زندگی دانشجویی (غیر آن هایی که میلیاردر اند) داشتند و حالا بعد از سالها به آن دوره نگاه می کنند در شگفت می مانند که چگونه می توانستند آن همه کار را در یک زمان انجام دهند. مطمئنا یک دانشجو همیشه می خواهد از زنگی نکبت بار و بی پولی رهایی یابد ولی به محض اینکه از تحصیل فارغ شد در صورتی که یک کار بی دردسر و با حقوق خوب پیدا کرد دیگر زندگی او به سراشیبی سقوط می افتد دچار روزمرگی شده روالی شروع می شود که با مرگ تمام می شود.
    این قاعده همانگونه که گفتم هم برای اشخاص درست است هم برای جوامع.
    امیدوارم تونسته باشم منظورم را برسانم.

    پاسخحذف
  21. به مریم یادگاری:
    از خاطرات دانشگاه هم دارم ولی من اصولا از دانشگاهمان اصلا خوشم نمی آمد و در آن دوران دانشگاه آزاد را هویج فرنگی هم حساب نمی کردند. من هم چون با وجود داشتن رتبه خوب در کنکور از گزینش و تحقیقات محلی دانشگاه دولتی به خاطر مسائل مذهبی رد شده بودم اصلا دل و دماغی برایم نمانده بود.

    پاسخحذف
  22. به ناشناس بعد از مریم:
    همان طوری که پرسپک آلرت خیلی زحمت کشید و حمله کنندگان به یازدهم سپتامبر را کشف کرده است شما هم کار بزرگی کرده اید که پرسپک آلرت را از میان هزاران رسانه مختلف کشف کردید.به هرحال گرچه بی ربط است ولی ممنون از اطلاع رسانی و استفاده از گزینه گفتگو به جای استفاده از چماق.

    پاسخحذف
  23. به ناشناس پس از پرسپک آلرت:
    بله عزیزمن. ظاهرا من آخرین نفری هستم که از این روش با خبر شده است! حالا من که ازدواج صورتی کردم و به نتیجه ای نرسید بلکه ازدواج سفید حاصلی در بر داشته باشد!

    پاسخحذف
  24. به ناشناس بعدی:
    عباس دماغو یک مدتی هنرپیشه سریال تلویزیونی شد ولی الآن مدتی است که بازی نمی کند و من هم از او خبری ندارم. در مجموع شاید بیش از بیست و پنج سال است که او را از نزدیک ندیده ام.

    پاسخحذف
  25. به ناشناس بعدی:
    در امریکا ازدواج همجنس را به رسمیت نمی شناسند برای همین اداره مهاجرت هم اقدامی را برای صدور ویزا برای همجنس گراهای زن و یا مرد نمی پذیرد.
    در ایران همجنس گرا خطاب کردن یک نفر بهانه ای است برای اجرای حکم سنگسار که مربوط به انسان های وحشی و بدون تمدن است. آیا شما هم چنین هدفی دارید؟

    پاسخحذف
  26. به ناشناس بعدی:
    پس برای چه می خواهی یک میلیون دلار بدهی تا با من ازدواج صوری کنی؟ من بیشتر از آن مبلغی که گفتم قبول نمی کنم و شما هم اورکوالیفاید هستید!

    پاسخحذف
  27. آرش جان سلام. طرحی که برای ازدواج و کسب درآمد نوشتی واقعی بود؟!

    پاسخحذف
  28. به ای آر:
    مطلب جالبی را نوشتی دوست عزیزم. هر چه که هست اصلا برای من خوش آیند نیست.

    پاسخحذف
  29. به مریم:
    فعلا شوخی و جدی من در آمیخته شده است و خودم هم نمی دانم که چه چیزی شوخی است و چه چیزی جدی!

    پاسخحذف
  30. http://www.bbc.co.uk/persian/world/2010/08/100804_u02_california_samesex_marriage.shtml

    یک قاضی در ایالت کالیفرنیا در آمریکا، ممنوعیت ازدواج افراد همجنس را لغو کرده است.

    به گفته قاضی وان واکر، منع افراد همجنس از ازدواج با یکدیگر ناقض حقوق قانونی همجنسگرایان و تبعیض آمیز است.

    منع ازدواج افراد همجنس در کالیفرنیا در پی برگزاری یک همه پرسی در سال ۲۰۰۸ به تصویب رسیده بود.

    بر اساس نتیجه همه پرسی، در قانون اساسی ایالت کالیفرنیا تغییراتی ایجاد شد و تعریف ازدواج رسمی در این ایالت به پیوند بین مرد و زن محدود شد.

    پنجاه و دو درصد از رای دهندگان به این ممنوعیت رای داده بودند و ۴۸ درصد با آن مخالف بودند.

    در پی تصویب این ممنوعیت، دو زوج همجنسگرا در کالیفرنیا به دادگاه شکایت کردند و آن را ناقض قانون اساسی آمریکا و حقوق برابر خود با سایر شهروندان دانستند.

    این دو زوج گفتند در حالی که دیگر افراد مجاز به انتخاب زوج خود هستند، ممنوعیت اعمال شده در کالیفرنیا این حق را به همجنسگرایان نمی دهد و تبعیض آمیز است.

    طرفداران این ممنوعیت پیش تر اعلام کرده بودند در صورت لغو آن به وسیله دادگاه، به دیوان عالی آمریکا شکایت خواهند کرد.

    به گفته این افراد، ممنوعیت وضع شده بر ازدواج همجنسگرایان بیانگر خواسته اکثریت رای دهندگان در کالیفرنیاست.

    قاضی واکر در حکم خود ممنوعیت ازدواج افراد همجنسگرا در کالیفرنیا را فاقد استدلال منطقی دانست و از آن به عنوان یک اقدام تبعیض آمیز نام برد.

    آرنولد شوارتزنگر، فرماندار کالیفرنیا از حکم دادگاه استقبال کرده است.

    به گفته آقای شوارتزنگر، حکم دادگاه تضمین کننده حمایت های قانونی از صدها هزار شهروند همجنسگرا در کالیفرنیاست.

