امروز دوباره جمعه است و من کمی وقت پیدا کردم که برای شما دوستان عزیزم مطلب بنویسم. قبل از شروع می خواهم از دوستانی که به نوعی با من قهر هستند دلجویی کنم و بگویم که آنها را هم دوست دارم. واقعیت این است که زبان نوشتاری من گهگاهی تیز است و کنایه هایم هم برنده است و با اینکه این خصوصیت بخشی از شخصیت واقعی من است, از آن خوشم نمی آید و دارم سعی می کنم که آن را اصلاح کنم. موذی بودن من تا به حال خیلی ها را آزرده است و متاسفانه روشهایم هم ویرانگر است. وقتی دوست دختر فرانسوی من اینجا بود و مثلا از یک موضوع عصبانی می شد, خودش را می کشت که من را هم عصبانی کند و یا اینکه کاری کند تا من هم داد بزنم و یا یک عکس العمل شدید نشان بدهم ولی من کاملا خونسرد و ساکت می نشستم و این مسئله او را بیشتر و بیشتر عصبانی می کرد.
از دید یک شخص سوم من آدم منطقی و عاقلی هستم و طرف مقابل آدم غیر منطقی و عصبانی و پرخاشگر. چون کمتر کسی پی به موذی گری و سیاست من در این مواقع می برد و همانطوری که چشم ما در دیدن خطا می کند منطق ما هم در تحلیل وقایع دچار اشتباه می شود و اشتباه قضاوت می کند. مهارت من در انتخاب کلمات و چیدن آنها در یک جمله ساده آنقدر زیاد است که فرد مخاطب درونش گر می گیرد ولی نمی تواند حتی به خودش اثبات کند که قصد و غرضی در آن جمله نهفته بوده است. این اصلا خوب نیست و من شروع کرده ام به اصلاح کردن خودم و سعی می کنم که ناراحتی و عصبانیت خودم را در همان لحظه خیلی روشن نشان دهم و بعدش هم آن را فراموش کنم. احساس لذت کردن از زجر درونی یک نفر بسیار خطرناک و ویرانگر است و من دیگر نمی خواهم آن را در درون خودم داشته باشم.
این خصلت من مربوط می شود به دوران کودکی و شرایط اجتماعی و فیزیکی که در آن دوران داشتم. من از نظر جثه بسیار کوچکتر و ریزتر از هم سن و سالهای خودم بودم و همیشه در جلوی صف می ایستادم. چون زورم به هیچکس نمی رسید و نمی توانستم حق خودم را از دیگران بگیرم شروع کردم به پرورش دادن تاکتیک های روانی و استفاده از هوش خودم برای پوشش ضعف جسمانی. بعد از مدت کمی نتایجی گرفتم که برای یک بچه بسیار مطلوب است و توانستم به تکنیک هایی دست پیدا کنم که با آن بتوانم چند نفر از بچه های بزرگ و گردن کلفت مدرسه را مرید خودم کنم. چیزهایی به آنها می گفتم که به عقل جن هم نمیرسید و از ترس آنها از تاریکی و جسد مرده و لولو خورخوره استفاده می کردم. تنها کسی که فریب من را نمی خورد و من را کاملا می شناخت دایی من بود که یک سال و نیم از من بزرگ تر بود و او هم برای خودش عجوبه ای بود که دومی نداشت و برای همین همیشه با هم گلاویز می شدیم.
بهرحال من سعی می کنم که دیگر چنین کاری را نکنم و اگر هم چنین کاری کردم به آن اعتراف کنم و آن را علنی کنم تا اثر خود را از دست بدهد و به مرور زمان بتوانم این عادت بد را ترک کنم. ولی اکنون مطلبی که می خواهم در مورد آن صحبت کنم چیز دیگری است و مربوط می شود به محدوده ابهاماتی که در درون انسانها قرار دارد. گرچه پست قبلی من ظاهری مفرح و خنده دار داشت ولی در واقع مقدمه ای بود برای شروع مطلبی که امروز می خواهم برای شما دوستان عزیز مطرح کنم و امیدوارم که شما هم نظر واقعی خودتان را در این مورد بنویسید. قبل از شروع کردن باید بگویم که به علت اینکه نمی خواهم باعث انسداد این وبلاگ برای شما شوم از کنایه ها بجای واژگان اصلی استفاده می کنم ولی امیدوارم که روزی بتوانم از واژگان اصلی استفاده کنم.
حتما شما هم تا به حال ضرب المثل خودش را بیار, اسمش را نیار را شنیده اید. این ضرب المثل وصف حال بسیاری از ما مردم شرقی است و بیان ما در چارچوب خطوط قرمزی گرفتار شده است که در نتیجه آن محدوده ابهام در درون ما شکل می گیرد. محدوده ابهام, جایی است در درون ما که ما نه از آن صحبت می کنیم و نه در مورد آن می نویسیم. سپر بسیار محکمی به دور آن کشیده شده است و در طول زندگی به ما گفته شده است که مواظب نشت محتویات آن محدوده به دنیای بیرون خود باشیم. آن محدوده آنقدر مخفی و پنهان باقی می ماند که اگر چرک کند و بوی تعفن بگیرد نیز هیچکس از آن باخبر نخواهد شد و ما به جای اینکه به فکر بهبود آن باشیم به این فکر می کنیم که مبادا دیگران متوجه بخشی از آن محدوده شوند.
در جامعه ما بیشتر مردها و زنها مسائلی در درون خود دارند که نمی توانند به راحتی آن را با دیگران در میان بگذارند و در مورد آن صحبت کنند. چارچوبها و تابوها آنقدر سخت و محکم است که به راحتی نمی شود به درون آنها نفوذ کرد. خود من یکی از کسانی هستم که به راحتی نمی توانم در مورد محدوده ابهام خود صحبت کنم. شرم, حیا, حرف دیگران, قضاوت دیگران, کلاس اجتماعی, عنوان تحصیلی که مثل قلاده به گردن آدم آویزان است و در نهایت چارچوبهای مذهبی, محدوده ابهام ما را هر روز وسیع تر می کند و کار بجایی می رسد که اگر کسی در جلوی ما یک کلمه بر زبان بیاورد تمام ساختار ذهنی و شخصیتی ما به هم می ریزد.
