امروز باز هم سرم خیلی شلوغ بود و حتی تا الآن نتوانستم به آشپزخانه بروم تا برای خودم قهوه بیاورم. حالا هم جای شما خالی یک قهوه برای خودم ریختم و گفتم که در این نیم ساعت وقت باقیمانده, یک نصفه مطلب برایتان بنویسم. امروز صبح با خودم یک درخت کوچک کریسمس به اداره آوردم و روی میز کارم گذاشتم. البته زیاد قشنگ نیست و فقط خواستم که من هم یک کاری برای کریسمس کرده باشم. بقیه همکارانم اطاق هایشان را خیلی زیبا آرایش کرده اند و جوراب و منگوله و عصا از در و دیوار اطاقهایشان آویزان است.
می خواهم برایتان کمی در مورد امنیت اجتماعی در امریکا صحبت کنم. طبق معمول, این قضیه را به دو بخش امنیت جسمی و امنیت روانی تقسیم می کنم تا بهتر بتوانم به آن بپردازم.
امنیت جسمی در امریکا, بر خلاف آن چیزهایی که قبلا در مورد امریکا شنیده بودم به مراتب بالاتر از ایران است. قبل از این که به امریکا بیایم فکر میکردم که بخاطر آزاد بودن اسلحه, جامعه امریکا, مانند فیلم های گانگستری است و هر لحظه باید منتظر آن باشی که طرف مقابل شما یک اسلحه را از زیر کتش بکشد بیرون و شما را به رگبار مسلسل ببندد. و یا اینکه فکر می کردم زمانی که هوا تاریک می شود نباید از خانه خارج شد و یا اینکه اگر یک شاگرد از معلمش خوشش نیاید او را با تیر می زند.
در ایران وقتی که شما از خانه خارج می شوید خطرات بسیار زیادی جسم و جان شما را تهدید می کند. اولین خطر این است که یک ماشین در خیابان و یا یک موتور در پیاده رو با شما برخورد کند. اگر مسیر شما طوری باشد که مجبور به گذر از عرض خیابان باشید, باید درصد زیادی را به این امر اختصاص دهید که هرگز به آن سمت خیابان نخواهید رسید حتی اگر شما از خط عابر پیاده عبور کنید. البته بلانست شما. بلا به دور. در امریکا چنین احتمالی نزدیک به صفر است و عابر پیاده در مقابل وسایل نقلیه بسیار امنیت دارد.
در ایران احتمال اینکه هنگام عبور در پیاده رو, یک موتوری کیف شما را بزند و شما همچنان که دسته کیف خود را چسبیده اید به دنبال موتور آویزان باشید و بعد هم با یک لگد شما را از کیف خود جدا کنند زیاد است. در امریکا هم کیف قاپی هست ولی واقعیتش من نه در این مدت چیزی را دیدم و نه از کسی شنیدم که این اتفاق برایش افتاده باشد. تنها موردی که شنیدم این بود که یکی از دوستانم می گفت که روزی از بانک حدود 40 دلار پول گرفته بود و یک ماشینی که چهار نفر درون آن بودند او را صدا کردند تا آدرسی را بپرسند و وقتی او به آن ماشین نزدیک شد, پول را از او گرفتند و فرار کردند. البته آن اتفاق هم در محله نسبتا خطرناکی رخ داد و در محله های امن به ندرت چنین اتفاقاتی می افتد.
در ایران هنگام پیاده روی, احتمال سقوط در یک چاله و یا افتادن مصالح و یا ابزار ساختمانی بر روی سر و بدن شما کم نیست. در بعضی موارد هم پیاده رو توسط ماشینی که پارک کرده است و یا کار بنایی مسدود شده است و شما مجبور هستید از کنار خیابان عبور کنید. در امریکا تقریبا چنین چیزی ممکن نیست و اگر هم پیاده رو مسدود باشد, مقداری از خیابان را نرده میگذارند تا عابران پیاده بتوانند از آن مسیر عبور کنند.
در ایران احتمال تصادفات رانندگی و یا سوانح هوایی بسیار زیاد است و برگشتن آدم به خانه با کرام الکاتبین است. در حالی که در امریکا رانندگی بر روی اصول انجام می شود و اتومبیل ها هم مجهز به سیستمهای ترمز پیشرفته و کیسه هوا هستند تا در صورت تصادف کمترین خسارت جسمی به شما وارد شود.