    در حال حاضر ازدواج افراد همجنس در پنج ایالت آمریکا و شهر واشنگتن دی سی رسمیت دارد و بعضی از ایالت های دیگر آن را غیرقانونی اعلام کرده اند.

    پاسخحذف
  31. آرش جان مشکل از تو نیست به برکت انقلاب اسلامی دیگه گرسنه ای باقی نمانده که تو بخوای سیرش کنی
    عطا :)

    پاسخحذف
  32. http://www.bollyn.com/9-11-archive-2009

    يك محقق آمريكايي با ارائه شواهدي، بر دست داشتن رژيم صهيونيستي در حوادث 11 سپتامبر سال 2001 تاكيد كرد.

    "كريستوفر بولين " محقق و روزنامه نگار آمريكايي در مقاله‌اي با عنوان " آزمايشگاه سوپر ترميت اسرائيل " شواهدي ارائه كرده كه از دخالت سازمان يافته رژيم صهيونيستي در حادثه 11 سپتامبر حكايت مي كند.

    بولين با بيان اينكه در كتاب در دست تاليفش به نام "حل 11 سپتامبر: فريبي كه جهان را تغيير داد " به اين موضوع پرداخته كه گروهي كوچك از تندروهاي صهيونيستي بلند پايه حملات 11 سپتامبر را انجام دادند، مي نويسد: در مركز اين گروه "شيمون پرز "، تروريست ارشد اسرائيلي كه اكنون رئيس اسرائيل است، قرار دارد. همچنين رهبران ديگر اسرائيلي مانند ايهود اولمرت، نخست وزير سابق، و بنيامين نتانياهو، نخست وزير كنوني اسرائيل در اين گروه هستند. اين گروه همچنين شامل ايهود باراك، وزير جنگ، و اعضاي ديگر تشكيلات اطلاعات نظامي اسرائيل مي شود.

    در ضمن، افسران سابق موساد، به ويژه افرادي چون آرنون ميلكان، كه با شيمون پرز در ساختن زرادخانه سلاح هاي هسته اي اسرائيل دست داشته اند، در اين گروه عضويت دارند.

    به اعتقاد وي جنايت 11 سپتامبر كماكان در مركز صحنه سياسي قرار دارد: به همين دليل است كه باراك اوباماي تحت كنترل صهيونيست ها رئيس جمهور آمريكا و شيمون پرز 86 ساله رئيس جمهور هستند. به منظور حفاظت از جنايتكاران حقيقي دروغ بايد پوشانده شود.

    شيمون پرز، پدر زرادخانه هسته اي اسرائيل، و جنايتكاران صهيونيستي كه در ساختن سلاح هاي اتمي در صحراي نقب به او كمك كردند مركز اين تروريسم و فريب در 11 سپتامبر هستند. دوستان پرز و عوامل موساد همچون آرنون ميلكان، رافي ايتان، زوي مالكين، و آوراهام بن دور نقش هايي حياتي در 11 سپتامبر و ساختن بمب هاي اتمي اسرائيل ايفا كردند. اين صرفا يك تصادف نيست.

    نويسنده با بيان اينكه اين جنايتكاران صهيونيست بيرحمند اما احمق نيستند، دو سوال مطرح مي كند كه آنها چرا اين كار را كرده و چطور مي خواهند از زير اتهام آن فرار كنند. به اعتقاد وي دليل اصلي حوادث 11 سپتامبر تغيير تعادل نظامي خاورميانه و آوردن هميشگي آمريكا و ناتو به منطقه براي آغاز جنگ عليه دشمنان اسرائيل بود. وي در پاسخ به سوالي تصريح مي كند:

    هنگاميكه آريل شارون، نخست وزير وقت، به شيمون پرز گفت كه "ما آمريكا را كنترل مي كنيم "، تفكر اسرائيل را بيان كرد. اگر اسرائيل نمي دانست كه همه جنبه هاي پوشش اين عمليات تحت كنترل آنهاست، دست به ارتكاب چنين جنايتي نمي زد. همانطور كه كتاب من توضيح مي دهد، صهيونيست ها همه جنبه هاي اصلي داستان پوششي 11 سپتامبررا كنترل مي كردند. مايكل چرتوف، يك اسرائيلي و فرزند يك مامور موساد، تحقيقات! را كنترل مي كرد و بر نابودي شواهد مهم نظارت مي نمود. يك حامي فداكار اسرائيل به نام آلوين هلرشتاين همه دادرسي هاي مربوط به قربانيان 11 سپتامبررا كنترل مي كرد. و بالاخره، عوامل صهيونيست كاخ سفيد و كنگره آمريكا را كنترل مي كنند. اسرائيلي ها تصور مي كردند همه بخش هاي اساسي را پوشانده اند. آنها با انجام ترورهاي مشابه بسيار در اسرائيل فكر مي كردند مي توانند از مجازات كار بزرگي كه در 11 سپتامبر در نيويورك انجام داده اند فرار كنند. آنها مي دانستند كه بيشتر آمريكايي ها هرگز شك نمي كنند اسرائيل در پشت چنين جنايت وحشتناكي باشد.

    وي درباره مدركي كه توسط موشكافي تعدادي از آمريكايي ها در ميان آثار به جا مانده از اين حادثه بدست آمده اينگونه توضيح مي دهد: صهيونيست‌ها يقينا انتظار نداشتند كه يك تحليل علمي دقيق و مستقل از غبار محل حادثه فاش كند كه شكلي نانو كامپوزيت از سوپر ترميت براي پودر كردن مركز تجارت جهاني به كار رفته است. ما مي دانيم كه اوسامه بن لادن سوپر ترميت نداشت، پس چه كسي ده ها تن از اين مواد منفجره نانو تك را در برج هاي دوقلو قرار داده بود؟ اين سوال مهمي است كه مجرمان واقعي 11 سپتامبر را فاش خواهد كرد. كشف سوپر ترميت در غبار برج هاي فرو ريخته كلک 11 سپتامبر را برملا مي كند. هر كسي كه اين مواد منفجره پيشرفته نانو تك را ساخته بود، به پيشرفته ترين فناوري نانو در جهان دسترسي داشته است. مسلما آنها دسته اي از تروريست هاي مسلمان نبودند.

