۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

در مورد کار پیدا کردن در امریکا

دوشنبه صبح است و من اصلا حوصله کار کردن ندارم. باید یک کتاب دویست صفحه ای را در مورد نیوجرسی مطالعه کنم تا قوانین مربوط به بازار انرژی را از آن در بیاورم. در آن ایالت و ایالت پنسیلوانیا حتی واحد انرژی هم در بازار بورس خرید و فروش می شود و برای اینکه ما بتوانیم تخمین درستی از هزینه ها و درآمد انرژی سبز داشته باشیم باید روند و شاخص بورس را هم در برآوردها در نظر بگیریم که نسبت به هر سیستمی که در یک موقعیت جغرافیایی خاص نصب می شود متفاوت است. در ایالت کالیفرنیا چنین چیزی وجود ندارد و فقط یارانه های دولتی محاسبه می شود ولی در آنجا ممکن است سود سهام انرژی طوری بالا و پایین شود که هزینه تاسیسات مولد در مدت سه سال دربیاید و یا اینکه اصلا با زیان مواجه شود. ولی ظاهرا امریکایی ها عاشق ریسک های اینچنینی و بازار بورس هستند و ممکن است که این سیستم در ایالتهای دیگر هم به جریان بیفتد. برای همین هم من باید تمام قوانین آن را مطالعه کنم و سعی کنم که بر این سیستم مسلط شوم تا هم بتوانم به شعبه نیوجرسی کمک کنم و هم اینکه اگر در آینده این سیستم فراگیر شد از قافله عقب نمانده باشم.

دیروز بالاخره موفق شدم که یکی از کرکره ها را نصب کنم. مشکل در اینجا بود که در هیچ کدام از فروشگاه هایی که ما رفتیم کرکره ای که به اندازه پنجره های خانه ما باشد را نمی فروختند و ما مجبور شدیم که آن اندازه ها را به آنها سفارش بدهیم. در این چند روز گذشته من فقط مشغول کار کردن در خانه بودم و می بایست وسایلی که خریده بودیم را نصب کنم و یا اینکه ایراد شیرآلات را برطرف کنم. این خانه یک سیتم گرمایش و سرمایش دارد که ظاهرا سرمایش آن کار نمی کند و وقتی هم که آمدم سرمایش آن را درست کنم زدم و گرمایش آن را هم خرابی کردم ولی خوشبختانه دوباره گرمایش آن پس از ساعت ها کلنجار به راه افتاد. شمال سنفرانسیسکو معمولا خیلی گرم نمی شود ولی دیروز گرمای کم سابقه ای به این منطقه آمده بود که حتی سایت های هواشناسی هم هشدار داده بودند که افراد مسن از خانه خارج نشوند. اگر کره زمین بخواهد به همین طریق به گرم شدن خود ادامه دهد گمان می کنم که تا تابستان سال دیگر حتما باید یک کولر گازی برای خانه بخرم. فعلا فرمانده خانه مادرم است و همه جا تحت کنترل و فرماندهی او است. گرچه بعضی وقت ها هم کلاه هایمان  توی هم می رود و برنامه روزانه زندگی خودم را هم تعطیل کرده ام ولی در مجموع از اینکه اینجا است خوشحال هستم.

می خواهم به یک نکته ای در مورد پیدا کردن کار در امریکا اشاره کنم. برخی از دوستان عزیزی که به امریکا می آیند گمان می کنند که می توانند با کارهای معمولی و بقول دوست تازه واردم کار یدی, امورات خود را بگذرانند تا بعدها بتوانند کار تخصصی خودد را پیدا کنند. باید به این دوستان عزیز بگویم که دوره چنین کارهایی در امریکا به پایان رسیده است و دیگر شغلی وجود ندارد که یک نفر از پایین آجر به سمت بالا پرتاب کند. حتی کارگرهای ساختمانی هم باید دوره های مخصوص به خودشان را گذرانده باشند و دیگر کارهای سنگین توسط ماشین ها انجام می گیرد. برای همین یک زن هم می تواند در تمام شغل ها پا به پای مردها کار کند. به عنوان مثال راننده یک جرثقیل صد تنی هیچ نیازی به زور بازو ندارد چون کنترل های آن مثل دسته بازی های ویدیویی است و فقط راننده باید مهارت ها و دانش لازم را برای کنترل آن بیاموزد. برای کار فروشندگی هم شما باید به زبان انگلیسی مسلط باشید و چون رقابت برای چنین کارهایی بسیار زیاد است احتمال اینکه شما را استخدام کنند بسیار پایین است. بنابراین اگر در یک زمینه کاری تخصص دارید سعی کنید که از همان اول به دنبال پیدا کردن کار در همان زمینه تخصصی خودتان بپردازید و وقت خودتان را هدر ندهید. در کارهای تخصصی ممکن است که ضعف زبان انگلیسی شما زیاد خودش را نشان ندهد ولی در کارهای عمومی که نیازی به تخصص ندارد اولویت شما بسیار پایین تر از کسی است که در امریکا به دنیا آمده است و به زبان انگلیسی حرف می زند. برخی از دوستان می گویند که ما به امریکا می رویم و هر کاری که پیش آمد انجام می دهیم. در حالی که پیدا کردن هرکار در امریکا بسیار دشوار تر از پیدا کردن کار تخصصی خودتان است چون به هرحال باید دوره مخصوص آن کار را بگذرانید.

