۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

در امریکا بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین


حکیم بیکاری را بدیدند که بر کنج دیواری لمیده است ونگاهش به راه نگران است تا بلکه رهگذری بر او فرود آید و سوالی حکیمانه از او بپرسد و ناگه لطیفی از راه بر آمد و سوال بنمود که آدمی را در زمان انتظار تکلیف چه باشد و چگونه روزگار به سادگی سپری کند تا به مقصود رسد و چه تدبیر سازد که تاب و توان انتظار را بر خود مقدور سازد و چنین شد که حکیم بیکار از خماری به در آمد و چشم برگشود و چنین گفت که ای جوان بدان که روزگار را باید چنان گذر کنی که از حسرت گذر هر لحظه بر دلت آه آید و افسوس به جان آید که چه آسان آن سان به در شده است و مبادا که از دیده برون شود آن لحظه که می گذرد و تو دیده به آینده سپاری که گرچه آمدنش جبر است ولی چگونه آمدنش را جز ایزد نداند و صبر پیشگی آن نیست که از شیرینی شب غافل شوی و چشم به سپیده بدوزی که گر چنین کنی آن سپیده را نیز به انتظار سپیده دیگری به دست باد خواهی سپرد و چنین است که ما ایام از کف می دهیم و چشم به جایی نگران می کنیم که آمدنش را هزاران چون و چرا است و بلکه حتی بر ما چنان که می خواهیم مقدر نشود و آن زمان است که  با یک تیر هر دو نشان را از کف داده ایم و دیگر حسرت ایام گذشته نیز سودی نخواهد داشت و ای جوان که به آنچه نداری نگران هستی و در پی زندگی این و آن هستی و همت به ترک مکان بسته ای و رخت سفر بر بسته ای و رویای ولایت دگر در سر داری  که در آن دیار دگر مقصود به کامت شود و خوش به ایامت شود بدان که سیلی نقد از حلوای نسیه به می باشد و گر آرزو به گذر ایام کنی چنان می ماند که گوهر خود در جوی روان کنی و پنداری که انتظار خود درمان کنی و ندانی که در آینده نیز آینده ای دگر نهفته باشد که تو را مسحور خواهد کرد و مقصود از کف خواهی داد و بسا در آن ایام حسرت به لحظه ای بر تو بر آید که اکنون بر باد هوا می دهی و نمی دانی که عمر آدمی را اگر بر شکنند یک جزء آن همان دمی است که فرو می دهی و جزء دیگر آن نیز دمی است که باز پس می دهی و گر دم فرونشانی عمر خود بر فنا داده ای و دگر هیچ بر تو باقی نخواهد ماند و جوان که چنین پندهایی از حکیم فرزانه بشنید بر خود آمد و بگفت که ای پیر فرزانه من بگفتم که تنها مرا یک پند کوتاه گویی نه این که یک ساعت از عمر مرا تلف کرده و چنین یاوه از خود ببافی که چنین باید و چنان شاید و تو در گوشه ای لمیده و قیلوله کنی و چه دانی که جوان را در کشاکش روزگارچه سختی برآید که آرزو بر گذر عمر خود کند و در نهر بی سامان زندگی لحظه ساحل طلب کند که دمی را آسوده گذر کرده و اندکی بیاساید و نگران به فردای خود نباشد و گر سخنی ز دل گوید به بند در نکشانندش و گر طلب به رهایی کند به تیر نبندنش و زبانش نبرند و تو چه دانی که لحظه ای که بد گذرد چه بر سر آدمی آورد و چنان شود که آرزو کنی هرگز دمی بر نیاید و دمی فرو نرود که عافیت زندگی را شیرین می کند و گر زجر بر آید آرزو به مرگ لحظه کنی و چشم به آینده بدوزی که بلکه چرخ گردان دمی را به آسودگی بر تو فرود آورد و این چنین است که گوهر لحظه به آب روان سپرده ایم و چشم به آینده دوخته ایم و پیر حکیم چو حرف جوان بشنید بر او لبخند زد و گفتا که ای جوان دلبندم بدان که مرد را دردی اگر باشد خوش است و دوای درد بی دردی همان آتش است و تو پیری نکشیده ای که بدانی جوانی هر لحظه اش نعمت است و خوشی آن است که دندان در دهان داری و زور در بازو داری و درد بر تو غلبه نمی کند و فرسودگی تو را افسرده نمی سازد و می توانی ازخواب و بیداری خود لذت ببری و این گفته سر دراز دارد و چون راوی کار دارد و باید برود مجبورم که سر آن را در اینجا به ته رسانم.