من از این محدوده ابهام خودم خیلی لطمه خوردم و آنقدر به قول خودم پاستوریزه بودم که حتی خجالت می کشیدم با دوست دخترم در مورد مسائل دیپلماتیک صحبت کنم و مصداق کامل خودش را بیار, اسمش را نیار بودم. همیشه در دوران نوجوانی با مسائل دیپلماتیک خودم نا آشنا بودم و خجالت می کشیدم که با کسی در مورد آن صحبت کنم. البته خوشبختانه خواندن کتاب دریچه ای به سوی محدوده ابهام من بود و تنها روشی بود که می توانستم جواب سوالهای خودم را بگیرم. مثلا خواندن جنس دوم در دوران نوجوانی به من کمک کرد که شناخت بهتری نسبت به جنس مخالف خودم داشته باشم و بتوانم بهتر مسائل دیپلماتیک آنها را درک کنم ولی متاسفانه حتی کتاب خواندن هم شکافی در درون محدوده ابهام من ایجاد نکرد و من همچنان از بروز مسائل درونی خودم امتنان می کردم.
از زمانی که من به امریکا آمدم مثلا با دیدن دختر بچه چهارده ساله ای که خیلی راحت در مورد تمام زوایای وجودی خودش صحبت می کند به این فکر فرو رفتم که لااقل در دنیای مجازی خودم تمرین کنم و سعی کنم که در مورد جزئیات درونی خودم صحبت کنم. طبیعی است که وقتی ابهامات به بیرون ریخته می شود اولین چیزی که به فکر هر کس می رسد این است که مثلا من باید به یک دکتر روانپزشک مراجعه کنم و این بسیار عالی است چون چرک های درونی به بیرون ریخته شده است و همه آن را می بینند و این اولین قدم برای بهبودی است. ما باید بتوانیم در مورد همه مسائل خودمان صحبت کنیم و از آن نترسیم. مبحث گوزیدن با اینکه خنده دار است ولی یادآور چارچوبهای محوطه ابهام ما است که حتی به مسئله ای به این سادگی نیز کشیده شده است. خود من اگر بخواهم بنویسم چس دست و پایم می لرزد و خجالت می کشم.
یک روز همخانه ام به من پیشنهاد کرد که اگر دوست دارم می توانم هر کدام از ابزار دیپلماتیکی را که او می فروشد بردارم و استفاده کنم. من با شنیدن این حرف خیلی خجالت کشیدم و سرخ شدم و گفتم که نه نمی خواهم. ولی او ادامه داد و گفت خوب تو که فعلا دوست دختر نداری برای چی از اینها استفاده نمی کنی چون وقتی به فیلمهای دیپلماتیک نگاه می کنی این ابزار خیلی به تو کمک می کند که راحت تر باشی و احساس بهتری داشته باشی. من تقریبا با عصبانیت گفتم که نه من نمی خواهم در این مورد صحبت کنم و مغزم از اینکه یک نفر آن هم یک زن به من چنین حرفی را زده بود سوت کشید. او از کجا فهمیده بود که من گاهی فیلم دیپلماتیک نگاه می کنم و یا اینکه چکار می کنم و چکار نمی کنم؟ از اینکه یک نفر به درونی ترین عمق لایه های ابهام من نفوذ کرده بود احساس سرخوردگی و شکست می کردم و حتی نمی خواستم در مورد آن فکر کنم.
ولی بعدها که بیشتر با او صحبت کردم دیدم که آنها اینقدر راحت در مورد ریزترین مسائل خودشان و احساسات و غرایزشان صحبت می کنند که انگار دارند در مورد رفتن به یک فروشگاه و خرید کردن صحبت می کنند. مثلا وقتی در یک فیلم سینمایی یک صحنه خاک توی سری باشد من ناخودآگاه در مقابل دیگران سرم را کج می کنم و جای دیگری را نگاه می کنم ولی آنها به تلویزیون زل می زنند و آن را کاملا نگاه می کنند. یا اینکه وقتی نشیمنگاه برهنه یک مردی را نشان می دهند همه زنها ذوق می کنند و احساساتشان را نشان می دهند و یا وقتی زن برهنه ای را نشان می دهند مردها ابراز علاقه می کنند و هیجان زده می شوند. ولی من بجای اینکه به درون خودم توجه کنم همش در پی این هستم که دیگران چه عکس العملی نشان می دهند و یا چه قضاوتی در مورد من می کنند.
بهرحال من دارم سعی می کنم که از پاستوریزه بودن در بیایم و کیسه محدوده ابهامم را پاره کنم تا محتویات آن به بیرون بریزد و آشکار شود و سپس بتوانم آنها را بهتر بشناسم و در مورد آن صحبت کنم. فعلا از گوزیدن شروع کردم تا بعدا به جاهای باریک تری برسیم.
جالب بود.
پاسخحذفمن ارش قبلی می خواهم آدم با شخصیت بزرگ دوست داشتنی
پاسخحذفمن احساس می کنم کمی بی ادبی در بین صحبت هات هست تا حیا. من از طرف خیلی از بچه ها که حداقل تو صحبت های روز مره خودمون گاهی راجع وبلاگت حرف می زنیم باید بگم ارش خراب شده و بی ادب شده-
خودت رو اصلاح کن ارش
آره منم موافقم اون آرش با شخصیت و محترم پس کووو
پاسخحذفتو رو جوره دیگه شناخته بودیم
ارش تو محشری، ولی من بر عکس این دوستان فکر میکنم. و بهشون پیشنهاد میدم که خودشون و برای شنیدن واقعیات آ ماده کنند
پاسخحذفمی دانم نوشته ام ناراحت کننده است ولی سعی کنید آن را تحمل کنید. ما به یک چاقوی جراحی در دنیای مجازی نیاز داریم.
