اگر گمان می کنید که من می دانم مرز بین آزادی فردی و امنیت اجتماعی در کجا است, سخت در اشتباه هستید! این یک مسئله پیچیده اجتماعی است که جامعه شناسان زیادی بر سر آن به سر و کله هم کوبیده اند و همچنان هم می کوبند و در آخر سر هم به نتیجه ای قطعی نرسیده اند. البته تعریف های نصفه و نیمه ای در این زمینه ها وجود دارد که آنها هم جای شبهه و ایراد بسیاری دارند. مثلا می گویند که آزادی فردی تا جایی باید باشد که حقوق دیگری را نقض نکند. ولی هیچ تعریف مشخصی نسبت به حقوق دیگری وجود ندارد چون حتی وقتی که شما در پیاده رو راه می روید ممکن است سایه شما در یک لحظه مانع آفتاب گرفتن یک فرد دیگر شود. یا اینکه می گویند آزادی فردی باید تا جایی باشد که موجب آزار دیگری نشود ولی ممکن است حتی سرفه کردن من هم باعث آزار دیگری شود. هیچکدام از این تعاریف مشخص و واضح نیست. مثلا من می توانم در خانه ام اسلحه نگهداری کنم و توجیه آن هم این است که تا زمانی که من با اسلحه به کسی آسیبی وارد نکرده ام آن اسلحه به خودی خود خطرناک نیست. ولی با همین تعریف من نمی توانم آر پی چی هفت در خانه ام نگهداری کنم در صورتی که آن هم به خودی خود هیچ خطری ندارد.
به خاطر همین تنوع افکار و اندیشه های مختلف در مورد آزادی های فردی شما می بینید که در کشوری مثل امریکا هر ایالت قوانین مخصوص به خودش را دارد. مثلا در لاس وگاس قمارخانه و کنسولگری هایی که دیپلمات توزیع می کنند آزاد است چون اعتقاد دارند که آزادی فردی شامل قمار هم می شود و یا اگر کسی دوست داشت پول خود را در حلقوم آن ماشین های غول پیکر قمارخانه بیاندازد کسی نباید مانع آن شود و اعتقاد دارند که یک فرد باید آزاد باشد که بتواند از امور دیپلماتیک خود اموراتش را بگذراند. طبیعی است که وقتی آزادی فردی گسترش می یابد امنیت اجتماعی عقب نشینی می کند و مثلا یک بچه نوجوان خیلی راحت تر می تواند به سیگار و مشروب و دیپلماسی فعال دسترسی داشته باشد و در همان جامعه ممکن است یک فرد یک شبه همه دارایی خودش را در قمارخانه ببازد و مجبور شود در گوشه خیابان بخوابد.البته این اختیار و آزادی فردی همیشه و برای هر کس وجود دارد که در همان محیط زندگی کند و مثلا دانشمند بزرگی شود. ولی در ایالتهایی مثل کالیفرنیا آزادی فردی شامل قمار و یا کنسولگریهای دیپلماتیک نمی شود و یا یک نوجوان اجازه ندارد که مشروب و سیگار بخرد و یا وارد بارهای شبانه شود. در این ایالت ها آزادی فردی محدود می شود ولی امنیت اجتماعی تا حدودی گسترش پیدا می کند.
