۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

گزارش عملکرد چند روزه

این آخر هفته همسایه بغلی ما با دوست پسرش در کنار اسکله روابط دیپلماتیک برقرار کرده بود و ظاهرا افرادی هم آنها را دیده بودند. متاسفانه زمانی به من خبر رسید که دیگر همه به خانه هایشان رفته بودند اگرنه برای شما یک گزارش تصویری از چگونگی این ماجرا تهیه می کردم. سپس همسایه ها اعتراض رسمی خودشان را به او ابلاغ کردند و گفتند که اگر این ماجرا تکرار شود به پلیس شکایت خواهند کرد. با اینکه اسکله خانه ها بخشی از ملک خصوصی است ولی چون قابل دید عموم است روابط دیپلماتیک در آن جرم محسوب می شود. در کالیفرنیا مردم و دولت نسبت به امور دیپلماتیک در مکان های عمومی بسیار حساس هستند و شما به ندرت می بینید که حتی دو نفر در برابر دید دیگران همدیگر را تف مالی کنند. همسایه های ما از این ناراحت بودند که بچه هایی که در حیاط و یا اسکله بازی می کردند آن صحنه دیپلماتیک را دیده بودند.  خبر دیگر اینکه همسایه ها متوجه شده اند که یکی دیگر از خانم هایی که چند خانه آنطرف تر از خانه ما است در کلاب های شبانه رقص دیپلماتیک انجام می دهد. قرار است که این مسئله مخفی بماند و کسی آن را نفهمد ولی شما از خودمان هستید. هنوز در حال بررسی هستم تا بتوانم محل کار او را کشف کنم و برای شما یک گزارش کاری تهیه کنم ولی تا کنون موفق نشدم. یعنی من اصلا نمی دانستم که چنین جاهایی هم در شهر ما وجود دارد ولی حالا که فهمیدم باید ته و توی آن را در بیاورم تا خیالم راحت شود.

من همچنان در حال خانه خریدن هستم و نمی دانم که اگر خانه ام را تا زمان رسیدن مهمان هایم تحویل نگرفته باشم چه خاکی به سرم بریزم. آخر از شما چه پنهان که دایی و زن و پچه اش را هم از کانادا دعوت کرده ام و همه بلیط های خودشان را هم رزو کرده اند. امروز و یا فردا قرار است که یک نفر از بانک به من زنگ بزند و نامه ای را که می خواهم برای آن مجموعه ای که فروشنده خانه هستند بفرستد. بانکی که قرار است به من وام بدهد مشکلی ندارد ولی چون مجموعه ای که اداره کننده آن شهرک است خانه را به یک بانک دیگر تحویل داده است من باید از آن بانک هم مدارکی را تهیه کنم. خریدن خانه باعث شده است که من با اصطلاحات بانکی و خرید و فروش خانه هم آشنا شوم. دیگر زندگی کردن در این خانه ای که الآن هستم برای من سخت شده است چون همخانه ام یک اطاق دیگر را به یک خانم مسن اجاره داده است و او هم تمام مدت در دستشویی است. من بارها به او گفتم که از ساعت هفت و نیم تا هشت و نیم صبح دستشویی را برای من خالی بگذارد چون من باید سریع دوش بگیرم و کارهایم را بکنم و به سر کار بروم ولی مثلا امروز صبح که بیدار شدم و به دستشویی رفتم دیدم که او آنجا است و مجبور شدم همینطوری به سر کار بیایم. اصولا از حمام و دستشویی اشتراکی خوشم نمی یاید و من این اطاق را با حمام و دستشویی اجاره کرده ام. ولی چون من دارم می روم و شرایط همخانه من هم تعریفی ندارد زیاد سخت گیری نکردم و حاضر شدم که برای این مدت محدود آن را به اشتراک بگذارم تا او بتواند اطاق دخترش را هم اجاره دهد.

