۱۳۸۹ اسفند ۶, جمعه

جمعه باز آمد و دل بی قرار است

دیشب تازه به این فکر افتادم که از سرورهای خودم برای میزبانی وبلاگ استفاده کنم و برای همین ورد پرس را دانلود کردم و الآن دارم سعی می کنم که آرشیو وبلاگم را به آنجا منتقل کنم. من همیشه از همه چیز عقب هستم و در این مورد هم  تازه به عقلم رسید که این کار را بکنم. در اداره دوباره برگشته ام به کار قبلی خودم و این بار حتی سرم از قبل هم شلوغ تر شده است. چند نفر آدم جدید استخدام شده اند که من را به گاری بسته اند که آنها را با خودم بکشانم. هر ایده بیضوی که به مغزشان می رسد انتظار دارند که من آن را برایشان پیاده کنم. البته من هم در سواری دادن ید طولایی دارم و کار تخصصی من نیز همین است. ولی در مجموع خوشحال هستم که فعلا من را اخراج نمی کنند و این مسئله در این دوران وانفسا برای خودش غنیمتی است. امروز صبح پیش برندا بودم و یک مشت دل و قلوه به هم رد و بدل کردیم. قرار است که در انتخاب و تعلیم و تربیت ببو گلابی به من کمک کند و در ضمن گفت که خودش هم مثل گربه می ماند و دوست دارد که همواره ناز شود. من هم مثل بز ایستادم و به او نگفتم که خوب بیا به خانه ام تا نازت کنم. البته می خواستم بگویم که نازت را بخورم ولی معادل آن را به زبان انگلیسی پیدا نکردم و برای همین از خیر گفتن آن گذشتم و ترجیح دادم که مثل بچه خوب سرم را بیاندازم پایین و کارم را بکنم. این حجب و حیا تا آخر عمر هم دست از سر من بر نمی دارد و یک جوری آن تعاریف را در مغز من تپانیده اند که در چنین مواردی فکر می کنم که دارم مزاحم دختر مردم می شوم و به خودم نهیب می زنم که ای نره خر آخر این چه اعمال زشتی است که انجام می دهی و خجالت نمی کشی که به ناموس مردم در روز روشن ناخنک می زنی!

دیروز داشتم فکر می کردم که این اجانب چقدر قدر نعمات الهی خودشان را می دانند و آن را بیهوده هدر نمی دهند. در این مناطق آب و هوا طوری است که دریاچه و رودخانه های بسیار زیادی در اطراف وجود دارد و باران هم به وفور می بارد ولی با این حال همه در مصرف آب دقت می کنند.  شیرآلات نیز طوری طراحی شده اند که بهترین کارآیی را داشته باشند و شما هرگز نمی بینید که آب چکه کند. من در خانه ام دو تا دستشویی دارم که یکی از آنها در طبقه پایین و دیگری در طبقه بالا است. دیشب که در دستشویی طبقه پایین نشسته بودم و با خودم غور می کردم به یاد دکتر لنکرانی افتادم که آجر در سیفون دستشویی خانه اش گذاشته بود تا آب کم تری مصرف شود. ولی این اجانب کارهای بهتری برای صرفه جویی در سیفون دستشویی پایین کرده اند که بسیار در مصرف آب صرفه جویی می کند. در سیفون دستشویی بالا مثل همه سیفون های معمولی وقتی که سیفون را می کشید آب زیادی به درون کاسه می ریزد و محتویات آن را با فشار سنگینی آب به درون سوراخ می برد ولی معمولا دستشویی نمی تواند همه محتویات معلق را به یکباره قورت دهد و برخی از شناورهایی که سبک تر هستند را به کاسه بر می گرداند برای همین شما مجبور هستید که دو بار عمل سیفون کشی را اجرا کنید تا کاسه دستشویی همه چیز را به طور کامل قورت داده و فرو ببرد. ولی سیستم دستشویی پایین طوری است که محتویات پر شده کاسه را به یکباره هورت می کشد و آن را به داخل می مکد و سپس به همان اندازه آب جایگزین آن می کند. در این روش معمولا به خاطر فشار مکش در همان دفعه اول همه چیز قورت داده می شود و نیازی به استفاده مجدد از سیفون نیست.