تقریبا در تمام قسمتهای ایران شما باید تمام دربها را قفل کنید. تقریبا همیشه باید یک چشمتان به ماشین, دوچرخه و خانه خودتان باشد تا کسی آن را غارت نکند. من در ایران یک ماشین غراضه داشتم که چهار بار شیشه آن را شکاندند و ضبط غراضه اش را بردند و یکبار هم تا وسطهای کوچه هلش دادند ولی روشن نشد. لااقل دزدها فهمیدند که من هر روز چه مکافاتی برای روشن کردن آن می کشیدم! هر شب به آن قفل فرمان میزدم و دزدگیر هم وصل کرده بودم. آیا باورتان میشود که من در امریکا و در جایی که هستم حتی یادم می رود درب ماشینم را قفل کنم؟ آیا باورتان می شود که درب خانه ما همیشه باز است؟ آن هم چه کسی! من که همیشه وسواس عجیبی بر قفل کردن هر چیزی داشتم!
البته جاهای خطرناکی هم در شهرهای امریکا وجود دارد ولی ما نیازی نداریم که به آن قسمت شهرها برویم و آنها هم به بخشهای دیگر شهر نمی روند. من وقتی در ریچموند بودم, گهگاهی صدای تیراندازی شنیده می شد که اغلب آن بین گنگهای پخش مواد مخدر بود. وقتی هم که پلیس می آمد, همه آنها فرار می کردند. ولی به افراد عادی کمتر کاری داشتند مگر اینکه پول زیاد و یا چیز گرانقیمتی همراهتان باشد که بخواهند از شما بگیرند. چون آنها بسیار فقیر هستند و دستشان هم به جایی بند نیست. من همیشه به آنها سیگار میدادم و آنها هم کلی تشکر می کردند.
اما امنیت روانی که دیگر خودتان بهتر میدانید که وضعیت آن در ایران چگونه است. از صدای ترافیک و بوق و آلودگی هوا گرفته تا مشکلات دیگری که روح و روان شما را آزار می دهد. در واقع در ایران هر کاری را که شما بخواهید انجام دهید همراه با یک نوع آزار و یا شکنجه روحی است. مثلا اگر میخواهید که یک کار اداری را انجام دهید, از این اطاق به آن اطاق پاس داده می شوید و احساس می کنید که کسی به کار شما اهمیت لازم را نمی دهد. اگر برای کاری به بانک بروید, می بینید که مدت طولانی در صف ایستاده اید ولی صندوق دار دارد با تلفن حرف می زند و یا کار افرادی را که خارج از نوبت به او مراجعه کرده اند را انجام می دهد.
در امریکا شما برای انجام دادن کارهای شخصی خود شکنجه روحی نمی شوید و کارهای شما تقریبا مطابق با انتظارات شما پیش می رود. در ضمن کمتر پیش می آید که کسی به شخصیت شما توهین کند و اگر هم چنین اتفاقی بیفتد شما می توانید به مدیر او مراجعه کنید و او موظف است به اهانتی که به شما شده است رسیدگی کند. شما حقوق و دستمزد خود را سر وقت دریافت می کنید و نیازی نیست که برای گرفتن حقوق خود التماس کنید. در امریکا شما چک برگشتی نخواهید داشت و نباید به صاحب آن التماس کنید که چک شما را پاس کند. و .....
در ایران اگر کسی حق شما را بخورد و یا سر شما کلاه بگذارد و یا جنسی را به شما بیاندازد, تنها در صورتی که یک پارتی گردن کلفت در دستگاه قضایی داشته باشید می توانید به حق خود برسید. در غیر این صورت دست شما به جایی بند نیست. ولی در امریکا قانون مثل کوه پشت سر شما ایستاده است و هیچ کسی نمی تواند سر شما را کلاه بگذارد و اگر جنسی بخرید که از آن راضی نیستید خیلی راحت می توانید آن را برگردانده و پول خود را پس بگیرید.
اگر در ایران به طبیعت بروید و بخواهید مدتی در کنار رودخانه از مناظر لذت ببرید, می بینید که تعداد زیادی پوست هندوانه و خربزه و ظرف غذای یکبار مصرف در آنجا ریخته شده است و مگسهای کله سبز هم دور آن می چرخند و وزوزو می کنند. اگر به ساحل دریا بروید هم منظره مشابهی را مشاهده می کنید و هیچ امکاناتی برای تفریح شما وجود ندارد. اگر در یک روز آخر هفته بخواهید به رستوران خوبی بروید باید مدتها پشت در منتظر نوبت بایستید و قربان صدقه دربان بروید که به شما یک نوبت بدهد. در ضمن آن زمانی که من در ایران بودم چند بار خواستیم در روز تعطیل به دربند برویم و جلوی ما را گرفتند و گفتند چون عزاداری است کوه تعطیل است!