خوبی این خانه جدیدی که می گیرم این است که دو تا حمام و دستشویی دارد و اگر زمانی بخواهم یک اطاق آن را اجاره دهم  به مشکلی بر نمی خورم. واقعیت این است که تنها زندگی کردن در یک خانه خیلی خسته کننده است و اگر مادرم برود حتما یک یا دو تا از اطاقهایم را اجاره می دهم تا خانه بی فروغ نماند. پیدا کردن همخانه هم برای خودش تفریح است و می توانم گزارش افرادی را که برای مصاحبه می آیند بنویسم تا شما هم نظر بدهید که کدام یک از آنها بهتر هستند. البته قبل از همه این کارها اول باید خانه را بخرم! فعلا تمام وسایلم همین طور وسط اطاق است و هر کسی هم که وسایل آشغال و بدرد نخور دارد می آورد و می گذارد روی وسایل من. چون همه می دانند که من قرار است خانه بگیرم و هیچ وسیله ای هم ندارم فکر می کنند که برای شروع به وسایل آنها نیاز پیدا می کنم. اصولا برخلاف تصور ما امریکایی ها خیلی مهربان و با محبت هستند. ممکن است که قربان صدقه شما نروند و یا تعارف تکه و پاره نکنند ولی اگر شما به یک نفر بگویید که فلان وسیله را نیاز دارید ممکن است یک ماه بعد آن وسیله را پیدا کند و برای شما بیاورد. الآن هر کسی که من را در محله می بیند می گوید که وسایلی دارم که شاید به درد من بخورد. یکی از همکارانم چند دست قاشق و چنگال و کارد آشپزخانه نو برایم آورده است که هنوز جعبه اش باز نشده است. یک جورهایی من را به یاد مراسم گلریزان کشور خودمان می اندازد که در دوران قدیم رسم بوده است که گنده لات ها در قهوه خانه ها دور می چرخیدند و برای افراد فقیری که قصد ازدواج داشتند وسایل زندگی و پول تهیه می کردند.

یک دختر بلوند دیگر در نزدیکی اطاق من است که اسمش لزلی است و تازگی ها وقتی به من می رسد خیلی از علائم راهنمایی و رانندگی استفاده می کند. به خوشگلی برندا نیست ولی خوب بهتر از هیچی است! جمعه به من گفت که دوست پسرش را دامپ کرده و حالا دنبال یک دوست پسر جدید می گردد. احتمالا از آن تیپ دخترهایی است که هر ماه یک دوست پسر جدید می گیرد. بدبختی این است که جای درست و حسابی هم ندارم و اگر خانه بگیرم و مادرم بیاید و برود تازه شرایطم برای دوست دختر گرفتن مهیا می شود. الآن اگر یک دختر خانم اطاق من را ببیند از همان راهی که آمده است فرار می کند و دیگر حتی جواب سلامم را هم نمی دهد! البته همه اینها بهانه است و علت اصلی بی عرضه گی و دست پا چلفتی بودن خودم است! اگرنه همه عاشق این بودند که بیایند و در پشت حیاط خانه ما آفتاب بگیرند و یا اینکه سوار قایق شوند. موضوع اصلی این است که اصولا من این کاره نیستم. یک چیزی در مخ امثال من فرو رفته است که به این سادگی ها هم بیرون نمی آید و به طور ناخودآگاه فکر می کنم که مبادا اگر من به فلان دختر دست بزنم و یا او را به خانه ام دعوت کنم مزاحم نوامیس مردم شوم! می دانم که این یک بیماری روانی و یا جنسی است که باید برای معالجه آن حتما به یک روانپزشک خوب مراجعه کنم. متاسفانه بسیاری از جوانانی که مثل من در ایران بزرگ شده اند دچار همین مشکلات روانی هستند. البته کسانی که علوم انسانی و روانشناسی مدرن را نفی می کنند فکر می کنند که این رفتار یک ارزش انسانی و اجتماعی است و خبر ندارد که این رفتار فقط یک بیماری روانی است که حاصل عقده های جنسی و تعریف های اشتباه اجتماعی و اخلاقی است که متاسفانه در جامعه ما رواج دارد. 

دیروز با دوستم برای دیدن رقص نهنگ ها به خلیجی رفتیم که حدود یک ساعت با اینجا فاصله دارد. البته وقتی که ما رسیدیم نهنگ ها خیلی دور بودند ولی مردم می گفتند که در این موقع از سال آنها تا نزدیکی های ساحل صخره ای جلو می آیند و کارهای جالبی برای مردم انجام می دهند. حالا شاید هفته دیگر هم بروم و موفق شوم از آنها عکس بگیرم. در ضمن در بخش ساحل شنی آنجا هم خیلی شلوغ بود و مردم زیادی در ساحل دراز کشیده بودند و آفتاب می گرفتند. دیگر خبر خاصی ندارم و باید بروم و به کارم برسم.

روز و شب بر شما خوش باد

۱۸ نظر:

  1. راستی‌ تولد لزلی خانم کیه ؟

    :)

    پاسخحذف
  2. راهنمایی و رانندگی رو خوب اومدی!!
    آرش خان؟؟؟اگه برات مقدوره عکس هات رو از یه جای دیگه آپلود کن.چون تقریبا 1 ماهه که هیچ عکسی از بلاگت نمیتونم ببینم.
    دوستایی که تو ایران هستین؟شما هم مشکل منو دارین؟؟
    آرش خان, ممنون میشم اگه لطف کنی درستشون کنی!
    محسن