امروز جمعه است و باید ببینم که در آخر هفته می خواهم چه گلی به سرم بمالم. شاید صد دلار از آن پانصد دلار پول قمار را بردارم و دوباره به کازینو بروم و شاید هم بروم و در یک باشگاه بدن سازی که استخر هم دارد ثبت نام کنم تا بلکه یک مقداری به این هیکل قناس خودم سر و سامانی بدهم. بالاخره هیکل آدمیزاد هم در برقراری روابط دیپلماتیک فیمابین بسیار موثر و کارآمد است و اگر آدمی شبیه بشکه و یا گلابی باشد کمتر خاطرخواه پیدا می کند. حالا آمدیم و یک روز برندا خر شد و خواست به خانه من بیاید تا من نازش کنم. خیلی بد است که آدم ریغو باشد و همان اول بگوید آی آی آی له شدم. برای همین می خواهم یک برنامه مرتب ورزشی برای خودم بچینم تا یک صفایی به بر و بازو و یال و کوپال خود داده باشم. مخصوصا که برندا هم یک مقداری تپل و سنگین وزن است و ممکن است که بچه را در ضرب اول له کند. البته خودش چاق نیست ولی هم ران های پایش خیلی تو پر و تپل است و هم شمایل برآمده دوگانه او طوری پروار است که آدم می خواهد سرش را آنجا بگذارد و پوف کند. 

یک کار فوری در شرکت پیش آمده که باید بروم پس تا دیداری دوباره بدرود.

۲۱ نظر:

  1. salam arash jan
    matlab jalebi bod hata age badam benivisi vase ma jalebeh

    پاسخحذف
  2. چقدر تو هیزی باباااااا اه اه اه حالم بهم خورد

    پاسخحذف
  3. درود
    بابا آرش خان تو چقدر اُسکُل بازی درمیاری
    برندا میخاد بگه بیا و من و ناز کن تو هم انگار نه انگار
    نکنه در و دستگات ایراد پیدا کرده
    عزیزم برو حالشو ببر
    البته نسل ما هممون طوری بارمون آوردن که تو این قضایا از خودمون ضعف نشون میدیم
    فرزاد-شیراز

    پاسخحذف
  4. بجای اینکه هی از دور بشینی و توهم بزنی و فکرای بد بد بکنی. مثل بچه های خوب یکی از اون بسته قورمه سبزیهای تو فریزر رو در بیار و یه نهار برندا رو به یک غذای ایرانی مامان پز کن مهمون کن. اصلا باید بیاد ببینه خونه تو واسه داشتن گربه مناسبه یا نه و چه چیزهایی رو باید برای آوردن گربه در خانه آماده کنی یا تغییر بدی.
    دنیا رو چی دیدی یه وقت خدا زد پس کله اش و در اثر تناول غذای خوشمزه مغزش زایل شد و اون بهت احساس ابرازات کرد. اینجوری چلفتی پیش بری مجبورم خودم بیام این وصلت فرخنده رو راه بندازم ها :)))

    پاسخحذف
  5. ياد خانم عسل و بوبول طلاش افتادم

    بابا مثكه از نوشتن خيالاتتم حال مي كني بخدا يه كتاب صنايع ظريفه بنويس ملتم حال كنن اينجوري يه پست ميزني بعد تموم ميشه ميره پي كارش

    بابا يه دوست دختر واقعي بگير بيا واقعيتو بگو
    برندا چيه چرا اسم الكي ميگي

    پاسخحذف
  6. برا سرور Drupal‏ هم گزينه خوبيه ولى تأمين امنيتش با اين قشر مشتاق هك يه هوا سرگرمت ميكنه،اما در مورد دوم تجربه بهم اجازه نميده نظر بدم و در اين مورد دود از آقا آرش بلند ميشه و شايدم آتش.

    پاسخحذف
  7. گاهی یه جوری می نویسی که آدم روش نمیشه برات کامنت بزاره ولیحالا که تا اینجا اومدم بزار در مورد گربه و ناز کردن یه چیزی بگم (روم به دیوار)... فقط کافیه دستتو بگیری بالای سرش خودش از سر تا دمشو می کشه به دستت! یعنی ازت ناز می گیره... نمی دونم این خوبه یا بد ولی بعضی ها اینجورین..یعنی به هر حال از روابط جوری لذت می برند که آدم شک می کنه این حسو من بهش دادم یا خودش جوریه که این حس رو دریافت می کنه.

