امروز می خواهم برای شما از سیستم کاری امریکا بنویسم. معمولا چون ذهن ما بعد از ورود به امریکا فقط درگیر جستجو و پیدا کردن یک کار است, کمتر به ساختار گردش سازمانی و نحوه چینش آنها توجه می کنیم.
اگر به من بگویند که در یک عبارت کوتاه سیستم کاری امریکا را تشریح کن می گویم که شرکتهای امریکایی دقیقا مجموعه هایی هستند مانند لیگ های فوتبال برتر اروپا.
اگر رونالدو باشید, آنها برای بدست آوردن شما سر و دست می شکانند و هزینه های گزاف پرداخت می کنند و اگر غلامپور باشید, می خواهند به هر نحوی که شده از شر شما خلاص شوند. تمام کسانی که بازیکنان معمولی هستند هم در این محدوده می گنجند و هرچه تواناتر باشند, خواهان بیشتری پیدا کرده و شرایط بهتری را مهیا می کنند.
ممکن است در یک روستای دور افتاده, فردی پیدا شود که بازی او از رونالدو هم بهتر باشد ولی باشگاه ها حاضر نیستد که یک هزارم رونالدو هم به او پول بدهند و حتی اگر مجانی هم بازی کند او را به لیگ حرفه ای راه نمی دهند. اصولا آن فرد بازیکن بدون طی مراحل مشخص و بازی در لیگهای رده پایین تر اصلا راهی به تیم بارسلونا پیدا نمی کند که بتواند توانایی خود را اثبات کند.
پس تا اینجا فهمیدیم که دو عامل مهم در پیدا کردن یک کار خوب در امریکا موثر است. اول توانایی فرد و دوم تجربه کار در یک شرکت معتبر امریکایی و یا تحصیلات در یک دانشگاه شناخته شده امریکایی. عامل سومی هم وجود دارد که من اسم آن را شانس می گذارم. مثلا ممکن است مربی یک تیم بزرگ بطور اتفاقی بازی کسی را ببیند و در همان موقع هم نیاز مبرمی به آن فرد داشته باشد. بقول معروف باید در زمان و مکان مناسب, توسط فرد مناسبی دیده شوید.
ولی اگر نمیتوانید شوت بزنید, وجود هزاران پارتی گردن کلفت فقط می تواند شما را به آنجا برساند که به آن شرکت رفته و مصاحبه کنید. اگر در فاصله دو قدمی دروازه توپ را به هوا بشوتید, در همان دقیقه عذر شما خواسته خواهد شد. البته ناگفته نماند که در بسیاری از مواقع ما توپ را به هوا می شوتیم و سپس پیش خودمان فکر می کنیم که عجب شوت عالی زدیم. سپس وقتی جواب نه را شنیدیم می گوییم که آنها نژاد پرست هستند و فقط بخاطر لهجه و یا مذهبم من را رد کردند.
حالا فرض کنید که شما این مراحل را پشت سر گذاشته اید و در یک شرکت متوسط و در یک پست کاری استخدام شدید. اول از همه بگویم که در امریکا چیزی به نام کارمند به آن شکلی که شما در ایران می شناسید وجود ندارد. مثل این می ماند که دروازه بان تیم منچستر یونایتد بگوید که خوب من استخدام شده ام که هر روز توی دروازه بایستم و توپ بگیرم من هم دارم به وظیفه ام عمل می کنم. شما بهتر می دانید که دروازه بان چنین تیمی شدن بسیار بیشتر از یک کارمندی و یک کار روتین هر روزه است.
در امریکا شغلی که در یک اداره بنشینید تا ارباب رجوع به شما مراجعه کند و شما زیر برگه او را امضاء کنید وجود ندارد. در امریکا شغلی که معادل معاون دفتری مدیر اداره هماهنگی گسترش وزارت فلان و بهمان باشد نیست و اگر هم باشد به درد ما نمی خورد و آن را به ما نمی دهند. در اینجا باید کار انجام شود و به اندازه ارزش کاری که انجام می شود به شما حقوق پرداخت می کنند.
