۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

تساوی حقوق زن و مرد در امریکا

دیشب دیر وقت بود که یادم افتاد باید یک چیزی را حتما به اداره ببرم. برای همین به خودم گفتم که بهترین کار این است که آن را همین الآن داخل ماشینم بگذارم. وقتی وارد حیاط شدم با تعجب فراوان دیدم که دارد برف می آید! این پدیده اینجا بسیار عجیب است و کمتر پیش می آید که دمای هوا به زیر صفر برسد. من همخانه ام و دوستش را صدا کردم و آنها هم از دیدن برف بسیار ذوق زده شدند. دخترش را هم از خواب بیدار کرد که بارش برف را ببینید. امروز صبح هم که سر کارم می آمدم تپه های جنگلی اطراف خانه مان پوشیده از برف بود که منظره بسیار زیبا و نادری را بوجود آورده بود.

من وقتی کوچک بودم عاشق برف بودم. یادم می آید که همیشه شبهای برفی, پشت شیشه بخار گرفته خانه کوچکمان در نظام آباد می نشستم و دعا می کردم که آنقدر برف بیاید تا فردا مدرسه ها تعطیل شود. صبح فردای آن شب هم اولین چیزی که پس از باز کردن چشمهایم میدیدم, لبه دیوار آجری حیاطمان بود تا ببینم چقدر برف روی آن نشسته است. وقتی مادربزرگم که همیشه جارو و خاک انداز دستش بود می گفت که بخواب امروز مدرسه ها تعطیل است, انگار که تمام شادیهای دنیا را به من داده اند. البته من دیگر خوابم نمی برد و پشت پنجره می ایستادم و به دانه های برف که غلطان به پایین می آمدند زل میزدم و لذت می بردم. بعد هم که کمی هوا گرمتر می شد چکمه های لاستیکی را به پایم میکردم و دستکش بافتنی را هم می پوشیدم. یک پالتو بر تن می کردم و شال گردن هم می انداختم و پس از اینکه مادربزرگم تایید می کرد که همه چیز آماده است به حیاط میدویدم و مثل دیوانه ها در برف غلط می خوردم تا جایی که پاها و دستهایم از سرما بی حس شود.


خاطره شب های برفی, چراغ علاالدین و کتری آب بر روی آن, شکلکهایی که بر روی بخار شیشه های پنجره می کشیدیم, صدای خرخر رادیوی لامپی پدر بزرگ که با موجهای آن ور می رفت, سفره ای که در وسط اطاق پهن می شد و نان سنگک داغ و پنیر و کره و مربا و چای شیرین و حتی غرغرهای پدر بزرگ که چرا پنیر زیاد لای نونتان می گذارید و یا اینکه چرا درب اطاق را پشت سرتان نمی بندید, یادگاریهایی که با ناخنهایمان بر زیر طاقچه های گچی حک کرده بودیم, ساعت رومیزی شماطه دار قدیمی و چکش وسط دو ناقوس آن, رختخوابهای روی هم انباشته شده که من همیشه بالای آن میرفتم و بعضی وقتها هم باعث سقوط آن می شدم, کرسی وسط اطاق و آجیلهایی که مادربزرگمان زیر آن قایم می کرد و پیوسته ما را از زیر کرسی رفتن می ترساند که مبادا خفه نشویم, چارچوب چوبی در اطاق که چهار دست و پا از آن بالا میرفتم تا سرم به سقف آن بخورد, همه و همه خاطره هایی است که هرگز از من جدا نمی شود.

از خاطره های من که بگذریم, می خواهم در این وقت کمی که دارم برایتان از تساوی حقوق زنان و مردان در امریکا بنویسم. شما هم نظرات و عقاید خود را بنویسید.

