۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

از غیرت تا ازدواج در مهاجرت به امریکا

دیروز به یک مغازه حیوان فروشی رفتم و چشمم به چند گربه افتاد که از یکی از آنها خیلی خوشم آمد. آن گربه سفید برفکی بود و پشم های بلندی هم داشت و خیلی ملوس بود ولی وقتی که خواستم برای پذیرش آن به فرزندی اقدام کنم متوجه شدم که گوش هایش ناشنوا است. از نظر من این ناتوانی او ایرادی نداشت چون به هر حال هر کسی یک مشکلی دارد و یک نفر مثل من عقلش معلول است و یک نفر دیگر گوش هایش نمی شود. ولی متصدی فروش پس از اینکه فرم های متعددی به من داد و یک بازجویی تخصصی هم انجام داد تا مطمئن شود که من گربه خوار نیستم و آزاری به او نمی رسانم چیزهایی به من در مورد مراقبت های ویژه گفت که من را از قبول آن منصرف کرد. بدترین شرط این بود که چون گوش های آن گربه نمی شنید هرگز نمی بایست به او اجازه بدهم که از خانه بیرون برود زیرا ممکن است که به زیر ماشین برود و یا آسیب ببیند و این شرط اصلا با روحیات من جور در نمی آید زیرا من دوست دارم که گربه آزاد باشد و روزها برود بر روی دیوار حیاط خانه بنشیند و دیگران را نگاه کند نه اینکه درون خانه زندانی شود. حالا قرار شد که هفته دیگر به یتیم خانه گربگان بروم و بچه گربه ها را از نزدیک ببینم و بلکه یکی و یا دو تا از آنها را به فرزندی قبول کنم. الآن تازه می فهمم که چرا همه امریکاییان درون خانه شان حیوان دارند زیرا این حیوانات آنها را از تنهایی به در می آورند و برای صاحب خود یار خوبی هستتند. تنها خرج گربه هم فقط خریدن غذای آنها است و البته واکسن هایی که باید هر سال به آنها زده شود. بیچاره گربه هایی که من در ایران داشتم از پس مانده غذای خود ما می خوردند و خیلی هم کیف می کردند و اگر یک شب هم به آنها غذا نمی دادم خودشان از کوچه و خیابان یک چیزی برای خوردن پیدا می کردند. حالا اگر هفته دیگر بچه گربه گرفتم از آنها عکس می گیرم و برایتان می گذارم و در ضمن ار خانه و اطراف آن هم چند عکس که خودم گرفته ام برایتان در یک پست قرار می دهم که بتوانید ببینید و تصور بهتری از اینجا داشته باشید.

و اما امروز می خواهم  مسئله ای را عنوان کنم که مورد سوال بسیاری از دوستانی است که می خواهند به امریکا و یا دیگر کشورهای غربی مهاجرت کنند. بیشتر ما از اختلاف فرهنگی موجود در میان مردم ایران و مردم امریکا چیزهایی به طور کلی شنیده ایم ولی کمترمی دانیم که مواجهه با فرهنگ جدید چه تاثیری می تواند بر نوع روابط ما با اطرافیان خود و یا در نهایت میزان رضایت ما در امر مهاجرت داشته باشد. اختلاف فرهنگی گوشه های گوناگونی دارد ولی امروز من فقط می خواهم در مورد تفاوت نگاه جنسیتی در جامعه با یکدیگر گفتگو و تبادل نظر کنیم. واقعیت این است که نگاه جنسیتی یکی از نقاط دور فرهنگی میان مردم ایران و مردم امریکا است. جنسیت در جامعه و فرهنگ کنونی ایران از اولویت بسیار بالایی در کلیه امور انسانی و اجتماعی برخوردار است. اهمیت جنسیت تا آن اندازه بالا است که سرنوشت انسان ها بر پایه آن رقم می خورد و شیوه و مسیر زندگی آنها بر اساس آن مشخص می گردد. در ایران روابط اجتماعی یک دختر به طور مشخص تعریف شده است و می توان گفت که یک دختر زندگی کاملا متفاوتی را از یک پسر تجربه می کند. بنابراین ما حتی برای بررسی زندگی یک انسان در کشور ایران باید اول مشخص کنیم که آیا او یک زن است و یا یک مرد زیرا که شرایط زندگی برای دو جنس متفاوت در ایران به یک گونه نیست. ولی در امریکا اولویت جنسیت در جامعه به گونه ای است که شرایط زندگی یک انسان را  تحت تاثیر خود قرار نمی دهد و یک انسان در امریکا چه زن باشد و چه مرد از شرایط یکسانی برای اشتغال, تحصیل, حقوق شهروندی و دیگر امور و ارتباطات جاری در یک جامعه برخوردار است. ولی لطفا توجه داشته باشید که وقتی که ما صحبت از تفاوت فرهنگی می کنیم دیگر خوب و یا بد بودن آن فرهنگ اهمیت چندانی پیدا نمی کند و آن چیزی که خود را در امر مهاجرت به خوبی نشان می دهد این است که یک شخص تازه مهاجر تا چه اندازه می تواند خودش را با فرهنگ و جامعه جدید هماهنگ  سازد. مثلا اگر یک امریکایی هم قصد مهاجرت و زندگی در ایران را داشته باشد در صورتی مهاجرت او موفق خواهد بود که بتواند شرایط اجتماعی و فرهنگی ایران را نسبت به جنسیت خود بپذیرد و خودش را با آن هماهنگ کند.

