۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سه‌شنبه

سفر احتمالی سال آینده به ایران


بالاخره ببو یاد گرفت که کجا باید بشاشد تا هم خدا را خوش آید و هم بنده خدا را. در ضمن گمان کنم که عاشق گربه همسایه شده است چون از وقتی که او را دیده است و از پشت توری پنجره برای هم پانتومیم بازی کرده اند حسابی به فکر فرو رفته است و بیشتر وقت خود را در پشت پنجره حیاط می گذراند تا بلکه یارش از آنجا عبور کند. وقتی که سر و کله آن گربه پیدا می شود اگر من خودم را هم بکشم اصلا نگاهم نمی کند و انگار نه انگار که آنجا هستم. حالا باید پرونده اش را مطالعه کنم ببینم که آیا او را نازا کرده اند یا خیر و اگر نازا کرده باشند ولش می کنم تا برود با گربه همسایه عشق و حال کند. ولی اگر نازا نباشد این کار را نمی کنم چون حوصله و فرصت این را ندارم که بچه های ببو را هم بزرگ کنم. مگر اینکه بروم با صاحب گربه همسایه صحبت کنم و ببینم که آیا او را اخته کرده اند یا خیر. خلاصه اینجا برای گربه باید مراسم خواستگاری و بله برون تدارک دید و همین طوری نیست که بر روی یکدیگر بپرند و نعوذ بالله کارهای بد بد بکنند. البته حالا باید یک مدتی رفت و آمد بکنند و از پشت همان توری با یکدیگر ارتباط برقرار کنند تا بفهمم که آیا با هم تفاهم دارند یا نه. از شاشیدن و عاشق شدن ببو که بگذریم رئیس من دوباره دارد می رود و من باز هم بدون رئیس می شوم. دقیقا نمی دانم که جوابش کرده اند و یا خودش دارد می رود ولی آن طور که می گوید یک کار بهتری پیدا کرده است. خدا آخر و عاقبت همه ما را به خیر کند. من که اگر اخراج شوم اول یک ماه استراحت می کنم و شاید یک سفر هم به ایران بروم. البته قبل از آن باید یک کار دیگر پیدا کنم تا با خیال راحت به سفر بروم. الآن یک مقداری وضعیت کار بهتر شده است و شرایط من هم برای کار پیدا کردن به مراتب بهتر از قبل است و زیاد نگران آن نیستم. البته نگران نیستم که دروغ است ولی کمتر از قبل نگران هستم.

خدا را چه دیدید شاید سال دیگر تابستان یک سفر بروم ایران. تا آن زمان پاسپورت امریکایی خودم را هم گرفته ام و خیالم از این بابت راحت است. شما هم می توانید برای استقبال از من به فرودگاه بیایید. یک پلاکارد بزرگ هم درست کنید که نوشته باشد بازگشت پیروزمندانه آرش ملقب به ناتاشا گادوین به وطن را به کلیه مردم شهید پرور ایران تبریک می گوییم. بعد همین طور که من از فرودگاه می آیم بیرون شما حلقه های گل را به گردن من بیندازید و شعار بدهید قهرمان قهرمان. من هم پاسپورت امریکایی خودم را بالا می گیرم و می گویم ای مردم قهرمان ایران من با اینکه سیتیزن امریکا هستم ولی به عشق شما مردم عزیز به ایران آمده ام تا در این یک ماه به وطن خودم خدمت کنم. بعد اشک در چشمانم حلقه می شود و می گویم من پنج سال سختی غربت و دوری از شما مردم عزیز را تحمل کردم ولی دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و یک ماه از کار و زندگی خود را قربانی کردم تا دمی با شما هم نفس شوم و در کنار شما باشم. بعد شما باید های های گریه کنید و اگر هم یواش در سر خود بزنید خیلی خوب است مخصوصا اگر متوجه شدید که دوربین فیلمبرداری به سمت شما می آید یک مقداری هم پیاز داغش را بیشتر کنید تا مراسم آبرومندانه برگزار شود. بعد باید سر اینکه چه کسی چمدان من را به داخل ماشینش بگذارد با یکدیگر دعوا کنید و هر کسی یک گوشه دسته چمدان من را بگیرد و به سمت خودش بکشد. در این مراسم هر کسی که زورش بیشتر بود موفق می شود که چمدان را به ماشین خودش ببرد و اصلا هم مهم نیست که من دوست داشته باشم آنجا اقامت کنم یا خیر. در طول مراسم چمدان کشی باید با حرف زدن روحیه حریف را ضعیف کنید تا او زورش کم شود و مثلا باید بگویید که به جان عزیزانم اگر بگذارم که امشب آرش هیچ جایی به غیر از خانه ما برود. آن یکی هم از آن طرف باید بگوید که من از یک هفته پیش شام پختم و تمام بچه هایم را کفن کنم اگر بگذارم آرش شام را جای دیگری بخورد. خلاصه بعد از اینکه چمدان من را با زور به داخل ماشین خود گذاشتید من را هم به داخل ماشین خود بتپانید و مثل جیمز باند از لابلای ماشین ها ویراژ بدهید و فرار کنید. در این بخش از مراسم بقیه شما هم باید ماشین محتوی من را تعقیب کنید تا مبادا از دستتان در برود و سرتان بدون کلاه بماند. حتی برای شیرین کاری می توانید با سرعت جلوی ماشین ما بپیچید و بوق بزنید و دست تکان دهید تا میزان ارادت خودتان را به میزان کافی ابراز کرده باشید.