تساوی حقوق زن و مرد در امریکا یک امر مطلق است و نسبی نیست. یعنی اینکه شامل تبصره و شرایط ویژه و مصلحت نمی شود. در قانون, تنها زمانی به جنسیت پرداخته می شود که موضوع مورد بحث, کاملا مختص به یک جنس خاص باشد. با اینحال اگر بعنوان مثال یک مرد هم حامله شود و زایمان کند قانون هیچ تفاوتی بین وی و زنان قائل نخواهد شد.

مسائل مالی, شرایط کاری و قوانین اجتماعی, کوچکترین تبعیضی را برای یک جنس خاص قائل نمیشود. برای همین همجنسگرایان نیز در جامعه و از دید قانون از شرایط یکسان برخوردار هستند.

اگر یک شغل خاص, نیاز به نیروی بدنی داشته باشد شما فقط در نیازمندی خود باید به میزان توان مورد نظر خود اشاره کنید و مثلا بگویید که کاندید این شغل باید بتواند 40 پوند را جابجا کند. در امریکا زنان هیکل دار و پر زور هم زیاد هستند که مردها را توی جیبشان می گذارند و می توانند در این شغلهای مخصوص کار کنند.

اگر ازدواجی صورت بگیرد که به طلاق بیانجامد, تمامی اموالی که بعد از ازدواج بدست آمده است بطور مساوی بین زن و شوهر تقسیم می شود و کلیه حقوقی که دادگاه مشخص می کند ربطی به جنسیت آنها ندارد مگر اینکه این موضوع درباره مادر و فرزند باشد که دادگاه در صورت واجد شرایط بودن و بخاطر عواطف مادر و فرزندی, به نفع مادر رای خواهد داد. دیگر عمو و دایی و پدر بزرگ و جد پدری هیچ نقش و مسئولیتی در قبال فرزند ندارند.


در امریکا نوع پوشش, مراکز ورزشی, مراکز تحصیلی, موقعیتهای شغلی و اجتماعی برای زن و مرد یکسان است. در امریکا هیچ رشته تحصیلی وجود ندارد که مختص زنان و یا مردان باشد. در مورد پوشش هم کاملا آزاد هستند و حتی شما گهگاهی مردان اسکاتلندی را در خیابان میبینید که دامن طرح لونگ پوشیده اند. استخرها و سالنهای ورزش هم متعلق به هر دو جنس است.

آزادیهای فردی برای زن و مرد یکسان است و هیچ فردی نمی تواند فرد دیگری را از یک حق اجتماعی بازدارد حتی اگر زن و شوهر باشند. مثلا زن نمیتواند به شوهرش بگوید که از خانه بیرون نرو و یا کار نکن. همانطوری که یک شوهر هم نمی تواند به زنش چنین فرمانی دهد. در واقع زن و شوهر فقط در چارچوب قراردادی که با هم امضاء کرده اند نسبت به هم متعهد هستند و اختیار دیگری نسبت به همدیگر ندارند.

در امریکا قانون خودش را از مسائل زن و شوهری کنار کشیده است و فقط زمانی وارد عمل میشود که یک فردی به فرد دیگر تعارض کند. از نظر قانون, دیگر فرقی نمی کند که این فرد زن یا شوهر طرف باشد و یا اینکه زن یا شوهر همسایه و یا همکار آنها باشد. اگر زنی شوهر خود را کتک بزند, پلیس مراجعه می کند و زن را به جرم کتک زدن بازداشت می کند. برای قانون, زن و شوهر بودن دلیل موجهی برای ارتکاب جرم نیست.

حتی در مورد ممنوعیت روابط خاص با بچه های زیر هجده سال, پسر و دختر از نگاه قانون کاملا یکسان هستند. بنابراین مثلا اگر یک دختر نوزده ساله با یک پسر هفده ساله ارتباط برقرار کند, از دید قانون, آن دختر نوزده ساله مجرم شناخته می شود.

در ضمن اگر شما یک حاج آقای پولدار هستید که برای تجدید فراش با یک دختر خانم هفده ساله ازدواج کرده اید بهتر است به امریکا نیایید چون یکراست از فرودگاه به زندان منتقل خواهید شد. شرعی و یا غیر شرعی بودن تعارض به کودکان زیر هجده سال در امریکا معنی ندارد و در هر حال جرم است.