    كريستوفر بولين در پايان با تاكيد بر اينكه آزمايشگاه اتمي سرّي و فوق العاده امن اسرائيل جايي است كه سوپر ترميت پرقدرت 11 سپتامبر طراحي شده بود، وعده مي دهد كه در مقاله اي ديگر نام دانشمندان اصلي درگير در ساخت نانو كامپوزيت بكار رفته در مركز تجارت جهاني در 11 سپتامبر را منتشر كند.

    پاسخحذف
  33. http://www.alterinfo.net/Vous-croyez-toujours-a-la-version-officielle-du-11-septembre_a29230.html

    پايگاه خبري تحليلي "آلتر اينفو" طي گزارشي ارتباط خانوادگي عامل هدايت كننده پرواز حادثه 11 سپتامبر با خاندان جاسوسي "الجراح" وابسته به موساد را فاش كرد.

    این پايگاه خبري تحليلي طي گزارشي اعلام كرد: آنچه در اين مطلب ميخوانيد مطمئنا نگرش و ديدگاه شما را براي هميشه تغيير خواهد داد. اين اطلاعاتي 100 درصد واقعي و معتبر است و متعلق به هيچ روزنامه ضد آمريكايي يا ضد صهيونيستي نيست بلكه بالعكس متعلق به نخستين روزنامه صهيونيستي انگليسي زبان، "جروزالم پست" است كه در زير به آن مي پردازيم:

    خلبان پرواز شماره 93 كه در روز 11 سپتامبر 2001 در ايالت "پنسيلوانيا" به دو برج تجارت جهاني اصابت كرد، توسط يك لبناني الاصل به نام "زياد الجراح" هدايت و سازماندهي شده است.

    زياد الجراح فردي است كه به عياشي معروف است و از چهره و تصوير بنيادگرايي كه دولت آمريكا به وي بخشيده است فرسنگها فاصله دارد اما اين همه ماجرا نيست.

    با نگاهي اجمالي به خاندان الجراح به افراد ديگري از جمله "علي الجراح" و "يوسف الجراح" كه پسرعموهاي وي هستند برميخوريم كه همين مسئله نقطه عطفي است كه اهميت بسياري دارد.

    يوسف و علي الجراح دو تن از عوامل سازمان جاسوسي اسرائيل "موساد" بودند كه در اكتبر سال گذشته توسط پليس لبنان دستگير شدند.

    بنابر اعلام سرويس امنيتي لبنان، خاندان الجراح يك شبكه جاسوسي اسرائيلي با سابقه حدود 20 سال جاسوسي است و وجود اين وابستگي فاميلي ميان عوامل موساد و هدايت كننده حادثه 11 سپتامبر رازهاي بسياري را درباره اين حادثه برملا خواهد كرد.

    پاسخحذف
  34. ( بنا بر نظر اف ‌بی‌آی زیاد جراح سرگروه ربایندگان هواپیمای یونایتد ایرلاینز پرواز ۹۳ (بوئینگ ۷۵۷) بود که در واقعه ۱۱ سپتامبر به مقصد خود یعنی ساختمان کاپیتول یا کاخ سفید نرسید.

    به دلیل درگیری در حین کنترل هواپیما جراح موفق به این اقدام نشد و مجبور به نابود کردن آن با سقوط در شانکسویل، ایالت پنسیلوانیا شد. پس از سقوط هر ۳۷ مسافر همراه با ۷ خدمه کشته شدند. )

    پاسخحذف
  35. http://www.corriere.it/politica/07_novembre_30/osama_berlusconi_cossiga_27f4ccee-9f55-11dc-8807-0003ba99c53b.shtml

    رئیس جمهور سابق ایتالیا سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) را عامل اجرای حملات یازده سپتامبر در آمریکا معرفی کرد.

    فرانچیسکو کوسیگا که با روزنامه ایتالیایی کوریری دی لاسییرا گفتگو می کرد تصریح کرد: حملات یازده سپتامبر به اراده موساد صورت گرفت و این مسئله نزد سازمان های اطلاعاتی جهان آشکار و معروف است.

    وی افزود: همه سازمان های اطلاعاتی در آمریکا و اروپا به خوبی می دانند که این حملات فاجعه بار تروریستی از سوی سازمان جاسوسی موساد مدیریت و برنامه ریزی شد و با همکاری دوستان رژیم اسرائیل در آمریکا با هدف متهم کردن کشورهای عربی و به منظورتحریک گروههای غربی جهت مشارکت در جنگ علیه افغانستان و عراق صورت گرفت .

    پاسخحذف
  36. البته سال 1979 مي‌شه 32 سال قبل نه 22 سال، يعني طرف از 1979 تا 2001 به مدت 22 سال نقشه مي‌كشيده تا با استفاده از گروه القاعده كه اصلا چند سال بعد تشكيل شد و گروه طالبان كه اون تازه چند سال بعد از القاعده تشكيل شد، در كشور افغانستان كه در سال 1979 تازه توسط روسها اشغال شده بود و ايشان با علم غيب مي‌دانست كه روسها ده يازده سال بعد از افغانستان مي‌روند، نقشه‌اي طراحي شود كه 22 سال بعد برجهاي دوقلوي نيويورك را ويران كند.

    پاسخحذف
  37. http://noliesradio.org/archives/14342

    در ماه مارس 2010 دكتر "آلن سابروسكي " (Alan Sabrosky) رئيس سابق مطالعات استراتژيك در دانشكده جنگ آمريكا در مصاحبه‌اي راديويي گفته است: "صد در صد مشخص است كه يازده سپتامبر يك عمليات موساد بوده است. دكتر سابروسكي هم‌چنين اعلام كرده است نظاميان عاليرتبه آمريكا مي‌دانند كه اسرائيل عامل آن بوده است. "

    پاسخحذف
  38. آرش چرا واسه کالج یا دانشگاه اقدامی نمیکنی؟ اینطوری هم هدف پیدا میکنی هم حسابی درگیر میشی.