در ایران واژه هایی مثل غیرت و ناموس وجود دارد که کاربرد آن کاملا جنسیتی است و رابطه مستقیمی نیز با نوع جنسیت فرد دارد. به عنوان مثال در ایران یک زن بخشی از ناموس یک مرد است و مثلا اگر آن زن از محدوده تعیین شده در چارچوب اجتماعی خود فراتر رود غیرت مرد تحریک شده و به او اختیارات مشخصی بر مبنای تعریف اجتماعی داده می شود تا بتواند زن را دوباره به محدوده تعیین شده خود در جامعه برگرداند و یا اینکه اگر یک زن متوجه بشود که شوهرش با یک زن غریبه حرف زده است از نظر اجتماعی این حق برای او وجود دارد که مثلا با ماهیتابه بر ملاج شوهرش بکوبد. گرچه از نظر حقوق اجتماعی همیشه به زنان ایران ظلم شده است و کفه قضاوت های اجتماعی به نفع مردان سنگینی می کرده است ولی برخی ها به اشتباه گمان می کنند که جامعه امریکا همان جامعه ایران است با این تفاوت که حقوق زن و مرد یکسان است در حالی که چنین نیست و امریکا از نگاه جنسیتی از پایه و اساس با ایران متفاوت است و جنسیت نقشی در تعیین سرنوشت یک فرد در اجتماع ندارد. به همین خاطر است که جنبش های عقیدتی که از غرب به ایران می آید دچار بدفهمی و یا کج روی می شود زیرا که مفاهیم پایه آن با مفاهیم رایج در جامعه ما متفاوت است. مثلا فمنیسم که پایه و اساس آن حذف جنسیت از ارزش گذاری یک انسان در جامعه است وقتی که به ایران می آید به خاطر عدم وجود زیرساخت و تعریف پایه یکسان تبدیل به مرد ستیزی می شود که اصلا با سرچشمه آن جنبش هیچگونه سنخیتی ندارد و حتی برخی ها آن را با عقاید مذهبی خود نیز پیوند می دهند و ملغمه ای عجیب و دیرهضم از خودشان اختراع می کنند. به هرحال آن چیزی که در بحث ما اهمیت دارد فاصله میان نگاه جنسیتی در میان مردم ایران و امریکا است که در بسیاری از موارد برای مهاجران مشکل ایجاد کرده و به قول معروف آنها را دچار شوک فرهنگی می کند.

