امروز صیح گردهمایی بزرگ همه کارکنان اداره ما و دیگر ادارات مرتبط بود. از ساعت نه صبح آنجا بودیم تا ساعت دوازده ظهر. من هم چون طبق معمول دیر به آنجا رسیدم صندلی گیرم نیامد و مثل چندین نفر دیگر مجبور شدیم ایستاده به مزخرفات رئیس و روسا گوش دهیم.راستش یک مقداری هم حالم گرفته شد چون از همه بخش ها صحبت کردند و برای آنها کف زدند به غیر از بخش ما که خیلی هم حساس است. فکر کنم تقصیر خانم مدیر عامل اداره ما است که کمی بیغ تشریف دارند و هنوز هم معلوم نیست که می خواهد چکار کند و آیا خودش اخراج خواهد شد یا او برخی ها را اخراج خواهد کرد. البته برای من اصلا مهم نیست ولی بخاطر دبورا و بقیه بچه های بخش خودمان ناراحت شدم چون ما اصلا کار تبلیغاتی برای کار خودمان انجام نمی دهیم و بدون حاشیه سازی و در پس زمینه کار خودمان را انجام می دهیم. ولی مثلا مدیر فروش با آن وجنات و کت و شلوار و کراواتش اگر یک کار کوچک انجام دهند تمام آدم و عالم را با خبر می کنند و در بخش خودشان جشن می گیرند و شیرینی پخش می کنند. شاید ما هم باید همین کار را بکنیم تا سرمایه گزاران و مدیران دولتی گوشه چشمی هم به ما داشته باشند. اگر بدانید این قهرمانانی که از آنها تعریف و تمجید شد چه بادی به غبغب انداخته اند. و دیگر یادشان نمی آید که برای پیشبرد کارهایشان چگونه دست به دامان تیم ما می شوند.
یکی دیگر از مشکلاتی که بخش ما دارد این است که من اصولا آدم کم صحبت و بی ادعایی هستم و این اصلا در امریکا خوب نیست. البته آنقدر هم به زبان انگلیسی تسلط ندارم که بتوانم در زبان بازی و اجرای نمایش به پای آنها برسم بنابراین کارهایی که ما انجام می دهیم کمتر به گوش دیگران می رسد و بسیاری از کارمندان حتی نمی دانند که ما چکار می کنیم.البته در ایران هم همین طور بودم و بجای حرف زدن یک جزوه همراه با چارت و گراف های مختلف تهیه می کردم و می گفتم خودتان مطالعه کنید و یا اینکه آن را در جلسه توضیح می دادم.. خلاصه اینکه من اصلا به درد مدیریت نمی خورم و از زمانی که مدیر بخشمان اخراج شد و ظاهرا من کارهای او را انجام می دهم, بخش ما کم فروغ شد و حتی تا مرز تعطیلی هم پیش رفت. ولی هر دفعه که مدیران با ما جلسه می گذارند تازه یادشان می آید که ما داریم چکار می کنیم و ما را اخراج نمی کنند! قبلا مدیر بخشمان تمام گراف ها و چارت های بی ارزش و پیش پا افتاده ای را که من برای کار در داخل گروه تهیه می کردم در جلسه ها بر روی پرده نمایش می انداخت و با آب و تاب توضیح می داد و دیگران هم که هیچ چیزی از آن نمی فهمیدند مثل بز سرشان را تکان می دادند و تعریف و تمجید می کردند.
نتیجه اینکه اگر در امریکا بخواهید واقعا به آن مرتبه مورد نظر خود برسید و در کارتان پیشرفت کنید علاوه بر مسائل علمی و کاری باید بتوانید کار خودتان را به بهترین نحو به نمایش بگذارید و حتی کمی هم بزرگنمایی کنید. ولی چون ما مهاجران به اندازه آنها به زبان و تکنیک های ظریف محلی که در سخنرانی ها بکار می رود تسلط نداریم همیشه چند پله عقب تر از موقعیت مورد انتظار خود باقی خواهیم ماند.البته من از کار خودم راضی هستم و به نظرم نسبت به خیلی از کسانی که به امریکا مهاجرت کرده اند شانس آورده ام که در این مدت کوتاه سه سال و نیم توانسته ام لااقل در رشته خودم یک کار مناسب پیدا کنم ولی این مسائل را برای تجزیه تحلیل و بررسی مشکلات مربوط به کار در امریکا می گویم تا شما هم یک دید واقعی نسبت به کار کردن در امریکا داشته باشید. ولی هنوز نمی دانم که مثلا بعد از پنج سال و یا ده سال ماندن در امریکا آیا این وضعیت ادامه پیدا خواهد کرد یا خیر.یعنی در واقع نمی دانم که شرایط و مهارت های اجتماعی من با گذشت زمان تا چه حد افزایش پیدا خواهد کرد.