در امریکا برای زنان, امنیت اجتماعی بسیار بهتری وجود دارد. کسی در امریکا با ماشین خود جلوی پای خانمی توقف نمی کند و یا بوق نمیزند. در امریکا هیچ خانمی در زمان پیاده قدم زدن از کسی متلک نمی شنود و یا آزار بدنی نمی بیند. زنها به تنهایی می توانند به هرکجا بروند و هر جوری که خواستند لباس بپوشند بدون اینکه کسی مزاحم آنها شود. آنها همچنین می توانند برای خودشان خانه ای اجاره کنند و با داشتن کلیه حقوق اجتماعی خود راحت زندگی کنند.
خوب من دیگر وقت کارم تمام شد و باید بروم خانه. تا زمانی دیگر بدرود. در ضمن نظرهای شما را هم خواهم خواند و استفاده خواهم کرد
سلام
پاسخحذفمن هم در آمریکا زندگی می کنم اما این ها رو
می گید که چیو با چی مقایسه کنین؟ حتما این رو هم
می دونید که بعد از تیر اندازی 3 سال پیش که یه
دانشجوی کره ای 31 دانش آموز دیگه رو کشت بعد هم
خودشو کشت دولت مرداشونو باز به چالش کشید .
مورد زیاده فقط خواستم نزدیک ترینو بگم که یاد
آوری باشه.
نمی دونم چرا با ایران این همه بدید ؟
salam...matalebetan baraye man ke dar iran zendegi mikonam jaleb bood mamnoon
پاسخحذفایران از همه لحاظ کشور امنی نیست وچه بسا که اگر اسلحه در ایران آزاد می شد آدم کش هایی به وجود می آمدند به مراتب بدتر از teddy bundy sun of the samو همین قاتل منطقه نظامی فورت هود که حسن نامی بود.
پاسخحذفhttp://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=120138496
در ایران این دست مسائل خیلی کمتره چون اسلحه آزاد نیست.
Tavajoh dashteh bashid ke america yeki az balatarin amar ghatl va jenayat ro dar donia dare. mitonid be wikipedia morajeh konid
پاسخحذفدر اصلاح کامنت بالایی
پاسخحذفSon of the sam
بسیار بسیار عالیه، من خیلی از پستهاتون استفاده می کنم.
پاسخحذفتوجه همه دوستان رو به مطلب زیر جلب میکنم:
پاسخحذفhttp://zane-shirazi.blogfa.com/post-112.aspx
سلام
پاسخحذفمطلب مهم و قابل تامل شما و نظر دوستان گرامی رو که می خوندم داشتم فکر می کردم من باید بازم بیام نظر بدم و آخه چه جوری می تونم توی یه کامنت نظرم رو بگم من که می تونم با این موضوع فقط از اتفاقاتی که برای شخص خودم افتاده حداقل 200 صفحه کتاب بنویسم یا مثل قصه 1001 شب من 10001 شب داستان واقعی بگم.داشتم فکر می کردم اگر اسلحه در ایران آزاد بود و شما حین رانندگی یه لحظه حواستون به مشکلات زندگیتون که بدلیل عدم فراهم کردن نیازهای اولیه یک انسان است که حقوق بشر در دنیا نامیده میشه بخصوص که هنوز یک هفته از روز حقوق بشر نگذشته به ماشین جلویی میزدین و راننده ماشین جلویی جای قفل فرمون با یه وینچستر پیاده میشد چی میشد.اگر بدلیل مشکلات اجتماعی یا خانوادگی اون شخصی که اسید روی طرف مقابلش میریزه اگر یه اسلحه کلت رو می تونست خیلی راحت تر از یک اسید تهیه کنه چه کار میکرد.اگر آدمهایی که برای دعوی و کتک کاریشون با قمه و چاقو تا دلتون بخواهد به جون هم میوفتن یا با دسته بیل و کلنگ به سروکله همدیگه فقط میزنند چون توی هدفشون مصمم هستند اگر می تونستن یه اسلحه کلت از فروشکاه سر کوچه اشون بگیرن و به جای چاقو همیشه با خودشون حمل کنند چه کار می کردند.اگر امروز که توی ایران بسیج و سپاه با اراذل و اوباشی که توی طرح جمع آوری اراذل و اوباش نیروی انتظامی جمع کردند و جای اعدام اونا روشنفکران و بلاگ نویسان رو با عنوان اراذل و اوباش اعدام کردند و به جاش این قمه زنان رو جا ومکان دادند و امروز به جون زن و بچه مردم انداختند و اون اقایی که توی اجتماع مسالمت آمیز مردم در روز شنبه بعد از 22 خرداد دختر و همسرش مورد شلیک گلوله قرار گرفتند و مردند اگر می تونست یه کلت صدا خفه کن به راحتی تهیه کنه چند تا بسیجی و سپاهی رو مورد هدف قرار میداد.