هر شش ماه یک بار و در برخی از شرکت ها هر سه ماه یک بار پرونده کاری شما توسط مدیرتان بازنگری می شود. اگر از کار شما راضی باشند, از شما تشکر می کنند و مقداری هم به شما اضافه حقوق می دهند و اگر از کار شما راضی نباشند می گویند که شما از فردا دیگر تشریف نیاورید.
فرمهای ارزیابی معمولا حاوی ده تا بیست آیتم مختلف است که شما برای هر کدام از آنها امتیاز می گیرید. مثلا شرکت ما فرمهایی دارد که بیست مورد مختلف دارد و رئیس هرکس باید هر شش ماه یک بار آن را پر کند و در پرونده کاری شخص قرار دهد. چون حدود شش ماه است که رئیس من بازخرید شده است, من مستقیما به وایزپرزیدنت شرکت گزارش می دهم و حدود شش نفر دیگر هم به من گزارش می دهند. اینجا از کلمه رئیس استفاده نمی کنند و فقط می گویند که چه کسی به چه کسی گزارش می دهد. همیشه آن کسی که فقط گزارش می دهد و گزارش نمی گیرد, مسئولیت کمتری دارد چون مثلا من باید گزارش کاری هفت نفر را به وایزپرزیدنت کمپانی بدهم.
در امریکا حتی ممکن است کسی که گزارش می گیرد حقوق کمتری از کسی که گزارش می دهد داشته باشد. این فقط بستگی به بازار آن حرفه و میزان عرضه و تقاضا و یا کلیدی بودن آن شغل بخصوص دارد. مثلا خیلی از بازیکنان فوتبال پول بیشتری از مربی های خودشان می گیرند در حالی که وظیفه دارند به او گزارش بدهند و از دستوراتش اطاعت کنند.
محدوده حقوق معمولا توسط بازار کار مشخص می شود. به عنوان مثال میانگین حقوق یک تکنسین برق سالی چهل و پنج هزار تومان است ولی ممکن است کسی چهل هزار دلار بگیرد و کسی پنجاه هزار دلار و این بستگی به اندازه تجربه کاری و میزان نیاز متقاضی دارد.
همانگونه که در لیگهای برتر اروپا و یا لیگهای بسکتبال و یا فوتبال امریکا خرید و فروش و انتقال بازیکنان انجام می شود, در شرکتهای امریکایی نیز این عمل انجام می گیرد. اگر یک شرکت رقیب از کار شما خوشش بیاید, به شما پیشنهاد کار با حقوق بالاتر می دهد. سپس شما آن پیشنهاد را به مدیر خودتان نشان می دهید و او تصمیم می گیرد که آیا آن حقوق بالاتر را به شما پرداخت کند و یا اینگه بگذارد که شما بروید. هیچ چیز مخفی در این گونه روابط وجود ندارد و حق هر کسی است که محل کار خود را تغییر دهد و در جایی کار کند که حقوق بیشتری پرداخت می کنند. اینجا بی چشم و رویی و آی من به او محبت کردم و از کوچه و خیابان جمعش کردم و نون و نمک و این چیزها وجود ندارد.
می توان نتیجه گرفت که کار در امریکا حرفه ای است و افراد همواره نکات بارز کاری خودشان را در اینترنت به نمایش می گذارند تا بتوانند پیشنهاد های بهتر و جذاب تری را از دیگران دریافت نمایند. در امریکا کسی شکسته نفسی نمی کند و سعی می کنند برتری ها و یا نکات مثبت خودشان را به بهترین نحو جلوه دهند. اسم این کار در امریکا یک ارائه کاری و یا یک رزومه خوب است.
متاسفانه من هنوز در این جور موارد بیغ هستم و به همان روش ایران عمل می کنم. برای من خیلی سخت است که در مراحلی که کار خیلی موثری برای شرکت انجام داده ام تقاضای اضافه حقوق کنم و دیگران هم به من می گویند که تو احمق هستی. البته مدیران شرکت هم از این حالت من تعجب می کنند و خودشان در این دوسال سعی کرده اند یک جورهایی حقوق من را افزایش دهند. این شیوه کاری من اصلا ره به جایی نمی برد و وقتی من بخواهم به شرکت دیگری بروم اولین سوالی که از من می کنند این است که چرا اگر بازنگری کاریت اینقدر خوب بوده است پول کمی در این دو سال به حقوقت اضافه شده است!