آنطوری که من از اطرافیان امریکایی می شنوم لهجه ما نه تنها برای آنها آزاردهنده نیست بلکه بسیار شیرین است و از صحبت کردن با ما اصلا بدشان نمی آید ولی به شرط اینکه بتوانیم کلمات و حروف را درست ادا کنیم تا بتوانند ما را بفهمند. مخصوصا زمانی که شما در یک جایی کار می کنید لهجه شما برای آنها عادی خواهد شد و آنچیزی که اهمیت بیشتری پیدا می کند درک متقابل برای پیشبرد کارتان است. البته این اهمیت به نوع کار شما نیز بستگی دارد و مثلا اگر پزشک باشید میزان درک متقابل باید نزدیک به صد درصد باشد تا در کارتان کوچکترین خطایی از بابت کج فهمی روی ندهد.ولی در مجموع لهجه اصلا در امریکا مهم نیست و مردم فقط ممکن است کنجکاو شوند و از شما بپرسند که اهل کجا هستید. من معمولا نظر آنها را می پرسم و به آنها می گویم که خودتان حدس بزنید و البته هیچکس هم نمی تواند ملیت من را درست حدس بزند. نزدیکترین حدسی که در مورد خودم شنیده ام کرواسی است. حتی وقتی هم که می گویم ایرانی هستم با ناباوری به من نگاه می کنند چون من برای ایرانی بودن زیادی سفید هستم. در مهمانیهای ایرانی هم که می روم کسانی که برای اولین بار من را می بینند شروع می کنند به انگلیسی حرف زدن با من! همین اتفاق همیشه در فرودگاه هم برایم می افتاد و مهماندار ها با من انگلیسی حرف می زدند!
راستش را بخواهید من از بچگی از رنگ سفید پوست خودم متنفر بودم و همیشه دلم می خواسته است که تیره تر باشم.حتی الآن هم با اینکه در امریکا هستم در مقابل سفید های اینجا خیلی سفید هستم و مخصوصا وقتی از حمام می آیم بیرون مثل کریستال برق می زنم. ظاهرا از تمام مشخصات روس ها فقط سفیدی پوستشان به من رسیده است و از قد و بالای آنها چیزی نصیب من نشده است.حتی اگر خودم را در آفتاب بسوزانم بجای سیاه شدن سرخ می شوم و پس از دو روز دوباره به حالت قبل خود بر می گردم. یکی از علت هایی که از سفید بودن خودم بیزار بوده ام این بوده است که فکر می کردم مرد باید تیره و دودی باشد و زنها از مردهایی که سفید هستند خوششان نمی آید. البته این فکر تا حدودی هم می تواند درست باشد ولی اکنون فهمیده ام که عوامل دیگری هم وجود دارد که در تمایل خانم ها به آقایان از اولویت بالاتری برخوردار است و رنگ پوست تا حدودی سلیقه ای است و در افراد مختلف فرق می کند. در ضمن من همیشه دوست داشتم که پشم سینه داشته باشم و آن را نشانه مرد شدن می دانستم ولی این یکی هم به رگ روس بودنم رفته است و به جز چند تا دانه مو بدنم کاملا بدون مو است. البته فقط بالاتنه ام مو ندارد و پایین تنه ام تا حدودی پشمالو است.