    پاسخحذف
  39. سلام :)
    پیشنهاد می‌کنم برای اینکه آن آرمان‌ها دوباره زنده بشه بیا و کار خیر ژان‌وال‌ژان‌واری انجام بده که حسابی زندگی معنای خودش رو پیدا کنه.
    آخه مامان بابای من، کل زندگی‌شون با هزار جور قرض و قوله سیصد-چارصد هزار دلار بیشتر نمی‌شه که! ;)

    پاسخحذف
  40. "به ناشناس بعد از مریم:
    همان طوری که پرسپک آلرت خیلی زحمت کشید و حمله کنندگان به یازدهم سپتامبر را کشف کرده است شما هم کار بزرگی کرده اید که پرسپک آلرت را از میان هزاران رسانه مختلف کشف کردید.به هرحال گرچه بی ربط است ولی ممنون از اطلاع رسانی و استفاده از گزینه گفتگو به جای استفاده از چماق."

    جواب بی اندازه هوشمندانه‌ای بود. کیف کردم از خوندنش. آفرین!

    یک ناشناس که البته با ناشناس اسپم کننده ۱۱ سپتامبر فرق دارد.

    پاسخحذف
  41. سلام آرش جیگر گل گلابی - من نمیدونم تو چه ویژگی داری که همه دوستت دارن واقعا یک نابغه ای .

    همه آدما زن میگیرن بدبخت میشن بعد تو میخوای زن بگیری میلیاردر بشی ... واقعا که به خاطر همینه بهت میگن نابغه !!!!!

    پاسخحذف
  42. آخه عزیز من اونی که اون همه پول داشته باشه که دیگه برای آمریکا اومدن به کسی نیاز نداره. درهای همه دنیا به روی پولدارها بازه.

    اما نکته جالب این پستت اینجا بود که همخونه ات میخواد برات زن بگیره. چون هر موقع کسی تصمیم میگیره برات زن بگیره یعنی اینکه گلوی خودش پیشت گیر کرده و داره سبک سنگینت میکنه. در حقیقت داره زن گرفتن رو تو ناخودآگاهت تزریق میکنه!

    هرچند به نظر نمیرسه از تو بخاری بلند بشه ولی چه دیدی؟! از قدیم گفتن عشق پیری ...

    پاسخحذف
  43. http://tvnewslies.org/tvnl/index.php/911-facts/48/20581-you-only-believe-the-official-911-story-because-you-dont-know-the-official-911-story-.html

    بیش از یک دهه از بمب خبری 11 سپتامبر 2001 میلادی گذشته است؛‌ فروپاشی برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی، ‌در منهتن نیویورک که ایالات متحده‌ی آمریکا را به طور کلی متحول کرد. اما آن‌چه ماه‌ها و حتی سال‌هاست خبرگزاری‌ها و اذهان عمومی را به خود مشغول داشته است؛ چگونگی فروپاشی برج‌های دوقلو و حملات 11 سپتامبر نیست بلکه حوادث و رویدادهایی است که با فاصله‌ی اندکی از این واقعه رخ داد. گویی دست‌هایی پنهان در صدد است تا مردم را از موشکافی دقیق‌تر آن چه "حملات 11 سپتامبر" می‌خوانند، ‌باز دارد و می‌کوشد تا همه یک روایت از "افسانه‌ی فروپاشی برج‌های دوقلو" ‌را به ذهن بسپارند.
    هنوز هم هر کسی که عزمش را برای بررسی این واقعه جزم می‌کند، با بن‌بستی مواجه می‌شود؛ هیچ پاسخی برای انبوهی از سؤالاتی که بیش از پیش بر ابهام‌های این واقعه می‌افزاید، در دسترس نیست. اطلاعات به طرز عجیبی محو می‌شوند و سرانجام همان معدود پژوهشگرانی که بر سردرگمی‌شان افزوده شده است، ‌با دستان خالی در نقطه‌ی آغازین حرکت خود در جا می‌زنند.
    این نوشتار برآن نیست که مانند متن‌های موجود در زمینه‌ی 11 سپتامبر،‌عده‌ای را مسؤول این واقعه جلوه دهد و گروهی را محکوم یا تبرئه نماید؛‌ بلکه تنها نگاهش به متداول‌ترین سؤالاتی است که به دور از جنجال‌های رسانه‌ای در ذهن هر شنونده و ببینده‌ی بی‌طرفی شکل می‌گیرد! سؤالات زیر، ‌مجموعه‌ای از اصلی‌ترین سؤالات شایعی است که "جس ریچارد" Jesse Richard ، سردبیر پایگاه دروغ‌های اخبار رسانه‌‌ها (TvNewsLIES)،‌در مقاله‌ای برای تشکیک گزارش‌های موجود در خصوص این واقعه نوشته است.

    1- چرا خبرگزاری‏ها، حدود یک ساعت و نیم قبل از فروپاشی برج‌های دوقلو، وقوع آن را خبر دادند؟ یعنی زمانی که حتی هواپیما هنوز با برج‏ها برخورد نکرده بود و تنها چند طبقه از این ساختمان در آتش می‌سوخت و هیچ چیز بیان‌گر خطر جدی نبود؟

    2-چرا هنوز بسیاری قصه‏ی 19 هواپیما ربا را باور دارند در حالی که بسیاری از متهمین، چندی بعد زنده رویت شدند؟ و چرا هنوز این داستان مورد پذیرش عامه‌ی مردم است در حالی که "اف.بی.آی" اظهار داشت که از هویت و حتی وجود هواپیما رباها اطمینان ندارد!

