۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

ای نامه که می روی به سویش

فکرش را بکنید که من که تا به امروز همیشه در اطاقم بوده ام و کمتر کسی من را می دیده است الآن در اداره به راه افتاده ام و حتی نمی توانم ده دقیقه را در اطاقم تنها بمانم. خداوند باعثان و بانیان اخراج مدیر آیتی ما را زمین گرم بچسباند که چنین روزگار را به من نچسب کرده اند. البته در کنار ناملایماتی که در کارم ایجاد شده است ملایماتی نیز در زندگی پدید آمده است که در جای خود برای شما خواهم گفت. البته هنوز که نه به دار است و نه به بار ولی تاکنون امید به زندگی را در من چند صباحی بالا کشیده است. حسن نیز چند باری زنگ زده است که برای او فرم هایی را چاپ کرده و ببرم ولی به علت مشغله کاری و مهمان داری هنوز فرصت نکرده ام که به او سر بزنم. مسئله مهم برای من این است که او جای خواب راحت داشته باشد و گرسنه و تشنه نباشد و دچار گرفتاری هم نشده باشد. بقیه امورات در چارچوب احساس مسئولیت من نسبت به مهاجران عزیزی نیست که قدم رنجه نموده و به این حوالی تشریف می آورند. گرچه اگر تنها بودم و کارم هم تا این اندازه مشکل نشده بود حتما بیشتر به امورات فرعی این عزیزان توجه خاص مبذول می نمودم. همخانه قدیمی من نیز دوباره برای من یک صورت حساب هفتاد دلاری آورده است که پسمانده حساب آب و برق است. نمی دانم چرا هر باری که همخانه من حساب و کتاب من را بررسی می کند مانده آن چنین رقمی برای من است که باید بپردازم. شاید هم حساب سازی می کند و من از آن بی خبر هستم زیرا می داند که من حوصله خواندن جزئیات کاغذهای او را ندارم. برای نوشتن همین یک پاراگراف هم ده بار رفتم و آمدم!

همه چیز در اینجا امن و امان است و ملالی نیست جز دوری شما. فردا و پس فردا نیز بخاطر روز شکرگذاری اجنبیان تعطیل است و در مجموع چهار روز را تعطیل هستیم و امروز هم می توانیم ساعت دو بعدازظهر شر خود را از سر کار کم کنیم. فردا یک مهمانی در خانه دوستم در شهر سنفرانسیسکو است که به آنجا خواهیم رفت و زمانی را به عیاشی و لهو و لعب خواهیم گذراند. شاید اگر خدا بخواهد و عمری باقی باشد گزارشی از آن را هم برای شما بنویسم که بی نصیب نمانید. هوا اندکی به سردی گراییده است و دیگر نمی شود با یک تیشرت از خانه بیرون آمد. تنبان کوتاه هم دیگر افاقه نمی کند و باید با پوشش اسلامی از خانه بیرون آمد تا از گزند سرما به دور ماند. ولی خانه بسی گرم است و تختخواب دونفره نیز همچنان نرم است. باز هم ملالی نیست جز دوری شما! می دانم که بسیار کنجکاو هستید که جزئیات بیشتری از امورات من بدانید ولی استراتژی منطقه ای اجازه مانور لوجستیک را به من مبذول نمی دارد و همچنان نیز ملالی نیست جز دوری شما! برگ درختان زرد و قرمز و نارنجی شده اند و من را به یاد پاییز ایران می اندازند. همسایه ما یم درخت لیموی ترش دارد و گهگاهی برای ما هم می آورد. همسایه ما نوازنده گیتار باس است و همسرش نیز خواننده پاپ است و هر دوی آنها در یک گروه موسیقی کار می کنند. گهگاهی صدای تمرین آنها از خانه ما به گوش می رسد ولی نه تنها آزار دهنده نیست بلکه بسی نیز دلنواز است. هفته پیش یک کنسرت داشتند و ما را هم دعوت کرده بودند ولی من در آن زمان یک ماموریت ژانگوله داشتم و نتوانستیم به آنجا برویم و هنرنمایی آنها را نظاره کنیم.

دیگر چه بنویسم که خدا را خوش آید و شما هم مستفیض شوید. واقعا هنوز از خواندن خزئبلاتی که که از سرپنجه من به سوی شما صادر می شود خسته نشده اید؟ امروز صبح کمی دیر از خواب بیدار شدم و به حمام نرفتم ولی خوشبختانه دیشب به حمام رفتم و طبق روال همیشگی پشت به دوش هم ایستادم. من وقتی در حمام هستم اول از همه وقتی که خیس خوردم سرم را می شویم و سپس نیم ساعت بی حرکت و پشت به دوش می ایستم و فقط ماساژ می گیرم و با خوردن آب داغ به پشت و بازوان و غیره ام لذت می برم. خیلی کم پیش می آید که لیف بزنم و کیسه و سنگ پا هم مدت زمان زیادی است که از برنامه شستشوی روزانه من خارج شده است. البته زیر بغل و جاهای استراتژیک خودم را هم خیلی سریع صابون می زنم تا یک کاری هم در جهت نظافت انجام داده باشم. بیشتر اوقات در نعشگی ضربات آب داغ به پشتم فکر می کنم و یا اگر خیلی سرحال باشم نغمه ای را در دلم زمزمه می کنم. اگر هم خیلی سرحال باشم آوازی را شروع کرده و سپس در حمام هوار می کشم و به بخاطر پژواک دلنشین آنجا گمان می کنم که هیچ صدایی خوش تر از صدای من وجود ندارد.بعضی وقت ها سنتی می زنم و برخی اوقات هم که جو گیر شده ام آهنگ های انگلیسی بلغور می کنم و سعی می کنم که دهانم را کج و کول کرده و لهجه امریکایی اصیل به خودم بدهم. اگر کسی از خلوت من فیلم برداری کند حتما یکی از دیدنی ترین مستندهای کمدی روز خواهد شد.