تازگی ها توی گوشم هم مو درآورده است که فکر کنم بخاطر بالا رفتن سن باشد و البته کمی هم روی انگشتان پایم که زیاد محسوس نیست. دماغم هم زیاد مو ندارد ولی بعضی موقع ها یکی از موهای آن خیلی دراز می شود و من باید آن را کوتاه کنم. چند تا دانه از موهای ابروهایم هم به نظر می رسد که غیر عادی رشد می کند و اگر هر چند وقت یک بار آنها را کوتاه نکنم تا زیر چشمانم می آیند. موهای سرم هم خیلی بلند شده است و گمان کنم بیش از شش ماه باشد که به سلمانی نرفته ام. وقتی ایران بودم هر دفعه که به حمام می رفتم موهای زیر بغلم را کوتاه می کردم ولی وقتی به امریکا آمدم دیدم که همه مردها موهای زیر بغلشان بلند است و شنیدم که فقط همجنسگرایان مرد زیر بغلشان را می تراشند. برای همین من هم دیگر این کار را نکردم و فکر کنم که الآن بتوانم آنها را گیس کنم. در ضمن شنیده ام که خانم های امریکایی از هر گونه پشم و پیلی مردها خوششان می آید و حتی آقایان هرگز بعضی از جاهای خودشان را هم با تیغ نمی زنند و یا از پمادهای بکسباد کننده مورچه و یا ابزار خودکشی در زندان استفاده نمی کنند. ما هم نکردیم ولی اگر یک مدت دیگر بگذرد فکر کنم که باید آن را در جورابم فرو کنم تا از پاچه شلوار بیرون نزند!
بگذریم! داشتم در مورد شرایط کاری در امریکا صحبت می کردم. خلاصه اینکه وقتی شما مهاجرت می کنید تا یک مدت طولانی به نظرتان می رسد که برخی چیزها برای شما هرگز دست یافتنی نیست ولی واقعیت این است که به مرور زمان شما به آن سمت حرکت می کنید و روز به روز به مهارت های اجتماعی شما افزوده می شود. من هم امیدوارم که یک روز بتوانم همان نقشی را که در شرکت ایران ایفا می کردم در اینجا ایفا کنم و همانقدر تسلط و اعتماد به نفس داشته باشم.. آخ جون امروز جمعه است و فردا و پس فردا تعطیل است. من می خواهم به آشپزخانه بروم و برای خودم قهوه بریزم. راستی امروز دوباره برندا آمد و در گردهمایی کنار من ایستاد. حدود چهارصد نفر آدم و این همه جا نمی دانم چه مرضی دارد که هی از جلوی دماغ من رژه می رود و در یک قدمی من می ایستد. حیف که از این بخارها ندارم اگرنه همان جا جلوی جمع می گرفتمش و یک ماچ آبدار می کردمش که دیگر اینقدر خودش را به من نزدیک نکند. هر دفعه هم که از جلوی اطاقم رد می شود به خودم می گویم که نگاه کن این نعمت خدا را ببین که همین طوری دارد برای خودش قر می دهد و به این طرف و آن طرف قل می خورد بعد هیچ بخاری از توی بی عرضه ساطع نمی شود. به خدا من آدم چشم چران و حیزی نیستم ولی در این یک مورد خاص شرمنده ام چون تمام اعضای بدنم ناخودآگاه به چشم تبدیل می شود.
مثل اینکه امروز هورمونهایم زیادی فعال شده است و هر چقدر کمتر بنویسم بهتر است! پس من رفتم دنبال کار و زندگیم.
