امروز پسری که برای کار کامپیوتر بخش ما استخدام شده بود آمد و شروع به کار کرد. البته تا به امورات آشنا شود و راه بیفتد چند هفته ای طول می کشد ولی به هر حال همین طوری هم کمک بزرگی برای من است و من می توانم کمی به کارهای خودم برسم. مادرم دو هفته دیگر می رود و از الآن شروع کرده است به یاد دادن جای چیزهای مختلف به من. با ید دوباره عادت کنم که به زندگی عادی خودم بازگردم و معده گشادم را هم سر و سامان بدهم تا هر دم غر نزد و طلب غذا نکند. ممکن است چند روز اول برایم کمی سخت باشد و احساس غریبی و تنهایی بکنم ولی این احساسات زیاد به طول نمی انجامد و دوباره به تنهایی و خلوت خودم عادت خواهم کرد. در این مدتی که طلاق گرفته ام و تنها شده ام تغییرات زیادی در من ایجاد شده است که تازه متوجه برخی از آنها آن شده ام. مثلا به تازگی در خواب خرخر می کنم و اگر کسی در کنارم باشد نمی تواند بخوابد. برای همین هم تصمیم گرفتم که فعلا از خیر دوست دختر گرفتن و ازدواج این قبیل جیزها بگذرم و برای خودم راحت زندگی کنم. این طوری دیگر کسی به جانم غر نمی زند که تا صبح نگذاشته ام او بخوابد و نه تنها می توانم هر چقدر که دوست داشتم خرناس بکشم بلکه می توانم چنان در رختخواب بگوزم که شیشه های پنجره به لرزه در بیاید. به هر حال هر چیزی یک زمانی دارد و وقتی که از آن بگذرد بسیاری از چیزها دشوار می شود و حتی در کنار هم خوابیدن هم برای خودش تبدیل به مسئله بغرنجی می گردد! مسائل دیپلماتیک هم که دیگر قضایای خودش را دارد و وقتی که آدم جوان تر است همه چیز به خوبی هر چه تمام تر پیش می رود ولی وقتی که آدم پا به سن می گذارد باید حواسش به خیلی از چیزها باشد که آیا چه بشود و چه نشود. حالا بیشتر شما جوان هستید و نمی فهمید که من چه می گویم. بگذارید که یک کمی سنتان بیشتر شود تا پی به نکاتی که من به آن اشاره می کنم ببرید پیش خود بگویید که آخ کجایی جوانی که یادت بخیر!
و اما این استاد بزرگ دانش و هنر و ادب و فرهنگ و غیره که من می باشم و کمالات و جمالات از سر من به بالا زده است و چکه می کند می خواهم کمی بیشتر به موضوعی بپردازم که در نوشتار پیشین به آن اشاره کردم. من وقتی که به امریکا آمدم با یک کلمه انگلیسی آشنا شدم به نام Harassment که یک جورهایی می شود آن را آزار ترجمه کرد. هر چیزی که به نوعی به این کلمه ختم شود از نظر قانونی مکروه است و حتی در محیط کار می تواند منجر به اخراج شدن مفعول این عمل گردد. این آزار می تواند جنسی, مذهبی, عقیدتی, نژادی, فرهنگی و یا هر چیز دیگری باشد. به عنوان مثال اگر من جمله ای را از خودم ول دهم که اشاره ای به چاق بودن همکار من بکند و موجب آزار و رنجش او شود جرم محسوب شده و اگر این ماجرا به گوش اداره کارگزینی برسد اول به من اخطار کتبی خواهند داد و در صورت تکرار من را با اردنگی از شرکت اخراج خواهند نمود. من چون که هرگز فرق بین شوخی و آزار را نمی فهمیدم ممکن بود که مثل یابوها سرم را به پایین بیندازم و هر چیزی را بگویم که باعث خنده و مزاح دیگران و خودم شود در حالی که وقتی استخدام می شدم یک بروشور به من دادند که آن را مطالعه کردم و دقیقا برایم توضیح داد که آزار به چه معنایی است و آزار جنسی و یا آزار نژادی به چه چیزهایی می گویند. خوب ما در ایران ممکن بود که برای شوخی و خنده حتی یک لگد به شکم کسی بپرانیم و بعد هم بگوییم که شوخی بود و بخندیم. در وقایع فوتبال هم دیده می شود که مثلا مربی فوتبال یک چکیده آبدار به گوش بازیکن می خواباند و بعد هم می گوید که با او شوخی کردم. یا اینکه ممکن است یک نفر که در یک مهمانی در کنار یک خانم ایستاده است بوق بزند و بعد بگوید که شوخی کردم!
