دیشب تازه به این فکر افتادم که از سرورهای خودم برای میزبانی وبلاگ استفاده کنم و برای همین ورد پرس را دانلود کردم و الآن دارم سعی می کنم که آرشیو وبلاگم را به آنجا منتقل کنم. من همیشه از همه چیز عقب هستم و در این مورد هم تازه به عقلم رسید که این کار را بکنم. در اداره دوباره برگشته ام به کار قبلی خودم و این بار حتی سرم از قبل هم شلوغ تر شده است. چند نفر آدم جدید استخدام شده اند که من را به گاری بسته اند که آنها را با خودم بکشانم. هر ایده بیضوی که به مغزشان می رسد انتظار دارند که من آن را برایشان پیاده کنم. البته من هم در سواری دادن ید طولایی دارم و کار تخصصی من نیز همین است. ولی در مجموع خوشحال هستم که فعلا من را اخراج نمی کنند و این مسئله در این دوران وانفسا برای خودش غنیمتی است. امروز صبح پیش برندا بودم و یک مشت دل و قلوه به هم رد و بدل کردیم. قرار است که در انتخاب و تعلیم و تربیت ببو گلابی به من کمک کند و در ضمن گفت که خودش هم مثل گربه می ماند و دوست دارد که همواره ناز شود. من هم مثل بز ایستادم و به او نگفتم که خوب بیا به خانه ام تا نازت کنم. البته می خواستم بگویم که نازت را بخورم ولی معادل آن را به زبان انگلیسی پیدا نکردم و برای همین از خیر گفتن آن گذشتم و ترجیح دادم که مثل بچه خوب سرم را بیاندازم پایین و کارم را بکنم. این حجب و حیا تا آخر عمر هم دست از سر من بر نمی دارد و یک جوری آن تعاریف را در مغز من تپانیده اند که در چنین مواردی فکر می کنم که دارم مزاحم دختر مردم می شوم و به خودم نهیب می زنم که ای نره خر آخر این چه اعمال زشتی است که انجام می دهی و خجالت نمی کشی که به ناموس مردم در روز روشن ناخنک می زنی!
دیروز داشتم فکر می کردم که این اجانب چقدر قدر نعمات الهی خودشان را می دانند و آن را بیهوده هدر نمی دهند. در این مناطق آب و هوا طوری است که دریاچه و رودخانه های بسیار زیادی در اطراف وجود دارد و باران هم به وفور می بارد ولی با این حال همه در مصرف آب دقت می کنند. شیرآلات نیز طوری طراحی شده اند که بهترین کارآیی را داشته باشند و شما هرگز نمی بینید که آب چکه کند. من در خانه ام دو تا دستشویی دارم که یکی از آنها در طبقه پایین و دیگری در طبقه بالا است. دیشب که در دستشویی طبقه پایین نشسته بودم و با خودم غور می کردم به یاد دکتر لنکرانی افتادم که آجر در سیفون دستشویی خانه اش گذاشته بود تا آب کم تری مصرف شود. ولی این اجانب کارهای بهتری برای صرفه جویی در سیفون دستشویی پایین کرده اند که بسیار در مصرف آب صرفه جویی می کند. در سیفون دستشویی بالا مثل همه سیفون های معمولی وقتی که سیفون را می کشید آب زیادی به درون کاسه می ریزد و محتویات آن را با فشار سنگینی آب به درون سوراخ می برد ولی معمولا دستشویی نمی تواند همه محتویات معلق را به یکباره قورت دهد و برخی از شناورهایی که سبک تر هستند را به کاسه بر می گرداند برای همین شما مجبور هستید که دو بار عمل سیفون کشی را اجرا کنید تا کاسه دستشویی همه چیز را به طور کامل قورت داده و فرو ببرد. ولی سیستم دستشویی پایین طوری است که محتویات پر شده کاسه را به یکباره هورت می کشد و آن را به داخل می مکد و سپس به همان اندازه آب جایگزین آن می کند. در این روش معمولا به خاطر فشار مکش در همان دفعه اول همه چیز قورت داده می شود و نیازی به استفاده مجدد از سیفون نیست.
امروز جمعه است و باید ببینم که در آخر هفته می خواهم چه گلی به سرم بمالم. شاید صد دلار از آن پانصد دلار پول قمار را بردارم و دوباره به کازینو بروم و شاید هم بروم و در یک باشگاه بدن سازی که استخر هم دارد ثبت نام کنم تا بلکه یک مقداری به این هیکل قناس خودم سر و سامانی بدهم. بالاخره هیکل آدمیزاد هم در برقراری روابط دیپلماتیک فیمابین بسیار موثر و کارآمد است و اگر آدمی شبیه بشکه و یا گلابی باشد کمتر خاطرخواه پیدا می کند. حالا آمدیم و یک روز برندا خر شد و خواست به خانه من بیاید تا من نازش کنم. خیلی بد است که آدم ریغو باشد و همان اول بگوید آی آی آی له شدم. برای همین می خواهم یک برنامه مرتب ورزشی برای خودم بچینم تا یک صفایی به بر و بازو و یال و کوپال خود داده باشم. مخصوصا که برندا هم یک مقداری تپل و سنگین وزن است و ممکن است که بچه را در ضرب اول له کند. البته خودش چاق نیست ولی هم ران های پایش خیلی تو پر و تپل است و هم شمایل برآمده دوگانه او طوری پروار است که آدم می خواهد سرش را آنجا بگذارد و پوف کند.
یک کار فوری در شرکت پیش آمده که باید بروم پس تا دیداری دوباره بدرود.