نکته دوم این که وقتی وارد امریکا شدید اولویت اول شما فقط پیدا کردن کار می باشد. زیرا تمام موفقیت شما در امر مهاجرت در گروی این است که شما بتوانید یک کار پیدا کنید و مخارج روزانه خودتان را بپردازید. برخی از دوستان به اشتباه گمان می کنند که پیدا کردن کار در امریکا آسان است و برای خودشان در مورد مسائلی برنامه ریزی می کنند که شاید در اولویت دهم هم نباشد. مسائل عاطفی, پیدا کردن دوست پسر و یا دوست دختر, تفریح و سرگرمی و دیگر چیزهایی که در امریکا وجود دارد فقط برای آن عده از انسان هایی است که کار دارند اگرنه من همین جا فتوی می دهم که اگر کسی در امریکا به سر می برد و کار هم ندارد اصلا فکر کردن به اینکه آیا مثلا دوست پسر و یا دوست دختر پیدا می کند یا خیر حرام است. پرداختن به مسائل احساسی و عاطفی هم حرام است و فقط تمام توجه و توان فرد باید به امر پیدا کردن کار معطوف گردد. تا قبل از پیدا کردن کار حتی خرید کردن لباس و اقلام غیر ضروری هم حرام است و کفاره دارد. حدلاقل شما باید روزی شش ساعت را در پای کامپیوتر به پر کردن و ارسال رزومه خود بپردازید و یا به ایمیل هایی که برای کار به شما می رسد جواب دهید. چت کردن و خواندن مقالات بی ربط بیش از یک ساعت در روز حرام است. در ضمن شما باید دو تا چهار ساعت را در روز به رفتن به شرکت ها و پر کردن رزومه در آنجا و یا احیانا مصاحبه های حضوری با افراد بگذرانید. ترسیدن از مواجهه با افراد و ترسیدن از صحبت کردن با آنها در امریکا حرام است. حتی اگر دو کلمه انگلیسی بلد هستید باید با اعتماد به نفس کامل با همه صحبت کنید و از روبرو شدن با امریکایی ها نترسید. جواب ندادن به تماس های تلفنی در امریکا حرام است چون ممکن است این تلفن ها در مورد کار باشد و از شما سوالاتی داشته باشند.

در کل باید بگویم که اگر کسی بخواهد ماست باشد و در خانه بنشیند تا یک نفر بیاید و به او بگوید که این کار خوب خدمت شما, همان بهتر است که به امریکا نیاید چون وقت خودش را تلف خواهد کرد. شما باید آنقدر به گوشه و کنار سایت های کاریابی آشنا باشید که حتی یک کار مربوط به شما هم نباشد که شما برایش رزومه نفرستاده باشید. اگر همه این کارها به درستی انجام شود تازه باید منتظر بخت و اقبال باشید تا بلکه یک ملاقه ای از آسمان فرو بیفتد و به سر یک نفر بخورد و یکهو تصمیم بگیرد که شما را استخدام کند. در زمانی که من دبیرستان می رفتم مدرسه البرز یکی از مدرسه هایی بود که فقط دانش آموزانی را ثبت نام می کردند که معدل بالایی داشته باشند. یک سال ما یک آشنایی در آنجا پیدا کردیم و برای ثبت نام به آنجا رفتیم. من از دیدن حیاط و ساختمان آنجا بسیار ذوق زده شدم و آن را با ساختمان زپرتی مدرسه خودمان مقایسه کردم. همه چیز برای من رویایی بود و دلم می خواست که به آن مدرسه بروم. مادر من داشت برای من با آن آشنا صحبت می کرد و من هم محو زیبایی ها و بزرگی آن مدرسه شده بودم. آن آشنا پس از مدتی برگشت و به من گفت که من با مادر شما صحبت کردم و من یک مدرسه خیلی خوب می شناسم که معلم های مدرسه البرز در آنجا تدریس می کنند و قرار شد که من تو را به آنها معرفی کنم. من هم که طبق معمول دوزاریم درست جا نیفتاده بود گفتم که نه خیلی ممنون من از همین جا خوشم آمده است و می خواهم همین جا ثبت نام کنم! طبیعی است که این حرف من باعث خنده حاضرین شد و آن خنده به این معنی بود که با این معدلی که تو داری همان مدرسه ای که می گوییم هم از سرت زیادی است! حالا حکایت کسانی است که تازه به امریکا می آیند و در پی این هستند که آیا از امریکا خوششان می آید یا خیر. فکر کردن به این مسئله در امریکا تا قبل از اینکه کار پیدا کرده باشید حرام است!

