۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

سینما و دولت و ملت در مهاجرت

گرچه کار کردن در روز دوشنبه صبح کمی دشوارتر است ولی من دوشنبه ها را دوست دارم چون به نظرم دو روز تعطیلی در هفته برای آدمیزاد کافی است و بیشتر از آن دیگر کسل کننده می شود. آخر هفته دیگر نیز ظاهرا سه روز تعطیل هستیم ولی من هنوز نمی دانم که مناسبت آن چیست. در امریکا تمام مناسب هایی که قرار است تعطیل شود را به روز دوشنبه آن هفته منتقل می کنند و آنها هیچ تعطیلی اضافه ای را در روزهای وسط هفته ندارند. حتی اگر تاریخ یک مناسبت در روز شنبه و یا یکشنبه هم باشد روز دوشنبه را به جای آن تعطیل می کنند و مثل ما شانسی نیست که مثلا یک سال مناسبتی در روز جمعه باشد و تعطیل نشویم و مثلا یک سال دیگر به روز سه شنبه منتقل شود و کل هفته را تق و لق کند. معمولا هفته هایی که دوشنبه بعدش تعطیل است را آخر هفته طولانی می خوانند و بعضی از شرکت ها نیز در روز جمعه آن هفته کارمندانشان را زودتر مرخص می کنند تا اگر که می خواهند به مسافرت بروند از باقیمانده آن روز هم بتوانند استفاده کنند. امروز صبح یک مقداری سرم شلوغ بود و مراجعه کننده زیادی داشتم ولی الان سرم خلوت تر شده است و می توانم کمی چیز بنویسم. در آخر هفته ای که گذشت سعی کردم کمی به من خوش بگذرد. به سینما رفتم و فیلم سه بعدی دزدان کارائیب را نگاه کردم. البته در وسط فیلم گمان کنم که حدود ده دقیقه ای خوابم برد ولی در مجموع فیلم سرگرم کننده ای بود. صدای سینماهای اینجا به طور وحشیانه ای بلند است و هر بار که فریادی بلند می شد و یا اتفاقی در فیلم رخ می داد من سراسیمه از خواب می پریدم و دسته های صندلی را می چسبیدم ولی دوباره خواب چشمانم را فرا می گرفت و گرم می شدم تا اینکه دوباره از خواب بپرم.

یک اتفاق دیگر هم در سینما افتاد که جالب بود. وقتی که بلیط خریدم به طبقه دوم رفتم و وارد سالن اصلی سینما شدم. یک نفر در مقابل در اصلی بلیط من را پاره کرد و من را به داخل راه داد. در سینمایی که من رفتم در سالن اصلی خود فروشگاه های خوراکی زیادی دارد و از آنجا به حدود پنجاه سالن سینما راه پیدا می کند که هر کدام از آنها فیلم های مختلفی را نمایش می دهند. وقتی که من وارد سالن شدم گرسنه ام بود برای همین به یکی از فروشگاه ها رفتم و یک ساندویچ سوسیس با نوشابه خریدم. سپس به سالن مورد نظر خود رفتم و در تاریکی یک صندلی را در ردیف های میانه انتخاب کردم و نشستم بعد از اینکه جای شما خالی ساندویچ سوسیس را بلعیدم نگاه کردم و دیدم که یک لیوان بزرگ نوشابه در دستم است و یکهو هوس چسفیل کردم. هنوز ده دقیقه به شروع فیلم باقی مانده بود برای همین از جای خودم بلند شدم و به سمت خروجی راه افتادم که دوباره به فروشگاه بروم ولی اشتباهی به جای اینکه از در اصلی سالن خارج شوم از در اضطراری خارج شدم که به داخل یک راهرور باز می شد و وقتی که در دوم انتهای راهرور را باز کردم دیدم که در طبقه چهارم در پشت ساختمان هستم و پله آهنی هم تا پایین کشیده شده است. درب آنجا هم طوری بود که فقط از تو باز می شد و همان درب اول راهرور را که پشت سرم بستم دیگر نمی توانستم به داخل سالن سینما برگردم. خلاصه با لیوان گنده نوشابه در دستم از پله های آهنی پایین آمدم و مجبور شدم مقدار زیادی پیاده روی کنم و ساختمان را دور بزنم و دوباره وارد سالن اصلی شوم. در زمان ورود بلیط پاره را نشان دختری که متصدی آنجا بود نشان دادم و ماجرا را هم برایش تعریف کردم. او هم در حالی که با تعجب به من نگاه می کرد و خنده اش گرفته بود من را دوباره به درون سالن راه داد. من هم چسفیل خریدم و وقتی که وارد سالن شدم فیلم شروع شده بود و من به سختی خودم را به یک صندلی در وسط یک ردیف میانی رساندم و نشستم. با این که من همه چیز را کوچک سفارش داده بودم ولی چسفیل و نوشابه آنقدر زیاد بود که دلم درد گرفت و دیگر داشتم خفه می شدم. البته پس از اینکه یک چرت کوتاه زدم خوب شدم و ادامه فیلم را تماشا کردم. خوبی این فیلم ها این است که اگر فیلم را از آخر به اول هم نگاه کنید هیچ فرقی نمی کند و مهم همان صحنه های زیبا و هیجان انگیز فیلم است که سه بعدی آن هم جالب تر می شود. بعد از سینما هم به یک کتاب فروشی رفتم و چند ساعتی کتاب خواندم. آنقدر کتاب های مختلف زیاد است که آدم اصلا نمی داند چه چیزی را بخواند. آنجا صندلی گذاشته اند که هر کسی خواست بنشیند و کتاب را بخواند ولی مردم حتی روی زمین هم می نشینند و پاهایشان را دراز می کنند و کتاب می خوانند. من محیط آنجا را خیلی دوست دارم و به نظرم آرامش بخش است. حتی یک خانمی هم در آنجا جوجویش را در آورده بود و داشت به بچه چند ماهه اش شیر می داد.