kheili ke mohem nist moo basheh ya na,
پاسخحذفyeki bashe ke ba hame chize adam hal kone, ba moo, bi moo, ama ghat'aan marda az zane bi moo holo ya hamon panbeh khosheshon miad
kheili ba hal bood, ishla ke branda ham belakhre mal to beshe, hesabi machesh koni,
dostan hameh khaban, man har dafe ke miomadam 60 ta comment bood,
پاسخحذفarash khan, baz khobeh ke ye rage roosi dari ke zabane roosi ro mofti yad gerefti
kash manham madar bozorgam engilis bood, ah che arezoye mahali,
kheili deellam mikhad englisim perfect bashe, ye rozi bedone inke fek konam englisi ro mese ye englsis sohbat konam
ye nokte ke to postaye ghablit bood begam age adam bekhad ba afrade dorobaresh bekhat taamol dashteh bashe, mohem ine ke taasobi roye aghayedeshon az har noei nadashteh bashan,
moteassefaneh iraniha hanoz farhange barkhord ro yad nagereftand,
omidvaram ke webloge to betone hatta be zabane shokhi chizhaeii ro amozesh bede
واااااییییی مردم از خنده خیلی جالب نوشتی مرسیییی
پاسخحذفlotfan bavagartar benvisid
پاسخحذفسلام
پاسخحذفيه عكس واقعي از برندا بزار ما رو هم به فكر انداختي ؟كه اين حوري بهشتي كيه كه اينجوري آرش عزيز ما رو عاشق و شيفته خودش كرده؟
دمت گرم عالی بود حال کردیم خیلی کاملتر و بهتر از اون چیزی بود که فکر می کردم
پاسخحذفمرسی مرسی
پاسخحذفخوب بود
امیدوارم اون دوستی که تو سوالدونی تعداد موها تونو خواسته بود ،جوابشو گرفته باشه.(;
شوشو
ارادتمند شما
بامزه و جالب بود با دست روونت:))
پاسخحذفولی موهای زائد باید کوتاه بشن،خب نتراش کوتاه کن:(
پس توی فیلم ها که هممه تر و تمیزن :دی
پاسخحذفبیخیال کار و لهجه و برندا. من میگم بیایید سر اینکه آرش پشم های خودش رو بتراشه یا نه بحث کنیم!!!
پاسخحذفمرسی آرش جان. خیلی باحالی. به نظر من اگر موهای زایدت از یک حدی بلندتر شد باید سشوار بکشی و به آنها حالت بدی که زشت نشه. حتی از رنگ مو و کاندیشنر هم میتونی استفاده کنی
پاسخحذفخاک بر سرشون، چرا اینا انقدر کثیفن؟ آب هم که استفاده نمی کنن بعد از دستشویی؟ من که وقتی اومدم حاضر برچسب Gay بودن رو تحمل کنم ولی این کثافت کاریا رو نکنم.
پاسخحذفکارت حرف نداره . من نمیدونم این جملات و از کجا گیر میاری که این قدر با حالن.
پاسخحذفاگه یه عکس از برندا می ذاشتی تا ما هم ببینیمش خیلی خوب می شد.
با آرزوی شادی روز افزون
خوش باشی...
ولی من خیلی بدم میاد از اصلاح نکردن. همیشه موی سر و بدنم رو اصلاح میکنم اصلا نمیتونم تحمل کنم که مو باشه ! :d
پاسخحذفمیگم آرش حالا تو اگه بزاری بلند بشه میترسم فردا کسی تو رو نشناسه چون میشی شبیه تارزان !!! :))
این که با پشمات می تونی فر بزنی منو از خنده پوکوند! راجع به سفیدی هم عرض کنم که من برعکسم، نمی دونم این همه پشم رو از کجا آوردم، احساس می کنم یه توده پشم به دنیا اومده بعد ازش دست و پا در اومده!
پاسخحذف---
ممنون که میای و سر می زنی، بازم بیا لطف می کنی
ای بابا ، آرش خان به ما میگی برو کتاب بخون ، خودت یه پست کامل راجع به مو نوشتی. ولی خودمونیم خیلی خندیدم.
پاسخحذفمرسی آرش بابت اینکه سریع به درخواستم در مورد لهجه پاسخ دادی ، راستش فکر می کردم یادت بره ، برام جالب بود که گفتی اونا از لهجه خارجی ها خوششون میاد چون فکر می کردم برعکس باشه.
پاسخحذفوای نمی دونی چقدر خندیدم از اون قسمتی که رنگ پوستت و میزان موی بدنت رو گفتی. هنوزم دارم می خندم و تایپ می کنم ، زبان نوشتارت یه طور خاصیه از یه طرف مثل نوشته خانم ها پر هیجان و احساسی نیست از یه طرف رنگی از احساس رو در همه جای نوشته هات می شه دید که با طنز و شوخ طبعی درآمیخته. راستی اون تیکه چشم چرونیت هم خدااااا بود !! مخصوصاً در تضاد با شخصیت آروم و مظلوم تو !! اعترافات بی پرده ات معصومیتت رو بیشتر از پیش نشون می ده و خیلی شخصیتت رو بانمک می کنه.