در واقع ما در کشورمان با دو مسئله کاملا مجزا در رابطه با جداسازی جنسیتی, قومی و مذهبی سر و کار داریم.
1- اندیشه برتری جویی نژادی, جنسی و عقیدتی که اغلب به آزار هم منتهی می شود.
2- آزار و یا هرسمنت که می تواند جوهر نژادی , جنسی و یا عقیدتی داشته باشد و مرز آن با مزاح و شوخی مشخص نشده است و من بخش کلامی آن را مسخره کردن می نامم.
پس وقتی که ما مثلا یک جوک ترکی بی اهمیتی را می شنویم و به آن می خندیم باید به دو مسئله هم فکر کنیم. اول این که چه اندیشه و باور عمومی در جامعه ما وجود دارد که منتهی به ساخت چنین جوک هایی می شود. آیا آن اندیشه ها با ظلم هایی که در طول تاریخ به آن اقلیت های قومی, مذهبی و یا جنسی شده است ارتباطی دارد؟ آیا وقتی که نماینده اردبیل در مجلس حرف می زند و همه زیر لب به او می خندند دارد جوک تعریف می کند یا این که دارد از بدبختی های مردم خودش حرف می زند؟ آیا اگر یک وزیر سنی مذهب و یا کرد نداریم ارتباطی با اینگونه تفکرات و باورهای عمومی جامعه ما دارد؟
دوم اینکه باید فکر کنیم که آیا آن جوک باعث آزار فرهنگی و یا قومی یک نفر می شود یا خیر. در امریکا هم تبعیض نژادی وجود دارد ولی لااقل از نظر قانونی جرم است و در باور عمومی هم یک امر پسندیده نیست. مثلا شما اجازه ندارید با یک امریکایی افریقایی تبار طوری حرف بزنید که رنگ پوست او را مورد تمسخر قرار دهید. و یا اگر کسی مذهب و یا عقیده یک نفر دیگر را مسخره کند از نظر قانونی مجرم است. هیچ کسی هم اجازه ندارد که مثلا برای استخدام یک نفر از فیلترهای اعتقادی و یا نژادی استفاده کند. شوخی های کلامی و بدنی که منجر به آزار جنسی شود نیز کاملا غیرقانونی و ناپسند است.
البته طبیعی است که هیچوقت قانون به طور کامل اجرا نمی شود و نشانه های آزارهای جنسی و نژادی در گوشه و کنار امریکا نیز به چشم می خورد ولی از من بپذیرید که این نمونه ها اصلا با عمومیتی که در ایران وجود دارد قابل مقایسه نیست و من تازه پس از مدتی که در امریکا زندگی کردم متوجه شدم که هرگونه شوخی و خنده باید عاری از گوشه و کنایه و تحقیر و آزار قومی و یا جنسی و عقیدتی باشد.
ما کلماتی مثل گوز و یا کلمات مرتبط با موارد دیپلماتیک را بسیار بد می دانیم و با شنیدن آنها پشت لبمان را گاز می گیریم و سرخ و سفید می شویم ولی همچون نقل و نبات نژاد یکدیگر را مورد عنایت قرار داده و به ریش یکدیگر می خندیم و این کار باعث تفریح و سرگرمی ما می شود.