می خواستم در مورد یک چیزی صحبت کنم که احتمالا بسیاری از شما مایل به دانستن آن هستید. می خواهم خیلی شفاف بگویم که نظرم در مورد دولت ایران, دولت امریکا, دولت اسراییل و حتی دولت خودگردان فلسطین چیست. در مجموع می خواهم در همین پست نظرم را در مورد همه دولت ها بگویم ولی این فقط نظر من است و شما هم می توانید نظر خودتان را داشته باشید و آن را مطرح کنید.


من به طور کلی دنیایی را که در آن زندگی می کنیم را به دو بخش تقسیم می کنم. دولت ها و ملت ها.  


دولت ها دغل کار, دروغگو, جنگ طلب, طماع, استثمارگر, ستمگر و پلید هستند و تا جایی که بتوانند با نیرنگ و ریا و پنهان کاری سعی می کنند که به زر و زور خود پرداخته و در این راه از زیر پا گذاشتن هیچ کدام از ارزش های انسانی دریغ نمی کنند. 


ملت ها صلح طلب, آزادی خواه, مهرورز, حقیقت جو, دانش پژوه, با ایمان و اعتقادات انسانی و یا الهی هستند که به یکدیگر و به خانواده و فرزندان و اطرافیان خود عشق می ورزند و سعی می کنند که خود و خانواده خود را را از گزند دولت ها در امان  نگه بدارند.


بعضی دولت ها قوی هستند و بیشتر ظلم می کنند. بعضی ملت ها هم قوی هستند و گوش دولت ها را می پیچانند و کشیده به صورتشان می زنند. ایران کشوری است که حکومت آن زیاد قوی نیست ولی ملت هم خیلی ضعیف است و برای همین هم دولت و یا حکومت هر کاری که دلش خواست می کند. در امریکا دولت خیلی قوی است ولی ملت هم بسیار قوی است و کافی است که یکی از سیاستمداران خطایی کند تا روزگار را به او سیاه کنند. 


جهل, خرافات, تعصبات و زیاده روی های مذهبی, بی سوادی و نفهمی و بدفهمی عمومی عامل اصلی ضعف یک ملت در برابر دولت است. فقر اقتصادی و فرهنگی هم ضعف یک ملت را تشدید می کند و توازن قوا طوری به نفع حکومت می شود که انبوه مردم خودشان را در جلوی ماشین یک مقام دولتی می اندازند تا بلکه مورد الطاف و مرحمت وی قرار بگیرند. البته ملت ضعیف هم پاک سرشت و مظلوم و عشق ورز است ولی متاسفانه به خاطر ضعف دستش به جایی بند نیست و چاره ای جز ترک دیار خود ندارد.