ولی هیچکس نمی داند که مرز مشخص آزادی های فردی و امنیت اجتماعی کجا است زیرا اصلا مرز مشخصی برای آن وجود ندارد. این یک امر تعادلی است که حاصل فرآیندهای تکاملی یک جامعه است و به شرایط اقلیمی و فرهنگ بومی آن جامعه بستگی دارد. اگر به شما بگویند که از روی یک طنابی که دریک ارتفاع بلند نصب شده است بگذرید, شما نمی توانید بگویید که من مستقیم از روی آن خواهم گذشت و یا در فلان نقطه خودم را به چپ و در فلان نقطه خودم را به راست متمایل خواهم کرد. هیچ فرد دیگری هم نمی تواند در مورد وضعیت بدنی شما در هنگام عبور از طناب اظهار نظر کند. به خاطر اینکه وقتی شما قدم بر روی طناب نهادید و راه رفتید بستگی به وضعیت تعادلی بدنتان خودتان را به چپ و راست متمایل می کنید تا تعادل برقرار شود و شما به پایین سقوط نکنید. اگر آن مسیر را سالها و سالها بروید ناخودآگاه بدن شما در حالت هایی قرار می گیرد که حفظ تعادل برای شما بسیار آسان خواهد شد. کنترل آزادی فردی و حفظ امنیت اجتماعی در جوامعی مثل امریکا حاصل فرآیند اجتماعی بسیار پیچیده و درازمدتی است که از سعی و خطاهای بسیار به دست آمده و شیرازه آن نیز قوانینی است که برای هر منطقه خاص وضع گردیده است. بنابراین قوانین اجتماعی حاکم بر لاس وگاس برای آن منطقه خاص و با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی آن وضع گردیده است و به طور مداوم جابجا و تصحیح می شود تا بهترین حالت تعادلی را در ارتباط با آزادی فردی و امنیت اجتماعی به دست بیاورد. و همچنین قوانین ایالت کالیفرنیا نیر بر طبق شرایط اجتماعی و فرهنگی خاص آن منطقه وضع گردیده است و هر سال نیز بازخورد آن در تغییر قوانین حاکم دخل و تصرف دارد.
ولی چرا شما در هر نقطه از کشوری مثل امریکا احساس آزادی و امنیت اجتماعی می کنید و از زندگی خود تا حدودی رضایت دارید ولی در کشوری مثل ایران نه احساس آزادی فردی دارید و نه خبری از امنیت اجتماعی است. آیا تعاریف اقلیمی و اجتماعی کشور ما ایراد دارد و یا نفوذ مذهب باعث نابسامانی های اجتماعی گشته است. به نظر شخصی من بیشترین عاملی که کشور امریکا را به مکان مناسبی برای زندگی یک انسان تبدیل کرده است این است که قوانین برای همه و به طور یکسان اجرا می شود. اگر شما دلتان بخواهد قمار کنید به لاس وگاس می روید و هیچ فردی هم نمی تواند به شما ایراد بگیرد چون کار شما منطبق با قانون است. ولی شما حتی اگر پسر رئیس پلیس هم باشید نمی توانید در امریکا کارغیر قانونی انجام دهید. تعاریف کاملا مشخص است و قانون برای همه لازم الاجرا است. ولی در کشوری مثل ایران با اینکه قوانین قابل قبولی دارد ولی مشکل اینجا است که قوانین اجرا نمی شوند و افراد در مقابل قانون یکسان نیستند. اگر من به خیابان بروم و در حمایت از دولت داد و فریاد بزنم کسی به من کاری ندارد ولی اگر به خیابان بروم و بر علیه او داد و فریاد بزنم مخل امنیت و آسایش اجتماعی شناخته می شوم و دست و پا و دهانم بسته می شود. هیچکدام از امور فرهنگی, سیاسی, اقتصادی و ورزشی بر مبنای قوانین وضع شده صورت نمی پذیرد و حتی کسانی هم که قانون را وضع می کنند و یا مجری آن هستند از اجرای آن خودداری می کنند. در چنین کشوری نه آزادی فردی وجود دارد و نه امنیت اجتماعی. در چنین کشوری قمار ممنوع است ولی همه انجام می دهند. مشروب خوردن ممنوع است ولی همه می خورند. ماهواره نگاه کردم ممنوع است ولی همه به آن نگاه می کنند.