    پاسخحذف
  3. مردی از سرزمین خورشید۴ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۳:۲۶

    salam matlabe jalebi bood , in ham sayehat ja kam avordan zadan to kare eskele

    پاسخحذف
  4. این یه قلم از نوشتت رو وحشتناک باهاش موافقم
    ( یک چیزی در مخ امثال من فرو رفته است که به این سادگی ها هم بیرون نمی آید و به طور ناخودآگاه فکر می کنم که مبادا اگر من به فلان دختر دست بزنم و یا او را به خانه ام دعوت کنم مزاحم نوامیس مردم شوم!)
    طبق معمول عالی و ساده بود
    انشاالله زودتر یه خونه خوب تو یه محله خوب بخری احتمالا بعد از خرید خونه و اومدن مهمونات کمتر وقت کنی برامون بنویسی و سعی کن که بنویسی ما حوصلمون سر میره اینجا نیست که از در و دیوار داره خوشبختی میباره دیگه خسته شدیم از این همه خوشبختی و برامون دیگه خسته کننده شده

    پاسخحذف
  5. خیلی قشنگ می نویسین.اصطلاحات جالبی به کار بردین:))

    پاسخحذف
  6. آرش آرش تو رو خدا يه فكري به حال عكسا كن.اينم سايت آپلود
    http://www.irupload.ir/

    پاسخحذف
  7. آرش خان، من مدتهاست که وبلاگ شما رو دنبال می‌کنم ولی‌ این اولین بار که واستون کامنت میزارم. از شما بابت صداقتتون ممنونم ولی‌ در مورد ارتباط با جنس مخالف بد نیست که به رهنمهیی که در یوتیوب هست مراجعه کنید. آدمهای خبره تو این زمینه توضیح دادند. یه لینک رو واسهٔ سرنخ میزارم واستون:

    http://www.youtube.com/watch?v=fKk0jXLz-Qg

    پاسخحذف
  8. بدی این سایتهای آپلود این است که پس از چند ماه عکس ها را پاک می کنند. یعنی شما حتی با فیل.تر بشکن هم نمی توانید عکس ها را ببینید؟

    پاسخحذف
  9. bebinam che joori bar migardeh, doodoolet talaee she ishalah

    پاسخحذف
  10. این دختر جدیده اگر از برندا زشتتره که که واویلا! براندا خودش زشت بود این دیگه کیه پس!

    پاسخحذف
  11. چرا. با فیلت.ر بشکن عکس ها می اید.

    پاسخحذف
  12. من که 12 ساله تو نیویورک هستم چنین صحنه هایی رو تا حالا ندیدم، که در انظار مردم کسی با کسی ... کنه! حالا یا تو خیلی خالی بندی یا اونجا که هستی جای کثیفی هستش!
    البته به نظر من تو بابت نوشتن این وبلاگ پول می گیری. شک ندارم.

    پاسخحذف
  13. سلام آرش جان
    امیدوارم که خونه مورد نظرت رو به موقع بتونی تحویل بگیری ...
    میشه یه پست هم درمورد مصاحبه شغلی بنویسی ...
    چیزی که من خودم فهمیدم اینه که باید خودت رو هوشمندانه بتونی نشون بدی ...
    مهم نیست که من چی میدونم مهم اینه که ...تو از دید خودت که زبان آشنای برای من ...توضیح بدی

    پاسخحذف
  14. آرش جان خوشم می آد مثل خودم بی عرضهای!منم به این بیمری مبتلا هستم،اگر دوا درمونی پیدا کردی منو بی خبر نزار.

    پاسخحذف
  15. آرش بعضی از این خوانندگان ناشناست واقعا شوت هستند. آخه ابلهی که ادعا می کنی 12 سال نیویورک هستی! یارو توی پشت حیاط خونشون با دوست دخترش خوابیده همسایه ها دیدن. تازه اعتراض هم کردن! من خودم حتی توی شمال از پنجره خونه چنین صحنه ای رو توی پشت حیاط یه خونه دیدم. تو حتما کور هستی و یا از آن آخوندبچه هایی هستی که با پول و پله دزدی بابات به امریکا اومدی و جانماز آب میکشی. آخه مردیکه به تو چه که آرش پول میگیره یا نه؟ اصلا چه ربطی به موضوع داره؟ تا حالا چند بار اومدی زر زر کردی هیچی نگفتم. لطفا گورت رو از این وبلاگ گم کن و برو جایی رو بخون که طرف پول نگرفته باشه. عوضی!

    پاسخحذف
  16. در اینجا یک شرحی نوشته ایم بر خاطرات امروز شما:
    http://www.islamtxt.net/content/article/864
    بخوانید بد نیست!

    پاسخحذف
  17. در اینجا یک شرحی نوشته ایم بر خاطرات امروز شما:
    http://www.islamtxt.net/content/article/864
    بخوانید بد نیست!

    پاسخحذف
  18. Jahaye diplomatic to BROADWAY eh

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.