در واقع مدیرهای اینجا با کارکنانشان بازی می کنند و مثل فنون ماهیگیری, اگر شما بکشید آنها شل می کنند و اگر شما شل کنید آنها می کشند. البته اگر شما زیاد بکشید حتی ممکن نخ پاره شود! من چون هنوز به قواعد این بازی ها وارد نیستم ترجیح می دهم که سرم را بیاندازم پایین و کارم را بکنم تا یک موقع من را با اردنگی از شرکت نیاندازند بیرون.
روابط کاری هم معمولا صمیمی است و شما به ندرت نحوه برخورد رئیس و مرئوسی را که در ایران رواج دارد می بینید. البته در امریکا به سکشوال هرسمنت و یا آزار جنسی بسیار حساس هستند و با کوچکترین مشکلی شما را اخراج می کنند و در پرونده کاری شما هم درج خواهد شد. در روزی که شما را استخدام می کنند خیلی واضح و روشن این مسئله را به شما تذکر می دهند. من دقیقا محدوده آن را نمی دانم برای همین هیچ وقت به هیچ کس در محیط کار دست نمیزنم. اینجا دیدن آزاد است ولی مثل موزه ها نباید به چیزی دست بزنید!!! البته خود من در موارد زیادی مورد آزار جنسی دختران شرکت قرار گرفته ام! ولی لابد آنها میدانند که چگونه باید عمل کنند تا مشکلی برایشان پیش نیاید.
بهرحال در امریکا برای حفظ کار باید مطالعه کرد و هر چند وقت یکبار باید نوآوری کرد. من کارهای بسیار ساده ای را که از دید خودم بی اهمیت است انجام می دهم ولی شرکت بخاطر آن جشن می گیرد و از من تشکر می کند. در ضمن من هیچوقت در مواقع بیکاری هوا را نگاه نمی کنم و یا با همکارانم صحبت نمیکنم بلکه در پشت کامپیوترم مطلب می نویسم. برای همین همه فکر می کنند که من سرم واقعا خیلی شلوغ است. اینها هم نکات جزئی هستند که باید آنها را رعایت کنیم.
امیدوارم که این اطلاعات به دردتان بخورد.
aza.joon
پاسخحذفbesyar ali :D
مارا نیز زیارت کنید ...
پاسخحذفچقدر به فکر فسق و فجور هستید ؟ کمی به فکر آخرتتان نیز باشید و سهمیه ما را هم بدهید ....
خيلي عالي بود... به اين ميگن نظام كار حرفه اي.
پاسخحذفنه هر حروم زاده حزب اللهي صبح تا 12 ظهر دست ميكنه تو دماغ نجسش اخر ماهم 2 مليون پول يامفت ميگيره..
واسه 400 تومان مجبوري باهاش خوب رفتار كني كه نصف توم
درس نخونده گوهم بارش نيست...
تا 2-3 سال ديگه تو ايران اگه سپاهيو مادر... نباشي مثل اين حرومزاده ها..از گرسنگي ميميري..
آقا نگفتي اينترنت اونجا چطوريه؟!
پاسخحذفadsl يا wmax چيه؟!
ما adsl داريم ماهي 10 دلار با محدوديت ترافيك 1.3 گيگ.
سرعت 256 با سرعت دانلود kb/sec 160.
شما چطورياين؟!
معصومه هستم، من چند بار درخواست کردم که این پست رو بنویسی، و ازت خیلی ممنونم که نوشتی واقعاً به دردم خورد، ممنون
پاسخحذففقط اون که گفتی توی لیستی که مدیر پر میکنه 20 مورد وجود داره، میشه خواهش کنم چند تایی رو مثال بزنی، ممنون میشم.
ممنون آرش جان.مفيد و جالب بود...
پاسخحذفادامه بده...
