نمی دانم چرا دو روز است که دوباره احساس می کنم که ممکن است من را اخراج کنند. با این که با اخراج شدن مشکلی ندارم ولی به هرحال کمی حالم گرفته است. خوشبختانه برای زمان بعد از اخراج شدن خودم کاملا برنامه ریزی کرده ام و می دانم که چگونه از پس مخارجم بر بیایم و باز هم خوشبختانه شرایط اقتصادی نسبت به سال گذشته بسیار بهتر شده است و ایمیل های بیشتری هم دریافت می کنم که حاوی موقعیت های شغلی مختلفی در شرکت های این اطراف است. بهرحال با حقوق بیکاری می توانم هزینه های مربوط به خانه و ماشین را پرداخت کنم و حتی اگر بعدها یکی از اطاق های خانه را اجاره دهم نیز وضعیتم به مراتب بهتر خواهد شد. مدیران جدیدی که از طرف بانک سرمایه گذار به این اداره ها آمده اند تنها هدفشان کاهش هزینه های جاری است و ممکن است که من هم یکی از همین هزینه های سرباری باشم که بدشان نیاید آن را مورد هدف قرار دهند. فعلا فقط دارند بر روی کارهای من مطالعه می کنند تا ببینند که با اخراج احتمالی من چه مشکلاتی ممکن است به وجود بیاید. من هم طبق معمول و به روش همیشگی خودم مثل علف هرز در همه جا ریشه دوانیده ام و امیدوارم که با دیدن رد پای من در واحدهای مختلف از این کار بی خیال شوند. احساس می کنم که دارند حجم مطالبات افراد مختلف را از واحد ما کاهش می دهند تا بتوانند اثرات قطع دائمی آن را بررسی کنند. این یکی از اجزای جدانشدنی کار کردن در امریکا است که شما هیچ گاه احساس امنیت شغلی نخواهید کرد و هر لحظه باید منتظر شنیدن خبر اخراج خود باشید. من طبق برنامه خودم اگر بتوانم یک سال دیگر در همین شرایط بمانم تا گذرنامه امریکایی خودم را بگیرم به هدف کوتاه مدت خود دست یافته ام و این برای من یک موفقیت است. سپس وارد برنامه پنج ساله دوم خواهم شد که باید بر پایه شرایط آن زمان بازسازی و دوباره نگری شود. آن چیزی که به عنوان دورنمای برنامه پنج ساله دوم در ابتدای مهاجرتم تهیه شده است بازگشت به ایران است مگر این که شرایطی ایجاد شود که برای ماندن در امریکا قانع کننده باشد. تاکنون توانسته ام بر طبق برنامه ریزی از پیش تعیین شده پنج ساله اول جلو بروم ولی خریدن خانه خارج از برنامه بود که ممکن است بر جهت دهی و بازسازی برنامه پنج ساله دوم بی تاثیر نباشد.
بر خلاف برنامه پنج ساله اول که من را از هرگونه وابستگی عاطفی منع می کند, هدف اصلی برنامه پنج ساله دوم تصمیم گیری در رابطه با تشکیل زندگی و ازدواج خواهد بود. در آن مقطع زمانی مجبور خواهم شد که به این سوال اساسی پاسخ دهم که آیا قصد ازدواج و زندگی در ایران را دارم و یا اینکه در امریکا خواهم ماند و با یک فرد مقیم امریکا زندگی خواهم کرد و یا اینکه با یک نفر در ایران ازدواج خواهم کرد و برای زندگی به امریکا باز خواهیم گشت. هر سه گزینه بر روی میز است و هنوز برای من زود است که درباره آن تصمیم بگیرم ولی همچنان تجربیات دیگران را مطالعه می کنم و مشکلات و خوبی های هر گزینه را بررسی می کنم تا در زمان مناسب و با در نظر گرفتن شرایط آن زمان بتوانم در مورد آن تصمیم گیری کنم. قبلا در مورد بحث شیرین ازدواج در امریکا یک یادداشت جداگانه نوشته ام و آن چیزهایی را که به عقلم می رسیده است را با شما مطرح کرده ام. سعی می کنم که تا آن زمان کمی به اوضاع اقتصادی خودم هم سر و سامان دهم تا مجبور نباشم که به جبر تنگنای اقتصادی تصمیمی اتخاذ کنم! خوب راستش در همین چند ساعت گذشته که من شروع به نوشتن این متن کردم حجم مطالبات و مراجعات مردمی به من آنقدر زیاد شد که تلافی چند روزی را که از خلوتی کار افسرده شده بودم را در آورد و من حتی نتوانستم همین چهار خط را برای شما بنویسم. پس حالا که قرار نیست اخراج شوم اصلا بی خیال برنامه پنج ساله و ده ساله! همین امشب شام می رویم بیرون و من یک لیوان آبجو به سلامتی همه شما می نوشم!