من همیشه تمام کامنت ها رو هم می خونم و این کامنتی که دوستمون گفته بود انگاری فقط یک گلوله پشم دنیا اومده بعد از توش دست و پا در اومده باعث شد از شدت خنده به لرزه بیفتم ! اتفاقاً امروز اصلاً روز خوبی برام نبود و از صبح بابت یه موضوعی دائم دلشوره و استرس داشتم اما خوندن این پست با کامنت هاش به کل روحیه ام رو عوض کرد. مرسی آرش و ممنون دوستای عزیز بانمک !!
کلا ارش ما رو معتاد کردی
پاسخحذفاولین جایی که به اینترنت وصل می شم چک می کنم
خلاصه ادامه بدی
منم کامنتارو می خونم.
ولی به نظرم پشمارو باید زد..
خب بیچاره ها حق دارن باور نمی کنن ایرانی هستی، با این شیخ پشم الدین هایی که هر روز به عنوان ایرانی تو تلویزیوناشون می بینن
پاسخحذفراستی "پدرخوانده" رو نمی بینم این دور و ورها ، فکر کنم "مو" هم مثل "حرف زشت" حالشو بد می کنه :)))
A.M
از دست تو ارش چه کار کنیم؟؟!!!
پاسخحذفخوشم میاد کم نمیاری از یه تاپیک بی ربط شروع می کنی...درباره 2 میلیون تا تاپیک دیگه حرف میزنی ... آفرین آفرین...خوشمان آمد...
پاسخحذفببينم نكنه در مورد پشم زني تو اين كتابهskills social چيز ي گفته
پاسخحذفلطفن اون قسمت رو نشون بده ماهم بخونيم
آقا اتفاقن بجاي پشم حتمن اضافه هاش شده دماغ واسه تو
جایی نداریم پشم مصنوعی بکارن؟
پاسخحذفمثل مو مصنویی؟؟؟؟؟؟؟
سلام حاجی
پاسخحذففکر کنم اگه اینقدر بی بخار ظاهر بشی بالاخره برندا به این فکر می افته که تو همجنس بازی!!!
رضا
پاسخحذفبو پسر بجنب!برو ترتيب برندا رو بده نشون بده يه مزد ايراني هستي يالا بجنب بجنب ديگه
پست جالبي بود . جالبتر هم ميشه اگه بعضي از خواننده هاي محترم اين وبلاگ بذارن .
پاسخحذفhame bachehay bahal az in weblog raftan ma az arash bishtar tavaghodarim
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفدر این صورت کلی آدم بی حال اینجان :))
پاسخحذفبگو منظورت از باحال چیه شاید بشه یه کاریش کرد :دی
bache hayyy ke chetor pert nemigan bahsay jaleb mikonam be zir baghalo mo pash karnadaran donbale in saniyato darse zende gian
پاسخحذف...
خوب تو که باحالی یه بحث خوب و غیر چرت و پرت راه بنداز
پاسخحذفلی لی
من نمي دونم چرا چندتا حرفم كه آدم ميزنه واسه خنده نه بي ادبي كردن منظورم نيست چندتا آدم مال قرن غار هي غر ميزنن مث بز
پاسخحذفاه بس كنين ديگه خود نويسنده تازه مودبانه شوخي كرده چي ميشه ماهم كمي شوخي كنيم بخنديم
شورشو در ميارين ها
كمي ظرفيت داشته باشين شوخي هم بايد باشه همش كه نمييشه مث لينچان و شمر بود و شمشير رو مردم كشيد
سلام آرش عزیز.
پاسخحذفمن هم از همان خوانندگان خاموش تان هستم که از طریق گودر، مطالبتان را دنبال میکنم ... و البته همه را می خوانم چون واقعا قلم زیبایی دارید. مطمئنا اگر مهندس نمیشدید حتما نویسنده میشدید ... اینرا از من داشته باشید.
و اما غرض از نوشتن این کامنت: من آمریکا نبوده ام اما کانادا زندگی کرده ام و تجربه ام این بوده که در چنین کشورهایی باید تا می توانید خودتان را پرزنت کنید ... از کارها و خدماتی که ارائه میدهید باید گزارش بدهید و به قول خودمان سعی کنید که در چشم باشید. البته غلو کردن معمولا باعث درد سر میشود ولی پرزنت کارهایی که انجام داده اید همیشه جواب میدهد. باید بپذیرید که ساکت بودن شما دلیل تواضع تان نخواهد بود بلکه اینطور برداشت میشود که کار قابل پرزنتی ندارید.