اونایی که توی جریانات تصفیه حساب سیاسی بعد از انقلاب 1357 که ما هنوز بچه بودیم زندانی ،اعدام و ...شدند بازماندگانشون اگر دسترسی به اسلحه پیدا کنند چه کار با دشمنان قسم خورده اشان که سالیان ذهن اونا رو مشغول کرده می کنند.اگر امروز اون زور گیرهایی که پشت بوته های دور برگردون حقانی به رسالت بعد از مصلی شبها کمین می کنند و یک بار هم به من حمله کردند و فکر می کردند من توقف می کنم تا بیان بلا سرم بیارن و من به طرفشون با ماشین رفتم و فرار کردند پشت بته ها و چون توی اتوبان بود نتونستن دنبالم بیان وگرنه دریغ نمی کردنداگه اون شب ساعت 2.5 اگر اونا اسلحه نیمه اوتوماتیک داشتند من چه کار باید می کردم.اگر اون دختری که مورد تجاوز مردانی قرار گرفته مثل رسوایی اخیر که یک ماه هم ازش نمیگذرد توی پاکدشت ورامین که توی روز روشن توی ملا عام چند نفر به یه دختر تجاوز کردند و بقیه اش رو ولش کن. اگه اون دختر یا اطرافیونش اسلحه داشتند چی کار می کردند.اگر مردم ما که اگه یه دکتر روانشناس بیاد به جرات میگم بالای 90 درصدشون مشکل روانی دارند خیلی هاشون که افسردگی مزمن و پیشرفته دارند اگر اسلحه می تونستن مثل خریدن یه آدامس از فروشگاه تهیه کنند چه کار می کردند.اگر مثل مناطق مرزی ایران که هر مراسمی دارند تا 4 تا تیر هوایی درنکنند انگار مراسمی نگرفتند اگر همه ایران اسلحه می تونستن داشته باشن موقع خشم و شادی مثل بازی ایران استرالیا که کنترل از کف همه بریده شده بود چه کار می کردند.اگر بعدی با شما و برای جوابشم خودتون راجع بهش فکر کنید.>>>>ادامه>>>
اما در مورد امنیت که شما دو موردش رو به خوبی بیان کردین من اجازه می خوام راجع به یک مورد دیگه اش که تجربه و دانش اندک بنده است یعنی امنیت شخصیتی نظرم رو بگم.من که همیشه و همه جا وقتی می خواهم نظرم رو بیان کنم انقدر بالا پایین می کنم به قول خودمون فاکتور می گیرم تا مبادا برای خودم دردسر درست کنم.چه جوری؟این جوری که یه نفر بی دلیل بیاد و به شخصیت شما توهین کنه فقط برای اینکه نظرش با شما فرق می کنه یا شما رو مثل خیار بفروشه چون سیستم توی چیپی که توی مغزش قرار داده اینجوری تعریف کرده.دیگه مثال نمی زنم و از اتفاقاتی که برای خودم پیش اومده چیزی نمی گم اما می خواهم با اجازتون نظرم رو راجع به این همه فرق بگم.اخه اون موقع که من و شما به فکر ماشین بازی و عروسک بازی بودیم وقتی اومدن برای من و شما دایره تعریف کردند و دیوار کشیدند و مرز بندی کردند و من و شما محرم و نامحرم شدیم اون موقع که توی مدرسه من و شما نیاز داشتیم از روانشناسی و روابط اجتماعی بیاموزیم و با هم بزرگ شیم تا مهربونی رو یاد بگیریم، تا بدونیم حق و حقوق خودمون و دیگران چیه و چطور باید با دیگران اعم از انسانها یا حیوانات و طبیعت رفتار کنیم اون موقع که باید به ما می آموختن بابا بزاق دهانت رو توی خیابون یا طبیعت نریز، بابا اشغالت رو توی طبیعت نریز توی مترو و اتوبوس که سوار می شی به زور نرو جلو وایستا و مردم رو هل نده برو روی صندلی بشین و چشماتو ببند تا نکنه چشمت به یک بچه ،سالمند یا ناتوانی بیفته که احساست قیری ویری بره فردین بازیت گل کنه و پاشی با منت که جات رو که مال تو بوده نه هیچ کی دیگه بهش بدی.اون موقع که من و شما نیاز داشتیم روابط با جنس مخالف رو در حد عاطفه بشناسیم از هم دوربودیم و برای لمس دستان همدیگه بی تابی می کردیم و دفتر عشق درست کرده بودیم به جاش از کلاس اول تا سال آخر دانشگاه خوندیم محمد امین بود علی عادل بود باباش فلانی بود فلان سال به امامت رسید فلان سال با فلان قبیله جنگ کرد و