بقیه این رساله را بعدا برای شما تعریف می کنم چون الآن باید بروم.

۲۷ نظر:

  1. ا،يعني من اوليم؟
    نكات جالبي بود،ممنون آرش جان.
    يكي از دوستانم كه در آمريكا تحصيل مي كنه حرف جالبي زد، مي گفت:" اينج اگه 2 چيز داشته باشي مي توني به همه چيز برسي: 1. سلامتي 2. كار"

    پاسخحذف
  2. ارش جان مطمعنی که همین جوریه یا این که چون خودت کارت را با توجه به تخصصت پیدا کردی این حرف را میزنی باز هم ممنون

    یک نفر از ایران

    پاسخحذف
  3. ba harfeatoon kamelan movafegham.fekr kardan be chize dighari gheir az kar haram ast.

    پاسخحذف
  4. bazia cheghadr biadaban moteasefaneh

    پاسخحذف
  5. رفتن و نيمه كاره گذاشتن رساله حرام است
    سركار گذاشتن مردم حرام است
    زولبيا خوردن حرام است
    بازديد از فيس بوك حرام است
    دوچرخه سواري زنان حرام است
    خرچنگ نخوريد خرام است
    ازدواج با افراد سيگاري حرام است
    ديدن سريالهاي تركيه حرام است
    چرا شراب خوردن در اسلام حرام است؟؟؟
    چرا ريش تراشي حرام است؟
    واتيكان : استفاده از كاند*م حرام است؟؟؟؟؟؟؟؟
    موسيقي حرام است؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  6. بعضی ها فقط بی ادب نیستند ابله هم هستند!

    پاسخحذف
  7. مرسي از اين پست خوب آرش جان.

    اميدوارم هميشه موفق باشي.

    پاسخحذف
  8. سلام آرش خان،
    مرسی بابت این پستت که خیلی وقته منتظر همچین مطلبی بودم. همونطور که گفتی اولین اولویت هرکس باید کسب درامد برای تثبیت در آمریکا یا هرجای دیگه باشه.

    مواجهه آمریکایی ها با مدرک تحصیلی ایران یا سابقه های کاری ما در ایران چطوره ؟ آیا توصیه میکنی که یک سری دوره های آموزشی تکمیلی در زمینه تخصص خودمون تو آمریکا بگذرونیم ؟

    خواننده همیشگی وبلاگت،
    مسعود ب.

    پاسخحذف
  9. من که در این پ‍ست حرف جدیدی ندیدم. این چیزایی که آرش قبل از داشتن شغل و درآمد حرام دانسته، فقط مختص آمریکا نیست. در ایران یا هر جای دیگه هم اگر درآمد نداشته باشی حتی اگر گنج قارون هم داشته باشی، بالاخره کفگیرت به ته دیگ می خوره.

    نکته مهم همونیه که مسعود ب. گرامی پرسیده و سوال من هم هست.

    پاسخحذف
  10. سلام آرش عزیز
    خیلی دوستت دارم.
    بامسعود ب.وFrozen Mind موافقم.
    منم میخواستم راجع به اعتبار مدارک تحصیلی ایران تو آمریکا ازت سوال کنم.همچنین ممنون میشم اگه بهمون بگی که کدوم دانشگاه درس خوندی(رشته.مقطع.تجربه کاری و از همه مهمتر دوره های آموزشی تکمیلی)
    بازم میگم تو قلب ما جا داری.

    پاسخحذف
  11. دقیقا آرش جان منم سوال دو دوست بالایی رو دارم مدرک تحصیلیمون اونجا طرفدار داره؟

    پاسخحذف
  12. " پدر خوانده " ای که " ذهن یخ زده " می شود؟!

    ( بدون شرح )

    پاسخحذف
  13. کار کردن خیلی خوب است ولی اگر از خرج کردنت لذت نبری و به خواسته هایت نرسی درامدت پشیزی نمی ارزد.