    3-چرا برج‏های دو قلو، به دور از توجه رسانه‏ها، بازسازی و بازگشایی شدند؟ آیا این بازسازی، نمی‏توانست به عنوان دست‌آورد مهمی در ثبات و اقتدار آمریکا مورد تبلیغ قرار گیرد؟

    4-چرا قوانین یگان پدافند هوایی آمریکای شمالی درست چند هفته قبل از 11 سپتامبر تغییر کرد؟ و برای اولین بار در تاریخ آمریکا، مسئولیت/ اختیار شلیک به هواپیماهای ربوده شده از این یگان سلب شد و به دونالد رامسفلد، تفویض شد؟ جالب‏تر آن که بعد از حادثه‌ی 11 سپتامبر این اختیار به یگان پدافند هوایی آمریکای شمالی بازگشت!

    5- گفته می‌شود که هواپیما ربوده شده بود؛ سؤال این است که چرا هواپیما ربایان که قصد حمله به نیویورک و واشنگتن را داشته‏اند، از فلوریدا مسیر خود را آغاز کردند و از واشنگتن و نیویورک گذشته و به "ماین" رفتند و بعد عملیات خود را بعد از تعویض هواپیما و در پرواز "ماین" به "بستون" انجام دادند؟ چرا از فرودگاه‌های دیگری که در مسیر مورد نظرشان واقع شده بود، مانند: "نیوآرک"، "لاگاردیا" یا "جی‌اف‌کی" یا حتی برخی از فرودگاه‏های محلی کوچک‏تر که مسیر و زمان را کاهش می‏داد و دور از دسترس سیستم دفاعی هوایی بود، استفاده نکردند؟

    6-چه کسی اختیار فروش سهام خطوط هواپیمایی را درست قبل از وقوع انفجار برج‏های دوقلو بنیان نهاد؟ گویی کسی می‏دانست که ارزش سهام برخی از خطوط هواپیمایی به شدت افت خواهد کرد.

    (ادامه در کامنت بعدی )

    پاسخحذف
  44. ( ادامه از کامنت قبلی )

    7-چرا تیم محافظت از بوش، وقتی معلوم شد که به ایالات متحده حمله شده است، او را به مکان امن منتقل نکردند؟ اگر به آمریکا حمله شده بود و این افراد از ابعاد حمله اطلاعی نداشتند و چون مکان حضور رییس جمهور نیز بر همگان معلوم بود، چرا نگران نشدند که ممکن است به فلوریدا نیز حمله شود؟ چرا به گونه‏ای عمل کردند که گویی خطری آن‌ها را تهدید نمی‏کند؟ چرا حمله به ملت آمریکا، موجب نشد تا بوش به سرعت اقدامی انجام دهد؟ تنها کسانی که خوش‌بین محض هستند می‌گویند که او نمی‏خواسته در دل کودکانش رعب و وحشت ایجاد کند چرا که می‏توانست به دروغ به بچه‏هایش بگوید مادرشان با او کار فوری دارد و باید برود. کشور ناگهان مورد حمله قرار می‏گیرد اما بوش و محافظانش بیش از 20دقیقه برای حرکت کردن تعلل می‏کنند که جای سؤال و شبهه دارد.

    8- چرا "اف.بی.آی" هیچ‌گاه بن‌لادن را به خاطر حملات 11 سپتامبر تحت تعقیب قرار نداد؟ پاسخ این سؤال روشن است! چرا که خود مأموران "اف.بی.آی" اظهار داشتند گواهی از ارتباط بن‌لادن و این حادثه در دست نیست!

    9-چرا تا ماه‏ها بعد از وقوع حادثه، فلزهای گداخته و مذاب در زیر آوارهای باقی مانده‏ی برج‌های دوقلو وجود داشت؟ سوخت جت نمی‏تواند فلز را آب کند و هیچ ماده‌ی اشتعال‏زایی نمی‏تواند این حجم عظیم از فلز را آب کرده و یا آن‌قدر گرما تولید کند که برای یک ماه فلز را گداخته نگاه دارد!

    10-چگونه شد که پاسپورت یکی از به اصطلاح هواپیما ربایان از این انفجار مهیب در امان ماند و کف خیابان‏ها افتاد؟

    11-چرا تصاویری که توسط بیش از 80 دوربین گرفته و توسط پنتاگون ضبط شد، هیچ‌گاه انتشار نیافت؟

    12-چرا هواپیمایی که گفته شد در "شانکس ویل" منفجر شده است به گونه‌ای نابود گردید که هیچ چیز از آن باقی نماند؟ نه اجساد مسافران، نه چمدان‏های سرنشیان و نه حتی فلزی از بدنه‌ی هواپیما؟ این اتفاق در تاریخچه‌ی صنعت هواپیمایی سابقه نداشته است که هواپیمای دچار سانحه، به کل تبخیر شود! جالب‌تر آن‌که گفته می‌شود علی‌رغم این که حتی لاشه‏ای از هواپیما نیست اما یادداشت یکی از هواپیما ربایان کشف شده است!

    این سؤالات به همراه خیل عظیمی از سؤالات دیگر مدت‌هاست در ذهن کارشناسان و حتی مردم کشورهای غربی مطرح است؛ سؤالاتی که با گذشت زمان بر شمارشان افزوده می‌شود و برای همیشه بی‌پاسخ باقی می‌ماند شاید هم روزی برسد که اسنادی "فوق سری" پرده از حقیقت این ماجرا بردارد.