در چنین کشوری نقش مذهب هم چندان موثر نیست زیرا حتی قوانین مذهبی نیز یکسان اجرا نمی شود و هر زمانی که بخواهند هر چیزی را حلال و حرام می کنند و یا برای یک عده حرام می شود و برای عده ای دیگر حلال. وقتی اصلا قرار نیست قانونی برای همه یکسان اجرا شود دیگر چه فرقی می کند که این قوانین بر پایه اسلام باشد یا بر پایه کمونیسم. پس به نظر من نمی شود نابسامانی های اجتماعی ایران را بر گردن مذهب انداخت ولی اگر قرار باشد که روزی قوانینی در کشورمان ایجاد شود که واقعا لازم الاجرا شود باید مبنای وضع قوانین را علوم پیشرفته انسانی قرار داد تا بتوان نسبت به وضعیت اقلیمی و فرهنگی کشورمان تعادلی میان آزادی های فردی و امنیت اجتماعی برقرار کرد. امور مذهبی هم همچون کشور امریکا در محدوده آزادی های فردی قرار می گیرد و هر کسی آزاد است که به فرامین مذهبی خودش در چارچوب قانون عمل کند. در امریکا یک مسلمان و یا یک یهودی می تواند به راحتی در مورد عقایدش حرف بزند و امور مذهبی خودش را انجام دهد ولی نمی تواند به حکم جهاد گردن کسی را ببرد چون این فرمان مذهبی آنها در چارچوب قوانین نیست و مثل هر انسان دیگری که مرتکب این عمل شود محاکمه و مجازات خواهد شد. ولی در ایران وقتی می شود یک نفر را کشت و جنازه آن را انداخت در جوب و با پول سر و ته قضیه را هم آورد دیگر چه فرقی می کند که انگیزه قتل مذهبی, ناموسی, سیاسی و یا مالی باشد؟ مهم این است که رفتار و برخورد قانون در مقابل عمل قتل برای همه مردم یکسان اجرا نمی شود و برای همین اهمیتی هم ندارد که مبنای آن قانون مذهبی باشد یا علمی.
بنابراین مرز میان آزادی فردی و امنیت اجتماعی در کشورهایی قابل بررسی است که این مرز به روشنی وجود دارد و مثلا شما می دانید که اگر در کالیفرنیا کسی در معابر عمومی امور دیپلماتیک انجام دهد جرم است و جریمه آن هم مشخص است. ولی در کشورهایی مثل ایران این بحث هیچ موضوعیتی ندارد چون هیچ مرز مشخصی میان آزادی فردی و امنیت اجتماعی وجود ندارد. برخی افراد صد در صد آزادی فردی دارند و برخی دیگر اصلا آزادی فردی ندارند. برخی از افراد با بهترین امکانات از امنیت اجتماعی بالایی برخوردار هستند و عده بسیار زیادی که مردم عادی هستند اصلا امنیت اجتماعی ندارند. بنابراین شما میبینید که در کشوری مثل ایران یک نفر به راحتی می تواند شلوارش را پایین بکشد و در جلوی جمع به یک نفر دیگر تجاوز کند و هیچ اتفاقی هم برای او نیفتد. آیا احیانا این عمل قهقرا نیست؟ یا اینکه یک نفر می تواند هفت تیرش را بر روی مغز یک نفر که از قیافه اش خوشش نمی آید بگیرد و ماشه را بچکاند و در ضمن مدال افتخار هم بگیرد. در جامعه ای مثل امریکا مشکلات زیادی وجود دارد و برای همین هم نمایندگان مجلس آنجا به سر و کله هم می زنند تا مشکلاتشان را برطرف کنند ولی در کشوری مثل ایران نمایندگان ما مدح و ثنای یکدیگر را می گویند و اگر هم قانونی تصویب کنند کسی برای آنها تره هم خرد نمی کند. چون مشکلات آنقدر پیچیده و وخیم و بزرگ شده اند که آنها هم خیالشان راحت است که حل شدنی نیست و برای همین وقت خودشان را تلف نمی کنند.
امروز تولد یک نفر است و دارند در آشپزخانه کیک پخش می کنند. شما که نمی خواهید من از آن بی نصیب بمانم!
در کشورهای دموکراتیک بر روی آزادی های فردی و در کشورهای استبداد زده بر روی امنیت اجتماعی تاکید میشود.
پاسخحذفدر کشورهای دموکرات جهان اول تاکید بیشتر بر روی آزادی های فردی موجب از یاد بردن امنیت اجتماعی نمیشود اما در دموکراسیهای نوپا هنوز تعادلی میان این دو مقوله برقرار نگردیده است.
در دیکتاتوریهای متعفن اما تاکید بر روی امنیت اجتماعی آنقدر گسترده میشود که همه آزادیهای فردی را از عامه مردم میگیرد و اگر عامه مردم تن به قوانینی که به اسم ارتقاء امنیت اجتماعی!!اجرا میشود ندهند هم آزادی فردی را از دست داده اند و هم امنیت اجتماعیشان را.
