۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

اندکی در مورد امریکا و همجنس گرایی

کم کم دارم به تنهایی عادت می کنم و حتی از آن لذت هم می برم. دارم برای خودم برنامه ریزی می کنم که کارهای جالبی انجام دهم و از وقت های اضافی خودم استفاده کنم. با این که تلویزیون شصت اینچی خریده ام ولی زیاد به برنامه های تلویزیونی علاقه ای ندارم چون در بین آن تبلیغات تجاری زیادی پخش می کنند و آدم پدرش در می آید که یک برنامه را نگاه کند و در بسیاری از اوقات هم عطایش را به لقایش می بخشم و آن را خاموش می کنم. ولی دیشب یک برنامه جالبی دیدم که در آن جوان های امریکایی می آمدند و آواز می خواندند و یک گروه داور سه نفره هم به آنها امتیاز می دادند. بیشترین چیزی که علاوه بر آواز خواندن در این برنامه برای من جالب بود نگاه کردن به شور جوانی آنها بود که چگونه پسرها و دخترهای جوان با یکدیگر برنامه اجرا می کردند و در غم و شادی یک دیگر شریک می شدند. من از دیدن گریه و خنده های هنرپیشه های سینما چندان منقلب نمی شوم زیرا همواره تصویر فیلمبردار و صدا بردار و عوامل دیگر پشت صحنه با من همراه است و نمی توانم آنها را از صحنه فیلم جدا کنم. ولی گریه و خنده این بچه ها آنقدر واقعی و از ته قلب بود که نمی توانستم خودم را کنترل کنم و احساساتم با آنها بالا و پایین می رفت. همزمان در دلم می گفتم که ای کاش که جوان های هم وطن من هم چنین امکاناتی را داشتند و می توانستند که شور جوانی و استعدادهای سرشار خودشان را برای همگان به نمایش بگذارند. البته مهاجرت هم نمی تواند چاره این عزیزان باشد زیرا که به خاطر فرهنگ متفاوتی که ما داریم پس از یک مدتی خود را تافته جدا بافته می بینند و حتی ممکن است که دچار افسردگی شوند. در سن و سال من و در محیط های کاری هیچ کسی لهجه و یا بی سوادی من را در زبان انگلیسی مسخره نمی کند و من هم نیازی ندارم که در مورد مسائل غیر کاری با کسی صحبت کنم. ولی نوجوان هایی که مهاجرت می کنند در مدرسه با برخوردهای متفاوتی مواجه می شوند که شور آنها را خفه می کند. بزرگسالان معمولا ملاحضاتی دارند که جوان تر ها به خاطر سن و سالشان به آن توجهی نمی کنند و این امر مهاجرت را در سنین نوجوانی دشوارتر و مهاجر را آسیب پذیر تر می کند.

خوشبختانه در جایی که من زندگی می کنم افراد مهاجر بسیار زیادی زندگی می کنند و برخود امریکاییان نسبت به آنها بسیار خوب و دوستانه است. برای همین سنفرانسیسکو که آب و هوای خوشی هم دارد یکی از نقاط مطلوب برای زندگی مهاجران به حساب می آید. انسان وقتی که در این نقطه از امریکا زندگی می کند آزادی را با تمام وجودش حس می کند زیرا شما در خیابان می بینید که مردم مختلف با فرهنگ و پوشش خودشان در خیابان ها رفت و آمد می کنند و هیچ کسی نسبت به دیگری برتری ندارد. شنبه گذشته که با مادرم به سنفرانسیسکو رفته بودیم تا برای دوستانش سوغاتی بگیریم یک مرد ایرلندی را دیدیم که دامن طرح لونگ پوشیده بود و از جلوی ما گذشت. برای ما کمی غیر عادی بود که یک مرد دامن بپوشد ولی او خیلی عادی با دوستانش حرف می زد و اصلا هم از اینکه لباس محلی خودش را پوشیده است احساس ناراحتی نمی کرد. یکی دیگر از مشخصاتی که سنفرانسیسکو را از سایر شهرهای امریکا متمایز می کند تعداد زیاد هم جنس گرا هایی است که در این شهر زندگی می کنند. علت آن هم این است که اصولا در سنفرانسیسکو هیچ کسی کاری به کس دیگری ندارد و اصلا برای مردم مهم نیست که مثلا آیا این زنی که همکار آنها است شوهر یا دوست پسر و یا دوست دختر دارد  و یا آن مرد دوست پسر دارد یا دوست دختر. وقتی می گویم که این مسائل مهم نیست در واقع دارم اینجا را با ایران مقایسه می کنم که دانستن این اطلاعات به مرگ و زندگی آدم ها بستگی دارد. ما در اداره مان چند نفر هم جنس گرا داریم که آدم های بسیار خوبی هستند و یکی از آنها هم مدیر یک بخش است ولی خیلی راحت و آزاد کار می کنند و هیچ کسی هم در مورد زندگی شخصی و خصوصی آنها فضولی نمی کند. وقتی که من به امریکا آمدم به خاطر نوع تربیت و پیش فرض های ذهنی که در طول سالیان دراز به مغز من چپانیده بودند به طور ناخودآگاه از ارتباط و صحبت کردن عادی با یک مرد هم جنس گرا می ترسیدم و گمان می کردم که اگر لبخند می زند حتما یک قصد سوئی دارد. همین مشکل را با دخترها و زن ها هم داشتم و به خاطر پیش فرض های ذهنی خودم فکر می کردم که اگر یک دختر به من لبخند بزند و یا یک کمی گوشه دامنش بالا برود یعنی اینکه باید آستین ها را بالا زد و یا علی!