ممکن است گمان کنید که ازدواج در همه جای دنیا یک معنی دارد و یعنی اینکه یک دختر و پسر از هم خوششان می آید و ازدواج می کنند و بچه دار می شوند ولی از آنجایی که ازدواج پیامد یک رخداد جنسیتی است این رویداد تعاریف بسیار متفاوتی در جامعه ایران و امریکا دارد. در ایران ازدواج با خود احساس مالکیت می آورد و وظایف زن و مرد نیز بر اساس نوع جنسیت آنها تعریف شده است. در ایران حتی وظایف جنسی و دیپلماتیک بر اساس جنسیت تعریف شده است و برای همین متاسفانه زنان زیادی در ایران هستند که در همخوابگی خود با شوهرانشان تنها به وظیفه زن بودن خود که توسط جامعه تعریف شده است در قبال وظایف شوهر که تامین مخارج زندگی است عمل می کنند بدون این که کوچک ترین لذتی از روابط خود ببرند. در واقع آنها در مقابل پول و غذا و امکانات زندگی موجبات لذت شوهران خودشان را فراهم می کنند و کم کم به این نوع زندگی عادت کرده و امیال غریزی خودشان را به دست فراموشی می سپارند. در عربستان به همین خاطر زن ها را در کودکی ختنه می کنند که اصولا هیچ میلی را به غیر از رضایت شوهر در مقابل دریافت خدمات زندگی نداشته باشند. همچنین بسیاری از زنان به خاطر نیازهای مادی خود چاره دیگری هم به جز سر کردن با شوهرانشان ندارند و جامعه هم مخصوصا شرایط دشواری را برای کار کردن زنان ایجاد می کند که آنها وابسته به شوهرانشان باشند و به سادگی نتوانند از آنها جدا شوند. از طرف دیگر قوانین سخت جزایی باعث می شود که زن ها ایجاد ارتباطات پنهانی با دیگران را معادل با از دست دادن آبرو و جان خود بدانند ولی با این حال زنان زیادی هستند که با به خطر انداختن زندگی خود از امیال درونی و غریزی خود چشم پوشی نمی کنند و هر از گاهی تن به همخوابگی با مردهایی را می دهند که موجبات رضایت آنها را فراهم آورد. ولی به هر حال همان زنان هم همزمان وظیفه همسری خودشان را به بهترین نحو در قبال گرفتن خدمات از شوهر انجام می دهند و جامعه هم تا حدودی آنها را در آستانه تحمل جامعه زیرزمینی خود قرار  می دهد. از طرف دیگر مردهای زیادی هم هستند که با سیر نگه داشتن شکم زن و بچه خود این حق را برای خود قائل می شوند تا با زنان دیگری در قبال پرداخت پول به طور پنهانی رابطه برقرار کنند.

ولی تعریف ازدواج در امریکا کاملا متفاوت است. زن و شوهر باید به یک اندازه از بودن با یکدیگر لذت ببرند در غیر این صورت هیچ کدام از آنها هیچ اجباری به زندگی کردن و یا همخوابگی با دیگری ندارند. زن و شوهر فقط نسبت به هم بستر شدن به یکدیگر متهعد هستند اگرنه زن و یا شوهر می تواند با هر کسی که خواست بیرون برود, شام بخورد, برقصد, او را ببوسد و حتی خودش را به او بمالاند و تا زمانی که با او هم بستر نشده است زن و یا شوهر او حق اعتراض کردن ندارد زیرا تعهدات جنسی که آنها نسبت به یک دیگر دارند فقط محدود به همبستر شدن است. بنابراین ممکن است شما در یک برنامه تلویزیونی رقص با ستاره ها ببینید که یک مرد که همسرش در میان تماشاگران نشسته است با یک دختر جوان و زیبا می رقصد و آخر هم او را در آغوش می کشد و می بوسد و همسرش هم فقط نگاه می کند. تازه داوران به او اعتراض می کنند که به اندازه کافی رمانتیک نبوده است و از امتیازش کم می کنند! لطفا اشتباه نکنید! این نوع روابط فقط میان هنرپیشه ها و خوانندگان هالیوودی نیست بلکه این نوع نگاه جنسیتی یک روال فرهنگی است که در امریکا تعریف شده و جا افتاده است. اگر شما یک دوست دختر و یا همسر امریکایی داشته باشید و او در خیابان دوست پسر قدیمی خودش را ببیند حتما به بغل او می پرد و او را می بوسد و ممکن است که حتی دوست پسر سابقش به اندازه هویج فرنگی هم شما را تحویل نگیرد و حتی به شما سلام هم نکند! بعد هم شروع می کند به تعریف کردن خاطرات خوشی که با او داشته است. در اینجا من کاری به بدی و یا خوبی هیچ کدام از این دو فرهنگ ندارم بلکه فقط قصد دارم توجه شما را به تفاوت میان آنها جلب کنم. بسیاری از دوستان جوان عزیزی که قصد مهاجرت به امریکا را دارند گمان می کنند که به سادگی می توانند با یک امریکایی ازدواج کنند و از آن رضایت داشته باشند. البته از دید جامعه امریکا هیچ اشکالی ندارد چون فوقش پس از شش ماه جدا شده و به سراغ یک نفر دیگر می روید ولی در فرهنگ ما که ازدواج را یک امر مقدس و مهم می داند این مسئله ممکن است صدمات روحی زیادی به فرد مهاجر بزند.