برخی ها عدم پایداری زندگی خانوادگی در امریکا را به تساوی حقوق میان زنان و مردان ربط می دهند ولی به نظر من سست بودن بنیان خانواده دلایل دیگری دارد که بعدا در یک موضوع جداگانه در مورد آن صحبت خواهم کرد.

یک زن در محیط امریکا میتواند دقیقا مانند یک مرد به تنهایی و با آرامش زندگی کند و هیچگونه مشکلات و موانع اجتماعی و یا قانونی بخاطر زن بودنش برایش به وجود نمی آید. در ضمن زن ها در موقع خروج از کشور هم نیازی به اجازه شوهر ندارد!

حقوق یکسان در امریکا فقط محدود به جنسیت نمیشود و شامل نژادها و مذاهب مختلف هم می گردد. البته بعضی قوانین خاص برای سرخپوستها وضع شده است که تسهیلاتی را از نظر قانونی قائل می شود و آن هم بخاطر این است که آنها صاحبان واقعی قاره امریکا هستند.

از طرف دیگر, زنها هم بخاطر زن بودنشان از هیچ مزیت اجتماعی برخوردار نمی شوند و کسی برای آنها دل سوزی بی مورد انجام نمی دهد که مثلا چون همه مرد هستند و او زن است بهتر است برود سر صف و یا اینکه چون زن است کمکش کنیم آن بار را جابجا کند و یا اسباب کشی کند. در حالی که این کارها برای افراد مسن انجام می شود که باز هم زن یا مرد بودنشان هیچ فرقی ندارد.

این چیزهایی بود که من به ذهنم آمد و اگر شما نظری دارید به آن اضافه کنید.

۱۸ نظر:

  1. عزیز جان اون ساعتی‌ که شما فرمودین چماتمه دار در اصل شماطه دار است.قبل از سخنرانی‌ در مورد کشورهای دیگه لطفا فارسی یاد بگیر.

    پاسخحذف
  2. ممنون از توضحیتان اصلاح کردم.

    پاسخحذف
  3. البته ازدواج همجنسگرایان تازه امسال تصویب شد.
    مشکل اصلی‌ در آمریکا قانون نیست بلکه محدودیتهایی است که جامعه مذهبی‌ آمریکا (طبق آمار خودشون) برای این آزادی‌ها قائل می‌شه، مثلا اجاره خونه به زن تنها سخت تر از مرد تنهاست، یا همین ازدواج همجنسگرا‌ها هم اگر قانونی‌ باشد، باز هم نگاه غالب جامعه به اونها معمولی‌ نیست.البته این مسائل در شهرهای کوچیک و بزرگ فرق میکنه، همونطور که قانون هم در ایالتهای مختلف متفاوت هست.

