۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

تقویت روحیه تیمی

صبح زیبای شما خوش باد. هر روز که به شرکت می آیم همکارانم به من سخنان محبت آمیز می گویند تا من خوشحال شوم و روحیه بهتری پیدا کنم. یکی می گوید عجب کلاه قشنگی داری و دیگری از تعطیلات آخر هفته من می پرسد و یکی دیگر از مدل موی من تعریف می کند. اوایلی که به امریکا آمده بودم خجالت می کشیدم که از کسی تعریف کنم ولی اکنون من هم عادت کرده ام و هر کسی را که می بینم یک جمله خوب و خوشحال کننده به او می گویم. چند وقت پیش که به یک فروشگاه رفته بودم یک دختر خانم لبنانی با مقنعه و لباس پوشیده خودش پشت پیشخوان ایستاده بود. من پس از اینکه اجناسم را برای حساب کردن به او دادم از مقنعه او تعریف کردم و گفتم که رنگ و طرح آن خیلی زیبا است. خیلی خوشش آمد و خندید و مطمئن هستم که این حرف روحیه و اعتماد به نفس او را در انجام کارهایش بالا می برد. ولی ما در ایران چنین چیزی را در جامعه خود کمتر می بینیم و اگر مثلا من آن فرد را در ایران می دیدم هرگز از مقنعه و یا لباس او تعریف نمی کردم چون این کار در فرهنگ ما جا افتاده نیست و واکنش های منفی همچون پارس کردن و پاچه گیری به همراه دارد. اگر هم مثلا از شلوار یک مرد تعریف کنید می گوید قابل ندارد و همانجا می خواهد شلوارش را از پایش در بیاورد تا آن را به شما بدهد. خانم ها هم اگر از چیزی تعریف کنند می خواهند که قیمت آن را بدانند و مثلا می گویند عجب روسری قشنگی است چند خریدی؟ از کجا خریدی؟

انرژی و روحیه دادن به یکدیگر اساس یک کار گروهی در جامعه است و با اینکه بسیار بی اهمیت به نظر می آید ولی نقش بسیار مهمی را در پیشرفت و بالارفتن کارآمدی یک جامعه دارد. اگر به فوتبال بازی کردن چند ایرانی نگاه کنید بعد از یک مدت که گرم بازی کردن شده اند می بینید که همه آنها در حال داد و بیداد کردن بر سر یکدیگر هستند که چرا چشمهایت را باز نمی کنی؟ چرا پاس نمی دهی؟ و همه آنها پس از بازی به خاطر فریادهایی که بر یکدیگر کشیده اند گلویشان پاره شده است و نمی توانند حرف بزنند. ولی اگر به فوتبال بازی کردن چند امریکایی نگاه کنید می بینید که همیشه همدیگر را تشویق می کنند حتی اگر اشتباه کرده باشند. در واقع سعی می کنند که روحیه یکدیگر را بالا ببرند و نگذارند که یک نفر به خاطر اشتباهی که کرده است اعتماد به نفس خودش را از دست بدهد و راندمانش پایین بیاید. این مسئله در جامعه هم کاملا مشهود است و شما در کوچه و خیابان هم متوجه این تفاوت برخورد می شوید. در رانندگی کردن در سطح شهر تهران اگر دچار اشتباه و یا کندی در حرکت شوید آنچنان شما را به باد متلک و ناسزا می بندند که دیگر حتی جای ترمز و کلاج را هم فراموش می کنید. بعد از یک مدت شما هم به همان شکل با دیگران برخورد خواهید کرد. 