    پاسخحذف
  45. عاطفه جان واقعا به این حرف هایی که میزنی اعتقاد داری
    آرش جان واقعا اعتقاد داری که الان لجنی و قبلا که بی پول تر بودی انسان تر بودی
    ar جان با توجه به استدلال تو من الان باید بزرگترین جهش زندگیم رو داشته باشم، خدا کنه که اینجوری باشه
    _____________________
    آرش جان من الان ته بدبختم
    فقط تنها دلخوشیم خوندن وبلاگ توئه، وقتی که میبینم این چیزها رویا نیست و یه نفر میتونه اینقدر خوشحال و راحت باشه
    وقتی که از ماشین BMW و Audi که خریدی تعریف میکنی و یا زمانی که عکس خونت رو میزاری چشم هام و میبندم و خودم و جای تو تصور میکنم

    اونوقت تو احساس ناراحتی میکنی

    آرش من الان ته بدبختم
    حتی پول ندارم یه بستنی برای خودم بخرم
    رفتم پالایشگاه شهر ری برای استخدام میگه ما 5 ساله استخدام نمیکنیم
    رفتم شرکت پالایش و پخش بهم میگن ما فقط فرزند کارمندان خودمون یا کسی رو که از طرف کارمندانمون معرفی شده باشه رو استخدام میکنیم (پارتی بازی کاملا قانونی)
    یه آشنا با هزار بدبختی تو عسلویه پیدا کردم بهم میگه الان به خاطر تحریم ها 5 تا فاز به خاطر تحریم ها کارشون خوابیده و الان دارن خود کارمند های قراردادی رو هم اخراج میکنن اونوقت تو میخوای بیای اینجا کار کنی

    حالا ایراد نداره یه خاکی تو سرم میریزم بالاخره یه کاری پیدا میکنم اما الان دارم با تمام وجودم مشکلات مالی رو احساس میکنم

    آرش جان چه ایرادی داره تو جای ما خوش باش
    خوش باش عزیزم خوش باش و دیگه ام از این حرف ها نزن

    علیرضا
    rue

    پاسخحذف
  46. آرش خان سلام
    وقت ندارم تا نظرات دیگر خواننده هات رو بخونم تا حرفم تکراری نباشه لذا:
    یک = طرح انتقال عاشقان به آمریکا مورد قبول قرار گرفت و فقط نامردی نکن و یه حق مشاوره ای، هماهنگی با منشی و یا هر اسم دیگه ای که میدونی واسه ی ما هم در نظر بگیر. حالا که ما نمیتونیم و بقول خودت عیال از توی حلقوممون در آورده؛ لابد شما به فکر ما غربزده های عیالوار باش دیگه... دمت گرم

    دوّم = هرچند عیالواری و بچه و زندگی و درآمد معلمی عددی نیست که بخواد جایی برای اندوختن داشته باشه تا پس از آن فکری برای آتش زدنش داشته باشم ولی بعنوان یک پیشنهاد عرض میکنم که بهتره، ولو به اون کسی که از هر نظر مطمئنی که نیازمنده و دروغ هم نمیگه؛ کمتر کمک کنی چرا که بد عادت میشند. در مقابل به فکر مواردی باش که عام المنفعه باشند ... هزینه ی یک وسیله ی بازی در یک پارک کودک؛ هزینه ی یک دستگاه دیالیز بیماران کلیوی، هزینه ی کامپیوتر و آی تی یک کتابخانه ی عمومی، راه و جاده، بهداشت و درمان و هزاران موردی که بنا به سلیقه و شخصیت درونی ات از آن کار لذت بیشتری می بری؛ بهترین راه صیقل دادن روح است.

    سه = در هفته ی گذشته دوبار تماس گرفتم و موفق نشدم با شما صحبت کنم ... بد نیست ما رو نیز مثل خیلی از غربزده های آمریکایی و کــَنادایی تحویل بگیردا ... بخدا ما هم دوستتون داریم حالا اسممون قشنگ یا صورتمون نشـــُـسـته است که تقصیر خودمون نیست که ... امیدوارم متوجه شوخی هام شده باشید ... موفق و پیروز باشید .... درود و دو صد بدرود

    ارادتمند حمید

    پاسخحذف
  47. تو چرا همه چیز را فوری سیاسیش می کنی! پیشنهاد ازدواج صوری با یک پسر خوشگل پولدار صرفا یک شوخی بود! نگران نباش! تصور نمی کنم پسر های خوشگل پولدار هم خیلی برای ازدواج صوری یا غیر صوری با تو اصرار داشته باشند!
    راستی! فکر کنم حکم سنگسار برای سکس دگر جنس گرایانه فرد همسر دار با غیر همسرش ( زنای محصنه ) باشه نه همجنسگرائی.

    پاسخحذف
  48. به نقل از ویکیپدیا: " در خصوص لواط، به معنای انجام آمیزش جنسی مقعدی بین دو مرد، در حضور چهار شاهد عادل و یا چهار مرتبه اقرار از سوی کسانی که لواط کرده‌اند در دادگاه، بنا بر فقه امامیه که مبنای قانون مجازات در جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهند حکم اعدام برای هر دو طرف اجرا می‌گردد. "

    خوبی قضیه اینجاست که اگر به طرف تجاوز نکنی که بره شکایت کنه عملا این مجازات اتفاق نمی افته. مگر اینکه طرفین بعد از اینکه از سکس با همدیگر لذت بردند هوس کنند که اعدام بشن! و به قاضی مراجعه کنند و چهار مرتبه اقرار کنند که با هم سکس مقعدی داشتند و یا اینکه مرض داشته باشند و در حضور 4 شاهد " عادل " ( نه هر شاهدی ) این عمل رو انجام بدهند و شهود عادل هم با کمال میل! این عمل رو با دقت نظاره کنند و بر دخول گواهی بدهند و البته همچنان هم عادل باقی بمانند.

    به نظر نمی رسه وقوعش خیلی محتمل باشه!

    پاسخحذف
  49. لواط ( آمیزش جنسی مقعدی دو مرد با هم ):

    http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B7

    پاسخحذف
  50. ظاهرا تعریف عادل هم اینه: و عادل کسی است که با ملکه عدالت کارهائی را که بر او واجب است بجا آورد و کارهائی را که بر او حرام است ترک کند ، و ملکه عدالت عبارتست از حالتی که وادار کند انسان را به اطاعت و ترک معصیت.

    خوبه! من در اطرافیانم کسی رو نمی شناسم که عادل باشه!