خوب من دیگر با اجازه شما رفع زحمت کنم و به اموراتم بپردازم.

۱۷ نظر:

  1. راستشو بخوای اون قسمت هویج فرنگی بدجوری چسبید:)) آی کیف می ده آدم اینجوری حالگیری کنه..

    پاسخحذف
  2. جالب بود آرش .یه پستی روز زن در مورد فمنیست به سبک ایرانی نوشته بودم. برام جالب بود که مشابه نظر خودم رو از دیدگاه مردانه ببینم.
    خاطره گربه هات منو یاد دوران که در یک در و دهات کار میکردم انداخت. به آشپزخونه محل کار سپرده بودم که گوشتها و استخوانهای پس مانده غذاها رو برام هر روز جمع کنند و من میبردم به گربه های محل که راه حیاط ما رو یاد گرفته بودن میدادم. و این کار من تا مدتها برای اهالی محل کار سوژه شده بود که بفهمن من با این نایلن پس مانده غذا هر روز چکار میکنم. :)))

    پاسخحذف
  3. ارش جون میشه این موضوع رو یک کم بازش کنی و در مورد رابطه ها بیشتر توضیح بدی

    پاسخحذف
  4. والا ایران هم یواش یواش همینجوری داره میشه اصلا غصه نخور

    پاسخحذف
  5. سلام

    وای که چه کارسختیه ، یتیم خانه گربگان و

    برسرچندراهی انتخاب ....

    (: چشم براه عکسهاتون :)

    پاسخحذف
  6. گربه داشتن واقعن دل شیر می خواد! بیچاره سگ مگه چشه؟!
    راجع به اختلاف فرهنگی که خیلی هم خوب عنوانش کردید باید تشکر کنم! من اعلام می کنم که با توجه به تعریف شما ترجیح می دم حتمن با یه امریکایی ازدواج کنم!

    پاسخحذف
  7. آرش در مورد پولی که در آمریکا بعد از طلاق از کف آدم میره نگفتیا؟!(منظورم تقسیم بر دو میشه هست.)

    پاسخحذف
  8. گرایش‌های فمینیسم:

    فمینیسم رادیکال
    فمینیسم آمازونی
    فمینیسم آنارشیستی
    فمینیسم اسلامی
    فمینیسم اقتصادی
    فمینیسم پسااستعماری
    فمینیسم پساختارگرا
    فمینیسم پاپ
    فمینیسم پست مدرنی
    فمینیسم تغییر(جابجائی)
    فمینیسم تغییر ملیت
    فمینیسم دیدگاه
    فمینیسم آفریقائی
    فمینیسم روانکاوانه
    فمینیسم ژاپنی
    فمینیسم جداگرایی
    فمینیسم جدید
    فمینیسم جهان سوم
    فمینیسم سوسیالیستی
    فمینیسم سیاه (فمینیسم سیاه‌پوستان)
    فمینیسم ضدنژادپرستانه
    فمینیسم طرفدار اصلاحات سیاسی
    فمینیسم طرفدار جنس (فمینیسم جنس‌گرا)
    فمینیسم فرانسوی
    فمینیسم فردگرایی
    فمینیسم فرهنگی
    فمینیسم لیبرال
    فمینیسم مادی
    فمینیسم مارکسیستی
    فمینیسم متضاد
    فمینیسم مدرن
    فمینیسم مذکر (فمینیسم موافق مردان)
    فمینیسم محیط‌زیستی
    فمینیسم مسیحی
    فمینیسم معنوی
    فمینیسم مغلطه‌ای
    فمینیسم هستی گرایی
    فمینیسم همجنس‌گرا(زن)
    فمینیسم یهودی

    پاسخحذف
  9. تیموتی لیری
    اگر مردها می توانستند حامله شوند آن وقت سقط جنین ایین مقدسی می شد!