اگر شانس بیاورید و ماشین محتوی من را گم نکنید یک شام مجانی هم افتاده اید و حتی شاید بیشتر در چشم باشید و یک سوغاتی هم نصیب شما شود. دیگر حتی لازم نیست که صاحبخانه شما را دعوت کند و همین طوری سرتان را بیندازید پایین و هرجایی که من می روم شما هم بیایید. اگر کوچه آنها خیلی شلوغ شد و جای پارک پیدا نکردید همین طوری ماشینتان را مقابل پارکینگ همسایه ها پارک کنید و فقط با آخرین قدرت بدوید که تا در خانه بسته نشده است خودتان را به داخل خانه بتپانید. اگرنه اگر در خانه بسته شود دیگر تا بیایید خودتان را معرفی کنید و بگویید که چه نسبتی با چه کسی دارید کلی مکافات است. بعد سر فرصت که خودتان را در خانه جا کردید به بیرون بروید و لنگه کفشتان را هم لای در بگذارید که بسته نشود و لی لی کنان به سمت ماشین بروید و آن را جابجا کنید. اگر هم از همسایه فحش خوردید ایراد ندارد چون می توانید بگویید که از امریکا برایتان مهمان آمده است و همسایه هم می گوید به سلامتی و همه چیز حل می شود. بعد همه باید هر هنری که دارید رو کنید از رقص عربی و هندی گرفته تا آواز مرغ سحر ناله سر کن. موقع آواز خواندن هر چه بیشتر عربده بکشید بیشتر در دل من جا پیدا می کنید و نه تنها سوغاتی درشت تر نصیبتان می شود بلکه شاید موقع برگشتن شما را هم با خودم به امریکا ببرم. سپس نوبت جلسات پرسش و پاسخ می رسد و شما باید سوال کنید آقا آرش حالا امریکا واقعا خوب است؟ ماشینتان چیست؟ خانه ات را چند خریدی؟ چقدر حقوق می گیری؟ باید سعی کنید به درونی ترین لایه های زندگی خصوصی من نفوذ کنید و من را تخلیه اطلاعاتی کنید زیرا فردا که دارید برای همکارتان ماجرای من را تعریف می کنید به این جزئیات احتیاج پیدا خواهید کرد. بعد سر اینکه من فردا شب کجا بروم با هم دعوا و جر و بحث کنید و مخصوصا اگر خانه تان بزرگتر است باید سنگ تمام بگذارید و هی بگویید خانه من بزرگ تر است و تو در آنجا راحت تر هستی. این طوری با یک تیر دو نشان زده اید. هم چشم صاحب خانه را در آورده اید و به دیگران هم پز خانه بزرگتان را داده اید و آنها را چزونده اید و هم اینکه از بزرگ بودن خانه تان به عنوان یک برگ برنده استفاده کرده اید تا من را به آنجا بکشانید و در یک فرصت مناسب دختر خودتان و یا دختر ترشیده فامیلتان را به من قالب کنید! بعد هم وقتی به پیش شما آمدم باید تا جایی که می توانید از دیگران بدگویی کنید و آنها را از چشم من بیندازید تا مبادا من به آنها بیش از شما توجه کنم.