پاسخحذفاما آرش جان چطور اینقدر مطمعن هستی که روشی که پیش گرفتی واسه به قول خودت جراحی دنیای مجازی درسته آیا واقعا اینه راهش
پاسخحذفمنم مثل آرش یه جورایی پاستوریزام، ولی فکر میکنم حق با آرش باشه...این موردم مثل خیلی چیزای دیگه میمونه که فرهنگ ایرانی-اسلامی ما اونا رو مطلق بما معرفی کردن ولی اگه کمی منطق به خرج بدیم میتونیم با نسبی بودنشون کنار بیایم...اونوقته که میبینید این همه سال به خودتون سخت گرفتید...فقط همین
پاسخحذفآرش من شجاعت تو رو تحسین می کنم. راستش من خودم جرات نوشتن یک چنین مطلبی رو ندارم و بیشتر ازین میترسم که بهم بگن بی ادب. ولی تو اصلا عین خیالتم نیست و همین برای من خیلی قابل تحسینه. درضمن به نظر من تو نه به کسی اهانت کردی نه چیز بدی گفتی. اینا همش توهمات ماست که تا یکی در مورد ابهامات صحبت کنه بهش میگیم بی ادب. شاید هم تاثیرات مذهبه. نمیدونم. در ضمن من زن هستم ولی جرات نمیکنم با آیدیم نظر بدم و ناشناس نظر دادم
پاسخحذفمن میگم اونی که جوک قومی تعریف می کنه بی ادب و نامحترمه نه کسی که در مورد نیازهای طبیعی انسان صحبت میکنه. اگر یه کاری بده پس نباید انجامش بدیم ولی اگر انجام دادیم برای چی در موردش صحبت نکنیم؟ این هم یکی دیگه از چیزهای مزخرف فرهنگ ماست که تا یکی خط قرمزها رو میشکونه زود بهش میگیم بی ادب
پاسخحذففكر نكنم كه يك شبه آدم عوض بشه خدا رو شكر كه اصلن من نديدم تو خيابون پسرا بهم فحش بدن چه برسه وقتيكه به يه دختر يكم خوش تيپ ميرسن نمي گن ...كش
پاسخحذفعجب ايرادهاي الكي ميگيرين از آرش
اينكه در ايران افراد كلي از مسائل رو روش ماله ميكشن واقعيته
من خودم هم قبول دارم كه واقعن بسياري از مسائل رو ما ايرانيها گذاشتيم بعد از مرگ بفهميم چجوري هستن
این مسئله که آرش مطرح کرد اگر برای مردها یک باشه برای زنها هزاره. حالا تهران و چند تا شهر بزرگ دیگه رو نگاه نکنید. در شهرهای کوچیک و روستاهای ما دخترها اصلا اجازه ندارن که در مورد مسائل زنانگی خودشون با هیچکس صحبت کنند. اصلا جرم و جنایت است اگه یه دختری بخواد بگه که یه زمانی خودش رو با یه وسیله ای راضی کرده. اصلا بیشتر اونها از لذات جنسی خوشون بی خبرن و فقط فکر می کنند که باید شوهرشون رو راضی کنند و همین. به نظر من هم باید این مسایل باز بشه و تعا کسی حرف میزنه بقیه نزنن توی دهنش. من یه بار بچه بودم به مامانم گفتم که از فلان پسر خوشم میاد محکم زد توی دهنم و گفت خفه شو اگه بابات یا برادرت بفهمه میکشنت. از همون موقع به بعد در مورد همه مسائلم خفه خون گرفتم و حتی بعد ها نمیتونستم با شوهرم در موردش صحبت کنم. البته مردها هم همین مشکلات رو دارند و برای همین اصلا نمیفهمند که بعضی چیزها یا کارای بقول آرش دیپلماتیک باید مشترک باشه و زن هم از آنها سهمی داره. خلاصه اینکه من بشدت موافق این هستم که آدمخ در مورد مسائلش صحبت کنه و اونا رو در درونش دفن نکنه. من حتی توسط داییم مورد آزار جنسی قرار گرفتم و تات چهل سالگی جرات نکردم درموردش حرف بزنم. چرا؟ تمام عمر خودم رو عذاب دادم که فقط یه موقع دیگران نگن عجب آدم بی حیاییه یا آبروم بره. ما تجاوز و کودک آزاری و آزار جنسی زنها رو بد نمیدونیم و در جامعه ما همک فراوان است ولی آنقدر با ادب و با نزاکت هستیم که در موردش حرف نمیزنیم!!!
پاسخحذفarash good luck on your way to change
پاسخحذفbut remember they are irani they are muslim they are shiaa
damn man how you could overcome all of this
how you could convince this people and seperate superstitious religion from facts. they are not ready.
it is imposible to fill a cup that is already full.
though good lock.
by the way i wanna go to heaven so i listen to mul-la not you
من یک دختر مجرد بیست و هست ساله هستم. حدود پانزده سالم بود که یکی از اقوام ما به من تجاوز کرد. چند بار خواستم به مادرم بگم ولی اصلا نتونستم. الآن اینجا برای اولین بار دارم به این مسئله اعتراف می کنم. حتی بارها به روانپزشک رفتم ولی نتونستم بهش بگم. انگار زبانم را دوخته اند که حرفی نزنم.ما دخترها توی ایران خیلی بدبخت هستیم و هر بلایی که سرمون بیارن فقط باید بریزیم توی خودمون
پاسخحذفGood job Arash! go ahead and bring out everything which is infected inside us. Please talk about women abasement and harassment more. It's a real pain for most of Iranian girls.