در مستراح پایین هم چند عکس بزرگ چسبانیده ام که یکی از آنها نقاشی مشاهیر معروف جهان است و دیگری نیز یک عکس بزرگ و پیچیده ای است که در هر گوشه آن تعدار بسیار زیادی نقاشی وجود دارد و هر کسی که به آن تفرج گاه برود حوصله اش سر نمی رود و گذر زمان را احساس نمی کند. حتی یک ذره بین نیز در آنجا نصب کرده ام تا اگر انسانی مشکل بینایی داشت بتواند از امکانات رفاهی آن منطقه حفاظت شده استفاده نماید. تعدادی تابلوهای دیگر هم خریده ام که باید در زمان مقتضی محل مناسبی را برای آنها پیدا کرده و آنها را به دیوار منصوب کنم. یک کره زمین مغناطیسی نیز از اینترنت سفارش داده ام که چندی دیگر به دستم می رسد. این جسم گرد به طوری طراحی شده است که با انرژی خورشیدی بر روی پایه کریستال خود معلق مانده و به دور خود می چرخد و بیننده را به وجد و تعجب وامی دارد و عقل آدمی را به چالش می کشد و با دیدن آن به خود می گوید که این گردالی به کجا وصل است و چگونه می چرخد. در این چند روزی که تعطیل هستم باید پنچری قایق بادی خود را بگیرم و نعش آن را از وسط حیاط جمع کنم و آن را در انباری بتپانم تا اگر روز و روزگاری دیگر هوس قایق بازی به سرم زد بتوانم آن را احیا کرده و از وجود آن سود ببرم. در آخرین روزی که در خانه قبلی بودم به همراه مادرم سوار قایق شدیم و در راه بازگشت متوجه شدیم که کناره های بادی قایق شل تر از معمول است و همچنان نیز دارد وا می رود. تا جایی که وقتی به اسکله رسیدیم آن قایق نگون بخت  تقریبا در حال غرق شدن بود. البته ما می توانستیم شنا کنیم و خود را به یک ساحل برسانیم ولی بعید می دانم که می توانستیم بعدها قایق را از ته آب پیدا کرده و آن را جمع آوری کنیم. ظاهر آن بسیار سبک است ولی در عمل  تکان دادن آن گاو نر می خواهد و مرد کهن که خوشبختانه و یا شوربختانه شامل من نمی شود.

دیگر همه چیز بر سبیل مراد می چرخد و دماغم نیز چاق است و باز هم ملالی نیست جز دوری شما.

۲۴ نظر:

  1. اول قربون همتون

    پاسخحذف
  2. بعضی وفتها به نفر چهارم هم مدال برنز میدند.
    آرش خان مارو گیر اوردییا اینا چیه مینویسی؟

    پاسخحذف
  3. در مورد گی ها هم در امریکا بنویس، چه جوری همدیگر رو پیدا میکنه؟ اگر یک گی ایرانی بخواد با یک گی آمریکائی رابطه دیپلماتیک داشته باشه حکمش چیه؟ با توجه به اینکه آمریکائی کافر هست؟ آیا باید آمریکائی به دین اسلام مشرف شه؟ من خودم زیادی اهمیتی نمیدم، ولی خانوادم مذهبی هستن، میگن اگر میخواهی با یک گی کافر رابطه داشته باشی ، اون باید حتمن به اسلام روی بیاره و ختنه بشه. حالا من چه جوری به یک آمریکائی بگم که باید ختنه بشه بدون اینکه طرف وحشت زاده بشه؟

    پاسخحذف
  4. on gesmate molayemat jaryanesh chi chi bood man nafahmidam ?!!!

    پاسخحذف
  5. '' بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند

    '' آیینه صبحیم و غباری نپذیریم

    '' ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم

    '' ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم

    '' هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه

    '' روشندل و صاحب اثر و پاک ضمیریم...