پاسخحذف...سال بعد دوباره روز از نو روزی از نو به جای تاریخ نیاکانمون که می تونست کمکی برای ما باشه تا اشتباه اونا رو تجربه نکنیم خوندیم حبیب ابن مظاهر چی کار کرد یا سمیه چه جوری شکنجه شد.بعد وقتی جوون شدیم سن 22 سالگی نمی دونیم کی هستیم و از زندگی چی می خواهیم می ریم بخاطر هورمون عاشق اولین دختر و پسر دم دستمون می شیم اولین روابط دیپلماتیکمون رو که تجربه می کنیم تازه موتورمون راه میوفته اون موقع می خواهین با زمین و زمان روابط دیپلماتیک داشته باشیم چون حالا دیگه مسئله هورمون ما فقط نیست حالا ما تز و ایدئولوژی داریم مبنی بر اینکه بابا خرجش رو می دم یا گناه که نکردم سیقه کردم و روسپی گری مذهبی رو با دلیل و برهان بوجود میاریم روی همه تاریخ رو سفید می کنیم و صد تا مورد دیگه ..>>>ادامه
.اگر به من و شما در مدرسه می آموختند ما انسانیم و اون چیزی که شما بهش می گی غیرت یا به قولی برات اینجوری توی چیپ توی مغزت تعریف کردند دیگران در ممالک دیگر باهاش اجابت مزاج می کنند و غیرت رو توی شخصیت انسانی تعریف می کنند و این همون دلیلی است که طرف توی اون ور دنیا خدا رو هم ممکن قبول نداشته باشه اما بخاطر شخصیتش اصول انسانی رو رعایت می کنه و اینکه توی ساعت 1 نیمه شب سر یه چهارراهی که هیچ کسی نیست و دوربینی هم نیست موقع قرمز شدن چراغ می ایسته نه برای اینکه نره جهنم و نه برای اینکه بره بهشت با صد ها حوری های اونجا همون کاری رو بکنه که اینجا با یک دونش بده ،حرامه،جرمه ،علائم فساد و هوای نفس و شخصیت و کرامت من و تو رو به اضمهلال می کشونه.درعوض من و تو برعکس اون که نه چپش رو نگاه میکنه نه راست از چراغ قرمز رد می شه ما درحالی که باید سمت چپ خیابون رو بپاییم با زیر چشمی سمت دیگه رو هم داریم که مبادا یه آرتیست مسابقات رالی بخواهد از اون طرفی بیاد و ما رو زیر کنه .آخه اگر این کار ها رو نکنیم که میزان کشته های حوادث رانندگی ما در یک سال از کل کشته های دو جنگ افغانستان و عراق طی 8 سال گذشته آمریکا بیشتر نمی شه تازه اونا با توپ تانک و موشک و. ارتش نیومدن عراق پیک نیک .من می خواهم تو رو عوض کنم و تو من رو، من می خواهم کلاشی و بی قانونی و ناهنجاری های خودم رو با عنوانی که توی ذهنم دارم مثل رانندگی کف دست یا رفتن سر کار با رد کردن چراغ قرمز به رخ تو بکشم هیچ مشکلی هم ندارم چون بابا منم دیگه ولی همیشه زمین و زمان رو فحش میدم و غر میزنم و هروز حداقل 2 ساعت تو ترافیک یا مسیر کارم هستم و ...یا با دور زدن قوانین کاسبیم رو رونق بدم یا با رشوه و مرغ و جوجه دادن به اساتید و معلممون نمره بگیرم با سهمیه برم توی دانشگاه وزین و پر بار پیام نور و غیر انتفاعی یا دانشگاههای آزاد و دولتی علی آباد کتول و چابهار و گچساران که مردم خودشون از بیکاری اومدن تهران چه برسه که یک استاد نه تراز اول بلکه درجه 3 بره اونجا درس بده هم خودش غنیمته که نمی ره، کی می ره ،همونی که مثل من و تو دکتر و مهندس و وکیل و ...شده بعد بیاییم بشیم دکتر و مهندس و وزیر و رییس جمهور بعد بیام با همون شیوه که تا اینجا بالا اومدیم سمت دار بشیم بعد همه ما فحش و ناسزا به هم می دیم که بابا دکترا همه ....مهندسها همه ....رییس جمهور هم که ...و من اگر این می شدم یا اونجا بودم این کار و می کردم یا ..اما یادمون رفته اونم به خاطر حافظه ضعیفمون و دانش و تجربه کم مون چون کتابی غیر از قران و نهج البلاغه و کتاب های درسیمون که زوری می خوندیم، نخوندیم روزنامه که سالی 10 بار هم نمی گیریم اونم برای صفحه نیازمندیهاش یا برای صفحه حوادث یا خدایی نکرده برای صفحه ورزشی اش.دوست من اگر بخواهم صحبت کنم حالا حالا ها باید بنویسم ..