دانش و منطق بشری, میانه روی در اعتقادات الهی و مذهبی, مطالعه روز افزون و سواد عمومی عامل قوت یک ملت است و این قدرت اجتماعی او باعث می شود که مثلا اگر کسی بیاید و بگوید که نفت و گاز و برق و آب را برای شما مجانی می کنم به ریش او بخندند و بگویند از همان جایی که آمده ای برگرد که خداوند روزی تو را در جای دیگری حواله کرده است. همین قدرت هم به او اجازه می دهد که رئیس جمهور و دیگر مقاماتش را به دادگاه کشیده و از او جواب بخواهند.


تا زمانی که یک ملت ضعیف است دیگر هیچ فرق نمی کند که چه دغلباز دیگری در راس حکومت باشد و حتی اگر شخص اوباما را فردا بیاورند و رئیس جمهور ایران کنند چنان جوگیر می شود که روز دوم ادعای خدایی می کند. برای همین من از سیاست و سیاستمدار بیزار هستم و فقط به هر جایی سرک می کشم که مادری در حال شیر دادن به نوزادش است و یا پدری سر فرزندش را نوازش می کند. سعی می کنم آنها را تشویق به مطالعه و یادگیری دانش کنم و ذهن آنها را بر جهل و نادانی و خرافه روشن کنم. به نظر من همه ما فقط باید سعی کنیم که مردم و ملت خودمان را قوی کنیم. آنگاه به شما قول می دهم که حتی اگر شخص هیتلر هم رهبر مملکت ما شود هیچگاه نمی تواند مردم ما را فریب دهد و فراتر از اختیارات قانونی خود عمل کند.


گرچه چرت باشد ولی نظر کلی من در مورد سیاست و حکومت و این چیزها همین بود.



۴۹ نظر:

  1. سلام

    " یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم

    " هر چند در این عهد خریدار ندارد...

    :)

    پاسخحذف
  2. سلام آرش جان؛

    من هم صد در صد موافقم و تصور میکنم اولین و مهمترین آرمان جنبش سبز هم آگاهی بخشیه....

    خدا میدونه اگر همه از آگاهی نسبی بر خوردار بشن ایران چه گلستونی میشه....

    پاسخحذف
  3. به rainolf :

    اقا یا خانم همین که شما میگی جنبش سبز معلوم میشه از اون دسته ادم هایی هستی که هیچ اگاهی نداری .

    شما از کجا میدونی اگر جنبش سبز برما حکومت کند وضعیت مان بهتر می شود ؟

    از کجا میدونی موسوی مثل همون زمان های نخست وزیری ملیونی پول های مردم رو نمی دزده ؟

    من خودم با دولت کنونی موافق نیستم اما می دانم اکثر جوون هایی که طرفداری جنبش سبز رو می کنن به خاطر اینکه بیان تو خیابون ها و وقتشون رو تلف کنند .

    شیشه بانک ها و مغازه ها رو بشکنند و به زن و بچه مردم توهین کنند .

    بدون اینکه بدانند دارن از کی حمایت می کنند .

    پاسخحذف
  4. ارش فکر کنم از اون پست های جنجالی باشه که نوشتی !

    پاسخحذف
  5. الو ,نظرت رو درباره "دولت امریکا, دولت اسراییل و دولت خودگردان فلسطین" ننوشتیا

    پاسخحذف
  6. به ناشناس:
    امیدوارم که در مسابقه زندگی هم اول شوی عزیز.

    پاسخحذف
  7. به سارا کوچولو:
    سلام به روی ماهت ای سارای کوچولو. هنوز پس از این همه سال بزرگ نشدی؟
    دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
    دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
    ا بده!