    پاسخحذف
  14. مفید بود آرش جان مرسی ولی دوستی که کامنت گذاشته بود که سلامتی هم مهمه توی آمریکا پس حساب ماها که مشکل بینایی داریم چی میشه؟ :(

    پاسخحذف
  15. ''و من الله التوفیق ''

    :)

    پاسخحذف
  16. آرمین از هامبورگ۶ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۵:۵۹

    آرش جان

    با وجود آنکه در آلمان زندگی می کنم و قصد مهاجرت به آمریکا را هم ندارم ولی به نظر من این بخش از رساله عملیه تان! بسیار جالب بود و کاربردی هم به نظر می رسد. البته در مورد مسئله آخری که مطرح نمودید نکته ای وجود دارد. هدف بیشتر افرادی که با میل و اختیار خود اقدام به مهاجرت از کشورشان می کنند رسیدن به سطحی بالاتر از زندگی در ابعاد مختلف در کشور مقصد است. البته مهاجرین باید درک کنند که برای رسیدن به این هدف خود شاید لازم باشد که تا مدتی از برخی خواسته ها و همچنین رفع نیازهای غیر ضروری خود چشم پوشی کنند ولی طبیعی است که اگر افراد در میان مدت به این هدف خود دست نیابند و یا دستکم در ازای چیزهائی که از دست داده اند چیز بیشتری را به دست نیاورند احساس ناخشنودی می کنند و انکار این احساس عدم رضایت هم مشکلی را حل نمی کند. اگر حل می کرد که در همان کشور خود می ماندند!

    برایت بهترینها را آرزو می کنم.

    پاسخحذف
  17. آرش جان معلومه قدت خیلی کوتاهه که وقتی رو به دوش می ایستی آب تو صورتت میخوره :))

    پاسخحذف
  18. مي گم:
    خوب شد تو آيت الله نشدي ها!
    وگرنه با اين فتواهاي محكم و قاطعانه ات، ترتيب همه رو مي دادي! نمي دادي؟
    .
    اطلاعاتت را در باره انرژي خورشيدي و مقررات مربوط به آن در ايالت هاي مختلف آمريكا با علاقه پيگيري مي كنم.
    درود ...

    پاسخحذف
  19. خوب حالا اگه کسی دانشجو باشه و مهاجرت کنه اونوقت الویت اول کاره یا پیدا کردن دانشگاه؟

    پاسخحذف
  20. «" پدر خوانده " ای که " ذهن یخ زده " می شود؟!»

    ؟؟؟؟؟؟؟
    !!!!!!!

    پاسخحذف
  21. Justin ، اولویت اول پول داشتنه ! حالا یا خانواده کمکت کنن یا خودت کار کنی .

    پاسخحذف
  22. سلام مهندس جون
    منم دارم آی تی میخونم(لیسانس).به نظرت چی کار کنم؟تالار گفتگوی مهاجرسرا هم ولش کن.بیخیال درس بشم و بچسبم به کار یا نه تخصص ارجحیت داره به رزومه ی کاری؟اگه درس باید بخونم چی بخونم و کجا بخونم؟اگه به نظرت میتونم بیام آمریکا و اونجا کار کردنو یاد بگیرم چی کار باید بکنم؟
    جان من جواب بده

    پاسخحذف
  23. سلام
    منم به جمع خوانندگان اضافه کن و جواب دوستان رو هم مرحمت بفرمایید قطعا پاداش جزیلی در اخری انتظارتان را میکشد

    پاسخحذف
  24. معلومه كه كاهلا صادقانه همه چيز رو راجع به مهاجرت در نظر مي گيري مزايا و معايب، اين خيلي روشنگرانه و خوبه براي كساني كه قصد مهاجرت به آمريكا يا هر كشور ديگه اي رو دارند. اما من با اون حرفت كه گفتي با هر سطحي از زبان دنبال كار تخصصي بگردين نه اينكه موافق نباشم بلكه عدم كاراييش رو براي خودم كه تحصيلاتم روانشناسي هست و با زبان رابطه اي تنگاتنگ داره در استراليا كه الان دارم توش زندگي مي كنم مي بينم. علاوه بر اون مدارك ما رو خيلي به سختي رجيستر مي كنند براي كار، تقريبا هفت خوان رستم، مگر اينكه از دانشگاه هاي اينجا فارغ التحصيل بشيم.
    موفق باشي و باز هم ممنون از نوشته هاي خوبت

    پاسخحذف
  25. راستی رفتی خونه جدید وبلاگت یاد نره با خودت ببری :)

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.