اگر این مسئله را ریشه یابی کنیم در خواهیم یافت که در کشوری مثل ایران مردم موفقیت و پیشرفت خودشان را در گروی موفقیت و پیشرفت دیگران نمی دانند در صورتی که در امریکا چنین نیست و مردم تلاش می کنند تا جایی که می توانند به اطرافیان خودشان روحیه دهند تا تیم خودشان را بالاتر ببرند و در نهایت خودشان هم از شرایط بهتری برخوردار گردند. مردم در امریکا مانند یک زنجیر به هم پیوسته هستند و با اینکه حتی یک دلار آنها هم حساب و کتاب دارد ولی سعی می کنند که از نظر روحی به دیگران کمک کنند. در ایران ما این شرایط را فقط در زمانهایی تجربه می کنیم که یک اتفاق خاص افتاده باشد و مردم همدل و هم زبان باشند مثلا بعد از بازی ایران و استرالیا و یا پس از ماجراهای انتخابات که مردم با یکدیگر مهربان بودند و سعی می کردند که یکدیگر را بالا بیاورند. ولی متاسفانه این حالت موقتی و زودگذر است و خیلی زود شروع می کنند به سرکوب روانی یکدیگر.

در امریکا مهم نیست که چه چیزی باعث تقویت روحیه دیگران خواهد شد و فقط سعی می کنند که او را خوشحال کنند و از اشاره به مسائلی که روحیه وی را سرکوب کند بپرهیزند. مثلا اگر من یک فرد مذهبی هستم هرگز چیزی به من نمی گویند که باعث ویرانی روحیه من شود چون می دانند که آن مسائل برای من مقدس است و باعث تخریب روحیه من خواهد شد و حتی سعی می کنند با سوال کردن و یا مشتاق نشان دادن خودشان در مورد جزئیات آن به فرد مورد نظر روحیه دهند و او را خوشحال کنند. البته در جای خودش هم که لازم بدانند نظر خودشان را می گویند و کسی هم نمی تواند مانع آنها شود ولی هدفشان از گفتن اندیشه واقعی خود آزار دادن دیگران نیست. مثلا اگر به دین اعتقاد نداشته باشند به راحتی می گویند و اهمیت نمی دهند که کسی ناراحت شود ولی در ضمن بدون لزوم به هیچ دین خاصی هم اشاره نمی کنند که فرد خاصی ناراحت شود چون هدف آنها از بیان عقایدشان نیش و کنایه و یا آزار نیست. آنهایی هم که به مسائلی حساسیت دارند قبول می کنند که آن مسائل برای دیگران اهمیت و تقدس ویژه ای ندارد و حتی از اینکه رعایت حال آنها شده است قدر دانی و تشکر می کنند.

به قول عادل فردوسی پور ما همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید! به همبن علت فضاهای گفتگوی مجازی ما نیز از تعامل و تسامح کافی برخوردار نیست. به عنوان مثال اگر یک مرد ایرانی به یک مرد دیگری بگوید که خواهر تو چقدر خوشگل و خوش هیکل است, ممکن است که حرف بدی نزده باشد و واقعیت هم داشته باشد, ولی این حرف آن مرد دیگر را آزار می دهد. به نظر من ما باید از تعصبات خودمان کاسته و از طرف دیگر به عقاید و اندیشه های یکدیگر احترام بگذاریم. من خودم هم از این امر مستثنی نیستم و باید سعی کنم که دیگران را با نوشته های خودم آزار ندهم. مثلا استفاده از کلمه لجن برای جامعه ایرانیان مقیم امریکا بسیار نامناسب و آزار دهنده بود حتی اگر رنگ و بویی از واقعیت هم داشته باشد. چون این کلمه به قصد آزار دادن و از روی بدجنسی آورده شده بود و چه بسا یکی از همان افراد آزرده ممکن است دروازه بان تیمی باشد که من در آن بازی می کنم و تخریب روحیه او باعث باخت همه ما شود.

وقت من تمام شد.

۲۳ نظر:

  1. مطلب جالبی بود.که فکر کنم باز خورد کامنت های پست قبلی بود.آن جمله هم در اصل در فیلم کمال املک از زبان مظفر الدین شاه است(امید وارم در مورد اسم شاه اشتباه نکرده باشم) نه عادل خان.