    پاسخحذف
  8. به رینلف:
    هر جنبشی که مردمی باشد و در جهت آگاهی بخشیدن به مردم حرکت کند سازنده است. البته آگاهی بخشی یک روند تدریجی و نسبی است و نمی توان مقطع خاصی را به عنوان پایان برای آن در نظر گرفت.

    پاسخحذف
  9. به ناشناس پس از رینلف:
    اگر سران یک جنبش مردمی حکومت را به دست بگیرند دیگر مردمی نیستند و باید به آنها بگوییم که به جمع مفسدان روزگار خوش آمدند.
    جوان هایی که به خیابان می آیند نیز در پی مطالبات انسانی خودشان هستند و شکستن احتمالی شیشه از جانب آنها نیز سر برآوردن خشم خفته آنها بر اثر سالها تحمل حقارت است.

    پاسخحذف
  10. به ناشناس بعدی:
    گمان نمی کنم خیلی جنجالی باشد چون چیزی در مورد عشق وطن ننوشتم!

    پاسخحذف
  11. به ناشناس بعدی:
    الو الو. صدا می آید؟ من نظرم را در مورد دولت ایکس گفتم شما خودتان می توانید به اختیار مقدار دهی کنید.

    پاسخحذف
  12. آرش عزیز و گرامی
    قبل از هرچیز سلام با تاخیر بنده را بپذیرید و شرمنده ام که این چندوقت مشغولیات شغلی و شخصی اجازه نداده بود خدمت شما عرض ادبی داشته باشم.

    بعد از این عذرخواهی جا داره بینهایت از بابت دلجویی ها و احوالپرسی شما تشکر کنم و خوشبختانه در این حادثه ی طوفانهای ایالت میزوری، منطقه ی مسکونی ما از هرگونه آسیب در امان مانده و هنوز مجبور به «زنده بودن» هستیم.

    نکته ی آخر اینکه این دوشنبه ی آینده سالروز درگذشتگان و کشته شدگان جنگهاست که به «مموریال دی» مشهوره و یادبود کشته شدگان تمام جنگهای آمریکا رو برگزار میکنند و هرچه هست فرصتی برای تفریح کارمندان و بیشتر ادارات فراهم میکنند؛ هرچند که مراکز شخصی مثل محل کار بنده باز مجبوریم به سرکار برویم.

    جا داره بازم از بابت احوالپرسی هایتان تشکر کنم و امیدوارم که بازم فرصت بشه از نوشته های خوبتون بهره ببرم .... بهرحال پیش میاد که گاهی هم شاگردان تنبلی مثل من از یاد استادشون غافل بشوند و ای وای و صد «وای براسیری که در دام مانده و صیاد رفته باشد». موفق و پیروز باشید
    درود و دو صد بدرود .... ارادتمند حمید میزوری

    پاسخحذف
  13. علی

    - ارش خان به نظرم شما اشتباهی که می کنی اینه که دولت ها رو کاملا از ملت ها جدا کردی . شما میگی ملت ها خوبن و دولت ها بد!

    خب شما مگر نمی دانید که دولت ها توسط ملت ها روی کار می ایند . نمونه اش کشور خودمان که دولتش توسط خود مردم انتخاب میشه !

    و من ملت ها رو به دو قسمت تقسیم می کنم :

    1 - ملت هایی که مردمش ادم های گشادین و فقط راحت طلبن و میخوان همه چیز بدون زحمت در اختیارشون قرار بگیره .

    افراد جامعه در این گونه ملت ها حنی اگر در بهترین شرایط هم قرارشون بدی غرغر می کنن. کار نمی کنن و انتظار حقوق بالا دارن

    قوانین جامعه رو رعایت نمی کنن و انتظار دارن جامعه منظمی داشته باشن .

    به خاطر کارهای بیهوده با ماشیناشون میان بیرون بعد میگن چرا این قدر ترافیک زیاده ! چرا انقدر هوای تهران الوده است!!!