در این مدت چند سالی که در این منطقه زندگی کرده ام سعی کردم که بسیاری از پیش فرض های ذهنی خودم را تصحیح کنم و آنها را دوباره بسازم ولی به هرحال آثار اندیشه های تحمیلی قدیمی ممکن است که گوشه چشمی نشان داده و ردی از خود باقی بگذارند. برای همین برخی از خوانندگان عزیز ممکن است احساس کنند که در نوشته های من چیزی مثل همجنس هراسی به چشم می خورد. علت این مسئله شاید این باشد که من داستان های زیادی در این گونه موارد از افرادی شنیده ام که در این منطقه زندگی می کرده اند و چون من هنوز به جامعه جدید خود تسلط کافی ندارم ناخودآگاه در ارتباط عادی من با هم جنس ها هم تاثیر منفی گذاشته است. ولی در مورد همجنس گرا هراسی باید بگویم که هنوز آثار آن کاملا در من وجود دارد و با اینکه می دانم که این هراس بی پایه و پوچ است و هیچ استدلال منطقی و عقلی برای آن وجود ندارد باز هم ترجیح می دهم که مثلا دوست همجنس گرا نداشته باشم. البته فقط من نیستم که چنین احساسی دارم و بسیاری از امریکاییانی که دگر جنس گرا هستند نیز احساس مشابهی دارند و با اینکه کلیه حقوق و احترامات آنها را بجا می آورند ولی تمایلی به شرکت در محافل همجنس گراها از خود نشان نمی دهند. این احساس در بسیاری از همجنس گراها هم وجود دارد و کلاب های مخصوص خودشان را دارند که ترجیح می دهند تمام اعضای آن همجنس گرا باشند. البته من این احساس هراس را در مورد همجنس گراهای زن ندارم چون خیالم راحت است که حتی در گوشه ذهنشان هم کاری به کار من ندارند و فقط دخترهای زیبا توجه آنها را جلب می کند.

شاید یکی دیگر از مسائلی که ممکن است همجنس گرا هراسی را در من تقویت کند این است که من در حال حاضر دوست دختر ندارم و این برای امریکایی ها چندان عادی نیست. دختر چهارده ساله همخانه قدیمی ام به من می گفت که من با این سن و سالم دوست پسر دارم پس چرا تو دوست دختر نداری؟ در فرهنگ ایرانی نداشتن دوست دختر برای یک پسر نه تنها عیب نیست بلکه ممکن است که حسن هم به حساب بیاید ولی در امریکا آدم نمی داند که در مورد چنین چیزی چگونه قضاوت می کنند. ممکن است یک عده گمان کنند که آدم نتوان است و یک عده هم ممکن است فکر کنند که طرف همجنس گرا است ولی هنوز از کمد در نیامده است و نمی تواند با خودش روراست باشد. خوب این فکر و خیال ها هم باعث می شود که آدم نتواند حقیقت جاری در این جامعه را ببیند و ناخودآگاه ممکن است عقاید و یا رفتارش به سمت همجنس گرا هراسی گرایش پیدا کند. به هرحال آن چیزی که به نظر من از هر چیزی مهم تر است این است که انسان تنوع گونه ای و جنسی را در انسان های دیگر به رسمیت بشناسد ولی در عین حال آدم می تواند سلایق و گرایشات مخصوص به خودش را هم داشته باشد. به عنوان مثال من افریقایی امریکاییان را هم مثل بقیه انسان های دیگر می بینم و به آنها و افکار و عقایدشات احترام می گذارم ولی ممکن است که به خاطر تفاوت فرهنگی از رفت و آمد با یک فرد افریقایی امریکایی چندان لذت نبرم و برای همین به عنوان یک انسان این حق را دارم که روابط شخصی خودم را  نسبت به تمایلات درونی خود تنظیم کنم. بنابراین وقتی که من از روابط و زندگی خصوصی خودم برای شما صحبت می کنم طبیعی است که بدون این که بخواهم در مورد چیزی تبلیغ کنم تمایلات فردی من نمود بیشتری پیدا می کند.