    پاسخحذف
  2. مطلب فوق العاده ای بود . ممنون

    پاسخحذف
  3. awesome,

    اميدوارم اونها كه اينجا ميان خشك مقدس بازي در ميارنن و كاراي قديمي ها رو
    از اين كارا دست بردارن و كمي ذهنشون روشن شه

    پاسخحذف
  4. من هم وقتی همکاران یا هم دانشگاهی هام رو میدیدم، لبخندی میزدم و بعضی مواقع غیر از جویا شدن حال و احوال، مثلا از چیزی تعریف می کردم یا یک حال سبکی می دادم!بعدها خبر آمد که این یارو چه زود پسرخاله میشه!

    واقعا همینطوره که میگی، هنوز قضیه وین وین توی فرهنگ ما جا نیفتاده است. مردم انفرادی به قضایا نگاه می کنند، موفقیت انفرادی.

    ضمنا با اشاره به آزادی بیان، خواهش می کنم استقلال خودت رو حفظ کن. همیشه موافق و مخالف وجود داره. قراره از کامنت ها یک سری مطالب مفید بیرون بیاد، کامنت هایی که اینطور نیستند، همونطوری که قبلا گفتم، اسپم هستند. آرش باش!

    پاسخحذف
  5. خیلی لذت داره وقتی متنی رو میخونی و می بینی دقیقا به همون چیزایی که دغدغه ذهنیته و نمیدونی چجوری بیانشون کنی اشاره کرده و البته خیلی زیبا و جذاب و با ظرافت...
    باز هم دست مریزاد آرش خان.
    خیلی سعی کردم تو کامنت های پست قبلی یه جوری این مساله رو باز کنم ولی نشد... انصافا اشاره بجایی بود. D-:

    پاسخحذف
  6. این جمله قابل توجه اون آقایی که به دین چرت پرت گفت "مثلا اگر من یک فرد مذهبی هستم هرگز چیزی به من نمی گویند که باعث ویرانی روحیه من شود چون می دانند که آن مسائل برای من مقدس است و باعث تخریب روحیه من خواهد شد و حتی سعی می کنند با سوال کردن و یا مشتاق نشان دادن خودشان در مورد جزئیات آن به فرد مورد نظر روحیه دهند و او را خوشحال کنند."

    پاسخحذف
  7. مردی از سرزمین خورشید۱۱ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۳۴

    درود بر آرش بزرگ
    الان که این مطلب رو خوندم برات دست زدم آفرین

    پاسخحذف
  8. فقط خواستم بگم ممنون بابت مطالب قشنگتون. طرز فکر و نوشته هاتون واقعا عالی هستند. خوشحالم که نظرتون رو عوض کردید و مجدد شروع به نوشتن کردید.

    پاسخحذف
  9. به به آقا آرش گل... از این طرفا؟؟!! (-: آقا ما رو معتاد کردی با این نوشته هات!! صبحانه و ناهار و شام نداریم از دست تو!! D-:

    مخلصیم (-;

    پاسخحذف
  10. شوشو گفت:
    آرش خان این قدر ما رو به مطالب خوبت عادت نده.وقتی یه روز بری ما با درد فقدانت چی کار کنیم؟(تقویت روحیه بود جدی نگیر D:)
    ما تو این پست و کامنتا فقط قضیه رو از یک طرف دیدیم.اونم طرفی بود که از دیگری تعریف و تمجید می کرد و واکنش بدی می دید.
    ولی طرف دیگه ای هم هست که ازش تعریف میشه و وقتی خودمونو بذاریم جاش می بینیم پارس کردن و پاچه گرفتنش تقریبا یه واکنش طبیعیه.چون در ایران معمولا تعریف کردن صادقانه نیست.یا می خوان سرطرفو شیره بمالن یا مخشو بزنن یا هر چیزی تو این مایه ها.خوب وقتی کسی شما رو احمق فرض کنه و تعریف غیر صادقانه بکنه طبیعیه که واکنش نشون بدید.