    نمونه بارز اینگونه ملت ها : ایران

    2- ملت هایی که مردمش با تمام وجود کار می کنند تا کشورشان سرافراز بشه .مردمش به مقررات احترام می گذارن و به جای غرغر زدن کار می کنند . مثل چین

    پاسخحذف
  14. مردم ايران به دليل كم سوادي و مذهبي بودن جاهل هستند و من اميدي به اصلاحشان ندارم. از روي زرنگي زيادي هست كه به اين روز افتاديم مثل كار نكردن در سر كار يا بي توجهي به قوانين رانندگي و... خوب نتيجه آن همين مردم عقب افتاده هست و فكر نميكنم بعد از دوران نوجواني كسي را بتوان به انسان باشعور تبديل كرد.ali acc

    پاسخحذف
  15. وحید

    آرش جان یه سوالی دارم که خیلی وقت هست میخوام بپرسم ولی اول اینو بگم. سریال جدید اسپارتاکوس رو دیدی؟ خیلی جالبه که این سریال هم به درد آموزش زبان میخوره. هم صحنه های عاطفی و سکسی ناب داره بسیار زیاد. هم صحنه های رزمی با درجه ی خشونت بالا. هر سلیقه ای رو راضی میکنه. قبلا تو سریال ها ندیده بودم صحنه های عریان شدن کامل زنان باشه ولی انگار سیاست سریال سازی تغییر کرده.
    حالا سوالم:
    تو فیلم ها تمام قسمت های بدن بازیگر زن رو نشون میدند ولی اصل کار مردها رو بجز بعضی فیلم ها نشون نمیدند چرا؟ آخه حالا که همه جارو که داری نشون میدی اونجای طرف رو هم نشون بده دیگه یا اصلا چنین صحنه هایی نزار دیگه.

    راستی ملت آمریکا یا اینکه ملت قوی هست ولی با همه ی تلاشش نتونست مانع حمله ی کشورش به عراق بشه.

    پاسخحذف
  16. به حمید خان میزوری از دیار نجف آباد:
    چوبکاری می فرمایید حمید خان. شما استاد واقعی ادبیات هستید و آن را تدریس می کنید.
    راستش باید اعتراف کنم که من گمان می کردم که میزوری یک شهر کوچک است و تنها چیزی هم که از آن می دانستم این بود که حمید میزوری در آنجا زندگی می کند. برای همین وقتی تصاویر خرابی گردباد را دیدم واقعا برای شما نگران شدم و فکر کردم که تمام میزوری را باد برد. ولی وقتی به وبلاگتان آمدم دیدم که تاریخ و ساعت آخرین پیام شما پس از وقوع حادثه است و خیالم راحت شد و بعد هم فهمیدم که میزوری ایالت است نه یک شهر کوچک!
    شما همیشه به من لطف دارید

    پاسخحذف
  17. آخیش! چقدر خوب! هیچ مخالف واقعی اظهار نظر نمی کنه! آرش مطلبشو می نویسه ، دیگران هم یا کاملا تایید می کنند یا نظراتی در جهت دیدگاه آرش ولی به مراتب تندتر می ذارن!

    پاسخحذف
  18. به روتو:
    ممنون دختر گلم.
    باید به دوستان عزیز بگویم که رومینا یک دختر 15 ساله است که افکار و نگارش او تحسین برانگیز است. به کسانی که می خواهند زبان انگلیسی را بهتر یاد بگیرند حتما وبلاگ او را توصیه می کنم چون بسیار روان, ساده و شیرین می نویسد و شما از خواندن متن های او هرگز خسته نمی شوید.

    پاسخحذف
  19. به علی:
    بله مواردی که شما فرمودید درست است ولی همه اینها به خاطر کمبود آگاهی و دانش کافی مردم است.
    به نظر من روز به روز آگاهی مردم بیشتر می شود و من به آینده خوش بین هستم.

    پاسخحذف
  20. به علی ای سی سی:
    همین که من و شما داریم با هم گفتگو می کنیم نشانه بالا رفتن فرهنگ و دانش ما است. اگر بیست سال پیش بود در چنین فضایی نمی شد جر دشنام و بد و بیراه به یکدیگر چیزی پیدا کرد.
    مردم ما هم در به اندازه توان خود دارند می آموزند و آگاه می شوند و باید به آینده امیدوار بود.