گرچه دیکتاتوریها همواره برای حلقه تنگ خودیها و نور چشمیها مصداق آزادی مطلق بوده است!
عالی بود /واضح تر از این نمیشه توضیح داد
پاسخحذفخوشم مياد از نوشته هاتون
پاسخحذفمرسي
راستي يه سوال؟! شما چطوري گرين كارت گرفتين؟
doobare in kos khola pedar khande ba in jendehe venus omadan
پاسخحذف1. "... زیرا اصلا مرز مشخصی برای آن وجود ندارد. این یک امر تعادلی است که حاصل فرآیندهای تکاملی یک جامعه است و به شرایط اقلیمی و فرهنگ بومی آن جامعه بستگی دارد"
پاسخحذفبا اين استدلال شرايط ما در ايران توجيه ميشود چون حاكمان معتقعدند شرايط فرهنگ بومي ايرانيان موافق حجاب و مذهب هزار مزخرف ديگر است.پس اين استدلال ميتواند نابود كننده يك جامعه باشد.
2. " پس به نظر من نمی شود نابسامانی های اجتماعی ایران را بر گردن مذهب انداخت " قبول.اما در جوامع مذهبي قانون همواره يك گام عقب تر از مردم در حركت است.احترام به قانون هم اصلا وجود ندارد.چون مذهب مقدم بر قانون است.غير مذهبي ها هم قانون مذهبي به نظرشان مسخره مي آيد و مي شوند قانون شكن.پس حرمت قانون و احترام به قانون از بين مي رود.
اين ميشود آخر و عقبت مملكتي مثل ايران.
كلا مطلب خوبي بود.ممنون
البته که نه ! نوش جان !
پاسخحذف:)
همه چیز را باید تفریح گرفت تا همیشه شاد بود.
پاسخحذفمثال:
1- بیکاری
2- مرگ عزیزان
3- خود را وقف دیگران کردن
4- دیگران خود را وقف شما کردن
5- ولخرجی کردن
6- گدا بازی در آوردن
7- نظر دادن یا نظر ندادن
8- دیگران به نظر شما اهمیت دادن یا اهمیت ندادن
9- ...
آرش جان عالی بود.... چند وقتی بود نوشته ای به این قشنگی نخوانده بودم.
پاسخحذفشما دست گذاشته اید روی اصلی ترین مشکل فرهنگی و اجتماعی که در ایران وجود دارد و متاسفانه کمتر معلوم است... روزی به گردن اعراب میاندازند و روزی برگشت دوباره به زردشتی را چاره ی کار میدانند. در حالیکه اگر هم یک روزه همه چیز از جمله حکومت و مجلس و دین و .... را عوض کنند، تا این قانون گریزی ریشه در ذات من دارد و این روزها هم دروغگویی بر تمام بی فرهنگی هایم افزوده شده است....کار به جایی نمیرسد.
پیروز باشید....ارادتمند حمید
خدااا از دست این آرش خنده ام میگیره وقتی میگه شلوار یکی رو دربیاری :)))))
پاسخحذفبابا دیگه اینجوریم نیست توی ایران اونم جلوی چشم همه اینکار رو بکنی خب زنگ میزنن به 110 دیگه لااقل همین که ماشین منکرات میاد و حالت رو میگیره خودش یکجور رعایت قانونه دیگه ! ( مثلاً !! )
حالا بماند که چقدر ایراد داریم توی کارامون !
بهتر از این نمیشد .
پاسخحذفهمچین یه جورایی محشر بود .
شاد باشی ...
viva arash (haminjuri :D
پاسخحذفبسي لذت برديم از خواندن اين پست.
خطاب به علی :
پاسخحذفیعنی اون قضیه تجاوز 3 تا جوجه بسیجی به یک دختر تبریزی فقط به بهانه عدم رعایت حجاب افسانه بود ؟! یعنی تجاوز به ترانه موسوی به علت زیباییش و به بهانه سبز بودنش و بعد هم به آتش کشیدن جسدش دروغ بود ؟! کدوم یکی از عاملان این جنایات دستگیر و محاکمه شدند ؟ شما خوابید یا خودتون رو به خواب زدید احیاناً ؟! تا وقتی امثال شما توی این کشور به راحتی هر چه تمام تر ، جنایات این آخوندای وحشی رو انکار می کنید اونا هم وحشی تر می شن و بیشتر به جون مردم بی گناه میفتن.