پاسخحذفآرش بیخیال ابزار دیپلماتیک شو! برو دنبال برندا پسر. نجنبی از دستت پریده
پاسخحذفکاشکی این پستت رو تو دو پست میفرستادی چون قسمت اول پستت برای من جالب تر بود و به نظرم مسئله مهمی رو مطرح کردی. همینکه میخوای خودت رو اصلاح کنی خیلی خوبه ولی من هم مث تو موذی هستم و خدانکنه که بخام تلافی یه چیزی رو سر یه کسی در بیارم. ممکنه حتی چند سال هم بگذره تا بالاخره سر یه موقعیت مناسب تلافیش رو سرش در بیارم. البته با خونسردی تمام و با نهایت ادب. ولی راستش تا حالا ندیده بودم که کسی از موذی بودن خودش ناراحت باشه و بخاد خودشو اصلاح کنه! بهرحال تو همه چیزت یه مقداری عجیب غریبه :)))))
پاسخحذفبه وبلاگ آرش س.ک.س.ی حوش آمدید آرش س.ک.س.ی نسل جدید وبلاگ ها
پاسخحذفدر این وب لاگ شما می توانید راهای استفاده از ک.ان.د.وم روش های خود ارضایی همجنس گرایی
رابه بهترین روش یاد بگیرید
آرش س.ک.س.ی محصول جدید
آرش متخصص زنان و زایمان
فوق تخصص عفونت های زنان
آرش س.ک.س.ی محصول جدید
آرش س.ک.س.ی محصول جدید
خیلی خوش بینانه است که فکر کنیم کیسه ابهام ما برای خودمان روشن و تنهابرای دیگران مبهم است. اگر اینگونه باشد و ما توانایی تحلیل درونیات خود را داشته باشیم دیگر زیاد مهم نیست که چقدر از آن را برای دیگران بروز دهیم. می خواهم بگویم که درد از جایی شروع می شود که خود ما از آنچه درون خود ماست آگاه نیستیم و همواره مثل ابزار دست یا حتی قربانی درونیات خودمان خواهیم بود. در صورتی که این خودآگاهی اتفاق بیفتد ، انسانها بر سرنوشت خود مسلط خواهند شد و خوشبختی که تا امروز رویای انسان بوده است، با خودآگاهی نوین و علمی تحقق خواهد یافت.
پاسخحذفمن يکبار خواستم دوستانم را به يک استريپ کلاب توی ونکوور کانادا ببرم... چندتايشان شديدا شوکه شدند و شروع کردند به فاصله گرفتن از من...
پاسخحذفمهدی ع.
من الان کانادا هستم ولی چند سال پیش که تو ایران بودم توی یک شرکتی منشی بودم و رئیس شرکت با اینکه زن و بچه داشت به من تعرض می کرد. به هیچ کسی هم حرفی نزدم چون اگه به خانواده میگفتم دیگه نمیذاشتند برم سر کار و میبایست خانه نشین میشدم. البته همکارانم فهمیده بودند ولی بروی خوشون نمی آوردند. من هم اگر اعتراض میکردم اخراج میشدم و چاره ای نداشتم جز اینکه بخاطر حقوق کمی که میگیرم علاوه بر کار خودم تعرض های او را هم تحمل کنم. این دردها یکی و دو تا نیست و هیچ کسی هم توی ایران به داد دخترهایی که به پول نیاز دارند و مجبورند هر جوری شده کار کنند نمیرسه.
پاسخحذفلازم نیست آدم همه زوایای شخصیتش مثل لواشک پهن شده جلوی آفتاب معلوم و قابل دید همه باشه.اگه این طوری باشه آدم هیچ وقت معنای خلوت با خودشو درک نمی کنه و نمی تونه حس کنه که یه موجود منحصر به فرد بودن یعنی چی.
پاسخحذفاگر هم می خوایم راجع به همه مسائل حرف بزنیم از ظرافتها و هنر مندیهای زبان استفاده کنیم.به این نمی گن خود سانسوری.خیلی هم موثر تر و گیرا تره.
(البته منظورمnudge nudge wink wink و بااشارات مسخره منظورو فهموندن نیست)
مثلا "سعدی" به چه قشنگی مساله هم جنس گرایی رو برای ما قابل قبول جلوه میده.من در نوجوونی با خوندن این نثرش این موضوع برای همیشه واسم حل شد.
"در عنفوان جواني چنان كه افتد و داني با شاهدي سري و سرّي داشتم"
فکر می کنیم که سعدی با اون همه تدبیر و شجاعت قلم(شجاع بوده چون شیخ بوده ولی به این موضوع پرداخته) نمی تونست یک کلمه مستقیم وناخوشایند به کار ببره؟
شاید فکر کنید چون من(ما) در محیط بسته ایران بزرگ شدم،مغزم تو قید و بندها اسیره واونا رو دوست داره.
ولی هر چی فکر می کنم می بینم لازم نیست ما تو همه چی مثل امریکایی ها بشیم.ما یه چیزی به اسم ""ادب"" داریم و می تونیم همه چی رو در قالب اون مطرح کنیم و به کمک همین "ادب" تابو ها رو بشکنیم.
شوشو
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخحذفآرش جان !
باز دست گذاشتی رو جای حساس این ملت !!!
به نظر من ما ایرانیها اصلا مودب نیستیم و صرفاً واسه هر چی یه جائی و یه سری افراد رو انتخاب میکنیم. اگه دقت کنیم قشنگترین جوکهای که شنیدیم مربوط میشه به پائین تنه ، یه جورایی اصلا با جوک بالا تنه و با ادبی حال نمیکنیم.
