البته می دانستم که یک روز به این نقطه می رسم ولی زمان فرا رسیدن آن را به درستی نمی دانستم. خوب دوستان عزیز که همیشه من را همراهی کردید و نظرات به جا و بیجای خود را برای من فرستادید باید خدمت منور شما بگویم که دیگر زمان آن رسیده است که شما را به همراه این وبلاگ به حال خود رها کنم و به دنبال کار خودم بروم. واقعیت این است که اگر کسی بخواهد در مورد مهاجرت و یا زندگی در امریکا چیزی را بداند با مراجعه به بایگانی این وبلاگ می تواند آنها را پیدا کند و یا می تواند به سایت مهاجرسرا برود و نوشته های من و دیگر دوستان را بخواند. به هر حال دیگر نوشتن در این وبلاگ برای من هیچ لذتی ندارد و اگر هم زمانی بخواهم دوباره بنویسم در یک جای گمنام و بی نام و نشان دیگری می نویسم که هیچ بنی بشری من را نشناسد و دوباره بتوانم بدون هیچ قید و بندی در مورد خودم و زمین و زمان بنویسم. البته سعی می کنم همچنان به مهاجرسرا سر بزنم تا پیوندم با دوستان به طور کامل قطع نشود.
نمی خواهم خداحافظی کنم چون از این کار چندان خوشم نمی آید و من را به یاد فیلم های هندی می اندازد ولی فقط می گویم که منتظر پست جدیدی در این وبلاگ نباشید. از وطن پرستان و ایرانیان مقیم امریکا و لس آنجلس و مذهبیون متعصب و کمونیست ها و دلال ها و بخر و بفروش ها و حضرات آیات و غیره هم که به آنها گیر سه پیچ داده ام طلب بخشش دارم و بدانید که هدف من ضایع کردن آنها نبوده است و فقط می خواستم مباحث را به چالش بکشم تا در مورد آنها گفتگو شود.. بنابراین اجازه بفرمایید که برای همه شما آرزوی موفقیت و شادمانی در زندگی داشته باشم و این پست را هم به عنوان برگ آخر این دفتر از من پذیرا باشید.
سربلند و پاینده باشید.
آرش (ناتاشا گادوین) RS232