۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

در مورد کار

سلام دوستان, ببخشید که من امروز نتوانستم چیزی بنویسم. در واقع آنقدر سرم شلوغ بود که حتی نتوانستم پنج دقیقه سرم را بخارانم ولی قول می دهم که فردا حتما بقیه داستان آمدنم به امریکا را بنویسم.

امروز برای ناهار با همکارانم به رستواران تایلندی رفتیم. ما با بخش های مختلف شرکتمان در روزهای مختلف به نهار می رویم تا در مورد مسائل کاری صحبت کنیم. برای همین حتی من نتوانستم که در وقت نهار هم چیزی بنویسم.

علت این شلوغی هم این بود که ما یک مبارزه محاسباتی با بخش طراحی سیستم داشتیم و خوشبختانه آنها را سوسک کردیم. آنها در یک پروژه خاص, محاسبات ما را در بخش مهندسی زیر سوال بردند و دامنه این اختلاف محاسباتی به مدیریت و سرمایه گذاران نیز کشیده شد. جلسات مختلف با آنها داشتیم و در نهایت موفق شدیم که سوتی محاسباتی آنها را کشف کنیم.

در صنعت انرژی, کوچکترین خطایی در محاسبات می تواند توجیه سرمایه گذاری را دچار مشکل کند مخصوصا در پروژه های مگاواتی, صحت اطلاعات ماهواره ای و تحلیل آنها, انتقال انرژی و چیدمان سیستم های خورشیدی بسیار مهم است. یکی از کارهای من طراحی سیستم شبیه ساز است که مستقیما به ماهواره وصل می شود و داده ها را پردازش می کند تا بخش طراحی سیستم بتواند از آن برای مدل سازی استفاده کند.

چون بخش طراحی با شرکتهایی که از این مدلها استفاده می کنند در تماس هستند, در بین خواسته شرکتها برای انرژی بیشتر و خواست سرمایه گذاران برای گارانتی انرژی کمتر منگنه می شوند و بخش مهندسی که من در آن کار می کنم موظف است که برآیند معقول و منطقی را ارائه دهد که بقول معروف نه سیخ بسوزد و نه کباب. ما برای محاسبه صحیح تر از سه منبع استفاده می کنیم که شامل میانگین سی ساله, اطلاعات ماهواره ای و اطلاعات واقعی از مونیتوریگ سایت های خورشیدی است. با این حال در این کار هیچ قطعیتی وجود ندارد و همیشه در حال سر و کله زدن هستیم.

این چیزها را گفتم که بدانید من در عین حالی که برای شما مطلب می نویسم مجبورم به گرفتاریهای کاری خودم هم برسم. در این بخش از اداره ما حدود چهارصد نفر کار می کنند که همه آنها یک جورهایی با من در تماس هستند. البته من خودم هم نمی دانم که چه جوری این وسط بر خوردم ولی متاسفانه طوری شده است که حتی وقتی یک هفته به کانادا رفتم مجبور شدم با تلفن و ایمیل با اداره در تماس باشم تا کار آنها نخوابد. همه در این اداره سر و سامان دارند و در چارت سازمانی مشخص هستند ولی من از پارسال که رئیسم بازخرید شد هیچ جای مشخصی در چارت سازمانی ندارم و هیچکس حتی نمی داند که رئیس من کیست.

چیزی که مسلم است این است که من مدیر نیستم ولی هفت نفر به من گزارش می دهند که تقریبا کار آنها به من مربوط نمی شود و من هم گزارش آنها را به مدیر عامل شرکت می دهم. بعضی ها می گویند که رئیس من مدیر عامل است ولی فقط ممکن است هر دو ماه یک بار او را ببینم و او هم هیچ توضیحی از من نمی خواهد چون اصولا از کار من سر در نمی آورد. خلاصه خر توی خری است اینجا.

فقط این کارمند جدیدی که استخدام کرده اند یا من کار می کند و الآن در حال آموزش است. او دکتر فیزیک است و همان دختر موسفیدی است که قبلا گفتم. او در مدل سازی تخصص دارد و بخشی از محاسبات را قرار است به او واگذار کنم. در ضمن او واسطه ای خواهد شد بین من و انسانهای دیگر و او سعی می کند که ناشیگری من را در صحبت کردن و مخصوصا ارائه مطالب در جلسات پوشش دهد. همچنین جمع آوری بازخورها هم به عهده او خواهد بود و این خیلی به من کمک خواهد کرد.

بهرحال من همچنان سعی می کنم که دقایقی را به نوشتن برای شما دوستان عزیز ادامه دهم و رشته باریک میان من و شما قطع نشود.

۵ نظر:

  1. سلام منم کبریت بی خطر....باز که داری از خودت تعریف می کنی.....

    هر شب بهت سر میزنم....شاید هم باهات روابط غیر دیپلوماتیک بر قرار کردم.....

    از زمانی که این کلمه از وبلاگت یاد گرفتم...وقتی اخبار از روابط دیپلوماتیک ایران حرف میزنه خندم میگیره
    .....

    پاسخحذف
  2. سلام rs232 جان

    ممنون از نوشته هات من خیلی لذت می برم و خوشحالم برای شما که در اینجا موفق هستید

    پاسخحذف
  3. aza.joon

    GOOD JOB BUDDY
    ;)

    man be nobeye khodam azat tashakkor mikonam ;)

    alireza

    پاسخحذف
  4. برادر قلم طنازی داری. همینجور ادامه بده.

    پاسخحذف
  5. خوشحالم که با این مشغله ی کاری باز هم فرستی رو برای نوشتن پست های جدید اختصاص میدی و امید وارم همکار جدیدتون هر چه زودتر مهارت کافی رو در کار به دست بیاره تا کمی از سنگینی کارها رو از دوشتون برداره.
    راستی با این اوصاف باید خیی از شما راضی باشند و حقوق خوبی هم بهتون بدن.
    فکر کنم اینکه آدم رئیس خودس باشه و کسی ازش گزارش کار نخواد حس خوبی داشته باشه.
    (17 از تهران)

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.