همه ما میدونیم که تو خلوت با دوستامون چی میگیم!!! خودمون رو نمیتونیم گول بزنیم. همه ما میدونیم که تو پسرها تو دوران دبیرستان یه سری چیزا تو مدرسهها چه قدر باب و زیاد هست. و واسه دخترها هم که در دوران خوابگاه و دانشگاه که یه چیز عادی شده. (اگه میخواین خودتون رو گول بزنین , میتونین بگین نه)
انسانها همه جا شبیه هم هستن فقط به خاطر شرایط و عقاید متفاوت رفتار میکنن. ما ایرانیها هم که ماشالله اعتقاد درست درمون نداریم ، پس لطفا نگین که به خاطر دین و این چیز ها. ما ایرانیها صرفاً به خاطر منافع و شرایطی که ممکنه بعدش پیش بیاد یه سری کارها رو نمیکنیم و اگه هم بکنیم به هیچکی نمیگیم.
یه چند تا نمونه میگم ( باز نیاین ایراد نگیرین ، نظر شخصی منه و دارم میگم همین). من شخصاً آدم بسیار بسیار بسیار رکی هستم و چیزی به عنوان اینکه این کلمه زشته و یا رفتار بدیه برام معنی نداره و فقط زمانی که احساس کنم که حرفم جدی نیست و واسه شوخیه و طرف ناراحت میشه سکوت میکنم. (جدی و لازم باشه در هر صورت میگم- باید بتونیم با واقعیت رو به رو شیم)
مثلا راجع به همین گوز که میگین زشته ، یکی از دوستم تازه ازدواج کرده بود و واسه شوخی بهشون گفتم که شما پیش هم میگوزین? دوستم یواش بهم اشاره میزد، زنش هم که خنده دارترین جمله عالم رو گفت . گفت من اصلا از این کارها نمیکنم . بنده خدا خجالت میکشید که بگه میگوزه.
به نظر شما این یعنی با ادبی اون یا بی ادبی من؟ این یعنی اینکه ما به عنوان دو تا انسان نمیتونیم راجع به یه موضوع به این سادگی حرف بزنیم. حالا جالبش اینجاست که همین دوستم قبل از ازدواج گوز هاش معروف بود !!!!
یا یکی دیگه از دوستام به من میگفت اینجوری که فکر میکنم خیلی بد بینانه هست و مردم ما اینقدر دنبال پائین تنه و این چیزا و س ک س نیستن. میدونین چه کار کردم؟ بهش گفتم از اول محل شروع کن و یکی یکی خونهها رو بگو تا آمار بدم . (یه زمانی زیادی علافی داشتیم همه رو میشناختیم :) بنده خدا هنگ کرده بود وقتی بهش میگفتم چشاش ۴۰ تا میشد. بعدش گفت عجب این ملت آدمهای هستن بسی س ک س ی و مول و ظاهر ساز.
حالا من نمیگم هر کی هر کاری کرد بیاد بگه یا نیاد بگه. هر کاری دوست درین بکنین. فقط خواهشا اینا رو به ادب ربط ندین. باز ادب رو هم به دین و فرهنگ ربط ندین. فقط یه چیزی, از آرش میخوام که یه نظر سنجی بذاره و هر کی که واقعا خودش فکر میکنه خیلی با ادبه بیاد اعلام کنه!!!!
و دلیلش واسه اینکه فکر میکنه با ادبه رو هم بگه
یا علی مدد
I think your next post will be about masturbation
پاسخحذفآرش عالي بود، ادامه بده و زود برو سراغ مسائل مهمتر و واجب تر كه گرسنه مي شه خوابيد ولي بي اون نه!
پاسخحذفآرش جان
پاسخحذفاین مرحله گذر شخصیت از یک فرهنگ ایرانی به فرهنگ امریکایی بسته به این که چقدر انعطاف پذیر باشی, ممکنه سالها طول بکشه.
شاید بهتره اینطوری فکر کنی که, کاراکتر اون دختر 14 ساله در امریکا یک کاراکتر متعادل هست, با وجود اینکه راحت در مورد تمام زوایای وجودی خودش صحبت می کنه ولی خط قرمزهای خودش رو داره.
امریکایی ها از ابتدا اینطوری نبوده اند بلکه خودشون اینو ساختن.
پدرها و پدربزرگهاشون از سالها پیش در فرهنگ محاوره ای , این بت ها رو شکستن و البته در عین حال بدون اینکه به کسی توهین بشه! و نتیجه این فرهنگی هست که شما امروز میبینی.
خیلی از ایرونی ها هم نمیتونن این گذر رو طی کنن و برمیگردن تو کولونی ایرونی ها!
آرش جان من فکر میکنم که تو کاملا دچار خود کم بینی در برابر فرهنگ امریکا و اطرافیانت شدی تا جایی که زیبا ترین ارزشهای فرهنگی و اخلاقی ما که همون حیا و ادبه رو از دسست دادی؟متاسفم.
پاسخحذفDear Arash,
پاسخحذفThere is another forbidden zone that I called it systematic dangerous zone where You are able to talk about your opinion but your upstairs ordered you just shut up, why?cause you are not such an idiot to fight with system and as our dear friend mentioned beforehand,"remember they are muslim
how you could convince this people and seperate superstitious religion from facts. they are not ready.it is imposible to fill a cup that is already full." yes am in their way too,because of their reasonable words. As had said:rose lips sink ships.I don't want to change anybody.I just wanna change myself if I will be enough able to do.I call it a modern metamorphose.I never ever dare to talk about my opinion not because unable to use words, I'm not unlettered or illiterate and I have my own experience and knowledge as all are,I know should choose silence when there is no reason,experience or knowledge for talking, silence help me to learn more and more,as every body knows,so I call it again censorship.although sometimes we don't talk because nobody want to,and sometimes "Silence Must Be Heard" ENIGMA said.BUT here we are talking about .....
consequence depend on your perception of my words.am sure You found it out well.You are so brave to talk about your behaviour details and interested or determined to be better man,this is admirable.