    پاسخحذف
  4. سلام
    شیوایی کلام،بیان ساده و دلنشین،صداقت گفتاری و عدم سانسور از ویژگیهای خوب شماست که من یکی رو بر اون می داره که هر موقع اینترنت بیام یه سری هم به شما بزنم.من به شما تبریک می گم.
    اما راجع به برابری حقوق زن و مرد،چون از ما هم دعوت کرده اید که نظرمان را بگوییم باید عرض کنم به نظر من زندگی فیزیکه و یکی از قوانین فیزیک نسبیته و اگر بخواهیم چیزی را مطلق بدونیم یا مطلق گرایانه رفتار کنیم یعنی خروج از هارمونی و طبق قانون سوم نیوتن منتظر آثار رفتار خود بودن.این در مورد مقوله برابری حقوق افراد هم استثنا قائل نمی شه و کلا اینجوری نیست که جوامع بشری یک شبه ره صدساله رو طی کنند مثلا همین آمریکایی که امروز رییس جمهورش یک فرد از نژاد آفریقایی است و رییس کنگره اش یک خانم شیک پوش است یک روزی بردگی و عدم حق رای برای زنان را تجربه کرده یا جنگهای داخلی و ...که شما هم به خوبی می دانید این در مورد ایران هم صدق می کنه و ما نمی توانیم فکر کنیم خب حالا ما فرمول تجربه شده اروپایی یا آمریکایی را می گیریم به جامعه القا می کنیم نه ما باید بدانیم که یکی از بعدهای زندگی زمان است که همان بعد چهارمه و نمی توان اون رو ندیده گرفت اما طی سالیان اخیر سرعت زندگی ها بدلیل پیدایش سرعت بالای تکنولوژی جهش چشمگیری پیدا کرده که بدلیل وجود فاکتور زمان و عدم انطباق پذیری همه آحاد جامعه معظلهای جور باجوری رو به ارمغان آورده است که این بدلیل عدم هماهنگی و هارمونی در همه جوانب بوده است به طوری که هنوز شاهد مداخله گروههای مذهبی در امور دیگر هستیم که این خود به خود باعث ناهنجاریهایی می شود که آثارش را بعدا نشان می دهد.من نمی تونم زیاد در این مورد صحبت کنم چون در قالب یک کامنت قرار نمی گیره اما ممنونم که به ما فرصت نظر خواهی دادید و در آخر باید بگویم که برابری حقوق هم یک مقوله نسبیه که بدلیل تفاوتها بایستی ملاحظاتی رو در نظر گرفت که این به معنی کم کردن حقوق یکی یا ارجحیت دادن دیگری نیست بلکه به معنی حمایت قانون از یکی در صورت بروز مشکل است که خیلی ریزه کاری داره و حساسه اما آمریکایی ها و اروپایی ها خیلی خوب در این زمینه پیشرفت کرده اند چون انسانها نشان داده اند که خیلی خوب بلدند قوانین رو دور بزنند و آنچه لذت بخشه اینه که هنوز هم مشتاق ترین جوامع در دنیا برای بهبود دموکراسی همین پیشرو ها هستند نمونه بارزش فراخوان های هر ساله وزارت امور خارجه آمریکا برای دموکراسی در سراسر دنیاست.کلا این حقوق باید توسط تمامی افراد جامعه در عمل به رسمیت شناخته بشه که یک قانون جامع نیاز اصلی برای احقاق اون است که غربی ها در این مقوله هم جز بهترین ها هستند.
    برقرار باشید
    شاهرخ

    پاسخحذف
  5. من شنیدم که جامعه امریکا مذهبی ترین جامعه جهان است.یعنی در کل جدا از دولت وقدانینشون خود مردم باور های مذهبی قوی دارند.اگر ممکنه به این بپردازید که تا چه حد این قضیه صحت داره؟

    پاسخحذف
  6. سلام دوست خوبم:
    بسیار بسیار از مطلب خوبت و همین طور از انتقادپذبر بودنت (خصوصا در مورد این دوست بیشعورمون که کامنت اول رو گذاشته) تشکر میکنم.
    خواهشا حتی یه ثانیه هم به این جور آدم ها توجه نکن. فقط بدون کلی خواننده مثل من داری که همیشه مطالبت رو میخونیم ولی همیشه حال کامنت گذاشتن نداریم.

    پاسخحذف
  7. سلام جالب بود.
    ولی آیا مردان آمریکایی به انسان بودن زنان (و نه جنس درجه دوم و فرعی بودن آنان آنچنانکه مرد ایرانی می پندارد) واقعا معتقدند؟ یا خشونت پنهان علیه زنان علیرغم قوانین وجود دارد؟ ضمنا این قضیه اختلاف حقوق و مزایا و دستمزد زنان با مردان که می شنویم در غرب هم هست چیست؟

