۱۳۹۲ مرداد ۱۴, دوشنبه

عملگی در امریکا


خدا را شکر من هم بالاخره عمله شدم. تازه فهمیدم که چقدر عملگی به من می سازد چون وقتی که پتک به دست گرفتم و به جان کاشی های قدیمی مستراح طبقه پایین افتادم چنان شور و شعفی به من دست داد که انگار تازه پی به استعداد نهفته خودم برده باشم. گمان کنم عملگی در خون ما ایرانی ها باشد چون بیشتر کسانی را که من در امریکا دیدم یا عمله بودند و یا لااقل در یک دوره ای از زندگی خودشان عملگی کرده اند. همه استاد کاشی کاری, لوله کشی, برق کشی, فاضلاب کشی , نجاری و یا جابجایی دیوار و در و پنجره هستند. البته آقایان را عرض می کنم اگرنه خانم ها در همان زمینه حمالی و رفت و روب حرفی را برای گفتن باقی نگذاشته اند. خلاصه کاسه توالت فرنگی را هم بغل کردم و آن را کشان کشان و با تلاش فراوان به خارج از خانه بردم و  همین طور هم رد عن و گوه آن بر روی زمین به جای می ماند. لامذهب ها یک کمد و کاسه دستشویی برای مستراح ساخته بودند که انگار قرار بوده صد سال کار کند و بسیار سنگین و مستحکم بود. ولی سرانجام آنها را هم از جای خود کندم و با خود به خارج از خانه کشاندم. حالا امشب می خواهم دیوار آن را کاغذ کادو کنم و بعد هم احتمالا فردا کاسه توالت جدید بخرم و نصب کنم. کف مستراح را هم می خواهم از همین کاشی های مصنوعی بکنم که زیرش چسب دارد و راحت می چسبد. فقط باید حسابی زیر آن را تمیز کنم و مراقب نصب آن باشم تا به مرور زمان ور نقلمبد. یک دستشویی و آینه شیک هم از آیکیا ابتیاع کرده ام که اگر خوب نصب کنم چشم هر بیننده را از کاسه خارج می کند و آدم دلش می خواهد همان جا در دستشویی اطراق کند. خوشبختانه ما یک موال دیگر هم در طبقه بالا داریم و در این ایامی که مستراح خراب است مشکلی از بابت رفع حاجت پیش نمی آید ولی وقتی که کار تخریب من به آشپزخانه برسد دیگر هیچ جایگزینی برای آن نداریم و باید با غذاهای از قبل طبخ شده ارتزاق کنیم تا کار نوسازی آن به آخر برسد.

برنامه ام این چنین است که پس از درست کردن مستراح, آشپزخانه را خراب کنم و سپس کف اطاق شام خوری و آشپزخانه را پارکت کنم و بعد از آن هم آشپزخانه جدید را که اگر قسمت باشد و پولمان جور شود از آیکیا بخریم و نصب کنم. حدود سه هفته است که دارم توی سر خودم می زنم تا ببینم چگونه می شود بهترین استفاده را از فضای فسقلی آشپزخانه نمود. آن بابایی که سی سال پیش خانه ما را طراحی کرده است هیچ ارادت و توجه خاصی به آشپزخانه نداشته است و احتمالا گمان می کرده است که آشپزخانه فقط جایی است برای گرم کردن غذاهای آماده ای که از بیرون خریداری می شود. البته ناگفته نماند که خودم هم تا قبل از آشنایی با اقدامات مقتضی تا اندازه ای همین فکر را می کردم! برای همین عدم زیرساختار مناسب هر طرحی که من می کشیدم از یک گوشه ای جا کم می آوردم و اندازه ها و ابعاد آن هم اصلا مطابق استانداردهای آشپزخانه ای نبود. ولی سرانجام توانستم با استفاده از بخشی از فضای شام خوری یک طرحی را بکشم که تا اندازه ای قابل پذیرش باشد. همین مستراحی را هم که دارم درست می کنم درش به درون آشپزخانه باز می شود و احتمالا سازنده این خانه پیش خودش فکر کرده است که خوب لابد آدم یک چیزی از بیرون می خرد و به آشپزخانه می رود و آن را گرم می کند و می خورد و بعد هم از همان جا یک راست به مستراح می رود و آن را می ریند. برای همین چنان مستراح را در قلب آشپزخانه ساخته است که مبادا کسی برای رساندن خود به آن دچار زحمت شود. طرحی از آشپزخانه خیالی که قرار است درست کنم را برایتان می گذارم که ببینید. در عکس دوم موقعیت درب مستراح مشخص است و عکس سوم مربوط به گوشه شام خوری است که من از آن برای ادامه آشپزخانه استفاده کرده ام.



+

خوشبختانه در امریکا ابزار عملگی به وفور یافت می شود و چیزهایی وجود دارد که کار آدم را خیلی راحت می کند. این اولین تجربه من در این قبیل امور اجرایی است و البته خود من هم همیشه مخالف سرسخت دخالت آدم غیر متخصص در کارهای تعمیراتی بودم ولی وقتی که پای شش هزار دلار دستمزد کارگر به میان بیاید آدم ناخودآگاه آستین هایش را بالا می زند و چنان کار می کند که انگار هفت پشتش عمله بوده اند. خدا پدر یوتیوب را بیامرزد که هر چیزی را به آدم آموزش می دهد و فقط کافی است که با دقت به کار آنها نگاه کنید و همان کارها را انجام دهید. البته همین الان به یاد این افتادم که من چنین خیالی را در مورد نقاشی هم می کردم و فکر کردم اگر بوم نقاشی بخرم و همان کار استادان را تقلید کنم نقاش می شوم که البته نه تنها چنین نشد بلکه اصلا به کل از نقاشی زده شدم و دریافتم که استعدادی در این زمینه ندارم. ولی خدا را شکر تا به اینجا استعداد من در زمینه عملگی بد نیست و تازه وقتی که دیروز کارم تمام شد احساس شادابی می کردم و انگار که تازه بدنم قوام آمده بود. حالا گزارش عملکرد خودم را برای شما هم می نویسم تا ببینیم که آخر این داستان به کجا خواهد انجامید.

روز و شب بر شما خوش