نکته دیگری که به نظرم می رسد این است که برخی از اندیشه هایی که در اصل خود بسیار پاک و به جا هستند در ورژن ما ایرانی ها با کمی لعاب افراطی به گونه ای دگرگون می شوند که از آن طرف بام افتادن را در ذهن انسان تداعی می کند. یکی از این اندیشه های پاک فیمینیسم است که در ورژن ایرانی آن به مردستیزی و یا زن برتربینی تبدیل شده است. در امریکا و یا لااقل در جایی که من هستم شما  برابری مرد و زن را به چشم خود می بینید و مثلا می بینید که یک زن راننده تراکتور و یا پلیس است و همسان با مردان در نقاط مختلف جامعه حضور دارد. ولی در ایران به خاطر ظلمی که سالیان دراز بر زنان روا می شود و ادامه یک زن ستیزی جهانی و هزاران ساله است, تفکرات برابری خواهانه در مقابل تهاجمات جنس مرد به شکل تدافعی درآمده است و  گهگاهی هم رنگ و بوی تلافی جویانه و تهاجمی پیدا می کند. این دگرگونی اندیشه را می توان همچنین در اندیشه های پاکی دید که مربوط به آزاد زیستی همجنس گراها در یک جامعه وجود دارد و ورژن ایرانی آن نیز به خاطر ظلم های بیشماری که به آنها وارد آمده است رنگ و بوی خصمانه و یا خودبرتر بینی به خود گرفته است. البته این مشکل در برخی از نقاط دیگر امریکا هم وجود دارد و مثلا شما ممکن است وارد یک محله رنگین پوست نشین بشوید و به خاطر تفکر سفید ستیزی در آنجا کتک بخورید و یا حتی کشته شوید. طبیعی است که این تفکر و رفتار خصمانه به خاطر ظلم های بیشماری که به آنها در طول سالیان دراز انجام گرفته است پدید آمده ولی به هرحال این اندیشه و رفتار با آن چیزی که مارتر لوتر کینگ در مورد عدم تبعیض نژادی از آن صحبت می کرد بسیار فاصله دارد.

من دیگر گرسنه ام شد و باید بروم

۲۷ نظر:

  1. ارادتمندیم کماکان!

    مجددا سوال دارم
    مشاغل HR رو به افرادی که محلی نیستن هم میدن؟ بعنوان مثال recruiter

    تشکر فراوان ازینکه کماکان مینویسید

    پاسخحذف
  2. واقعا مهم نيست كه كي هستي
    از نظر من نوشته هاتو بايد همه ايراني ها بخونن

    پاسخحذف
  3. آرش جان

    البته فمینیسم گرایش های گوناگونی دارد. که فهرست آن به نقل از ویکیپدیا عبارتند از:

    پست فمینیسم
    زن گرایی
    فمینیسم آفریقائی
    فمینیسم آمازونی
    فمینیسم آنارشیستی
    فمینیسم اسلامی
    فمینیسم اقتصادی
    فمینیسم پسااستعماری
    فمینیسم پساختارگرا
    فمینیسم پاپ
    فمینیسم پست مدرنی
    فمینیسم تغییر(جابجائی)
    فمینیسم تغییر ملیت
    فمینیسم دیدگاه
    فمینیسم رادیکال
    فمینیسم روانکاوانه
    فمینیسم ژاپنی
    فمینیسم جداگرایی
    فمینیسم جدید
    فمینیسم جهان سوم
    فمینیسم سوسیالیستی
    فمینیسم سیاه (فمینیسم سیاه‌پوستان)
    فمینیسم ضدنژادپرستانه
    فمینیسم طرفدار اصلاحات سیاسی
    فمینیسم طرفدار جنس (فمینیسم جنس‌ گرا)
    فمینیسم فرانسوی
    فمینیسم فردگرایی
    فمینیسم فرهنگی
    فمینیسم لیبرال
    فمینیسم مادی
    فمینیسم مارکسیستی
    فمینیسم متضاد
    فمینیسم مدرن
    فمینیسم مذکر (فمینیسم موافق مردان)
    فمینیسم محیط‌زیستی
    فمینیسم مسیحی
    فمینیسم معنوی
    فمینیسم مغلطه‌ای
    فمینیسم هستی گرایی
    فمینیسم همجنس ‌گرا(زن)
    فمینیسم یهودی

    خوش باشی عزیز.

    پاسخحذف
  4. من در آمریکا زندگی نمی کنم ولی برنامه American Idol را از طریق اینترنت مشاهده می کنم و آن را بسیار دوست دارم.

    پاسخحذف
  5. منم مثل عزیز قبلی ساکن آمریکا نیستم. چند سال پیش یکی از دوستان توصیه کرد که برای دیدن آدام لمبرت که در آن زمان به عنوان یکی از خوانندگان جوان در American Idol شرکت می جست آن برنامه را مشاهده کنم. البته اکنون آدام یک خواننده مشهور و جوانی برومند شده است و دیگر در این برنامه شرکت نمی کند ولی من هنوز هم به دیدن این برنامه ادامه می دهم و شیفته آن هستم.

    پاسخحذف
  6. شوی تلویزیونی آمریکن آیدل فوق العادست.

    پاسخحذف
  7. البته اینها که آرش میگه تو ظاهر به طرف کاری ندارن اما اگر تو محیط کار یه مقداری باهاشون جور بشی می بینی همنجسگرا هارو حسابی دست میندازن.
    اصلا یه چیزی خیلی ضایع و لوس باشه می گن That's gay.
    کلا اونطور نیست که هیچ کاری نداشته باشن. راجع به نژاد و ملیت اما واقعا فرهنگش جا افتاده و صحبت نمی کنند راجع بهش و اگر کسی تو جمع خصوصی غیبت کسی رو راجع به نژادش بکنه بهش به دیده عاقل اندر خنگ نگاه می کنند.
    اینها که میگم تجربه شخصی خودمه. تو شهری که تعداد همجنسگراهاش از کل شهرهای دیگه دنیا بیشتره. هالیوود که بری آدم دگرجنسگرا پیدا نمیکنی!!!

    پاسخحذف
  8. البته در شهرهائی مثل سنفراسیسکو که از مراکز اصلی همجنسگرایان می باشد ، ممکن است حساسیت عمومی نسبت به برخی رفتارها بیشتر باشد و دگرجنسگرایان در روابطشان با همجنسان خود ، احتیاطا! برخی اعمال را انجام ندهند تا متهم به همجنسگرائی نشوند.

    پاسخحذف
  9. یکی از دوستان قبلا کامنتی گذاشته بودند که شاید تکرار بخشی از اون در اینجا بد نباشه:

    " باید عرض کنم جامعه آمریکا یک جامعه مذهبی محافظه کار است . در حال حاضر که من این کامنت را می گذارم تنها شهر واشنگتن دی سی و پنج ایالت آمریکا از جمله کالیفرنیا ازدواج همجنسگرایان را به رسمیت می شناسند. در مورد ایالت کالیفرنیا هم جالب است بدانید که قبلا در سال 2008 همه پرسی برگزار شد که براساس نتیجه آن در قانون اساسی ایالت کالیفرنیا تغییراتی ایجاد شد و تعریف ازدواج رسمی در این ایالت به پیوند بین مرد و زن محدود شد. در پی نتیجه این همه پرسی ازدواج افراد همجنس در این ایالت ممنوع شد ولی در سال 2010 یک قاضی این ایالت به نام وان واکر، منع ازدواج همجنسگرایان را لغو کرد و آن را ناقض حقوق قانونی همجنسگرایان و تبعیض آمیز دانست. البته طرفداران این ممنوعیت هم پیش تر اعلام کرده بودند در صورت لغو آن به وسیله دادگاه، به دیوان عالی آمریکا شکایت خواهند کرد. ... "

    پاسخحذف
  10. سلام

    " دلا خو کن به تنهایی
    " که از تن ها بلا خیزد ...