و اما این استاد بزرگ دانش و هنر و ادب و فرهنگ و غیره که من می باشم و کمالات و جمالات از سر من به بالا زده است و چکه می کند می خواهم کمی بیشتر به موضوعی بپردازم که در نوشتار پیشین به آن اشاره کردم. من وقتی که به امریکا آمدم با یک کلمه انگلیسی آشنا شدم به نام Harassment که یک جورهایی می شود آن را آزار ترجمه کرد. هر چیزی که به نوعی به این کلمه ختم شود از نظر قانونی مکروه است و حتی در محیط کار می تواند منجر به اخراج شدن مفعول این عمل گردد. این آزار می تواند جنسی, مذهبی, عقیدتی, نژادی, فرهنگی و یا هر چیز دیگری باشد. به عنوان مثال اگر من جمله ای را از خودم ول دهم که اشاره ای به چاق بودن همکار من بکند و موجب آزار و رنجش او شود جرم محسوب شده و اگر این ماجرا به گوش اداره کارگزینی برسد اول به من اخطار کتبی خواهند داد و در صورت تکرار من را با اردنگی از شرکت اخراج خواهند نمود. من چون که هرگز فرق بین شوخی و آزار را نمی فهمیدم ممکن بود که مثل یابوها سرم را به پایین بیندازم و هر چیزی را بگویم که باعث خنده و مزاح دیگران و خودم شود در حالی که وقتی استخدام می شدم یک بروشور به من دادند که آن را مطالعه کردم و دقیقا برایم توضیح داد که آزار به چه معنایی است و آزار جنسی و یا آزار نژادی به چه چیزهایی می گویند. خوب ما در ایران ممکن بود که برای شوخی و خنده حتی یک لگد به شکم کسی بپرانیم و بعد هم بگوییم که شوخی بود و بخندیم. در وقایع فوتبال هم دیده می شود که مثلا مربی فوتبال یک چکیده آبدار به گوش بازیکن می خواباند و بعد هم می گوید که با او شوخی کردم. یا اینکه ممکن است یک نفر که در یک مهمانی در کنار یک خانم ایستاده است بوق بزند و بعد بگوید که شوخی کردم!
در واقع ما در کشورمان با دو مسئله کاملا مجزا در رابطه با جداسازی جنسیتی, قومی و مذهبی سر و کار داریم.
1- اندیشه برتری جویی نژادی, جنسی و عقیدتی که اغلب به آزار هم منتهی می شود.
2- آزار و یا هرسمنت که می تواند جوهر نژادی , جنسی و یا عقیدتی داشته باشد و مرز آن با مزاح و شوخی مشخص نشده است و من بخش کلامی آن را مسخره کردن می نامم.
پس وقتی که ما مثلا یک جوک ترکی بی اهمیتی را می شنویم و به آن می خندیم باید به دو مسئله هم فکر کنیم. اول این که چه اندیشه و باور عمومی در جامعه ما وجود دارد که منتهی به ساخت چنین جوک هایی می شود. آیا آن اندیشه ها با ظلم هایی که در طول تاریخ به آن اقلیت های قومی, مذهبی و یا جنسی شده است ارتباطی دارد؟ آیا وقتی که نماینده اردبیل در مجلس حرف می زند و همه زیر لب به او می خندند دارد جوک تعریف می کند یا این که دارد از بدبختی های مردم خودش حرف می زند؟ آیا اگر یک وزیر سنی مذهب و یا کرد نداریم ارتباطی با اینگونه تفکرات و باورهای عمومی جامعه ما دارد؟
دوم اینکه باید فکر کنیم که آیا آن جوک باعث آزار فرهنگی و یا قومی یک نفر می شود یا خیر. در امریکا هم تبعیض نژادی وجود دارد ولی لااقل از نظر قانونی جرم است و در باور عمومی هم یک امر پسندیده نیست. مثلا شما اجازه ندارید با یک امریکایی افریقایی تبار طوری حرف بزنید که رنگ پوست او را مورد تمسخر قرار دهید. و یا اگر کسی مذهب و یا عقیده یک نفر دیگر را مسخره کند از نظر قانونی مجرم است. هیچ کسی هم اجازه ندارد که مثلا برای استخدام یک نفر از فیلترهای اعتقادی و یا نژادی استفاده کند. شوخی های کلامی و بدنی که منجر به آزار جنسی شود نیز کاملا غیرقانونی و ناپسند است.
البته طبیعی است که هیچوقت قانون به طور کامل اجرا نمی شود و نشانه های آزارهای جنسی و نژادی در گوشه و کنار امریکا نیز به چشم می خورد ولی از من بپذیرید که این نمونه ها اصلا با عمومیتی که در ایران وجود دارد قابل مقایسه نیست و من تازه پس از مدتی که در امریکا زندگی کردم متوجه شدم که هرگونه شوخی و خنده باید عاری از گوشه و کنایه و تحقیر و آزار قومی و یا جنسی و عقیدتی باشد.
ما کلماتی مثل گوز و یا کلمات مرتبط با موارد دیپلماتیک را بسیار بد می دانیم و با شنیدن آنها پشت لبمان را گاز می گیریم و سرخ و سفید می شویم ولی همچون نقل و نبات نژاد یکدیگر را مورد عنایت قرار داده و به ریش یکدیگر می خندیم و این کار باعث تفریح و سرگرمی ما می شود.