چون این مطلب دنباله داره لطفا اول قسمت اولش رو بخونید بعد بیاید اینجا.
امروز یه جلسه دو نفره با خانم وایز پرزیدنت کمپانی داشتم. این جلسات رو بهش میگند ریویو review . هر کسی که یک جا کار میکنه سالی یکبار و یا هر شش ماه یکبار این جلسه رو با مدیرش برگزار میکنه. در واقع در این جلسه کار شما را بررسی میکنند و اگر راضی باشند به شما پروموشن یا اضافه حقوق میدهند. من از بیست تا تایتلی که در فرمها بود 10 تا عالی داشتم و 7 تا خوب و 3 تا متوسط. متوسط هایم هم در مورد نحوه ارتباط برقرار کردن با دیگران, مدیریت و اینجور چیزهای عمومی بود که برای من عادیه چون من تازه 3 ساله وارد امریکا شدم و به اندازه کافی مهارت اجتماعی ندارم. در نهایت هم خانم مدیر گفت که با این که از کارت خیلی راضی هستیم ولی ما در شرایط اقتصادی خیلی خوبی نیستیم و برای همین حقوقت رو چند ماه بعد اضافه میکنیم. من هم طبق معمول همه ایرانیها گفتم اختیار دارید هر جور خودتون صلاح میدونید!
خوب, داشتم از ماجراهای ماهیگیریم میگفتم.
اون روز وقتی که وسط دریا داشتم پارو میزدم تا خودم رو به ساحل برسونم با دیدن قایقهای موتوری که از دور با سرعت میرفتند به خودم قول دادم که اگر دوباره پایم به خشکی برسد حتما یک قایق درست و حسابی میخرم.
این شد که از روز بعد رفتم تو نخ خریدن قایق موتور دار. ولی قیمت قایقهای نو از 24 هزار دلار شروع میشد به بالا و من هم که نه پولش رو داشتم و نه اینکه میخواستم زیر بار اقساط ماهیانه بروم. من حداکثر میتوانستم پنج هزار دلار خرج کنم و با این پول فقط میشد قایقهای 25 سال و یا سی سال پیش را خرید. دایی من هم اعتقاد داشت که حتما باید مدل سال 90 به بالا بخرم اگرنه میرم وسط آب و گرفتار میشم. خلاصه چند ماهی همینطور دنبال یک مورد اکازیون بودم که توی ایبی ebay این قایقی رو که الآن دارم پیدا کردم که قیمتش رو زده بود 2650 دلار و مال سال 96 بود. از آنجایی که ایبی حراجیه و هنوز یک ماه تا پایان حراج این قایق مونده بود با خودم گفتم حتما قیمتش تا 8000 دلار هم بالا میره ولی بهرحال من هم زدم 2700 دلار. نزدیک یک ماه از این قضیه گذشت و من اصلا یادم رفت که در آن حراجی شرکت کردم.
از طرفی مادرم هم برای دیدنم آمده بود و چون همخانه ام در ساسالیتو کارش رو از دست داده بود میخواست خانه را تحویل دهد و برود. برای همین من و مادرم به این جایی که الان هستم و قبلا نشون کرده بودم نقل مکان کردیم. اینجا یک دریاچه مصنوعی یا لگونی است که خانه ها در اطراف و وسط آن قرار دارند و هر خانه ای یک اسکله اختصاصی قایق در حیاطش دارد. این دریاچه توسط یک رودخانه کوچک به اقیانوس وصل میشود و جای ایده آلی برای کسانی است که عاشق ماهیگیری هستند.
در حال اسباب کشی بودیم که یک ایمیل از ایبی دریافت کردم که نوشته بود به شما تبریک میگویم شما برنده فلان و فلان هستید. من تازه رفتم و متنی را که در مشخصات قایق بود خواندم و دیدم که صاحبش نوشته همه چیز این قایق خوبه ولی هد گسکتش باید عوض بشه. من که هنوز با اصطلاحات انگلیسی موتوری آشنا نبودم فکر کردم که هد گسکت همون سایبان پارچه ای قایقه. خلاصه خیلی خوشحال شدم و پولش رو هم همونجا فرستادم و قرار شد که آخر هفته برم سکرمنتو و اون قایق رو تحویل بگیرم.مادرم هم میگفت کاری نداره من برات سایه بونشو درست میکنم.
سکرمنتو مرکز کالیفرنیا است که تمام اداره های دولتی کالیفرنیا در آنجا قرار دارد. خلاصه آن روز با مادرم یک ماشین وانت از یوهال اجاره کردیم و راه افتادیم به سمت سکرمنو که حدود 80 مایل با ما فاصله داشت. فروشنده یک آقای افریقایی تباری بود که بخاطر کمر دردش دیگه نمیتونست از قایق استفاده کنه و میخواست بفروشتش. سرتون رو درد نیارم بعد از اینکه قایق و مدارکش رو تحویل گرفتم تازه متوجه شدم که هد گسکت همان واشر سرسیلندر خودمونه نه سایه بان قایق! ولی با اینحال به روی خودم نیاوردم و قایق رو بستیم به پشت وانت و راه افتادیم به سمت خانه.