    پاسخحذف
  51. سلام آرش
    بعد از دیدن طرحی که ریختی ، اول آرزو کردم کاش دختر بودم
    بعد با خودم گفتم خوب اگر دختر هم بودم، پول ندارم که بدم به آرش
    آرزو کردم یک دختر پولدار میبودم
    بعد به خودم گفتم اگر دختر پولدار بودم که زن آرش نمیشدم ، زن یک آمریکایی میشدم
    خلاصه عشق آمریکا یه طرف ، این طرح تو هم مخ ما رو فلان کرد

    پاسخحذف
  52. به علیرضاعزیز......
    دوست عزیز ناراحت نباش بنده هم به درد شما گرفتارم امثال من و شما هم در این جامعه کم نیست....
    همیشه امیدوار باش انسان به امید زنده هست....
    فعلا که اوضاع کار خیلی خیلی خراب هست اکثر کارخانه ها داره ورشکسته میشه.نزدیک به 30% جوانان ایران بیکار هستند تازه اونهایی هم که کار دارند یا بیمه نمیشند یا حقوق در حد 300-400 $ هست که در مقایسه با تورم هیچ محسوب میشه چون خوشون خط فقر رو حدود 1200$ اعلام کردند....

    راستی یادم رفت السلام علیک یا شیخ کبیر آرش
    چطوری؟میبینم که حسابی خوشی زده زیر دلت و قدر موقعیتی که داری رو نمیدونی!

    موفق باشی پسر....

    پاسخحذف
  53. من یکی از "مریم"های بالا هستم. خیلی نوشته هایت را دوست دارم. هم آموزنده است هم مثل زنگ تفریحه و خستگی آدم رو در میکنه.
    راستی اسم واقعی گربه ات "ببوگلابی" است؟ فکر نمی کنم اینطور باشد.

    پاسخحذف
  54. سلام اقا.من یه سوال داشتم که اگه جوابم رو بدی این شکلی میشم :-) میخواستم بدونم با حقوق سالانه 80تا88هزار دلار چه زندگی تو امریکا داریم؟یعنی مثلا میشه یه تلویزیون 60 اینچ و یه ائودی کیو 5 خرید؟کلا جزئ قشر مرفه بی درد میشیم تو امریکا یا نه؟

    پاسخحذف
  55. من نمی دونم این موضوع 11 سپتامبر چه ربطی به موضوع متن آرش خان داشت!!!آقا آرش اگه لطف کنی کامنت های بی ربط رو حذف کنی ممنون میشم میره رو اعصاب آدم

    پاسخحذف
  56. طرح جالبیه ولی با توجه به وضعیت اسف بار و آینده تاریک اقتصاد آمریکا به عنوان مقروض ترین کشور جهان ، به نظر نمی رسه که به عنوان یک شغل جایگزین گزینه مناسبی باشه. آخه اگر شرایط اقتصادی آمریکا از این هم وخیم تر بشه احتمالا سینه چاک ترین عشاق آمریکا هم عشق آتشینشون خواسته یا ناخواسته فروکش می کنه. آنوقت اگر تو هم به خیل کثیر بیکاران پیوسته باشی دیگه کسی تمایلی به سیتیزنی یک کشور ورشکسته نداره که بخوای از این راه کسب درآمد کنی.

    پاسخحذف
  57. میگم امحمدی نجاد اومده اون طرفا چه خبر؟

    پاسخحذف
  58. من فکر می کنم این قضیه برای همه اتفاق میفته.منم تا حد زیادی اینجوری شدم.اگرچه در مقایسه با ایران الان دلسوزی و اهمیت بیشتری به آدما میدم اما برای کمک دیگه نه.علتش اینه تو ایران از صبح که میای بیرون فقیر و بیچاره می بینی و مرتب هم دولت با جشنهای نیکوکاری بهت عذاب وجدان میده که تو در مقابل بدبختی این آدم مسئولی پس باید بیای کمک کنی.اما اینجا اول اینکه این فقر و بدبختی اینقد پررنگ دیده نمیشه(نمیگم نیست)به ظاهر زننده ایران نیست دوم اینکه تو در عوض مالیاتی که میدی اینو وظیفه دولت میدونی که به مردم نیازمند رسیدگی کنه..و نکته دیگه اینکه معمولا هر چی پول و سطح درامد ادما بالاتر میره انگار باورپذیری اینکه بدبختی وجود داره هم کم میشه و شاید برای همین خیلی از افرادی که به فقرا کمک میکنن انچنان ثروتمند نباشن در حالیکه ثروتمندایی وجود دارن که اصلا به بخشش بخش کوچیکی از دارایی شون به نیازمندان فکر هم نمی کنن(شامل همه نمیشه،هستن ثروتمندای زیادی هم که خیر هستن)

    پاسخحذف
  59. به مهاجر بالا : شما میگی در ازای مالیاتی که میدی دولت وظیفش تو خارج به فقیرا کمک کنه .

    خب اگر همه تو ایران مالیات میدادن همه چیز درست میشد . اشکال از خود مردم ایرانه

    پاسخحذف
  60. http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2008/06/080624_wmj-us-charities.shtml

    مردم آمریکا سال گذشته به رغم افزایش مشکلات اقتصادی به طور بی سابقه ای به سازمان های خیریه کمک کردند.
    به گزارش دانشگاه ایندیانا، میزان کمک های مالی آمریکایی ها به سازمان های خیریه در سال 2007 معادل ۳۰۶ میلیارد دلار بوده است که یک درصد بیشتر از سال قبل از آن بوده است.

    این در حالی است که در این سال میزان کمک های خیریه در آمریکا نخستین بار از مرز ۳۰۰ میلیارد دلار عبور کرد.

    دل مارتین، رئیس بنیاد گیوینگ یو اس ای که این گزارش به سفارش آن تهیه شده است، می گوید به رغم افزایش جزئی کمک های مالی در سال گذشته، نگران کاهش این رقم در سال ۲۰۰۸ است.

    او می گوید: "موسسات خیریه ای که از آنها پرسش کردیم، از وضع اقتصادی و بازار بورس در سال ۲۰۰۸ و تاثیر آن بر کمک های مردمی نگران هستند."

    به گفته خانم مارتین سازمان های خیریه کوچک در برابر کاهش اعانات مردم آسیب پذیر هستند.