    در مورد ویران نکردن روحیه متدینین هم تو ایران و کلا کشورای مسلما.ن،قضیه کاملا با امریکا فرق داره .
    چون اینجا متدینین به شدت حق به جانب و با نفوذ هستند و قدرت رو در دست دارن.پس گفتگوی عادلانه ای نمیشه باهاشون انجام داد. یه تعریف یا کنجکاوی کوچولو باعث میشه فکر کنن ما بالاخره از نادانی(از نظر اونها) خودمون آگاه شدیم تا به اونها بپیوندیم.با یه انتقاد کوچولو هم حد اقل زندان رو شاخشه.

    اینجا تنها راهش پارس کردنه(اجازه سکوت به ما نمی دن و موضوعو به زور ادامه می دن).چون من بارهاتجربه کردم .همیشه در فکر تغییر افکار دیگرانند. ولی افکار خودشونو ثابت و تغییر نیافتنی می دونن.

    ارادت صادقانه تقدیم آرش خان

    پاسخحذف
  11. چقدر كه ما هم ميتوانستيم / ميتوانيم همه ي اين صفات خوب و روحيه بخش را داشته باشيم و ...
    چقدر حيف از ما / حيف از وطن ما ...
    چقدر بايد منتظر روزي شد كه فرهنگ واقعي و راستين ايران زمين كه بر پايه ي سه اصل ساده بنا شده است در متن زندگي مان جريان يابد . سه اصل ساده و بنيادين گفتار نيك ، كردار نيك ، پندار نيك .
    سه اصلي كه اگر چه از آموزه هاي زرتشت است ولي بدون اينكه منظور زردتشتي شدن باشد، و با احترام به همه ي اديان و حتي حفظ آداب و سنن اديان مختلف ، ميتواند راهگشاي مردم بسوي نيكبختي باشد .
    يعني كه فورا" متعصبين جبهه نگيرند و فرياد وااسلاما سر ندهند . اين سه اصل را همه ميتوانند و خوب است كه در زندگاني بكار بندند خواه زرتشتي باشند خواه مسلمان يا كه يهودي و مسيحي و ...
    كاش فقط همين ها را رعايت ميكرديم كه اگر فقط همين سه اصل را در زندگي بكار مي بستيم و مي بستند و در زندگي هامان بكار ببنديم و ببندند ، شايد روزگارمان به از اين بود و نيازي نبود شما و امثال شما از اين مملكت بروند و خيلي هاي ديگر نيز اينچنين براي رفتن لحظه شمار كنند !
    چقدر حيف / چقدر حيف و صد حيف ...

    پاسخحذف
  12. راستی بعد از چند وقت نا کامی فوتبالی (غیر از قهرمانی پرسپولیس D: ) با دیدن عکس ویرا حسابی حال کردم.خیلی گل بود
    بازم شوشو

    پاسخحذف
  13. سلام..خیلی خوشحالم از آشناییت..
    چندتا پست آخرتون رو خوندم و احساس همفکری داشتم با شما..درست میگی و به جا و البته خوب مینویسی..
    ممنون..آبان آذر

    پاسخحذف
  14. عالی بود مثل همیشه..........