۲۱ نظر:

  1. اول. اول. اول . :D دلم میسوزه برات ارش جان. اخه هیچوقت تو نظراتت نمیتونی اول باشی :D

    پاسخحذف
  2. سلام

    جوانی کجایی که یادت بخیر ( حکیم بیکار )


    :)

    پاسخحذف
  3. وحید

    آرش جان اون خصلت های حسنه که در پست قبلی گفتی مشو من دارم ولی خیلی ازش نمی تونم استفاده کنم. مثلا توی بانک اگه داد و فریاد راه بندازم پلیس میاد منو میبره.(بانک ها هم که الآن دوربین دارند و میشه مدرک.) یا دروغی رو میگم که لو نره.
    ولی یه خصلتی رو ندارم که اون پشت سر دیگران حرف زدن و بد و بیراه گفتن در موردشون که متاسفانه اکثر مردم ایران دارن. مثلا تا 5 ثانیه پیش مغازه دار داشت با مشتری داشت خنده شوخی میکرد به محض اینکه مشتر از مغاه رفت بیرون هر چی که لایق خودش به مشتری میگه.

    پاسخحذف
  4. وحید

    در مورد جامعه ی آمریکا هم دروغ زیاده هر چند واسه اقلیت باشه. مثلا توی همین هفته Anthony Weiner نماینده کنگره چندین و چند بار عکس لختشو که به دوست دختر اینترنتیش داده بود رو تکذیب میکرد که خودش تا که سرنجام با چشمانی اشک آلود مجبور شد اعتراف کنه. یعنی واقعا همه ی سیاستمدارها بر اثر فشارهایی که متحمل میشند دارای روابط پنهانی هستند تا تسکین روحی براشون باشه؟
    یا مثلا شرکت های بزرگ مثل گوگل و یاهو و مایکروسافت رو اپل و سامسونگ رو ببین که چه تهمت هایی به هم دیگه میززند.(هر چند با هم همکاری هم دارند!)

    پاسخحذف
  5. نیما
    آرش از اونجایی که هم خوش شانسی هم اینکه مقداری علم غیب داری این سوالو میپرسم.
    در دنیا سایت های شرط بندی ورزشی و غیر ورزشی زیادی مثل bwin.com bet365.com هستند. در ایران هم سایت هایی مثل www.352.ir دارند تو این زمینه کار میکنند. یکی از بخش های سایت پیش بینی تکی هست که مثلا بازی فرانسه اوکراین رو بای بگی مساوی برد یا باخت میشه و هر کدومش یه ضریبی داره که در صورت پیش بینی درست در پولی که توی سایت گذاشتی ضرب میشه و به خودت بر میگرده.
    حالا شما پیش بینی های خودتون رو در مورد فوتبال و تنیس و ... بگین تا ما هم یه سودی بکنیم.

    پاسخحذف
  6. همه دروغ بلدند حتی امریکاییها

    پاسخحذف
  7. اقا ما چقدر خندیدیم

    پاسخحذف
  8. تو چرا اینقدر خایه مال داری؟ اینا فکر کردن یعنی قراره چیزی از طرف تو بشون بماسه؟ خایه مالی بدون هیچ انگیزه درست درمون و به شکل نا خودآگاه و غریزی از دروغ هم بدتر می باشد.