سلام
پاسخحذفdar morede ezdevaje souri va omadan be amrica az tarighe lottary ham mishe benevisin
علی آقا منظور آرش تجاوز در زندانها ست برادر.
پاسخحذفبه قهقهرا رفتن جامعه آمریکا از اون دست مسائل در حد صدا و سیمای ایرانه ها!!! آی کیوی آدمای با این تفکر یه چیزی حدود بیست تا سی برآورد میشه !از اقوام آقای هاشمی اجتماعی کلاس سوم دبستان هستند!
عالی بود مخصوصا این قسمت اخرش که در مورد اجرای قانون در ایران بود که حقیقته محضه
پاسخحذفسلام
پاسخحذفدوست عزیز در ابتدا باید بگم که وبلاگ زیبای داری
من هرچی دنبال سرگذشت و نحوه مهاجرت به امریکا گشتم چیزی پیدا نکردم کاش که توضیح میدادی خیلی مشتاقیم درباره روزهای اول که امریکا بودی مینوشتی تااز حوادث که ممکنه پیش بیاد (البته از دیدگاه یک مهاجر)برای کسانی که مهاجرت میکنند اطلاع پیدا میکردیم.
حاج اقا ارش یه پست بزار لطفا در رابطه با قیمت اجناس و لباس و ماشین و خانه و این جور چیزا . من ترکیه هستم ولی می ام اونجا می خوام یه کم امادگی داشته باشم . لباس اینا از اینجا بگیرم زیاد .فرش و...............و اینکه کدوم شهر به نظرت مناسب زندگی هست ؟ زنده باشی
پاسخحذفدوستانی که می خوان برن امریکا یه راهش دانشجویی و گرفتن پذیرش از یک دانشگاه امریکایی هست که ویزا گرفتن اش سخته ولی امتحان کنید . یک راهش سرمایه گذاری به مبلغ حداقل فکر کنم 500 هزار دلار و یک راه سوم که اکثرا استفاده می کنند پناهندگی هست /پناهنده کسی هست که جانش در کشور خودش در خطر باشد یا حقی اشکارا از او سلب شده باشد .مثل بهاییان و سیاسیون و جی ها و...../ و راه بعدی قاچاقی که اینم سخته
پاسخحذفبرای پناهندگی هم یا باید برید به سازمان ملل در دبی یا پاکستان یا ترکیه یا مسقیم برید به سفارت کشور مورد نظر . از طریق سفارت راحتتر جواب می گیرید .
پاسخحذفسلام
پاسخحذفمن هم تا حدی با فرهاد موافقم آرش خان.
اگه یادت باشه خودت هم قبلا تو یه پست جالبی خیلی زیبا و دقیق این مساله رو باز کرده بودی.(از اون پستت خیلی خوشم اومد) یادآوری میکنم...
اگر قبول کنیم که در جامعه ای مثل ایران، دین و مذهب نقش اصلی رو در زندگی انسانها بازی میکنه و یه جورایی در تمام مسائل فردی و اجتماعی میشه ردی از اونو پیدا کرد، منطقا باید بپذیریم که بیشترین مسئولیت در قبال مشکلات جامعه هم گریبانگیر دین خواهد بود. تحلیل فرهاد هم از یه وجهی تایید کننده همین دیدگاهه. در واقع وقتی می خواهیم به ریشه یابی مشکلات جامعه بپردازیم اولین چیزی که بایستی به چالش کشیده بشه دینه. البته ممکنه این مشکل ریشه در برداشت اشتباه از دین داشته باشه یا اینکه کمیت دین و مذهب اساسی لنگیده باشه.
به هر حال هممه ما میدونیم که در ایران اگر کسی بخواد به خودش جرات بده و ایرادی رو بر دین وارد کنه(حتی یه نقد کوچولو)، خیلی نمیتونه به ادامه حیاتش امیدوار بمونه!!