    پاسخحذف
  21. به وحید:
    در تلویزیون های امریکا حتی جوجو را هم نشان نمی دهند چه برسد به سنبل آقایان و یا خانم ها. فقط ماچمالی را نشان می دهند آن هم نه زمانی که زیادی دک و پوز خود را در هم فرو می کنند.
    بیشتر سکس های تلویزیونی به لنگ و پاچه و یا تفمالی محدود می شود ولی اگر دیسک آن را که نسخه بزرگسالان است بخرید می توانید امورات دیگر را هم مشاهده کنید.
    به نظر من کانال های ماهواره ای که از ایران قابل دریافت است به مراتب چشم و گوش انسان را بازتر می کند تا کانال های امریکا.

    پاسخحذف
  22. به ناشناس وسطی:
    ما که همیشه مقدم مخالفان را گرامی می داریم و دعا می کنیم که همیشه سر به تنشان باشد. خودشان حال و حوصله ندارند.

    پاسخحذف
  23. نمیخواین قالب وبتون رو عوض کنین یه تغییری بدین . اخه خیلی تکراری شده . یک رنگ شاد بزار

    مریم

    پاسخحذف
  24. در مورد جزییات کارت تو شرکت مینویسی؟ اصلا این شرکت چه کار میکنه؟ متلک هم جواب نده لطفا. فرض کن ما آدم حسابیم :@

    پاسخحذف
  25. به مریم:
    من در رنگ و تزئینات و این قبیل موارد خیلی بد سلیقه هستم و اگر بخواهم ابروی وبلاگم را درست کنم حتما چشمش کور خواهد شد. شاید چون این پست من عکس نداشت به نظر یکنواخت آمده است.

    پاسخحذف
  26. به ناشناس @:
    فعالیت اداره ما در زمینه انرژی است و کار من هم تحلیل اطلاعات و برنامه ریزی و برنامه نویسی است. البته الآن کمی وضعیت کاری من قاطی شده است و خودم هم نمی دانم که چکاره هستم.

    پاسخحذف
  27. چند روزي هست هر از گاهي به سرم ميزند كه يك وبلاگ راه بندازمو اسمش رو بزارم:"1001 دليل براي برنگشتن به ايران" و تقديمش كنم به همه اونهايي كه خايه داشتند و از اين مملكت رفتند!
    دليل اول:
    گازمون براي 3 روز قطع بود و 30 مرتبه با 194 تماس گرفتم و گفتم رگلاتوري كه تو زمستون بستيد سوزن نداره مادر... بهم ميگه سوزن پيشكشت برو و ته ماشين ريشتراشي رو بردار بزن توي جاي سوزن و بكش عقب گارتون وصل ميشه!
    اي چيزم به اون چيزتون!
    ارادتمند
    يك معلم بي چاك و دهن:)

    پاسخحذف
  28. ارش جان پست های بعد رو میتونی با موضوعات زیر بنویسی :

    1- عشق به وطن
    2- راهنمایی و رانندگی و نحوه گرفتن گواهینامه در امریکا
    3- اسلحه - ازادی و قیمت ان در امریکا
    4- تصاویری از خانه ات
    5- خاطرات زمانی که ایران بودی

    هرچند میدونم تو هر چیزی عشقت بکشه و حال داشته باشی مینویسی ولی خیلی دوست دارم یک گزارش مفصل درباره گواهینامه گرفتن تو امریکا بنویسی

    علی

    پاسخحذف
  29. به معلم بی چاک و دهن:
    بله دوست عزیز به شما حق می دهم که حساب عصبانی باشید. در اینجا اگر مشکلی داشته باشید و به جایی زنگ بزنید طرف تا مشکلتان حل نشود ولتان نمی کند. اگر نیاز باشد کسی به خانه شما مراجعه کند آن را هماهنگ می کند و اگر دیرتر از قرار به خانه برسد قبلش حتما زنگ می زند. در مورد گاز و برق که خیلی حساس هستند و پنج دقیقه بعد می آیند و درستش می کنند. بعد از همه این کارها هم یک نفر برای پیگیری و میزان رضایت شما زنگ می زند و سوال می کند که خوشتان آمد؟!