    پاسخحذف
  15. ارش جان به نکته خوبی اشاره کردی تقویت روحیه تیمی تو ایران واقعا پایینه یه سری چیزای دیگه هم هست مثلا استانه تحمل هم تو ایران خیلی پایینه با این شرایتی که الان از نظر اقتصادی تو ایران حاکم هست مردم از صبح تا شب جون میکنن همیشه هم هشتشون گرو نه شونه مثلا من چند وقت پیش رفتم پمپ گاز گاز بزنم یک دفعه یه راننده تاکسی به زور اومد می خواست بی نوبت بره جلو منم سر ماشینو کج کردم جلو ماشینش نزاشتم بره جلو اونم عصبانی شد قفل فرمونو برداشت اومد یقه پیرهن منو کرفت کفت چرا اینکارو کردی انتظار داشت حتما منم یقشو بگیرم دادوبیداد کنم ولی من با خونسردی گفتم اگه عجله داری من نوبتم رو میدم بهت ولی اگه بیای جلومن حق بقیه رو زیرپا گذاشتی این حرف من مثل اب سردی بود که رو اتیش ریخته بشه مرده یکدفعه انگار ازخواب بیدار شد کلی معذرت خواهی کرد رفت اخر صف.
    درواقع ما الان باید خودمون به خودمون کمک کنیم شرایت جامعه رو درک کنیم سعی کنیم اصلاحش کنیم (یه اصلاح همه جانبه و درست حسابی) وگرنه هیچکسی به فکر مانیست

    پاسخحذف
  16. خوب ما یک کشور جامعه گرا هستیم و به فرد اهمیت نمیدهیم مگر آن فرد در راس قدرت باشد

    پاسخحذف
  17. سلام
    آقا امین , مطلب رو خوب بیان کردین.من هم با شما موافقم.

    پاسخحذف
  18. آلبوم جدید داریوش(دنیای این روزای من)
    http://1.aria2music4.com/modules.php?name=News&file=article-seo&sid=7513
    حتما دانلود کنید. دنیائیه...

    پاسخحذف
  19. آخ آخ گفتیا ! توی ایران وقتی یه چیزی می خری که به نظر بقیه قشنگ میاد فوری می پرسند چند خریدی ؟! من که خیلی حرصم درمیاد از این سؤال و فکر می کنم بااین سؤالشون به برنامه ریزی های مالی زندگیم تجاوز می شه و سؤال کننده در مورد چیزی کنجکاوی ( فضولی ) کرده که بهش ربطی نداشته.
    راستی آرش من پیشنهاد می کنم جواب تک تک کامنتا روبدی اینطوری آدم انگیزه پیدا می کنه برات کامنت بذاره و وقتی جواب نمی دی به نظر خواننده اینطور می رسه که اصلاً اونا برات مهم نیستند یا نمی خونیشون. من خودم توی وبلاگایی که جواب کامنتا رو نمی دن نظر نمی ذارم اما وبلاگ تو خیلی مفید و جذابه و استثنائاً کامنت می ذارم اما اگه جواب خواننده هات رو بدی افراد بیشتری تشویق می شن که برات نظر بذارن.

    پاسخحذف
  20. آرش جان ، این روحیه تیمی ، تسامح ، تساهل ، احترام به همدیگر ، آزادی ، آزادی بیان ، آزادی تفکر ، خشکاندن سنتهای خشک ، رعایت حریم خصوصی و هزار و یک مورد دیگه ، محاله در ایران ایجاد بشه.
    چرا؟ نمی دونم و یا دیگه اهمیتی نمی دم!
    یک ایرانی شریف و روشنفکری مثل خودت ، شاید بتونه در کشور آزاد و مترقی مانند آمریکا این مسایل رو تجربه کنه و ازشون درس بگیره و اونها رو به دیگران منتقل کنه ، ولی باور کن در این مدتی که تو می نویسی و من می خونم یا حتی قبل از اون ، خیلی سعی کردم تا اونجا که می تونم این ایده آل ها رو اجرا کنم ولی وقتی در جامعه همه عملکردها یک جانبه باشه ، و حتی در بعضی موارد مورد تمسخر دیگران قرار بگیری ،نه تنها نابهنجاری تبدیل به هنجار نمیشه، بلکه خودت از لحاظ روحی و روانی داغون میشی.

    فقط می خوام از اینجا مهاجرت کنم و برم به یه جای دیگه و بتونم در آسایش زندگی کنم.