هنوز دارم با وسایل خانه کلنجار می روم و سعی می کنیم که آنها را جابجا کنیم. یک سوال خیلی مهم هم برای من مطرح شده بود که به شکر خدا و توسط شما مردم همیشه در صحنه این مشکل هم برطرف شد. این مشکل و یا بهتر است بگویم سوال این است که آیا در زمان دوش گرفتن باید به سمت دوش ایستاد و یا پشت به دوش! من همیشه پشت به دوش می ایستم ولی در فیلمهای سینمایی می بینم که همه هنرپیشه ها رو به دوش می ایستند و برای همین پیش خودم گفتم که نکند این عادت رفتاری من غیر عادی باشد! ولی با یک نظرسنجی متوجه شدم که ایستادن در زیر دوش استاندارد خاصی ندارد و می تواند سلیقه ای باشد. من اگر رو به دیوار بایستم حوصله ام سر می رود و همچنین از اصابت آب بر صورتم به طور مستقیم چندان خوشم نمی آید. خوب راستش ایستادن به سمت دوش یک مقداری دیپلماتیک تر است مخصوصا اگر قرار باشد که از آدم فیلمبرداری هم بکنند! من دوست دارم آب دوش به پشت شانه هایم بخورد و در واقع برایم یک نوع ماساژ است. حالا دیدید که این سوال من هدف فلسفی و سیاسی نداشت؟! من آدم خیلی ساده ای هستم و چیزهایی که در ذهن من وجود دارد نیز بسیار ساده و غیر پیچیده است و تقریبا همان طوری است که آن را می نگارم. الآن هم که دارم این چیزها را می نویسم دوباره گرسنه ام شده است و باید بروم به دنبال مادرم که از ظهر در یک پاساژی است که پر از فروشگاه های مختلف است. هنوز به ماشین دنده اتوماتیک عادت نکرده است و قرار شده است که یک کلاچ مصنوعی در کنار ترمز برایش درست کنم که در زمان توقف هراسان دنبال آن نگردد! یکی از دستشویی های طبقه بالا هم گرفته است و باید سر راهم یک تلمبه بخرم که آن را بادکش کنم تا بلکه در جریان آب آن فرجی حاصل شود. دو تا توالت شور هم باید بخرم و هر کدام را در یک دستشویی بگذارم تا مجبور نباشم برای محو اشکال هندسی ده مرتبه سیفون را بکشم. هنوز جاحوله ای را هم به دیوار نچسبانیده ام و مجبور هستم که در زمان ورود به گرمابه شورت و کرست و حوله خودم را به هرجایی که لبه ای دارد آویزان کنم. (یک چیزی گفتم که دوباره سر دختر یا پسر بودن من بحث های فلسفی در بگیرد!)
