۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

صنایع بافندگی



روال دریافت انسان از پیرامون خود, ساختار پیچیده ای دارد و بخش آخر این روال, جایی است که پندار در مغز ما شکل می پذیرد. از آن پس, اندیشه بر پایه پندار که همان میوه دریافت انسان از پیرامون است, استوارمی گردد که برون یافت آن کنش و واکنش است.

اندیشه, شیوه ای است برای پردازش و بیان پندار که خود بخشی از کنش و واکنش است. گرچه هنر نیز می تواند گوشه ای از پندار را بدون بهره از میانگیر نمایان کند ولی در پاک ترین هنر ها نیز رگه هایی از اندیشه به چشم می خورد. پس پندار, برای پردازش و بیرون رفتن از چارچوب خود, نیاز به اندیشه دارد.

دانش, آرایه هایی است که از گردآوری کنش ها و اندیشه های انسان تا به امروز به دست آمده است. الگوهای دانش, شیوه هایی هستند برای رسیدن به یک میوه یکسان از یک دریافت ویژه. پردازش آرایه ها, گوشه های نا آشکار دریافت ها را روشن می کند و پله ای می شود برای پیشرفت در ویرایش اندیشه هایی که بر مبنای پندار به دست آمده است.


نرم افزارشکل گیری پندار, بسیار دور از دسترس بشر است چرا که دستور های کاربردی بنیادین برای ادامه زندگی است. گرچه دانش انسان, به دستیابی بر بخش کوچکی از آن کمک کرده است ولی چنین می نماید که ویرایش آن بسیار ویرانگر و خطرناک باشد. برای نمونه هرگاه که شما به یک رنگ نگاه می کنید, نرم افزار بنیادین شما, نور را از شبکه های چشم شما و از راه رشته های عصبی به مغز راهنمایی می کند و بسته به تواتر آن نور, پنداری را در مغز شما می آفریند. آن پندار ممکن است از راه اندیشه, به بیان بیانجامد و شما بگویید که آن رنگ قرمز است.

نرم افزار بنیادین انسان ها, تا اندازه زیادی به یکدیگر شباهت دارد پس پندارهای پدید آمده از دریافت های انسان نیز می تواند تا اندازه زیادی یکسان باشد. ولی ساختار و شیوه پردازش پندارها و همچنین شیوه بیان و کنش یک انسان, میوه اندیشه او است که نرم افزاری است با توانایی برنامه پذیری. اندیشه بر دو پایه استوار است که یکی از آنها ذخیره سازی و بازیافت داده ها است و دیگری پردازش داده ها بر مبنای الگوهای از پیش ذخیره شده.

بر خلاف آنچه که بیشتر ما گمان می کنیم, راستی و ناراستی, مبنای کار اندیشه نیست بلکه درستی و نادرستی, مبنای کار است. نادرستی در پردازش یک پندار و یا کج اندیشی می تواند پیامد یک الگوی نادرست باشد و همچنین اگر داده هایی که جهت پردازش بکار می آید, به اندازه کافی کارآمد نباشد, آن فرد دچار کج اندیشی خواهد شد.



هر چه ما از الگوها و داده های دانش انسان دورتر باشیم, الگوهای بی پایه, در مغز ما گسترش می یابد و می تواند اندیشه هایی را از پندار ما شکل دهد که با دیگر انسان ها همخوانی ندارد. بنابراین توانایی درک و فهم دیگر انسانها را بسیار پایین می آورد.

از آنجایی که پندار ما, تنها, حاصل کنشهای شیمیایی نسبت به نشانه های دنیای بیرون از ما است, راستی آزمایی آنچه پندار می کنیم خارج از چارچوب توانایی های ما است و درستی آزمایی آن هم فقط در قالب برنامه ای است که برای آن آفریده شده و معیار سنجش آن هم دانش بشری است.

آنجا که ورودی اندیشه, پندار و دریافت نباشد, صنعت بافندگی آشکار می شود و پردازش داده ها را از روال خود خارج می نماید.

گمان کنم که امروز دچار مالخولیای ادبی شده ام!

۱۰ نظر:

  1. یه چیزی فراتر از مالیخولیا راستی آپم خوشحال میشم سر بزنین

    پاسخحذف
  2. خب مثلا از یه مهندس نرم افزار چی میشه انتظار داشت ؟
    همین دیگه ، بافتن یه همچین متنی که هی می خونی و هی بیشتر احساس گیجی ویجی می کنی ! اقا دمت دود ! چه کردی آرش جان ! مدینه گفتی و کردی کبابم داداش ! میگم مطلب و بیشتر بشکاف یااز این مالیخولیا در بیایم یا ... بماند
    ( همش از باب خنده بود ها ... جدی نگیری ! )

    پاسخحذف
  3. من بالاخره خوندم مطالب دوسه تا پست گذشته رو. آقا خیلی سطح بالا بود:)فکر مغزهای آکبند هم بکن شما:) من هنوز اونجایی که گفتی دست بچه رو نباید گرفت اعتماد به نفسش میاد پایین گیر کردم:)

    پاسخحذف
  4. صنعت بافندگی! تیترشو که خوندم فکر کردم که می خوای این باز چی بگی از اونجا!

    اما این جا رو دقیقا باهات موافقم که وقتی ما از الگوهای دانش بشری دور باشیم، یا به عبارتی نتونیم نظم خاصی به ذهن مون بدیم و اونو درست اداره کنیم اون وقت خودش شروع می کنه به ساختن، یا به قول شما بافتن و نهایتا یه معجون خیلی عجیب غریبی در می آد، بیشتر از اون که علمی باشه و منسجم، توهم زده و بی پایه س، با یه جمعی از نقیضین!

    پاسخحذف
  5. ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اینها چی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    آها !!!!!!!!!!!!!
    یعنی نه آها !!!!!!!!!

    پاسخحذف
  6. فونت نوشته ها اصلا خوب نیست. چشم رو اذیت میکنه! لطفا تغییرش بدید.

    پاسخحذف
  7. خیلی خوب نوشتی.

    پاسخحذف
  8. بابا زیر دیپلم حرف بزن
    _____بهنود____

    پاسخحذف
  9. كارتون با خانمان پرين دي دي ديييييييييي ديييي دي دي ررررري رري
    مست نيستم بخدا
    فقط عنوانش اينجوري بود

    پاسخحذف
  10. به نظر من که شاهکار بود. من مجبور شدم چند بار بخوانم تا بفهمم. هر کسی نمیتواند چنین متن سنگینی بنویسد.
    رها

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.