پاسخحذفممنون از اشتراک تجربه خوبتون و با عرض معذرت از پر حرفی بنده
ارادتمند شما
شاهرخ
هر چند که وقتتون فقط نیم ساعت بوده ولی مطلب بسیار کامل و قابل تاملی نوشتید. ممنون.
پاسخحذفمیشه خواهش کنم از آزادیهای زنان امریکا از طرز پوشش تا زندگی مستقل و مسایل جن سی بنویسید؟ پلیز!
پاسخحذفممنونم
سلام ، من با وجود اينكه به اين امنيتي كه شما ميگيد يه جورايي اعتقاد دارم ولي فكر نميكني از آمريكا مدينه ي فاضله ساختي ؟!
پاسخحذفميدونم كه اين خوش بين بودن بهت كمك ميكنه ولي همين جرم و جنايت هم به علت آزاديه كه بعضي از افراد كه ظرفيت وجوديشون كمه و يا مشكلات مالي يا روحي دارن ممكنه از اين آزادي سوءاستفاده كنن!!
به هر حال ايران اين قدر هم كه گفتي بد نيست ، با اين اوصافي كه شما از ايران داشتيد همه ما بايد تا حالا مرده مي بوديم .
این مورد متلک و آزار خانمها رو خوب اومدی...هیچی بدترین از این نیست که شب خسته کوفته از سر کار اومدی تو تاکسی بهت کرم بریزن بعدم که به راننده تاکسی میگی...اونم بگه تقصیر خودته...مشکلی داری پیاده شو!و تو فقط برای اینکه دیر خونه نرسی... نشستن کنار یه مریض رو تحمل کنی...
پاسخحذفبا سلام خدمت آقا شاهرخ. آقا دست شما درد نکنه.
پاسخحذفواقعا عالی بود. از بهترین کامنتها بود.
May God continue to bless you
درود بر آرش عزيز!
پاسخحذفكاش اين لذّت امنيتو واقعا حس كنين و هيچ نعمتي بالاتر از امنست و سلامتي نيست كه هرجا باشه بايد
قدر دونست حتي بهشتي كه بهشت بودنش مشروطه مثل امريكا
!!!!!!!!!
راستي يه سوال!من به اميد خدا تا يكي دو سال ديگه ميام امريكا!الآن زبانم بد نيست و گليممو دست كم تا نصفه مي تونم بكشم بيرون ولي به نظر شما براي درس
و كار و زندگي خوبه كه تو امريكا زيانو ياد بگيرم
و كلاس برم؟اگه براتون مقدوره برام توي ايميلم جواب
بدين.
ali bud vaghean moghayeseye khubi bud kasayee ke eddea mikonan tu iran amniat vojod dare behtare sareshuno az tu barf dar biaran va behtar doro vareshuno negah konan..khalafkara rast rast tu khiabuna rah miran unvaght police ba gashte ershadesh joloye zano bacheye mardomo migire ke chera range shad pushidan ya chera lebaseshun tange..
پاسخحذفmidunid tu iran khode polisa janio ghatelo dozdan..age ratun be kalantari biofte harfaye mano tasdigh mikonid..
man ba in nokte movafeg nistam ke amniat dar america ziade.america ham moshkelate khase khodesho dare hich ja sad dar sad nist man ham dar america zendegi mikonam az inja razi hastam vali na mesle shoma man inja sharayet kheili khoobi daram vali hame chiz sad dar sad nist
پاسخحذفman ba khoondane neveshtehaye shoma taze motevajeh shodam dar che keshvar rahati zendegi mikonam man inja ro doost daram vali deltangiham bara iran kheili ziade.vagean kheili khoobe ke roohiatoon kheili khoobe va mosbat negar hastin
پاسخحذف.