    :)

    پاسخحذف
  11. واقعیت آن است که آزادی روابط همجنس گرایانه و به تصویب رساندن قوانین متعدد در حمایت از همجنسگرایان در کنگره آمریکا و نیز تصمیم کمیته بهداشت روانی و انجمن روانپزشکی آمریکا و سازمان بهداشت جهانی در خارج نمودن همجنسگرائی از طبقه بندی بیماریها و اختلالات روانی ، این رفتار غیر طبیعی و انحراف گونه را " معمول " و " طبیعی " ننموده است و افراد همجنسگرا هنوز هم به گونه ای آشکار و جدی از سوی جامعه آمریکا اعم از عوام و خواص طرد می شوند. آنان معمولا در محله ای خاص از شهر که معروف به محله همجنسگرایان شده زندگی می کنند و با افرادی همانند خود در ارتباطند.

    پاسخحذف
  12. به ناشناس قبلی

    اولا: این مساله در مورد برخی از شهرهای آمریکا که از لحاظ اجتماعی مدرن تر و غیر مذهبی تر هستند متفاوت است.

    ثانیا: مطابق نظرسنجی هائی که هر از چند گاه صورت می گیرد نگرش منفی جامعه آمریکا نسبت به همجنسگرائی در حال تغییر است و روندی کاهشی را می پیماید.

    ثالثا: معیار طبیعی بودن یا نبودن همجنسگرائی ، جامعه مذهبی محافظه کار عقب افتاده آمریکا نیست.

    پاسخحذف
  13. lorecance

    نظر شخصی من اینه ک "انسانیت" میگه بقا باید ادامه پیدا کند. پس همجنس گرایی معنایی پیدا نمیکند!
    اگه توجه کنید این با رنگین پوست بودن و فرهنگ و این چیزا فرق میکنه حتی برخی مسایل توی فرهنگها رو مردم خودشون اصلاح میکنند!

    پاسخحذف
  14. يه عده از ادم ها گرايش به همجنس دارن كاملا هم طبيعي هست
    اگه از رابطه با جنس موافق محروم بشن مثل اينه كه مارو از رابطه با جنس مخالف محروم كنن

    پاسخحذف
  15. ما یک دوست رو میشناسیم که 10 سالی هست که در ممالک جهان برتر! زندگی میکنه که روابط همه جوره نرمال و آزاده.
    این آقا به دعوت 2-3 تا از دوستان میرن کازینو و اتفاقا اون شب تو کازینو فستیوال همجنسگرا ها بوده و از اون تاریخ به بعد این آقا با دوستانش به طرز احمقانه و خصمانه ای چپ افتاده و به خونشون تشنه است چون گمان میکنه که دوستانش خواستن مسخره اش کنن و بهش بگن گی که بردنش اونجا!!!!
    شما وقتی این عکس العملهای مضحک رو ببینی به خودت امیدوار میشی که فقط ردی از این تابوها درت باقی مونده.
    من دوست لزبین نداشتم وی دوست گی داشتم و خیلی بچه های خوبی بودن و از مصاحبت باهاشون لذت میبردم.
    با اغلب نظراتت موافقم. و همچنان ارادتمند و مشتاق پستهای جدیدت

    پاسخحذف
  16. من از جنس برتر مذکر هستم ( لطفا حمله نفرمائید! شوخی کردم! ). شاید به نظر شما خنده دار باشه ولی من هر وقت این پسران جوان بسیار زیبا و خوش قد و بالا و با هوش همجنسگرا رو می بینم از یک جهت بسیار متاسف می شم. اونم اینه که چرا آنها نمی تونن بخاطر گرایش غیر قابل تغییرشون ، با جنس مخالف ارتباط از نوع خاص! برقرار کنند و نسلشونو ادامه بدن. آخه حیف نیست آیندگان از فرزندان این گلهای انسانی محروم باشند؟! حالا نگید تو چرا با دید خوشگل پسندی! بهشون نگاه می کنی نکنه خودتم ... ؟! نه خیر! من کاملا به چشم برادری بهشون نگاه می کنم!
    به نظر من سرشت انسان به گونه ای هست که از زیبایی ازجمله چهره زیبا خوشش می آد. هرکس هم که بگه من از قشنگی بدم می آد احتمالا بیماره.