    پاسخحذف
  21. آقا آرش، قضیه دین در ایران و آمریکا با هم فرق داره. اون موضعی که هر وز هرلحظه داره به حقوقعده ا تجاوز می کنه نمی شه نادیده گرفت یا با به به و چه چه ازکنارش رد شد. باید احمق باشم که عده ای با معیار خودشون در موردم قضاوت کنن و طبق قضاوتشون حکم و حکمرو اجرا کنن و در عوض من لبخند بزنم و بگم ایولا داداش! خواهش می کنم به اینها حق نده، اینها به اندازه خیی بیش از کافی برای خودشون حق قایل هستن و خیلی زیاد هم بهشون حق داده شده. بذار حتی اگر یک نفرشون هست که مزدور نیست و بیمار نیست و فقط ه خاطر نا آگاهی در دام دین گرفتار شده، با خوندن این مطالب به سمت روشنایی حقیقت بی تعصب و بی دروغ حرکت کنه. من هم همین کاررو کردم و هر کس دیگه ای که اینجا دین نداره هم یک روزی از همین روزهاآزاد شده. متاسفانه همه ما از خانواده های دیندار هستیم و خودمون هستیم که خودمون رو با فکر، با مطالعه و با تمرین و با درمان از قید و بند تربیت فاجعه آمیز دینی آزاد کردیم.شاید انجا تو وبلاگ تو آزادی از تعصب برای دیگری هم اتفاق بیفته.من یک پزشکم و تا چند سال پیش روزه می گرفتم. می دونی چند سال روزه گرفتم و با متون علمی بی طرفانه کلنجار رفتم تا قبول کنم که بر خلاف ادعاهای پرطمطراق متدینین روزه هیچ فایده ای از نظر سلامتی نداره که هیچ، خیلی هم ویران کنندست؟از 9 سالگی تا 28 سالگی که از 18 سالگی تا 25 سالگیش رو دانشجوی پزشکی و 3سال بعدش رو هم پزشک بودمو آگاه از مضرات روزه!تاجایی که قبل از شروع رمضان کلی داروهای قلب و معده تهیه می کردم و به پدر و مادرم راه استفاده از اون و زمان استفاده از اون رو یاد می دادم تا روزه باعث بیماری و حتی مرگ اونها که در دهه پنج و شش زندگی هستن نشه!با چشم خودم سیل بیماران رو به علت عوارض روزه داری به اورژانس و درمانگاههامراجعه می کردند دیده بودم ولی کور بودم و کر بودم! دین یک اعتیاده که باید بپذیری که بهش دچاری و بخوای ازش رها بشی و برای رهایی به طور سیستماتیک تلاش کنی. راحت نیست. وااقعا این ترک، راحت نیست. به علاوه بعد از رهایی، من به هیچ عنوان از نظر رفتار، لاابالی و منحرف نشدم. بر عکس، با روانکاوی صحیح و طولانی با آرامش و بدون طمع پاداش متافیزیکی ،خوب هستم، چون خوب بودن برای خودمن خوبه و بدون ترس و اضطراب و بی توجه به هیچ تهدید و سرکوب و دیگرابزار متنبه کننده دین ،بدی نمی کنم. البته تعریف من از بدی با تعریف دین از گناه فرق داره ولی با تعریف سلامت از نگاه روانشناسی کاملا منطبقه. مثلا از نگاه دین خیانت چندین وچند باره مرد به همسرش اشکالی نداره ولی از نظر روانشناسی یک رفتار کاملا بیمار و مایه بدبختی مرد و زن وخانواده هاست. در عوض در روانشناسی در حد متعادل مصرف الکل عیبی نداره و از نظرطب مقدار کمی الکل برای سلامت قلب و عروق مفیده ولی از نظر دین گناه نابخشودنیه.

    پاسخحذف
  22. درود بر شما ...
    بهره بردم.
    امیدوارم روزگار تیم ورک های وطنی به از این شوند!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.