امیدوارم همیشه شادو تندرست باشید از خواندن مطالبتون واقعن لذت میبرم ومنتظر مطالب جدیدتون هستم از جناب شاهرخ خان هم که واقعیتهای تلخ جامعه رو بیان فرمودند ممنونم نمیدانم واقعن باید چه کرد ولی اینو میدونم که حداقل بایداصلاح اموررواز خودمون شروع کنیم ومتوقف نشویم. شیوااز تهران
پاسخحذفبه نوشته روزنامه آمريكائي نيويورك تايمز جامعه آمریكا هيچگاه به اندازه امروز نيازمند تلاشي جدي براي مبارزه با جرم و جنايت نبوده است. آمريكائيان امروز در معرض قتل, ضرب و شتم و تجاوز و سرقت اموال و مواجه شدن با حوادث وحشتناك قرار دارند و هيچ مكاني از وقوع جرم و جنايت مستثني نيست و واقعيت وحشتناكتر از آن است كه نويسندگان بتوانند آن را بيان كنند بين سال 1979 تا 1991 ميلادي 50 هزار كودك و نوجوان زير 20 سال با سلاح گرم جان خود را از دست داده اند. نيويورك تايمز با انتقاد از سيستم قضائي آمريكا مينويسد آشكارا بنظر ميرسد در نظام قضائي كشور براي رسيدگي به جرم و جنايت مشكل اساسي وجود دارد كه قاتلان و مرتكبين اعمال منافي عفت به سرعت آزاد ميشوند.
پاسخحذفمطالب زير تحت عنوان جنايت و خشونت در خيابانهاي آمريكا از شماره 31 نيوزويك استخراج شده است:
پاسخحذفخشونت درست مانند بيماري فلج اطفال در چهل سال پيش دارد اين نسل را نابود مي كند. جانت رنو دادستان كل ميگويد: جنايات جوانان بزرگترين مشكل جنائي امروز آمريكاست.
طبق گزارش وزارت دادگستري آمريكا بين سالهاي 1987 تا 1991 شمار نوجواناني كه به اتهام قتل در كشور بازداشت شدند با افزايش چشمگير 85 درصدي همراه بوده است در سال 1991 افراد 10 تا 17 ساله, 17% بازداشتهاي جنائي را به خود اختصاص داده اند. مقامهاي مجري قانون معتقدند كه اين رقم در حال حاضر حتي از اين بالاتر است. نوجوانان تنها مجرم نيستند بلكه قرباني نيز مي باشند. به گفته پليس فدرال آمريكا بيش از 2200 قرباني قتل در سال 1991 زير هيجده سال بودند. بطور متوسط هر روز 6 نوجوان به قتل رسيده اند. طبق برآورد وزارت دادگستري هر سال نزديك به يك ميليون جوان بين 12 تا 19 سال اغلب به وسيله هم سن و سالهاي خود مورد دستبرد يا حمله قرار ميگيرند. بيمارستان بوستون سيتي مي گويد: پزشكان در برابر هر يك نوجواني كه مي ميرد هفت تا هشت نوجوان زخمي را مداوا مي كنند.
دارت ماوث در حومه نيوبدفورد واقع شده و از نوع مكان هائي است كه ساكنان شهرها به آنجا مي گريزند تا مفري از جنايات شهري بيابند. واكنش در برابر خشونت در محله هاي مركزي شهر كه بسياري از جوانان در آنجا با صداي آژير پليس و شليك گلوله در شب و ديدن پياده روهاي خون آلوده در صبح روز بعد بزرگ شده اند بسيار حاد است.
در اين جو پر از خشونت رفتار عادي خريدار ندارد. با سقوط حمايت هاي اجتماعي سنتي در خانه, مدرسه, جامعه الگوهاي رفتاري جديدي جاي انها را گرفته اند مدي پت دادستان ايندياناپوليس ميگويد:
براي پرورش يك كودك تمامي دهكده تلاش ميكنند اما ديگر در آنجا دهكده اي براي كودكان وجود ندارد تنها تعليماتي كه اين كودكان دريافت مي دارند از هم سن و سالهاي خود در خيابانها و فروشندگان مواد مخدر وساير الگوهائي است كه در اقدام هاي جنايتكارانه شركت دارند.
كتي با كلند دادستان لوس آنجلس كه داوطلبانه در مدارس شهر كار مي كند مي گويد: اين بچه ها كه در كلاس پنجم هستند بچه هاي كودني نيستند آنها بچه هاي با هوش و زرنگي هستند آنها بچه هاي بلند پروازي هستند كه سعي دارند از نردبان ترقي بالا روند و تنها نردبان ترقي كه مي بينند با گروه ها و فروشندگان مواد مخدر سرو كار دارد.