پس تا دیداری دوباره و یادداشتی دیگر شما را به ایزد منان می سپارم. تا آن زمان پسرها و دخترهای خوبی باشید و شیطانی نکنید و کار بد هم نکنید.
aval
پاسخحذفاینکه می بینید در فیلمها و سریالهای ساخت کشورهای اروپائی ، استرالیا ، آمریکای شمالی و ... بازیگران در هنگام استحمام معمولن رو به دوش و پشت به دوربین می ایستند بخاطر آن است که در آن کشورها نشان دادن باسن به مراتب بسیار پذیرفته شده تر از نمایش دادن آن قسمت جلوئی! بدن است. در واقع در بسیاری از فیلمها و سریالهائی که از لحاظ درجه بندی سنی ، شرط سنی بالائی هم ندارند خانمها و آقایان باسن مبارک خود را در معرض دید بینندگان قرار می دهند.
پاسخحذف"شرمنده این جواب برای پست قبلی است که اینجا می زنم"
پاسخحذفوالا من متن خودمو بازهم خواندم ، چیزی دال براینکه من به یهودیت اهانتی چیزی کرده باشم
ندیدم ویا اینکه ایراد بگیرم که چرا فلانی یهودی است و اینها ، یک سری نتیجه گیری با مصادیق
مختلف کردم که این مدت این وبلاگ را خواندم و مثل همیشه مصادیق زیر سوال رفت نه نتیجه
کلا، حرفم به شکل خیلی ساده این است که با توجه به استنباطی که کردم وداشتم آقا آرش عزیز
گاهی خیالات و طرح قصه را بجای خاطرات می نویسد که من به شخصه به تریج یا "تریژ" شعورمان بر
می خوردو دوما الزاما هرنوع ساختارشکنی و نگاه نو بدون تحقیق کافی و باری به هرجهت جالب نیست
کلا اینها که گفتم . شاید اشتباه من این بودکه فرض گرفتم نظر خواننده هم مهم است که حالا نمیدانم هست یا نیست!اما
بهرحال یا آدم یک تکه پا سری به فلان سایت می زند یا نمی زند که اینهم نه از من یا آرش چیزی کم می کند و
نه زیاد ،در آخر انقدر برای من قضیه جدی نیست .در آخر کلا فقط کمی ناراحت شدم از جواب آن دوست که فحش زیر و بالای مارا
داد با آن جمله پیوستن به دنیای متمدن ! حالاما بی تمدن فزهنگمان هم که پشیزی است !! و مابقی که در قیاس با دنیای متمدن
فوق الذکر چیزی نمی ارزد از ما که گذشت اما هرجا و به هرکسی رسیدی از این آجرها به سر کسی نزن دوست عزیز.اما
آرش جان بد طرفدار داری ها.شما را به خیرومارا به سلامت
باید عرض کنم بسیاری از این کسانی که سنگ دنیای متمدن و آزاد را به سینه می زنند ( از جمله آن دوستی که زمانی در کامنتهای خود مرتب بندهای منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد را به رخ مخالفینش می کشید) کوچکترین فرقی با احمدی نژاد و شریعتمداری نماینده ولی فقیه در کیهان چاپ تهران ندارند فقط جبهه شان با هم متفاوت است. در واقع اگر در یک جبهه قرار داشتند دوستان بسیار نزدیک و صمیمی یکدیگر می شدند! اینان حتی اگر به یکی از کشورهای غربی هم مهاجرت کنند همانند وصله ناجوری در آن جامعه به نظر می رسند و مجبورند یا با ایرانیانی همانند خود معاشرت کنند یا با تغییراتی در خود حداکثر با اقشار بسیار پائین این جوامع ارتباط داشته باشند و یا افرادی منزوی شوند که در نهایت با دیگران فقط ارتباط کاری دارند.
پاسخحذفایول .موفق باشی
پاسخحذفراستی یه سوال!
شما ماشینتم خریدی خودت سر همش کردی؟؟؟؟:)
در گزينه هاي قرار گرفتن زير دوش، ايستادن يكطرفه نبود. من طوري زير دوش مي ايستم كه دوش سمت چپم قرار مي گيرد.