    پاسخحذف
  8. مرررررررردم از خنده آرش ... خییییییییلی توپ بود ، جوری که به لایک گودری بسنده نکردم و اینجا برات نوشتم ...

    پاسخحذف
  9. به نظر من كه ترتيب براندا رو دادي ، مياي اين چيزا رو مي نويسي كه مارو اذيت كني
    ولي جدا از اين حرفا خيلي باحال بود كلي خنديدم

    پاسخحذف
  10. به نظر من كه ترتيب براندا رو دادي ، مياي اين چيزا رو مي نويسي كه مارو اذيت كني
    ولي جدا از اين حرفا خيلي باحال بود كلي خنديدم

    پاسخحذف
  11. به جان خودم آه برندا میگیرتا آرش ، آخه بد بخت چیجوری دیگه بهت چراغ بده ، اون بنده خدا که نمی تونه محرز بهت بگه تو باید پا پیش بزاری ، از تو به یک اشارت از برندا به سر دویدن
    ________بهنود_______

    پاسخحذف
  12. تو برای خونه آی-پی ثابت خریدی که می خوای وبلاگت رو از خونه هاست کنی؟

    پاسخحذف
  13. !
    تاحالا فقط در مورد بدن برندا حرف زدي و علاقه‌اش به گربه. براي همين همرو به شك ميندازي كه برندا وجود خارجي نداره. يا اينكه هيچ خصوصيتي جز بدنش نداره و هيچ كار جالبي توي زندگيش انجام نميده.

    پاسخحذف
  14. آرش جان اون یکی وبلاگت تو بلاگفا هم فیلتر شد !!!!!!

    علیرضا
    rue

    پاسخحذف
  15. ای وای از دست تو، بابا دختره روز روشن میگه بیا منو بگیر بکن ... ، اونوقت تو مثل بز وا میستی نگاش میکنی؟ ؟؟؟ دیگه چیکار باید بکنه که تو ببریش خونه، لحاف رو بکشی رو جفتتون، نازش کنی؟ تو که میدونی ته دلت چی میخای، با خودت لج کردی یا میترسی غرورت جریحه دار بشه اگر ازش ask out کنی؟ اگر ازش خوشت نمی اومد و اون هی دور و ورت میچرخید، خوب رفتارت قابل توجیه بود، ولی تو هم که دوسش داری ، قضیه فرق میکنه. والا بلا یه شام بیرون رفتن، برگشتن خونه و کارهای هنری انجام دادن، هیچ تعهدی برات ایجاد نمیکنه که باهاش ازدواج کنی، اون دختر ایرونی نیست که تا بگی بریم بیرون، بگه اول باید منو بگیری.واسه اون, کارهای دیپلماتیک یکی از سرگرمیهای آخر هفته هست، نه قول و قرار زندگی مشترک.

    پاسخحذف
  16. باباجان اون حجب و حیا و افکار قدیمی رو یه بار برای همیشه بریز تو دستشویی طبقه پایین، سیفونو بکش و خلاص :)))
    ثانیاً تو بگو : I want to eat your naaz اون خودش می فهمه ;)

    ++ AM ++
    هموطن

    پاسخحذف
  17. آرش
    فرزانه سکته کرده!

    پاسخحذف
  18. پیچچچچچچچچچچچچچچچچچ۱۲ اسفند ۱۳۸۹ ساعت ۴:۰۱

    یکسری اوقات بهت حسویم میشه
    کاش من می تونستم بیام امریکا بد یک رشته ای که دوست داشتمو می خوندم زندگی خوبی مثل تو رو داشتم
    کاش منم مثل تو بودم.ای کاش

    پاسخحذف
  19. یعنی جدی جدی باید باور کرد که تو دخل برندا رو نیاوردی؟ بابا بی دست وپا تر از من فکر نکنم توی دنیا باشه ولی اگر شرایط تو رو داشتم تا حالا 2 هزار دفعه کوبیده بودمش زمین که پوکه اش هم باقی نمونه. بجنب پسر بجنب.........

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.