همین امر باعث میشه که مشکلات جامعه حل نشده باقی بمونند یا اینکه یه جوری سمبلش کنند. به هر صورت به مرور زمان این وضعیت تاثیر خودش رو بر افکار بخشی از جامعه خواهد گذاشت. بخشی که روز به روز احساس تنفر و بیزاری بیشتری را نسبت به دین و تمام وابسته های اون پیدا خواهد کرد. و به جایی خواهد رسید که دیگه حتی حاضر به پذیرش و عمل به قانونی که ریشه در دین و مذهب داره، نخواهد شد.و اگه این روند ادامه پیدا کنه، میرسیم به ایران الان خودمون که بی قانونی و قانون گریزی شده فرهنگ قالب ایرانی ها و خمیرمایه ای برای مشکلات آتی جامعه.
بازم ممنون از مطالب قشنگت. (مخصوصا از این نوعش)
موفق باشی.
دوست عزیز ناشناس, مشکل ما در حال حاضر دیکتاتوری و بی قانونی است. مگر در کره شمالی و ونزوئلا هم اسلام وجود دارد؟ حالا اگر زمانی قرار شد که قانونی تهیه شود و به آن عمل شود باید از دین جدا باشد ولی مشکل اصلی ما این نیست و مذهبی بودن مردم و یا علاقه مردم ایران به اسلام هیچ ربطی به رعایت نکردن قانون و دیکتاتوری ندارد. الآن همان قانونهای دینی هم یکسان برای همه اجرا نمی شود و ما حتی در حد امارات و عربستان هم نیستیم. لااقل اگر آنجا برای دزدی دست قطع می کنند خودشان هم دزدی نمی کنند. هرچند که مملکت داری مذهبی از اساس اشتباه است.
پاسخحذفنیلوفر
الهی بترکی با این پست های یک میلیون کیلومتری!
پاسخحذف-
خوشحالم می کنی هر بار که میای ،فدات
درود بر آرش عزیز،
پاسخحذفمدتهاست که بی تعارف هر روز ناخودآگاه سری به وبلاگ شما میزنم، راستش رو بخواهید اولین بار بخاطر اون RS232 رسیدم اینجا و دیگه آبونه شدم. گذشته از این کلمه جادویی احساس همذات پنداری شدیدی پیدا کردم با شما بخاطر نوشته ها و سرگذشتتون. بگذریم، چندین بار تو نوشته هاتون از احترام به فرهنگ و تمدن دیگران تو آمریکا نوشتید، نمیدونم اطلاع دارید یا نه مدتیه که تو ایران تو مسابقات فوتبال توهین به قومیت طرف مقابل مد شده متاسفانه و عده ای بی محابا بر طبل این موضوع میکوبند که آخریشم بازی جنجالی تراکتور و پرسپولیس سه شنبه گذشته بود. مولانا لطفا در این مورد و اینکه موارد مشابهی تا حالا اونجا مشاهده کردی یا نه یه ارشادی بفرمایید. ممنونم
من خیلی با شما موافق نیستم خانم نیلوفر.
پاسخحذف(البته اگر منظورتون از ناشناس من بوده باشم)
شما اشاره کردید که مشکل ما در حال حاضر بی قانونیه و دیکتاتوری. ولی باید این رو هم مدنظر قرار بدید که این فرهنگ بی قانونی از کجا نشات میگیره. در واقع بی قانونی یک علت ثانویه به حساب میاد نه علت علتها!
همانطور که گفتم یک سیر تاریخی میتونه چنین فرهنگی رو در یک جامعه بر دیگر فرهنگ ها غالب کنه.
یادآوری میکنم که تاریخ باستان ایران گواه خوبی میتونه باشه بر این ادعا. مگر جز اینه که فرهنگ غالب ایرانیان باستان سختکوشی و عدالت و مهرورزی و هزار و یک کردار نیک دیگه بوده؟ چه چیز یا چیزهایی سبب شده که امروز گرفتار این قالب زشت و نکوهیده باشیم؟!
من ادعا نمیکنم که تنها علت و منشا این وضعیت نابسامان، دین و مذهبه. بلکه میگم دین به دلیل داشتن پررنگترین نقش، بیشترین مسئولیت متوجه اش خواهد بود. همین...
پیروز باشید.