از آن روز به بعد کار من و مادرم شده بود اجاره کردن وانت و یدک کشیدن قایق و رفتن به مکانیکیهای مختلف. هر کسی این قایق رو میدید می گفت که موتورش بدرد نمیخوره و فقط باید 3000 دلار کارمزد بدی تا بازش کنیم ببینیم توش چه خبره. من هم که زیر بار نمیرفتم و دوباره قایق رو میکشیدیم و میاوردیمش خونه. تا اینکه مادرم گفت حالا که موتورش روشن میشه و کار میکنه بیا بندازیمش توی آب و ازش استفاده کنیم. من هم گفتم باشه چون موتورش روشن میشد ولی از چهار تا سیلند فقط دو تاش کار میکرد. خلاصه باز هم وانت اجاره کردیم و قایق رو کشیدیم و بردیم به جایی که همه قایقشون رو از آنجا وارد آب میکنند.
من چون بلد نبودم چیکار کنم و قایق 6 متری هم خیلی سنگین بود با هزار بدبختی و من بکش و تو بکش تونستیم اون رو توی آب بندازیم. مادرم وانت و تریلر قایق رو برگردوند خونه و من هم با قایق اومدم کنار اسکله خونه. من اصلا نمیدونستم که چه جوری باید قایق رو پارک کرد چون برای اولین بار قایق میروندم. اون روز هم کمی باد شدید بود و من وقتی به اسکله نزدیک شدم بعد از خاموش کردن موتور, طناب پشت قایق رو تو دستم گرفتم و پریدم روی اسکه و با تمام زورم قایق رو کشیدم به سمت اسکله ولی نمیدونستم که باید طناب سر قایق رو هم بگیرم برای همین سر قایق بخاطر باد شروع کرد به دور شدن از اسکله و من هم با آخرین زور طناب رو که به عقب قایق وصل بود میکشیدم.
از طرف دیگه مادرم هم نتونسته بود ماشین رو با تریلر پارک کنه و اومده بود که منو صدا کنه تا برم ماشینو پارک کنم که دید من دارم با قایق کشتی میگیرم. خلاصه مادرم هم دوید و سر طناب رو چسبید. در همین حین همسایه ما هم که ظاهرا نگران قایق خودش بود از روی شمشادها پرید و اومد که به ما کمک کنه. بعد از کمی زور زدن تونستیم عقب قایق رو دوباره به اسکله نزدیک کنیم و من پریدم توی قایق و طنابی رو که به سر قایق وصل بود انداختم روی اسکله و با کشیدن دو سر قایق بالاخره موفق به پارک کردن قایق شدیم. تازه مادرم یادش اومد که ماشین و تریلر رو همینطوری وسط کوچه ول کرده و اومده. البته چون اون محله خیلی آروم و خلوته و همسایه ها خیلی مهربون هستند مشکلی پیش نیومد و من تریلر رو پارک کردم و وانت رو هم پس دادم به یوهال. همه این کارها در واقع مقدمه ای بود برای ماهیگیری ولی تا اینجا هنوز امکاناتم برای ماهیگیری مهیا نبود.
بعد از اینکه به خوبی و خوشی قایق رو به آب انداختیم قرار شد که آخر هفته با مادرم بریم توی دریا به سمت سنفرانسیسکو و قایقمون رو امتحان کنیم. مادرم چایی و صبحانه درست کرد و راه افتادیم بسمت دریا. قایق چون موتورش سالم نبود صداهای عجیب و غریب و گوشخراش میداد و 10 کیلومتر در ساعت هم بیشتر نمیرفت. ما بعد از حدود یک ساعت رودخونه رو پشت سر گذاشتیم و به دریا رسیدیم و من سر قایق رو کج کردم به سمت سنفرانسیسکو.
من اون زمان هیچ چیزی در مورد جی پی اس دریایی و عمق سنج نمیدونستم و فکر میکردم هر جایی که آب داره میشه با قایق از روش عبور کرد. در حالی که بعدها فهمیدم که به این سادگیها هم نیست و در دریا و مخصوصا اطراف سانفرانسیسکو شما باید دقیقا از روی نقشه آبی حرکت کنید. خلاصه ما خیلی شانسی از تمام موانعی که زیر آب بود گذشتیم و از کانالهای مخصوص هم رد شدیم و بسمت سانفرانسیسکو حرکت کردیم ولی چون سرعت قایق خیلی کم بود هر چی میرفتیم نمیرسیدیم.