    پاسخحذف
  30. به علی:
    تقریبا در مورد همه مواردی که نام بردید تا به حال نوشته ام ولی پیدا کردن آنها در پست های قدیمی کار حضرت فیل است. شاید اگر جستجو کنید چیزی پیدا شود. بدی دوباره نوشتن در مورد یک واقعه و یا مطلب این است که من یادم نمی آید که قبلا چه خالی هایی بسته ام و ممکن است که حرفم یکی و دوتا شود و بچه های کارآگاه که آماده نشسته اند تا مچ من را بگیرند تناقض پیدا کنند و هیچی دیگر بیا و باقالی بار کن!

    پاسخحذف
  31. به نظرم شما باید مجری برنامه های طنز می شدید چون هم از نوشته هایتان و هم از اخلاقتان کاملا مشخص است .

    همش یک تیکه ای چیزی دارید . همچنین خیلی صادق هستید و همه چیز را بد , خوب یا خنده دار فرق نمی کند رک و رو راست می گویید و این باعث شده که خیلی هوادار داشته باشید .

    نکته جالب دیگر این است که من تقریبا وب های شخصی را که قبلا دیده ام همه شان پس از مدتی وبلاگ نویسی را کنار می گذارند و نوشته های صفحه اولشان مربوط به چند ماه یا سال پیش است .

    اما تعجب است که وب شما چطور توانسته 2 یا 3 سال دوام بیاورد و هر هفته مطلب داشته باشد ؟؟؟ باید در کتاب رکورد های گینس ثبت شود.

    دردها و مشکلاتی که قبلا در ایران داشتید خیلی با خوانندگان اینجا مشترک است و این از دلایل دیگر کار فوق العاده تان است .

    خوانندگان این وبلاگ به نوعی معتاد شده اند و خودشان هم نمی دانند که چرا ولی در اولین فرصت به اینجا سر می زنند . مثلا من خودم به کسی که با اینترنت سروکار دارد وبتان را معرفی می کنم و 5 - 6 نفر از اشنایان خودم را هم معتاد اینجا کرده ام .

    جوانی از مشهد

    پاسخحذف
  32. به جوانی از مشهد:
    از لطف شما سپاسگزارم دوست عزیز. من فقط سعی می کنم که حوصله خوانندگانی که به اینجا سر می زنند از نوشته های من سر نرود. اگرنه فکر کنم که اگر من مجری یک برنامه طنز شوم حتما همه تلویزیونهای خودشان را در همان پنج دقیقه اول خاموش میکنند و می روند پی کارشان!
    بهرحال این هم یک سرگرمی برای من است و وقتی که سر کارم وقت اضافه گیر می آورم زود می دوم و می آیم اینجا تا ببینم کسی کامنتی چیزی نوشته است یا نه.

    پاسخحذف
  33. وحید

    آرش جان شرکتی که توش کار میکنی دولتیه که روزای تعطیل درش بستست و خودت هم تعطیل میشی؟ کسایی که تو شرکتای خصوصی مثل یاهو و مایکروسافت و شرکتای هواپیمایی کار میکنند بنده های خدا کی بهشون تعطیلی میخوره چون یاهو که هیچ وقت تعطیل نمیشه. مگه شرکتای آمریکایی خصوصی نیستند چرا شرکت شما دولتیه؟(البته شاید)
    راستی این سایت رو شما کمک کردین بهش http://www.applyabroadnow.com/ که به جوونای ایرانی توی پذیرش کمک بشه؟

    پاسخحذف
  34. وحید

    آرش جان اینم یکی از اون سریال هایی که میگفتم
    http://www.mrskin.com/game-of-thrones-nude-scenes-t48254.html

    شما مگه خونتون hbo ندارین؟

    پاسخحذف
  35. ارش جان من الان در اعماق پست های دو سه سال گذشته ات بودم و خیلی مطالبش باحاله . به هم توصیه می کنم مطالب قبلی رو دوباره بخونن مخصوصا مال سال های 2009 رو

    پاسخحذف
  36. به وحید:

    من نمیدانم آرش به کجا کمک کرده. ولی آن سایت که نوشتی:
    http://www.applyabroadnow.com یک عده کلاش هستند که فقط از اسم سایت مشهور:
    http://www.applyabroad.org تقلید کزده اند.