روزبه خان, خیلی خوب است که شما به تاریخ اشاره کردید ولی اگر بدون تعصب و دقیق تاریخ را بررسی کنیم متوجه می شویم که دیکتاتورها از هر ابزار دیگری نیز توانسته اند برای تسلط و حکومت بر مردم استفاده کنند. در تاریخ قبل از اسلام ایران نیز شاهان با توسل به نفوذ مغان استبداد می کردند همانطوری که فراعنه و یا حشاشین از عقاید مردم برای دیکتاتوری خود بهره می بردند. اگر مردم ایران بودایی هم بودند یک حکومت دیکتاتوری می توانست از آن بهره ببرد. من مطلب آرش را هم خواندم که در آن برای اسلام مسئولیت قائل شده بود ولی آن نوشته مربوط به ناهنجاری های اجتماعی و ضد ارزش های حاکم بر جامعه ایران بود که باز هم من نقش مذهب را در آن چندان پر رنگ نمی بینم. به نظر من مشکلات عمده جامعه کنونی ایران از حکومت ضد مردمی و فقر اجتماعی و فرهنگی رنج می برد و باز هم اعتقاد دارم که اگر مردم ما مسیحی بودند نیز با شرایط فعلی نتایج مشابهی حاصل می شد.
پاسخحذفنیلوفر
اگه درست متوجه شده باشم شما دارید از دین دفاع میکنید ولی حکومت دینی رو قبول ندارید. درسته؟
پاسخحذفمن هم در این مورد با شما موافقم که همیشه در طول تاریخ، دین و مذهب دستمایه و ابزاری بوده برای تسلط بر ملت ها و در این شکی نیست.
اتفاقا در همین حکومت های دینی که شما منتقد اون هستید، قبول دارید که به نام دین هر کاری(درست یا غلط) صورت میگیره؟ به نام دین قانون صادر میشه، به نام دین قضاوت میشه، به نام دین کار غیر قانونی هم انجام میشه. چرا؟ چون که حرف اول رو دین میزنه، حتی فراتر از قانون. (البته منظور من برداشت های درست و نادرست از دینه)
اینجاست که نقش محوری و پررنگ دین در جامعه معنا پیدا میکنه.(در مورد اینکه چطور این نقش پررنگ و محوری به بی قانونی منجر میشه در کامنت های قبلی نظر خودم رو مطرح کردم)
در مقابل جامعه ای رو فرض کنید که مردم دینداری داشته باشه ولی حکومت سکولار بر اون حکمفرما باشه. در این جامعه مطمئنا حرف اول رو قانون خواهد زد نه دین. حتی اگر مساله ای به تقابل دین و قانون بیانجامه، این قانونه که حکمرانی میکنه. پس عمده مسئولیت ها، تاکید میکنم عمده مسئولیت ها بر گردن قانون خواهد بود. فکر نمی کنم این گزاره منافاتی با سوء استفاده دیکتاتور ها از دین که اشاره کردید، داشته باشه.
لازم میدونم یادآوری کنم که منظور من از دین صرفا اسلام نیست. حتی آیین های بودا و امثال اون هم مشمول این پدیده اجتماعی بوده و هستند.
روزبه عزیز, مذهب نیز مثل خرافه و افسانه جایگاه خودش را در جامعه دارد. استفاده از مذهب در سیاست مانند استفاده از علوم انساسی در معادلات ریاضی است ولی اگر کاربردی نداشت اشتباه از نوع کاربری آن است و نمی توانیم بگوییم که علوم انسانی از بیخ و بن باطل است.
پاسخحذفسرفراز باشی, نیلوفر
با سلام
پاسخحذفاین پست شما را هم مثل دیگر پست های قبلی خواندم. نسبتا جالب و آموزنده بود.
ولی به نظرم شما هم مثل خیلی از ما ، بعضی از واقعیات را غلو و بزرگنمایی می نمایید. (گفتم واقعیات !!!) . در قسمتی از مطلبتان گفتید با اینکه مشروب خوردن حرام است ، اما همه (!!!) می خورند. همه (!!!) ماهواره نگاه می کنند و ... این نمونه ای از غلو و بزرگنمایی است که واقعیت موجود را خدشه دار می نماید. در واقع تعداد زیادی از مردم هستند که ماهواره نگاه می کنند ، اما همه نه!!! عده ای با آن مخالفند!!! عده ای از آن (بخاطر عواقب بدی که ممکن است برای بچه هایشان داشته باشد) می ترسند!!! و عده زیادی ، اصلا توان مالی آن را ندارند!!!