this is me again,
Shahrokh
Dear Arash,
پاسخحذفThere is another forbidden zone that I called it systematic dangerous zone where You are able to talk about your opinion but your upstairs ordered you just shut up, why?cause you are not such an idiot to fight with system and as our dear friend mentioned beforehand,"remember they are muslim
how you could convince this people and seperate superstitious religion from facts. they are not ready.it is imposible to fill a cup that is already full." yes am in their way too,because of their reasonable words. As had said:rose lips sink ships.I don't want to change anybody.I just wanna change myself if I will be enough able to do.I call it a modern metamorphose.I never ever dare to talk about my opinion not because unable to use words, I'm not unlettered or illiterate and I have my own experience and knowledge as all are,I know should choose silence when there is no reason,experience or knowledge for talking, silence help me to learn more and more,as every body knows,so I call it again censorship.although sometimes we don't talk because nobody want to,and sometimes "Silence Must Be Heard" ENIGMA said.BUT here we are talking about .....
consequence depend on your perception of my words.am sure You found it out well.You are so brave to talk about your behaviour details and interested or determined to be better man,this is admirable.
this is me again,
Shahrokh
Dear Arash,
پاسخحذفThere is another forbidden zone that I called it systematic dangerous zone where You are able to talk about your opinion but your upstairs ordered you just shut up, why?cause you are not such an idiot to fight with system and as our dear friend mentioned beforehand,"remember they are muslim
how you could convince this people and seperate superstitious religion from facts. they are not ready.it is imposible to fill a cup that is already full." yes am in their way too,because of their reasonable words. As had said:rose lips sink ships.I don't want to change anybody.I just wanna change myself if I will be enough able to do.I call it a modern metamorphose.I never ever dare to talk about my opinion not because unable to use words, I'm not unlettered or illiterate and I have my own experience and knowledge as all are,I know should choose silence when there is no reason,experience or knowledge for talking, silence help me to learn more and more,as every body knows,so I call it again censorship.although sometimes we don't talk because nobody want to,and sometimes "Silence Must Be Heard" ENIGMA said.BUT here we are talking about .....
consequence depend on your perception of my words.am sure You found it out well.You are so brave to talk about your behaviour details and interested or determined to be better man,this is admirable.
this is me again,
Shahrokh
Oh,am sorry for triple comments.
پاسخحذفShahrokh
خدمت نویسنده کامنت چند تا بالاتر(آرش خان اگه میشه لطفا شمارنده کامنت بذارین)
پاسخحذفعده زیادی هستند که چون می خوان احترام و حدودی رو رعایت نکنن میگن ما خیلی رک هستیم.این اصلا رک بودن نیست.این یعنی یا تدبیر و قوه تشخیص حدود رو نداریم یا نمی تونیم خودمونو کنترل کنیم و با یک کلمه "رک"می خوایم خودمونو راحت کنیم و به بقیه بگیم هر چی ما میگیم به حساب شجاعت و رک بودنمون بذارن.
آمار گرفتن به این شکل هم کار بسیار زشت و نقض حریم خصوصی دیگران هست خصوصا اینکه نتایج آمارو به اطلاع بقیه هم برسونید.
خب ما که کار زشتی مثل نقض حریم خصوصی رو موجه جلوه میدیم،معلومه که تعاریف رک بودن و ادب رو هم
باید دوباره مرور کنیم.
شوشو
به نظر من در دنیای واقعی همه چیز نسبیه : ادب ، بی ادبی ، فرهنگ ، شخصیت ، خوشبختی ، بدبختی ، خوب ، بد ، زشت ، زیبا و.... یوتوپیا وجود نداره. ولی فکر می کنم در آمریکا لااقل مردم راحتتر می تونن در مورد اینکه مورد آزار ج**ی قرار گرفتن حرف بزنن و برای بدست آوردن حقوقشون به کسی شکایت ببرن . تو همین کامنتهای بالایی سه نفر به این مورد اشاره کردن ولی متاسفانه شکایت اونا فقط به این وبلاگ محدود شده این می تونه هزار و یک علت داشته باشه ولی اولیش همین سنت خشک و تعصبیه که جامعه ما به اون مبتلاست. و ما همه داریم توش دست و پا میزنیم تا ادبمون حفظ بشه، فرهنگمون خدشه دار نشه، شخصیتمون زیر سوال نره.... ولی به چه قیمتی ؟
پاسخحذفشاید بشر هیچوقت نتونه خودشو از قید سنتهای خشک رها کنه ، ولی من فکر می کنم اگه بازهم نسبی در نظر بگیریم آمریکا نسبت به جامعه ما به اون یوتوپیا خیلی نزدیکتره.
بهتره یه نگا به این پست تو یه وبلاگی بزنید اونوقت میبینید آرش به کدوم مرحله از وبلاگ نویسی رسیده.
پاسخحذفقصدم تبلیغ نیست فقط میخام بدونید.
اینها همش واقعیت های جامعه ماست که داریم ازش فرار میکنیم
لطفا یه نگاهی بندازید خیلی چیزارو داره از یه دید دیگهای نگا میکنه.
میشه روش کمی تامل کرد
http://realistfriend3.wordpress.com/
اسم پستش (هیپنو ارگاسمه)
سلام
پاسخحذفاول اینکه آرش خان تو رو به جدت از فونت درشت تر استفاده کن که خوندن مطالبت سخته و آدم و به گا میده.
دوم اینکه شما هنوز تو زندان سنت های غلط ایران گیر کردی بابا تیپا بزن به این اعتقادات تخمی و خودت و با مدرنیته وفق بده وگرنه برگرد به همین فاضلاب ایران و زندگی کن.
عجب!!!
پاسخحذفچرا فکر می کنید فقط ما ایرانی ها عقده جنسی داریم.دوستان لطفا کمی فروید بخوانند.
ولی آرش جان دیر نیست که وبلاگت را ف ی ل ت*ر شده ببینم.
یه وبلاگ دیگه بزن برای نظرات جامعه شناسی خودت اینجا مثلا خاطرات مهاجرت به امریکاست.