    سایت اول پول می گیرد برای کارهایی که با مطالعه سایت رایگان دوم به راحتی قابل انجام است.

    من از عزیزان خواهش دارم از تبلیغ خواسته یا ناخواسته برای افرادی که از این آب گل آلود که جوانان ما در آن غوطه ورند به شدت خود داری بفرمایند.

    ضمنا من از اعضای فروم سایت دومی هستم که بیشتر شبیه مهاجر سراست ولی در زمینه پذیرش در دانشگاه ها و همچنین مهاجرت به کانادا فغالیت دارد.
    The Dude
    یا همون که این شکلی :@ بود
    :-)

    پاسخحذف
  37. دوباره به وحید:

    شما اگر دنبال فیلم و سریال جوجو دار و سنبل نشان هستی بگو تا من شما رو در مخزنش غرق کنم به قسمی که تا پایان عمر از منابع لایزالش بی نیاز شوی. البته اگر در تهرانی نباید برایت کار سختی باشد. این آرش هم که من میشناسم خنثی تر از این حرفهاست که دنبال چیزهای جوجودار برود. آن روز هم که جوجو طرف را دیده احتمالا تا چند روز در دلش طلب مغفرت از درگاه صاحبش را کزده.
    The Dude

    پاسخحذف
  38. کامنت قبلی اینجاب پاک شد؟ یا من سوتی دادم.
    OMG

    پاسخحذف
  39. می خواستم ازتون یپرسم بازار کار مهندسی عمران تو امریکا چطوره ؟ میانگین درامد رو هم بگین ممنون

    پاسخحذف
  40. آرش پاشو یه سر بیا سیاتل قول میدم بهت بد نگذره

    پاسخحذف
  41. دليل دوم:
    3 ماهه به خاطر خواب خودروم از سايپا شكايت كردم ولي الان جنده خانم مسوول شكايتم زنگ زده مي گه بايد تمام مداركي رو كه قبلا حضوري تحويلشون داده بودم باز هم برم و از تمام اون نمايندگيها اصلشون رو بيارم وگرنه خواب خودرو بههم تعلق نمي گيره!
    ماشينم يك بار 4 روز يكبار 10 روز تو تعميرگاه بود!
    البته من آدمي نيستم كه به اين راحتي دست از سرشون بردارم!
    بازم يك معلم بي چاك و دهن

    پاسخحذف
  42. راستش يادم رفت براي چي دارم برات مطلب مي نويسم:
    مينويسم كه اگه يك روز خر شدي(قصد جسارت ندارم) و احساسات پاك ميهني درت غليان كرد اين مطالب رو تو ذهنت مرور كني و اون حسه كه همش ازش صحبت مي كردي و مي گفتي كه يواش يواش همه چيز آمريكا داره برات عادي ميشه عادي نشه و خودت رو جاي امثال من بزاري و قدر محيطي رو كه درش هستي رو بدوني!
    بازم معلم بي چاك و دهن!

    پاسخحذف
  43. كل مدارك تو اون نمايندگي عريض و طويله گم شده بود و من بايستي تاوان حماقت اونها رو بدم!
    ببخشيد 3 تا پست پشت سر هم زدم!خواستم درد دل كنم و هر لحظه به خاطر عصبانيتم يك چيز يادم مياومد!
    معلم بي چاك و دهن!

    پاسخحذف
  44. وحيدخان اين سايتي که زدي hbo نيست، خودتو سرکار گذاشتي؟

    پاسخحذف
  45. وحید

    سایتی هست که یه سریال hbo به نام Game of Thrones رو معرفی کرده.

    پاسخحذف
  46. ناتاشاگادوین کیست ؟

    پاسخحذف
  47. سلام آرش جان. بعد از مدتها باز هم بهت سر زدم و خيلي لذت بردم. يكمي كلا باهات قهر بودم بچه محل عزيز. بگذريم حالا. به نظر من دولتها در تربيت ملتها بي تاثير نيستن و ميتونن با ترويج و تبليغ بعضي ايده ها و آموزش اونها در مدارس طرز فكر خاصي رو به مردم القا كنن و آدمهايي شبيه خودشون تربيت كنن.

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.