خلاصه تا زمانی که من بیایم ایران شما همه این چیزهایی را که من گفتم تمرین کنید تا وقتی که من آمدم حسابی در این زمینه ها خبره شده باشید و خدای نکرده اگر در یک زمینه ضعف دارید آن را تقویت کنید. خوب من دیگر زیاد چرت و پرت گفتم و الآن دیگر باید بروم.

۱۳ نظر:

  1. من چون میدونم برادرای کیهان به ما اجازه نمیدند در استقبال ازشون جلو بزنیم و تمام مراسم رو خودشون برگذار میکنند. پس شرمنده من فرودگاه بیا نیستم.فقط سوغاتی رو بگو کی بیام بگیرم

    پاسخحذف
  2. ar:
    اول اینکه "سوغاتی" را به اشتباه "سوقاتی" نوشتی .
    دوم اینکه آرش جان می تونم سوال کنم شما چه ماده ای استفاده می کنید خیلی توهم زایی اش زیاده:]
    سوم اینکه از آن روزی که ما وبلاگت را پیدا کردیم تو را می خواستند اخراج کنند. حالا کی این امر خیر صورت بگیرد خدا داند.
    چهارم اینکه یک کم از گربت یاد بگیر اون با اینکه ببو است برای خودش جفتی پیدا کرد شما که تو ناف امریکا خدای نکرده از ببو کمتر نیستی که.
    پنجم اینکه مواظب باش وقتی ایران می آیی سربازان گمنام امام زمان شما را به خاطر وبلاگ مبلغ امپریالیست تان به مهمانی دعوت نکند...
    خوش باشی.....

    پاسخحذف
  3. آقا نیا ایران چون الان سربازان گمنام اما زمان بی صبرانه منتظر آمدنت هستند .
    مگر خلی بیای ایران دیگه نمیتونی برگردی .

    پاسخحذف
  4. I'm sure one day I'll come to the US

    Hope for me

    پاسخحذف
  5. آرش جان هم اسم عزیز کمتر مصرف کن جییییگر !!!!دراگ رو میگم!!! همینطور کمتر بنوش !!!!
    من میام دنبالت اما وقتی ربودمت و تو ماشین تپوندمت میدزدمت و بعد همه مدارکت رو میگیرم و بعد میبرمت پیش یک پزشک زیبایی صورتت رو میدزدم و بعد با مدارک تو بر میگردم امریکا!!!
    بعد وبلاگت رو به دست میگیرم و هی پست میزنم و هی پست میزنم !!!

    البته دوستان میدونن که این پستت رو برای خالی نبودن عریضه زدی و بار نداره :دی

    پاسخحذف
  6. غلط املایی را درست کردم. سپاسگزار

    پاسخحذف
  7. ارش . تو پات به ایران برسه. همه برادرا گرفتنت . :D

    بعد اینکه این کارها رو فامیل های شما برای مهمان های امریکاییشون انجام میدن.

    ما ادمین ها رسم داریم مهمان که از امریکا اومد اصلا تحویلش نمیگیریم تا بفهمه مملکت گل و بلبل رو رها نکنه بره به دیار غربت

    پاسخحذف
  8. خیلی بامزه بود ممنون از شما! لطفاً همیشه بنویسید.

    پاسخحذف
  9. منم دلم می خواد برم ایران ولی پول ندارم
    ۱۲۰۰-۲۰۰۰ تا بلیطه
    ۱۰۰۰-۲۰۰۰ تا هم سوغاتی واسه خاله صغرا و خاله کبرا
    ۱۰۰۰-۲۰۰۰ تا هم اونجا خرج کنی
    کارتم که از دست میدی اجاره خونه و بیل میل و کوفت و مرض هم که باید از قبل پرداخت کنی
    نداریم دیگه آقا جون ن د ا ر ی م
     

    پاسخحذف
  10. آرش جان قبل از اینکه اون پاس خوشگلو بگیری برنامه ریزی میکنی، اونم واسه کجا؟! حیف اون پاسپورت نیست که باهاش این همه جا میشه رفت، اون وقت جوهرش خشک نشده بیایید یا مهمون گمنامهای ماجور بشید یا سوژه بقول خودتون دختر ترشیده هایی که فقط حاضرن برای آمریکا ازدواج کنن و بعدش ..؟
    همسایه آینده نزدیک ولایت شما (در treasure island) البته اگر ویزا بولتن 4 ماه جلو بره!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.