اما در مجموع مطلب نسبتا خوبی بود.
با تشکر
محمد 38 ساله از ایران
به نظر من ابتدا باید بین دین و آیین تفاوت قائل شد.دین آیینی است که دارای فقه و شرع باشد مانند دین اسلام و دین موسی.اما مسیحیت و زردشتیت و بودا دین نیستند بل آیینند از آنجا که فاقد فقه و شرع میباشند.مثلا دین اسلام و دین موسی برای غذا خوردن و نوشیدن و روابط جنسی و مسائل اقتصادی و حتی رفتن به دست شویی فقه دارند.اما آیین مسیحیت یا زردشت فاقد فقه میباشند و وارد چنین جزئیات ریزی نشده اند.مثلا در آیین زردشت به سه مقوله اصلی پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک اشاره شده و هر پیرو آیین زردشتی با استفاده از عقل و اختیار خود باید تشخیص دهد که آیا اعمالش با این سه اصل کلی مطابقت دارد یا خیر!
پاسخحذفهمانطور که گفتم ادیان وارد ریزترین جزئیات زندگی بشر شده اند و حتی در مورد مسائل سیاسی و فرهنگی و نظامی و اقتصادی هم مداخله میکنند.مثلا دین اسلام الله را ولی همه انسانها میداند و بیان میکند که الله حدی از ولایت خود را به اولیاءالله تنفیذ نموده است.و از همین سخن اصل سخیف ولایت فقیه استخراج میگردد که زشتترین نوع استبداد را بر کشور ایران حاکم نموده است!
یا دین موسی درباره محل زندگی پیروانش تصمیم میگیرد و ارض موعود را اورشلیم معرفی میکند و میگوید اگر یهودیان به ارض موعود نیایند به کمال نخواهند رسید و دینشان ناقص است!و همین موضوع مشکل فلسطین را تشدید میکند!
اسلام به مسائل قضایی هم وارد شده و مثلا مجازات زنا را سنگسار اعلام میکند حال حاکمان کشوری مانند ایران نمیدانند به اسلام پایبند باشند یا به حقوق بشر.
این در حالی است که در آیین مسیح و بودا و در آیین زردشتی و بهایی و...هرگز ورود به جزئیات مشاهده نمیشود!
درود. آرش جان من يه سوال بي ربط دارم. فكر كنم شما كارت يه جورايي به برنامه نويسي مربوط ميشه. ميتوني بگي بطور نسبي چه زبان يا زبانهاي برنامه نويسي در امريكاي شمالي بيشتر كاربرد داره و طبيعتا ارزش يادگيري. ممنون. در ضمن گاهي به بچه محلهاي قديمي سربزني راه دوري نميره D:
پاسخحذفبا سلام. مثل همیشه عالی!
پاسخحذفجالب بود ارش جان. مرسی. واقعا یکی از مشکلات امروزی ما این مساوری نبودن همه در برابر قانونه. همه با هم برابرند منتها بعضی ها برابرترند:دی
پاسخحذفگو زیدن ممنوع!
پاسخحذفساملك!
پاسخحذفياد چند پست قبل افتادم كه گفتي همسايهات در اسكله روابط ديپلماتيك برقرار كرده بود. در كاليفرنيا روابط ديپلماتيك در مكانهاي عمومي، خلاف امنيت اجتماعي است و در تهران برداشتن روسري در واگن زنانه مترو خلاف امنيت اجتماعي است. يك بار تعداد خيلي كمي خانم به دختراني كه در واگن روسري خود را برداشته بودند اعتراض كردند كه "دخترهاي ما هم اين كارها!! را از شما ياد ميگيرند"
شاعر ميفرمايد كه اصلا به من چه. هركسي بره يه گوشه دنيا زندگي كنه كه همه دور از هم احساس امنيت اجتماعي داشته باشيم. البته بدون اجتماع. الان من عصباني هستم به نظر شما؟ عمرا