در سال 1989 هنگامي كه مجله «نيويورك تايمز» موضوع «مهمترين مسئلهاي كه زنانامروز با آن مواجهاند» را در آمريكا به همه پرسي گذاشت، تبعيضات شغلي، بيشترين درصد پاسخها را به خود اختصاص داد. در پايان دهه هشتاد، 80 تا 95 درصد زنان شاغل ميگفتند: از تبعيض شغلي و نابرابري دستمزد، ناراضياند. در اين دهه، هفتاد درصد زنان از آزار و اذيت مردان شكايت داشتند. [ سوزان، فالودي، جامعه زنان آمريكا چه مشكلي دارند ]
پاسخحذفآزارهای جنسی در محیط کار، به اذیت و آزارهای جزیی محدود نیست و در برخی موارد، با ضرب و شتم و قتل نیز منجر می شود. محیط کار در آمریکا برای زنان به گونه ای است که علت اصلی مرگ زنان کارگر، قتل است که همتاهای آنها مرتکب می شوند. کاترین بل، متخصص بیماری های مسری در مؤسسه ملی ایمنی شغلی و تندرستی امریکا معتقد است:اگر زنی در محیط کار و بر اثر جراحات وارد شده فوت کرد، مطمئن باشید که وی را به قتل رسانده اند. شمار زنان سیاه پوستی که در محیط کار کشته می شوند، دو برابر زنان سفید پوست است. شمار زنان سیاه پوست که هر سال به قتل می رسند، چهار برابر زنان سفید پوست است؛ اما احتمال به قتل رسیدن زنان سفید پوست، در ارتش بیشتر است.
پاسخحذف«رنکن کپل» در گزارش سازمان بین المللی کار (8991) می نویسد: قتل و آدم کشی، جدی ترین جنبه خشونت در کارگاه به شمار می آید. در ایالات متحده، آمار رسمی حاکی از آن است که آدم کشی، دومین علت مرگِ ناشی از کار، به طور کلی، و اولین عامل در خصوص زنان به شمار می آید. همه هفته به طور متوسط، بیست نفر کارگر به قتل می رسند.
زنان عموما قربانيان تجاوزات جنسي در آمريكا هستند. در ميان كشورهايي كه آمار تجاوزات جنسي را ارائه ميكنند، ايالات متحده آمريكا بالاترين آمار را به خود اختصاص داده است. اين آمار در آمريكا 13 برابر انگليس و 20 برابر ژاپن است!
پاسخحذفبنابر گزارشي كه پنتاگون منتشر كرده است، در سال 2008 در حوزه نيروهاي نظامي آمريكا 2900 مورد تجاوز جنسي گزارش شده است كه نسبت به سال ماقبل 9 درصد افزايش نشان ميدهد. در اين ميان تنها 292 مورد به دادگاه نظامي انجاميده است. همين گزارش تصريح دارد كه رقم واقعي ميتواند 5 تا 10 برابر اين آمار باشد. به گزارش رويترز، طي مصاحبههايي كه با 40 زن شاغل در بخش نظامي آمريكا به عمل آمده است، 10 نفر اظهار داشتهاند كه مورد تجاوز جنسي واقع شدهاند، 5 نفر اظهار داشتند كه مورد حملاتي واقع شدهاند كه هدف از آنها تجاوز بوده و 13 نفر گفتند كه مورد اذيت و آزار جنسي قرار گرفتهاند.
به این آقا/خانم ناشناسه(@ناشناسه) :
پاسخحذفمنظورم 3تا کامنت بالا، چقدر پول دادن آقا بگوما بییام تو کار در آمد خوبه؟
سلام همسر من برای یک دوره آموزشی رفته شیکاگو از لهجه و سرعت صحبت کردن هم دوره ایاش که همه آمریکایی هستند خیلی شاکیه و میگه هیچی نمیفهمه.ما ساکن ایران هستیم و مهاجر کانادا وضع زبان شوهرم هم بد تیست که یه شرکت تو کانادا استخدامش کرد مشکل چیه لطفا حتما جوابم رو بدید مرسی
پاسخحذف