دوست عزیز تو که اینقدر می خواهی تابو ها را بشکنی ایا حاضری از خودت شروع کنی؟ پس به این سوال های من جواب بده.
1-آیا خ و د ا ر ض ا یی می کنی؟
2-آیا در کودکی مورد آزار قرار گرفتی؟
خب چی شد؟؟؟؟؟
ازش هر وقت تنها شدی زد بسرت به صاحب خونتون بگو من تولدمه هدیه می خوام
پاسخحذفنفر بالای راست می گه ارش زشته مهاجرت به امریکا کجا س.کس. کجا
خجالت بکش
قول می دم امریکایی با شخصیت این کارا رو نکنه ب ی ادب نیست
کلا ازین صحبتهات خوشم نیومد.
پاسخحذفمثل چوب توی مردآبه!
همون زرده قناری مناسبه!
...................
...........
.........................sorry
با سلام
پاسخحذفبه نظرم عنقریب است که این وبلاگ ف ی ل ت ر شود
آرش عزیز با این دوستمون که گفت اینجا وبلاگ خاطرات
است موافقم
به فکر ما هم باش اگر ف ی ل ت ر شدی من و دیگر دوستان با خاطرات تو چه کنیم.
هر چند که این موضوع عقده های نهفته درونی هم باید واکاوی شود.
سپاس از شما
رضا
اولا که آمار گرفتن به نظرم اصلا بد نیست. مگه اینکه اومده باشیم اینجا کتاب قصه بخونیم. ولی به نظرم اینجا داریم با هم بحث میکنیم تا بتونیم یه چیزی یاد بگیریم. و به نظرم واقعا خوبه که بدونیم که اونایی که ادعای ادب میکنن آیا واقعا به نظر خودشون با ادب هستن؟ اصلا ادب چیه؟
پاسخحذفشمایی که رک بودن رو یه ضعف دونستی، اصلا میدونی رک چیه؟ اینکه شما بدون هیچ درکی امدی کس شعر گفتی و من بیام واسه یه آدم !!!! (البته اگه یه ذره فکر کنی) که بدون درک و واسه اینکه بیاد درونش رو جبران کنه و بخواد ۴تا چیز قلمبه و اتو کشیده بگه و شب بره پیش خودش فکر کنه عجب آدم فهمیده یی هست نگم که عزیز دل ! کس شعر میگی . فرق گوز و از شور ماهی نمیفهمی. این یعنی بی ادبی؟؟؟؟ یه بر دیگه کامنت خودت رو بخون تا ببینی چند تا پیش فرض و مغلطه انداختی توش تا فقط یه چیز گفته باشی . من نگفتم که همه بیان از کس و کونشون و س ک س شون بگن. یه بر دیگه بخون شاید فهمیدی. در ضمن به عنوان یه انسان حتما شما هم یه چند بر بی ادبی کردین. لطفا بیا یه چند تا رو تعریف کن. اوک؟
البته اگه نمیگی حریم شخصیته!!! چون من یه چیز رو فهمیدم ما ایرانیها سلطان مغلطه و زبون بازی هستیم. لطفا کس شعر نگو که نیستیم. شما بیا از بی ادبیهات و س ک س تون بگو تا ببینیم که اون کسی که گفتی رو خودت میفهمی چی گفتی؟
آخه دلیل نمشیه که چون شما دوست نداری راجع به این موضوع حرف بزنی و حریم شخصی میدونی ، اگه ما بگیم ضعف و بی ادبی ما باشه!! مشکل ما همیشه همینه اگه کسی موافق ما نباشه یا باید بمیره یا به زور خفهاش میکنیم. به نظرت اگه من بخوام با یکی راجع به کس و کونمون بگیم بده ؟ بخوایم بگوزیم بده ؟ بخیم آروغ بزنیم بده ؟ واقعا میخوام نظرت رو بدونم
دوستان ببخشید من ک س و ک و ن رو همینجوری نوشتم. چه جوری میتونم اصلاح کنم؟ واسه فای ل ت ر میگم!
پاسخحذفدر مورد اینکه اصلا این بلاگ جای چنین بحثایی هست یا نه، فکر میکنم خود آرش باس نظر بده...
پاسخحذفاما نمیدونم چرا بعضی دوستان اینقدر مساله رو بزرگ کردن!! آرش صرفا نقطه نظر خودش رو مطرح کرده و به نظر من تنها به این دلیل که سعی میکنه از دیدگاه متفاوتی به قضایا نگاه کنه و فضایی رو برای بیان نظرات دوستان با سلیقه های مختلف فراهم کنه، صرف نظر از اینکه دیدگاه و نظرش درست هست یا نه بایستی ازش تشکر کرد.
از زمان بچگی تو گوشمون خوندن که اخلاق نسبیه...ولی من فکر میکنم ما باید این گزاره منطقی رو پاره پاره و جنبه های مختلف اون رو بررسی کنیم...به نظر من در اخلاقیات چیزی که میشه با مطلق بودنش کنار اومد اینه که کسی حق تعارض به حقوق و حریم دیگری رو نداره...ولی اینکه حقوق فردی رو چی تعریف کنیم و چطور مرزبندی کنیم بر میگرده به شرایط زمان و مکان و فرهنگ و ساختار حقوقی جامعه مون، یعنی نسبیه و قابل تغییر...اما به نظر شما درسته که با شتاب نجومی این روند تغییر رو سیر کنیم؟!
حرکتی که آرش انجام داده به عنوان یه حرکت اوانگارد و تابو شکنانه(به تعبیر بعضی دوستان)نمیتونه یه شبه این تغییر رو نتیجه بده و آرش هم احتمالا چنین چیزی رو نمیخواد ولی میتونه نقطه شروعی باشه برای یک سیر تدریجی تا شاید یک روزی این مساله تو جامعه ما جا بیفته و دیگه آدما به بهانه حفظ حریم ادب و حیا و اینجور چیزا مجبور به پرداختن هزینه های گزاف (مخصوصا روحی روانی) نباشن.