    بر اساس گزارش دانشگاه ایندیانا، میزان کمک های مردمی در سال گذشته به خاطر شرایط بد اقتصادی با یک درصد کاهش ۲۲۹ میلیارد دلار بود ولی کمک های بنیادهای خصوصی به سازمان های خیریه افزایش داشت.

    در این حال، سازمان های خیریه دینی بزرگ ترین دریافت کنندگان کمک های خیریه بوده اند. پس از آنها مراکز آموزشی بیشترین میزان کمک های مردمی را دریافت کرده اند.

    از سوی دیگر، هم زمان با ادامه مشکلات اقتصادی میزان تقاضا برای دریافت کمک افزایش یافته است.

    به گزارش کلیسای کاتولیک واشنگتن دی سی، میزان درخواست کمک شهروندان از این کلیسا ۲۸ درصد افزایش یافته است.

    به گفته ادوارد اورژچوسکی، رئیس سازمان های خیریه کاتولیک در واشنگتن، افزایش کمک های خیریه به علت افزایش نیاز شهروندان کافی نیست.

    پاسخحذف
  61. شما حتی از مردم آمریکا و فرهنگ آمریکائی هم شناخت درستی ندارید.

    پاسخحذف
  62. http://www.bbc.co.uk/persian/business/story/2008/07/080711_ba-vatican-dollar.shtml

    تضعیف ارزش دلار از درآمد واتیکان کم کرد.

    با ضعیف شدن دلار و کاهش ارزش واقعی کمک های مالی مسیحیان آمریکایی، حسابهای واتیکان در سال گذشته ضرر نشان داده اند.

    تقریبا یک چهارم 79.8 میلیون دلار کمک دریافتی واتیکان، از ارقام اهدایی در آمریکا به دست امده است، اما از آنجا که دلار نزدیک به 15 درصد ارزش خود را در برابر یورو از دست داده، مدیران کلیسای کاتولیک در سال 2007 متحمل ضرری معادل 14.3 میلیون دلار (9.1 میلیون یورو) شده اند.

    این ضرر با وجود آن است که واتیکان کمکی به همین میزان را فردی که مایل بود ناشناس بماند، ریافت کرد.

    واتیکان در یک بیانیه اعلام کرده است که "تغییر ناگهانی و قابل توجه روال قبلی در نرخ برابری ارز به ویژه در برابر دلار" بر امور دولت واتیکان تاثیر گذاشته است.

    تازه ترین صورت منتشر شده از حساب های واتیکان نشان می دهد که در سال 2007 میزان مخارج آن 245.8 میلیو یورو بوده، در حالیکه درآمد آن از 236.7 میلیون یورو بیشتر نشده است.

    پس از آمریکا، بیشترین میزان کمک های اهدایی از ایتالیا بوده که پیروان کلیسا 8.6 میلیون دلار بطور مستقیم به کیسه کلیسای کاتولیک ریخته اند و مومنان آلمانی هم 4 میلیون دلار کمک کردند.
    در سال گذشته واتیکان از منابع دیگری هم درآمد داشته است، از جمله از بابت بازدید 4.3 میلیون نفر از موزه ها و کلیسا های تحت پوشش آن.

    همچنین مرکز تلویزیون واتیکان که موعظه های پاپ در میدان سن پیتر واتیکان را پخش می کند و از سفرهای خارجی او گزارش می دهد سودی معادل 500 هزار یورو کسب کرده است و انتشارات واتیکان (VPH) هم سال 2007 را با تراز مثبتی به اندازه 1.6 میلیون یورو به پایان برد.

    اما از سوی دیگر رادیو و روزنامه واتیکان در مجموع متحل ضرری به اندازه 14.6 میلیون یورو شده اند.

    واتیکان اولین بار در سال 1981 و تحت رهبری پاپ ژان پل دوم حسابهای خود را منتشر کرد تا به حدس و گمان ها درباره میزان ثروت خود خاتمه دهد.

    کمک های اهدایی به واتیکان:

    آمریکا: 18.7 میلیون دلار
    ایتالیا: 8.6 میلیون دلار
    آلمان: 4 میلیون دلار
    اسپانیا: 2.7 میلیون دلار
    فرانسه: 2.4 میلیون دلار
    ایرلند: 2.2 میلیون دلار
    برزیل: 1.4 میلیون دلار
    کره جنوبی: 1.1 میلیون دلار
    منبع: واتیکان

    پاسخحذف
  63. کمک های مستقیم اهدائی مسیحیان اروپا و آمریکا به واتیکان ، غیر از مجموع کمک های اهدائی آنان به کلیساها و موسسات خیریه دینی کشورهای خودشان است.

    پاسخحذف
  64. ناشناس عزیز شما منظورتون اینه تو ایران اگه همه مالیات می دادن واقعا دولت دودستی بخشی از اون به فقرا تقدیم میکرد؟مگه کم صندوق صدقات و جشن نیکوکاری اونجا برگزار میشه؟یا خیر توی ایران کم داریم؟وقتی کمک کشورای دیگه برای زلزله بم همه دزدیده میشه و تو بازار سیاه به فروش میره دیگه معلومه مشکل از کجاست.در این زمینه مقصر مردم نیستن بلکه مدیریت نادرسته مدیریت که چه عرض کنم دله دزدی دیگه اجازه مدیریت نمیده

    پاسخحذف
  65. اعتراف مي كنم جواب زيركانه اي بود...سقف اتاق خورد تو سرم:)))

    پاسخحذف
  66. خدا رو شكر برجهاي دو قلو در امريكا بود وگرنه وابستگان حكومتي چه جور ميخواستند جنايتها و فسادهاي معتقدين به ايدوئولوژي حكومتي رو توجيه كنند !!

    آينه

    پاسخحذف
  67. آقا آرش در مورد پاراگراف دوم مزاحمتون شدم... من 200 که هیچ 400 هزار دلار به شما میدم، سیتسزن ما رو جور کن...

    پسری 20 ساله از تهران

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.