    پاسخحذف
  9. سلام خوبی ؟ من از ابتدای این وبلاگ تا اینجا همراهتون بودم و تمامی مطالب رو خوندم شایدم بعضی موقع بعضی مطال رو 2 بار خوندم ولی یه نکته ای رو خواستم بگم که اگه انجامش بدی وبلاگت فوق العاده میشه اینکه عکسای واقعی بذاری یعنی مثلا وقتایی که از خونت یا محل زندگی یا محل کارت صحبت میکنی ازش عکس بندازی تا برای ما محسوس تر باشه،‌وقتی از دریاچه نزدیک خونت صحبت میکنی من میرم تو کف اینکه اون دریاچه چه شکلیه .... اگه مثلا روزی که رفتی دریاچه برای ماهیگیری چند تا عکس هم برامون بندازی تا ما هم اون موقعیت رو حس کنیم ، اگه فضا برای آپلود عکسات خواستی من بهت فضای مورد نیازت رو میدم تا هر چقدر که خواستی عکس آپلود کنی ، خوب این اولین نظر من بود که تو وبلاگت دادم :D برو حال کن :D خیلی با وبلاگت حال میکنم ، من اصلا قصد مهاجرت ندارم ولی برای لحظاتی دوست دارم فک کنم که مثل تو مهاجرم ، خوب امیدوارم وبلاگت همیشه آپ باشه عزیزم ، قربونت داش رضا :-p

    پاسخحذف
  10. هووووووم...........

    آره اگه ميتوني عكس درياچه رو بذار ما هم ببينيم

    پاسخحذف
  11. سلام آرش خان

    چقدر جالب بود قصه مرشد ياد بازم مدرسه ام دير شد افتادم مرشد
    راست ميگي كه ماها بصورت ناشناس ميخونيم و ميريم اما دليلش اينه كه فيلتر شكن اينقد سرعتش كمه كه نميشه پيغام گذاشت
    بهر حال خيلي نوشته قبليت به من چسبيد و واقعن اميدوارم كه يهه روزي بگيم واي واي عجب گل و بلبليه!

    دستت درد نكنه



    ركسانا

    پاسخحذف
  12. چرا اخر همه کامنتا نوشته جون؟؟ منظور همون جان خودمونه؟؟

    پاسخحذف
  13. june ماه‌ِ ميلاديه. مثلا امروز 12 june هست.

    پاسخحذف
  14. آرش كجايي؟ بيا يه چيزي بنويس. آخر هفته چي كار كردي؟

    پاسخحذف
  15. اها جون ماه خارجیاست
    با تشکر از توضیحات شما دوست عزیز

    پاسخحذف
  16. جووووووووووووون

    پاسخحذف
  17. راست میگن این ملت هاا :) واقعا اینکه تاریخ خارجی رو به فارسی گذاشتی اوج بیضویجات می باشد. اگه واسه این وریا می نویسی خب تاریخ وطنی بزار. اگه واسه اونوریاست خب انگلیسی شو بزار. اگر هم خاطر هر دو ور رو میخای جفتشو بزار. چرا چیز رو با چوز قاطی کردی دلبندم؟ ماه میلادی رو به حروف و اعداد فارسی نوشتن چه صیغه ایه دیگه؟ اگه هر دو رو بزاری واقعا ثواب کردی. چون من اگر چه این ورم تاریخ اون ور رو کلا تعقیب میکنم (نیست که قراره چند وقته دیگه بیام اونور D:) اینه که تاریخ وطنی کلا همیشه از دستم خارجه، برای همین این سایت میتونه به صورت تقویم وطنی برای حداقل من یکی ایفای نقش کنه. اگه این سایت به هیچ دردی نمیخوره بزار حداقل به عنوان تقویم ملت ازش استفاده کنن D:
    نگی تو که از خایه مالان شاکی هستی چرا داری میمالی ها D: خواستم فقط انتقاد سازنده کرده باشم، مثل حرفا.

    پاسخحذف
  18. از هر کجا می اد می تایپی ها

    پاسخحذف
  19. چه خرهای مهربونی!!!!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.