مادرم کف قایق سفره پهن کرد و بساط صبحانه چید و خلاصه خیلی خوش گذشت. بعد از یه مدتی دیدیم که موجهای دریا داره کم کم زیاد میشه و از دور هم چند تا ابر سیاه دیده میشد. برای همین تصمیم گرفتیم که از رفتن به سنفرنسیسکو بیخیال بشیم و به سمت خانه برگردیم. موقعی که بر میگشتیم من چون پل هوایی رو که نزدیک رودخانه ما بود میدیدم همون رو نشانه گرفتم و به اون سمت راندم. غافل از اینکه در واقع در تاید زون یا محدوده بسیار کم عمقی هستیم که حتی در بعضی زمانها خشکی میشود.
همینطور داشتیم می آمدیم که دیدیم موتور قایق خاموش شد. ما تقریبا 10 مایل یا حدود 16 کیلومتر با خانه فاصله داشتیم. موتور روشن میشد ولی وقتی میخواستم اون رو توی دنده بگذارم که راه بیفتیم خاموش میکرد. اولش فکر کردم شاید چیزی لای پره های موتور گیر کرده ولی وقتی پارو را در آب فرو کردم فهمیدم که وسط دریا به گل نشسته ایم و پره ها هم توی گل فرو رفته است. خلاصه من و مادرم روشهای مختلفی را امتحان کردیم تا بلکه بتوانیم بیاییم بیرون. مادرم میگفت بزار من برم توی آب تا قایق رو هول بدم! اونقدر گفت که من گفتم خوب صبر کن اول من برم توی آب ببینم با هول دادن, قایق تکون میخوره یا نه.
خلاصه من رفتم توی آب ولی تا زانو توی گل فرو رفتم و اصلا نمیتونستم تکون بخورم. بعد از اینکه مادرم من رو کشید بالا گفتیم فوقش اینه که توی قایق میمونیم تا شب آب بالا بیاد و بعدش حرکت کنیم. مشکل اینجا بود که قایقهای دیگه هم از فاصله خیلی دوری از ما رد میشدند و هیچکدام از آنها نمیتونستند بخاطر عمق آب به اون محدوده نزدیک بشند. ما حدود دو ساعت آنجا گیر کرده بودیم تا اینکه من متوجه شدم میتونم با یک دگمه, پره موتور رو بالا بکشم. پره موتور رو تا سطح آب کشیدم بالا و موتور رو روشن کردم و گذاشتم توی دنده عقب که خوشبختانه قایق حرکت کرد. تمام گل و لایی که روی پره بود پخش شد توی قایق و سر و صورتمون ولی خوشحال بودیم که بالاخره از گل در اومدیم. اون روز هم رسیدیم خونه و مادرم گفت که من تا حالا تو عمرم به اندازه امروز هیجان نداشتم. البته خیلی هم بهش خوش گذشته بود چون مادرم هم مثل من یک کم زیادی ریلکسه!
مادرم هفته بعد رفت ایران و من تصمیم گرفتم خودم موتور قایقم رو درست کنم بنابراین وسایلش رو خریدم که شد 28 دلار. بعد از روی یوتیوب یاد گرفتم که چطوری موتور را باز کنم و در عرض دو هفته واشر سرسیلندر رو عوض کردم. قایقیم درست شد و میتونست 60 کیلومتر در ساعت راه بره بدون اینکه سه هزار دلار پرداخت کنم.
حالا که قایقم درست شد اولین قدم را به سمت ماهیگیری برداشتم و تازه میبایست تجهیزات تهیه کنم و یاد بگیرم که چطور میشه ماهی گرفت.
خوب دیگه من باز وقت کارم تمام شد و باید برم خونه! توی پست بعدی توضیح میدم که چه مراحلی را طی کردم و از چه روشهایی برای ماهیگیری استفاده میکنم.
واقعا کاشکی یه مقداری از این ریلکس بودن شما ها رو من داشتم.من که این مطلب رو خوندم کلی استرس رو حس کردم.دارم وبلاگت رو تمام و کمال میخونم.تا اینجا که بسی لذت برده ام
پاسخحذفراستی از اینکه موتور قایق رو خودت تعمیر کردی خیلی خوشم اومد.
پاسخحذفخيلي باحال بود كه خودت تعميرش كردي. نميدونستم روي يوتوب باز كردن موتور قايق هم هست D:
پاسخحذفsalam arashe aziz
پاسخحذفdaram archiveto mikhunam
in khatere baram kheyli jaleb bud
kheyliiiiiiiiii khosham umad ham bekhatere ruhiye madaret va ham bekhatere inke khodet ghayeghet ro taamir kardi
hamchenan mikhunam ;-p
takderakht
پاسخحذفعالی عالی
agha damet garm ajab veblagi sakhti. man ke lezat mibaram
پاسخحذف