به امید آنروز
اصلاحیه پست قبلی:
پاسخحذفاز زمان بچگی توی گوشمون خوندن که اخلاق یک امر مطلقه...
از شصت و پنج نفر بیست و هفت نفر مورد آزار جنسی قرار گرفته اند و این یعنی فاجعه. بدتر از آن هم این است که هجده نفر تا حالا در مورد آن با کسی حرف نزده اند. ریدم توی اسلام و فرهنگ ایرانی که باعث میشه یک نفر چیز به این مهمی را جرات نداشته باشه با کسی در میان بگذاره و مجبور باشه تا آخر عمر آن را توی خودش بریزه و عواقب آن را تحمل کنه. شما هم دلتون خوش باشه که با ادب هستید!!!!!!!
پاسخحذفببخشید. من عصبانی شدم نظر بالا را دادم. اگر میشه اصلاحش کنید که دچار ف.ی.ل.ت.ر نشید. نظرم همونه فقط میبایست نقطه دار می نوشتم
پاسخحذففكر كنم بهتر باشه براي خوانندگان ايراني توضيح بدبد كه منظور از آزار جنسي فقط تجاوز نيست انگولك كردن ودست زدن به بدن و خودشون رو چسبوندن به زنان هم جزو آزار جنسي كه 100 درصد زنان ايراني دچارش شدن مگر اينكه تا بحال از خونه بيرون نيومده باشند.امار بالا به نظرم اشتباه است
پاسخحذفببخشيدارش جان دو جا نظر دادم فكر كردم نرسيده ولي شما جواببم داده بوديد.سرعت عملتون بالاست
پاسخحذفارش تو رو خدا از مهاجرت بنویس
پاسخحذفآرش کارت حرف نداره .
پاسخحذفهمینگونه به نوشتن ادامه بده.
عالی می نویسی.
به قول مولوی:
هیچ آدابی و ترتیبی مجوی هر چه می خواهد دل تنگت بگوی
شاد باشی
خدا نگهدار...
(یه چیزه دیگه ، برندا رو یادت نره)
این کلمه ها و توهین هایی که شما(چند کامنت بالاتر) پشت سر هم ردیف کردید،مغلطه هست و نشون میده که در مقابل استدلال کم اوردین.
پاسخحذف(هر وقت کم می آریم از کلمه های شروع شونده با حرف "ک" استفاده می کنیم)
اصلا کامنتتون قابلیت ادامه بحثو نداره چون در یک حالت غیر طبیعی و با دستپاچگی زیاد نوشته شده با کلمه های در هم بر هم و فکر نشده و کلی توهین.
آقا آرش هم طبیعتا خودشون حق انتخاب نوع مخاطبشونو دارن.(روند تغییر مطالب نوع خواننده ها رو هم تعیین می کنه چون یه عده با توهین هاشون حوصله بقیه رو سر می برن)
شوشو
fss
پاسخحذفقبلا آمریکایی ها رو دو دسته کرده بودی: سفید آشغال و سفید روشن فکر
پاسخحذفاین چیزا که میگی در مورد هر دو دسته درسته؟
لی لی
واي خدا
پاسخحذفچرا كسي نمي فهمه
اين كامنترها مگه همديگه رو ميشناسن
عوض اينكه بياييد و واقعن نقدي شده رو بازتر كنيد هي مث هاپو به پرو پاچه مي پريد؟ چتونه نكنه فكر ميكنيد ايرانيها نسلشون مافوق بشريه و هيچ ايرادي نداره
كمي فكر كنيد و احمق نباشيد
آرش نيومده به همتون بگه گوزو ميگه اين يه واقعيت بايد درمانش كنيد
كمتر احمق باشيد اگه فكر مي كنيد كه فكر ميكنيد و درست فكر ميكنيد
salam
پاسخحذفarashjan in khanome hamkhoonaton lavazeme chzi mifrooshe??
سلام.
پاسخحذفبه نظر من رها کردن باد معده اصلا بی ادبی و بی نزاکتی نیست. چون یه چیزیه که بدن ما به خصوص دستگاه گوارش بهش نیاز داره و اگه مجبور بشیم به هر علتی ( مثلا حفظ نزاکت و ادب و ..) اونو نگه داریم اسیب های جسمی به خودمون میزنیم. البته نسبت مقاومت افراد یا به عبارتی قدرت دستگاه گوارش افراد با یکدیگه فرق میکنه. یکی ممکنه بدون اینکه چیزیش بشه خودشو نگه داره ولی یکی ممکنه نتونه تحمل کنه به خاطر دستگاه گوارش ضعیف و عضلات ضعیف شکم که اگه اینکارو بکنه دردهای شدید شکمی و خیلی بیماریهای گوارشی دیگه میگیره. در این مورد اگه خوانندگان پزشک نظر بدن خیلی بهتره. ولی من اینو به عنوان فردی گفتم که عمریه از بیماریهای مختلف گوارشی رنج میبرم و بیشترش هم به خاطر همین حفظ نزاکته!!!! در سن23 سالگی با وجود تحت درمان بودن و مصرف کلی دارو هنوز هم رنج میبرم.
من فکر میکنم این فرهنگ اونا از اینجا نشأت میگیره که به حفظ سلامتی شون اهمیت میدن و در واقع این که سالم باشن و راحت زندگی کنند رو ترجیح میدن به حرف و نگاه مردم. البته اونجا دیگه از نگاه و حرف مردم خبری نیست چون براشون عادت شده.
در کل به نظر من فرهنگ خیلی خوبیه. ولی در کنار اون هرکسی نمی پسنده یا قدرتش رو داره خوب خودشو نگه داره! کسی رو که مجبور به کاری نکردن که!