    پاسخحذف
  8. علت سوالات من به هیچ عنوان بدبینی نسبت به نظرات شما نیست.کاش در کنار زیباییها به زشتیهایی که میبینید هم بپردازید تا جامعه ای که تصویر می کنید حقیقی تر باشه.زشتی و زیبایی همیشه توامان در ضمیر بشر و جامعه بشری وجود داره.اینطور نیست؟

    پاسخحذف
  9. با تشکر از نوشته زیباتون . می خواستم بپرسم اگر مرد به زن و یا برعکس خیانت کرد قانون آمریکا در این مورد چه برخوردی دارد؟

    پاسخحذف
  10. فکر نمی کنم قانونی برای خیانت کردن در آمریکا وجود داشته باشه.
    اگر همسر فدی بهش خیانت کرد یا بخشوده میشه یا طلاق می گیرند.

    پاسخحذف
  11. سلام
    تبریک بهت می گم مثل باقی نوشته هات خیلی قشنگ بود، مخصوصا خاطرات بچگی و برف و مامان بزرگ و ... منو برد 14 سال پیش، یه برف سنگین اومد؛ مدرسه تعطیل شد و من تو حیاط یه تونل برفی خوشکل درست کردم...

    پاسخحذف
  12. حمید نجف آبادی۱۷ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۰۸

    با سلام
    وقتت رو زیاد نمیگیرم، کجاست مرحوم علی حاتمی، تا بیاید و این تصویرسازی های دوران کودکی ات را به فیلمی جاودانه تبدیل کند.

    پس از چندی، گریستم، نه از ناراحتی، بلکه از سرشوق و یادکرد «گذشته های کودکی»(ترانه ای با صدای دلکش و بازخوانی افتخاری) .

    پیروز باشید.ارادتمند حمید میزوری

    پاسخحذف
  13. من شدم یکی از خوانندگان دائمی و هرروز نوشته های شما رو می خونم. این تصویر از بچگی و قدیم خیلی بعم مزه داد:)مرسی که وقت میزارین و می نویسید. نوشته چند تا پست قبلیتون در مورد احساسهای مختلفی که مهاجران در کشور جدید دارند-مثل ترس و دلتنگی و غیره- خیلی وصف حال من بود حتما بزودی یه چیزی در همین مورد می خوام بنویسم و حتما هم به نوشته شما لینک خواهم داد. اگه وقت کردین به نوشته های من سربزنین باعث افتخاره.

    پاسخحذف
  14. غلطهای املایی منو ببخشین چون کیبوردم لیبل فارسی نداره گاهی که باعجله می نویسم غلط غولوط می نویسم:)

    پاسخحذف
  15. meslehamishe Aaliiiiiiiiiiiii

    پاسخحذف
  16. من یه ایرانی هستم ولی همیشه گفتم وبازهم میگم ایرانیها بخاطر بدبینی وطرزتفکرشون هیچوقت پیشرفت نمیکنن

    پاسخحذف
  17. یک زن در ایران نمی تونه رئیس جمهور بشه

    یک زن در ایران نمی تونه قاضی بشه

    یک زن در ایران نمی تونه شاهد عقد ازدواج باشه

    یک زن در ایران نمی تونه بدون اجازه پدر یا شوهرش از کشور خارج بشه

    پاسخحذف
  18. در سال 1989 هنگامي كه مجله «نيويورك تايمز» موضوع «مهم‏ترين مسئله‏اي كه زنان‏امروز با آن مواجه‏اند» را در آمريكا به همه پرسي گذاشت، ‏تبعيضات شغلي، ‏بيشترين درصد پاسخ‏ها را به خود اختصاص داد. در پايان دهه هشتاد، ‏80 تا 95 درصد زنان شاغل مي‏گفتند: از تبعيض شغلي و نابرابري دستمزد، ‏ناراضي‏اند. در اين دهه، ‏هفتاد درصد زنان از آزار و اذيت مردان شكايت داشتند. [ سوزان، ‏فالودي، ‏جامعه زنان آمريكا چه مشكلي دارند ]

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.