    فلورانس کندی
    زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است!

    ال شلاک
    شوهرم گفت به فضای بیشتری احتیاج دارد ، من هم او رابه بیرون خانه فرستادم و در را پشت سرش قفل کردم!

    مارگارت اتوود
    پرسش :وقتی شوهرت با عصبانیت از خانه بیرون می رود چه کار می کنی ؟ پاسخ : در را پشت سرش می بندم!

    سارا تیزدیل
    مردها با یک بیماری وراثتی متولد می شوند .روانشناسان در تعریف این بیماری می گویند : ترس از اینکه اگر به زنی وابسته شوی ، مرد مجردی در جای دیگری ممکن است از زندگی بیشتر از تو لذت ببرد!

    دیو باری
    مردها از صفت " جوان " برای زنهای زیر 18 سال و مردهای زیر 80 سال استفاده می کنند !!!

    بالتیمور بیکن
    فکر می کنید قبل از اینکه یک مرد اعتراف کند که گم شده است چند راه دیگر را باید بالا و پایین برود ؟!

    شلی وینترز
    وقتی مردی به من می گوید که می خواهد همه ی ورق هایش را رو کند همیشه بی اختیار به آستینش نگاه می کنم !!!

    اریکا جانگ
    مردها دارای قوه ی بینایی هستند ولی زنها از بینش برخوردارند .

    سرنا گری
    هیچ وقت سوار ماشین مردهای ناشناس نشوید و فراموش نکنید که همه ی مردها برای شما ناشناس هستند .

    رابین مورگان
    زن بودن کار بسیار شاقی است ، چون معمولا مستلزم سر و کله زدن با مردهاست.

    پاسخحذف
  10. دوریس ری: زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست.

    ژان پل سارتر: هر زنی از سر هر مردی زیاد است.

    جان رابرت فاولز: مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند.

    فرا فاوست: خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است اما نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند میتواند مغز هر مردی را که تا بحال دیده ام مختل کند.

    الکسی کارلایل: یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش.

    جورج برنارد شاو: اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند ، هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد.

    کاتلین نوریس: عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است.

    ارنا بمبک: خدا مرد را آفرید ولی اگر من بودم بهترش را می آفریدم.

    تیم آلن: مامانم به من گفت: تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است.

    پاسخحذف
  11. گلوریا استاینم: آنچه بین زن ها و خوشبختی فاصله می اندازد یک مرد است.

    پاسخحذف
  12. سیمون: { زنان } باید در صورت امکان از ازدواج خودداری کنند ؛ زیرا این کار برای آنان خطرناک است.

    پاسخحذف
  13. برخی از فمینیستهای طرفدار اصلاحات سیاسی همچون گلوریا آلرد و مری دالی کسانی هستند که استدلال می‌کنند که جامعه انسانی با تعداد کم مردان به طرز چشمگیری بهتر خواهد شد.

    پاسخحذف
  14. برخی از فمینیستهای طرفدار اصلاحات سیاسی خیلی غلط می کنند!

    پاسخحذف
  15. این گربه از نزاد گربه ایرانی یا همان پرشین کت است .معروفترین نزاد گربه دنیا . از ایران به گمانم همین یک نشان مانده .
    یک نگاهی به لیست نزاد گربه ها بکنید بد نیست .جالبه .یا حداقل پرشین کت رو سرچ کنید

    پاسخحذف
  16. دمت گرم آرش.
    دم تو هم گرم ناشناس.

    پاسخحذف
  17. پیچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ۲۵ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۲

    سلام ارش حتما اگه این کامنت رو می خونی اهنگ های البوم تپش 2012 شاهین نجفی رو گوش کن غوغا کرده!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.