    پاسخحذف
  17. دفعه بعد رفتم سانفرانسیسکو حتما حواسم رو جمع میکنم .

    پاسخحذف
  18. bebakhshid manzuretun az khosh abo hava hamin barune kahfanie ke 2 ruze dare miad pedare maro dar avorde??
    inja hamishe injurie?
    chera nghad hamechi khise
    do ruz ma pa shodim umadim injaha

    ba berkeley ham kheili hal kardam
    ghashang bud

    age ehsteba nakonam shoma marin county tashrif dari
    farda ham mirim unja sag khor!

    پاسخحذف
  19. aghaye mo jan asan ham chizi ja nayoftade
    az ina racist tar faghat khode manam!!
    ina faghat mitarsan rajebe nejado in chiza harf bezanan hamin
    vagarna tu bahreshun beri bazam khurde shishe daran
    albate shoma ziad jedi nagir chon khodet aziat mishi ina halesho mibaran

    پاسخحذف
  20. بچه های ایران از AOL Desktop استفاده کنید برای بازدید از سایتهای فیلتر شده. پروکسی اش خیلی خوبه. اصلا سرعت رو نمیاره پایین.

    پاسخحذف
  21. همجنسگراها باید بسیار ممنون باشند که می توانند در آمریکای متمدن و آزاد در برخی شهرها نمود اجتماعی داشته باشند ، کلاب های مخصوص به خود را داشته و با افرادی مانند خود معاشرت داشته باشند. جامعه آمریکا تا حدودی آنها را تحمل می کند ولی این لزوما بدان معنا نیست که واقعا مورد احترام و علاقه اند و یا شایستگی اش را دارند! آنها باید توجه داشته باشند که با وجود آنکه اساسا حق حیات ندارند ولی آنقدر مورد لطف و شفقت قرار گرفته اند که می توانند به زندگی خویش ادامه دهند. باشد که سپاسگزار باشند.

    پاسخحذف
  22. با ناشناس قبلی موافقم. امکاناتی که آنها در مراکز عمده شون یعنی شهر های نیویورک ، شیکاگو ، لس آنجلس ، نیواورلئان ، هالیوود ، میامی و سنفرانسیسکو دارند از سرشون هم زیاده. همونم بهتره که همشون در محلاتی ویژه در کنار هم زندگی کنند و با هم خوش باشند! در مورد حق حیاتشان البته من با اینکه در عصر حاضر مثلا در فلان نقطه آمریکای متمدن آلتشونو ببرند و بعد بکشنشون اصلا موافق نیستم. این روشها یک مقدار زیادی خشونت آمیزه! به نظر می رسد همینکه با شلیک یک گلوله کشته شوند کافی است! ( شوخی؟! ) و البته باید بخاطر یک مرگ راحت هم بسیار سپاسگزار باشند!

    پاسخحذف
  23. 2تا ناشناس بالاتر،‌بيا اين جمله‌ات رو معني كن : "با وجود آنکه اساسا حق حیات ندارند ولی آنقدر مورد لطف و شفقت قرار گرفته اند که می توانند به زندگی خویش ادامه دهند."

    حق حيات رو شما به مردم ميدي؟ اونوقت كي به تو حق حيات بده؟
    اصلن هم تابلو نبود كه در كامنت بعدي اعلام كردي كه با خودت موافقي. بازم بيا به خودت راي بده.

    پاسخحذف
  24. ساسان عزیز

    ناشناس دوم من نبودم. اتفاقا می خواهم در یک مورد با ایشان مخالفت کنم. به نظر من بریدن آلت همجنسگرایان مذکر قبل از کشتنشان ابتکار جالبیست.

    پاسخحذف
  25. فقط خواستم این شکلی هم سلام عرض کرده باشم و آرزوی موفقیت روزافزونتان را داشته باشم.

    کنارت هستیم و جای مادر محترمتون هم خالی و سبز و ایشاالله که قلمتان همواره جوشان باد.
    درود و دوصد بدرود.... ارادتمند حمید

    پاسخحذف
  26. نرم افزار سیمرغ سبز هم برای شکست فیلتر خیلی خوبه حتما دانلودش کنین

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.