    :)

    پاسخحذف
  6. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  7. قبل از اینکه این نامه رو بندازی توی صندوق پست بده من چک کنم ببینم کم و کسری، چیزی نداشته باشه، آدرسش رو هم چک کنم ببینم مال کجاست! یعنی ببینم آدرس رو یادت نرفته باشه بنویسی!!!:D

    پاسخحذف
  8. taf dadi dar hade tim melli

    پاسخحذف
  9. 1- واقعا این دفعه قافیه که به تنگ آید / شاعر به جفنگ آید شدیا :))
    2- این سارا خانوم معلومه حسابی دلتو برده و داره باهاش یه قل دو قل بازی میکنه :)
    3- نیم ساعت زیر دوش و آب زبون بسته!!!!! کی بود از مصرف بهینه آب حرف میزد؟
    4- پیروز باشی

    پاسخحذف
  10. سوال : چرا این نوشته ارش این طوری بود ؟؟؟
    1 - ارش می خواست ما رو اسکل کنه
    2 - ارش خودش اسکل شده بود
    3 - ملالی نیست جز دوری شما
    4 - هیچکدام

    پاسخحذف
  11. آقا آرش وقت کردی جواب میل ما را بده.
    در ضمن قشنگ بود.

    پاسخحذف
  12. من فکر می کنم شما به امریکا زیادی وابسته شدی ببین دولت همه چیرو تعتیل کرده شماهم تعطیل شدی هااین چی بود من زیر دوش این می کنم اون میکنم اقا اینجا خانواده نشسته. خوبه که می نویسی سرمون گرم شد ولی دیگه جان من از حموم و لیف ننویسی

    پاسخحذف
  13. آرش خان
    سلام و درود
    اینجوری که پیش میره فکر کنم ما حسرت شنیدن صداتون را باید به دل ببریم تا ببینیم چه پیش میاد؟
    حالا بازم خوبه که اینجا هست و میتوان احوالی از شما بدست آورد. بهرحال از اینکه تندرست باشید خوشحالیم و ملالی نیست جز دوری شما.
    در ضمن میخواستم درخواست کنم که آدرس(لینک) خونه ی جدید این حقیر را در «وبلاگ نویسان فارسی» اصلاح فرمایید که آن یکی به رحمت ایزدی برفت.
    پیروز باشید و بدرود.......... ارادتمند حمید

    پاسخحذف
  14. سلام، آقا آرش از شما در برنامهٔ روی خط صدای آمریکا یاد شده و پست شما در مورد حریم خصوصی در آمریکا رو خوندند.



    ftp://8475.ftp.storage.akadns.net/wm/voa/nenaf/pers/video/pers1800vbWED.wmv

    پاسخحذف
  15. ایندفعه دیگه ارش جون از اون جفنگیات گفتی ها به قول معروف قافیه که تنگ آید ....
    خلاصه ببخشید، ایندفعه...شعر هم زیادی قاطی شده بود .
    دوست واقعی اونه که به تو واقعیت رو بگه نه؟

    پاسخحذف
  16. سلامی به گرمی آفتاب ای غریبه ی آشنا! من تازه اینجا رو یافتم و واقعا لذت بردم ازش..از محتویات مغزتون و قلمتون و بهشت برینی که توش هستین و خوشا به سعادت شما!!
    منم قصد ادامه تحصیل و زندگی در مملکت اجنبیون گرام رو دارم
    و تا اینجای کار کلی از مطالبتون فیض بردم شدید!!
    همچو افتاب تابان باش ,گرم و فروزان!
    فهلا بدرود..

    مخلص همه ی بهشتیا..دکتر مملکت

    پاسخحذف
  17. خب آرش دلش يه پارتنر ميخواد بلكه ازينجا يكي گيرش بياد
    حالا شمام گير سه پيچ دادي خب بايد يه جوري دلتنگيهاشو بگه بچه

    پاسخحذف
  18. کسی که ایالات متحده آمریکا رو بهشت روی زمین تصور می کنه ، مشخصه که نه از کشورهائی مانند فرانسه ، ایتالیا و ... شناخت کافی داره و نه از خود آمریکا. حتی کانادا هم در این زمینه از هر جهت بر آمریکا برتری داره البته شاید به جز دمای هوا.

    پاسخحذف
  19. کسی که به دو کشور نیوزلند و آمریکا سفر کرده و مدتی رو در این دو کشور زندگی کرده به خوبی می تونه قضاوت کنه که نیوزلند سبز ، امن و بسیار زیبا بهشته یا آمریکا!!

    پاسخحذف
  20. نه امریکا نه نیوزلند نه ایتالیا نه.....فقط ایران خودمون

    پاسخحذف
  21. www.mercer.com

    موسسه بین المللی منابع انساني Mercer با انتشار گزارشي از وضعيت استانداردهاي شهرنشيني و کيفيت زندگي، براي ششمين سال پياپي، وين را به عنوان بهترين شهر جهان برگزيد. بر اساس آخرین گزارش این بنیاد ، پس از وین ، زوريخ و ژنو همچون سال هاي گذشته به صدرنشيني خود در جدول بهترين شهرهاي جهان ادامه دادند. در اين گزارش همچنين ونکوور (کانادا) و اوکلند( نيوزيلند) در جايگاه چهارم، دوسلدورف، فرانکفورت، مونيخ ، برن (سوئيس) و سيدني نيز به ترتيب در پله هاي ششم تا دهم بهترين شهرهاي جهان قرار گرفتند.

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.