به هر حال این تجربه ای بود که من در کانادا بدست آوردم. فکر کنم در آمریکا هم کاربرد داشته باشد. به امتحانش می ارزد خب.
درود و سلام
پاسخحذفراستش من دوست دارم شما بیشتر در مورد روابط دیپلماتیک تو امریکا بنویسی و از آنجا که ما ایرانی ها همگی به نوعی دیپلمات هستیم اما از روابط دیپلماتیک چیزی حالیمون نیست اگه در این مورد بیشتر بگی بهتره. در ضمن اگه مستند و با عکس باشه بهتره!!
فرزاد از شیراز
آقا من همیشه از اینکه این همه پشم دارم خجول بودم هر چند همه دوست دخترام تو ایران حال می کردن با پشمام! حتی یکی از بهترین دوست دخترام به طور غیر مستقیم به خاطر اینکه موهای بدنمو زدم باهام کات کرد. ولی همیشه می گفتم چیه عین اوران گوتان همه جای بدنم پشمالوه؟؟ الان خیلی دارم ذوق می کنم.. بازم در مورد پشم بنویس :دی مرسی
پاسخحذفآرش به جان خودم تو خیلی مشکوکی.حاضرم شرت ببندم که یکی از دلایلی که در مورد پشم ورنگ پوست نوشتی این بود که به نوعی بگی رگ روسی داری ولی نه صریح که بعدا از توش یه داستان در بیاری . آخه من موندم چرا بعد از این همه مدت یه هو توی چند تا پست از روسیه می گی یا پست با زبان روسی می زنی بعد پاک می کنی.
پاسخحذفمی خواهم کامل باورت کنم ولی با عقل جور در نمی آد.
بله منم با کامنت بالایی موافقم.همیشه احساس میکنم که آرش خان کمی زبل هست D:
پاسخحذفالبته خب اشکال نداره برای پستهای بعدی ما رو آماده می کنه
شوشو
شما تازه اومدید تو این وبلاگ و آرش رو نمیشناسید. اولا که توی پست خاطرات پشمی پارسال آرش همین چیزها رو گفته بود. قبلش هم توی مهاجرسرا در مورد دورگه بودنش گفته بود. خلاصه اینکه زیاد به مختون فشار نیارید آرش هیچ حرف جدیدی نزده که بقول شما بخواد برا ما نقشه بکشه.
پاسخحذفاگه زبل نبود که خوندن این وبلاگ حال نمی داد. در مورد مبحث مو هم باید عرض کنم که ، فکر کنم چون خود آرش خان یه فرمول ریاضی در مورد محاسبه تعداد موهای سرش که در پاسخ به سوال یکی از دوستان در قسمت سوالدونی پرسیده بود، ارایه کرد ، و بنده از روی کنجکاوی تعداد آن را حساب نمودم ، لذا آرش در این مورد نوشت و من فکر می کنم من و بقیه دوستان کامنت گذار از آرش خان زبل تر تشریف داریم ، که می خواهیم به طرق زبلانه روانشناسی سر در بیا ریم ، که این آرش کیه و چرا اصلا وبلاگ می نویسه...... ول کن بینیم بابا اصلا به من چه !!
پاسخحذفقبولی های لاتاری 2011 کسی اینجا هست؟؟؟ نبووود؟ نبووود؟
پاسخحذفیعنی من الآن باید یه نفر رو بغـ ـل کنم ؟
پاسخحذف( نظر گذاشتی که مردی و دل نازک و شکست خورده )
اولین باره که وبلاگ تو دیدم ولی حس میکنم انرژی داره منو به سمت خودش جذب میکنه .دوسش دارم
پاسخحذفبرو براندا رو تور کن دیگه
پاسخحذفسلام من ميخاستم به وبلاگ شما لينك بدم ولي آخرش متوجه نشدم چيجوري در هر صورت مث اينكه گفته بوديد بايد كامنت بگذارم هر چند ناقابله ولي اينم آدرسم:
پاسخحذفhttp://hannah-sepehr.blogspot.com/