در رابطه با مواد مخدر كه راهي است براي بدست اوردن پول آسان, زندان نهاد حاكم است كه فرهنگ كنوني را شكل مي دهد و جانشين كليسا و مدرسه مي شود. در چند سال گذشته تعداد جوانان سياه پوستي كه به زندان رفته اند بيش از جوانان سياه پوستي بوده كه به كالج رفته اند.
و اما خشونت حاكم بر جامعه آمريكا اختصاص به پسران ندارد. به نوشته نيوزويك دختران نيز در حمل سلاح و ارتكاب جنايت پابه پاي مردان در حركت هستند. در سن آنتونيو واقع در تگزاس يك دختر 13 ساله دختر ديگري را مورد حمله قرار داد و به گفته پليس او را نگهداشت تا چند پسر جوان به وي تجاوز كنند.
پاسخحذفدر نيواورلئان يك دختر مدرسه 16 ساله يك چاقوي آشپزخانه شش اينچي از كيفش در آورد و آنرا به پشت همكلاسي خود فرو كرد.
در خيابانهاي نيويورك و لوس آنجلس بعضي دخترها سلاح هاي كوچك در كيف دستي خود حمل مي كنند و يك تيغ موكت بري با خود دارند تا در صورتي كه مورد حمله قرار گرفتند يا قرباني يافتند از خود حفاظت كنند.
طاعون خشونت نوجوانان به صورت يك بلاي آسماني در آمده است جرائم دختران رو به افزايش است و داستانهاي مختلفي را در گزارش هاي قضائي بيان مي كنند. به طور مثال در ماساچوست 15% جرائمي كه دخترها در سال 1987 به خاطر آن محكوم شدند جرائم خشونت آميز بود. در سال 1991 اين رقم به 38% افزايش يافته است. در كاليفرنيا قضات دختران خشن را به مدرسه بازسازي جوانان مي فرستند ادواردكيو از مقامات اين مدرسه ميگويد: شما نام هر جرمي را ببريد ما در اين جا نمونه آنرا داريم شما به بدترين سناريوها فكر كنيد و مادر اينجا داريم.
دخترها همچنين بتدريج به دنياي گروهها كه بطور سنتي به پسرها تعلق داشتند وارد مي شوند. كنيگر يكي از بزرگترين گروههاي خياباني سن آنتونيو اخيراً قبول عضو از ميان دختران جوان را آغاز كرده است.
گروهها همچنين يك خانواده موقت تشكيل مي دهند. بعضي نوجوانان هر كاري براي پيوستن انجام مي دهند. در يك مراسم عضو گيري جديد ، دخترها بوسيله بيش از ده عضو گروه ضرب و شتم قرار گرفتند.
در بوستون دو گروه دختران در بي رحمي درست همانند پسران هستند. آنها تيراندازي ميكنند چاقو مي كشند و در فروش مواد مخدر شركت دارند.
در شهر نيويورك تنها پسران نيستند كه دختران را در استخرهاي عمومي شنا محاصره كرده آنها را اذيت مي كنند بلكه گروههاي دختران نيز در حمله به هم جنس هاي خود شركت دارند. دكتر بويل مدير بهداشتي ذخني فرانسيس نيويورك ميگويد: من از بيرحمي دختراني كه دختران ديگر را كتك مي زدند شگفت زده شدم. وي اضافه ميكند خشونت متعلق به يك ذهنيت شرير ضد اجتماعي است كه هدفي را مورد حمله قرار ميدهد كه قادر به مقابله نيست .اين ذهنيت ضعف را بو مي كشد و اوضاع به بلبشوئي تبديل ميشود كه در آن هيچ فردي احساس مسئوليت نميكند.
سیاست خارجی آمریکا شیطانی و استعمارگر هست ولی بهترین زندگی را برای ملتش فراهم کرده.سعی نکنید با موارد انگشت شمار و موردی جرم های که اتفاق میافته امنیت آمریکا رو زیر سوال ببرید.یه نگاهی به صفحه حوادث روزنامه های ایران بندازید تا مختون سوت بکشه.در قضاوت تعثبو بزارید کنار و بدون غرض قضاوت کنید.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفمن میخواستم از همین تریبون به دوستانی که دائما زیر پست ها میگن من خودم تو امریکا ام ولی امریکا اینجوری که شما میگی نیست نمونه ش فلان و بهمان، بگم شماها که انقد از امریکا بدتون میاد و میگید جای بدیه من حاضرم به جای شما بیام امریکا زندگی کنم و شما هم بیاید جای من تو وطن عزیز و امن وهمه چی اوکی زندگی کنیدا...
پاسخحذف