پاسخحذفمنم همین مشکل دوش رو داشتم
پاسخحذفآخرش برای حل این معضل جهانی واعصاب خوردن کن یه دوش سقفی هم کنار دوش دیواری نسب کردم که اصلا از وسط جمجمه ام آب بریز پایین
کیفشهم بیشتره
این مسئله دوش درست مثل مسئله ریش بلند یارو هست که تا وقتی کسی نپرسیده موقع خواب ریشتو زیر پتو میزاری یا رو پتو مشکلی نیست ولی از موقعی که پرسیده میشه آرامش از ادم گرفته میشه
نمیدونم چرا تابو شکنی های شما به مرحله خود شکنی رسیده و ادبیاتتون تا این حد سبک شده.من میدونم که شما آدم ساده ای نیستی و افکارت بسیار مترقین اما داشتن ادبیات ...........نشون میده که شما میخوای وانمود کنی که یکی از شاگرد شوفرهای اتوبوس تهران تبریزی.در حالی که نیستی.شما عملا داری به اسم برداشتن نقاب از چهره نقابی زشتتر از اونچه که تصور میکنی به صورتت میزنی.
پاسخحذفمن تمام کامنتهای پست قبل و جدیدرو خوندم و دیدم که باز هم داره به سمت و سوی سابق می ره، همون قشون کشیها و عدم تحمل نظرات هم. آرش جان کاش در کنار اون نوشته ای که از خوانندگان خواهش کرده بودی نظرشون رو بگن ،این خواهش رو هم بکنی که لطفا نقش کاسۀ داغتر از آش رو بازی نکنند و فکر نکنند که تو به وکیل و وصی احتیاج داری.
پاسخحذفآدمهایی که نسبت به هر چیزی سریع تعصب پیدا می کنند و تحملی غیر از نظرات خودشون رو ندارند و همیشه دنبال یکی می گردند که پیروش بشوند ،مریدش بشوند و رگ گردنشون براش بزنه بیرون نه تنها جامعه مون رو به قهقرا کشوندند بلکه حضورشان در جمعهای کوچک وبلاگی هم مضر و باعث نابودی وبلاگه.
جناب آقای ایکس و خانم ایگرگ می دونم که جامعۀ بیمار و پاچه خوار ایران تو رو اینجوری تربیت کرده که اینقدر مجیز بگی که خودت هم باورت شه که با تمام وجود مدیون وعاشق اون آدمی و همین تو رو کم کم به طور ناخودآگاه به سمت تعصب کورکورانه و رگ غیرت و ازاینجوری چیزها سوق می ده ولی خواهش می کنم که در همین جمع کوچک وبلاگی بیا رو خودت کار کن و دست از وکیل و وصی شدن برای این وآن بردار و آدمِ خودت باش نه دیگری. طرفداری از آرش یا موسوی یا هر آدم دیگریی که در زندگی اورا مثبت می پنداری با این سبک وسیاقی که فقط چشمات رو می بندی و هر کاری که او کرد رو درست می پنداری و تحمل شنیدن نقد دیگران رو نداری به خدا با کاری که بسیجیا در طرفداری از خامنه ای و احمدی نژاد می کنند نه تنها فرقی نداره که بدتر هم هست . می گیم بسیجی تحصیل نکرده است، هزار تا عقدۀ آشکار و پنهان داره که فقر و فرهنگ پایین و تحقیر جامعه در او ایجاد کرده و شخصیتش آنقدر ناکامل وپر از ضعف و عقده ست که مجبوره به هر چیزی حتی بزرگترین دروغ دنیا که این آقایون باشند آویزون بشه و تکیه کنه تا احساس بودن و شخصیت کنه، تا حس کنه که برای خودش آدمیه ،اعتقاداتی داره، حس کنه مهمه و قدرت داره. ولی تو چی؟ تو که تحصیل کرده ای ، تو که فرهنگت پایین نیست ،تو که کلی چیز می دونی و نادان نیستی، تو چرا اینطوری سنگ یکی دیگه رو به سینه می زنی و سعی می کنی که به کس دیگه آویزوون شی؟ چرا شان انسانی خودت رو پایین میاری؟طرفداری تو اصلا چه سودی به حال آرش و آرشها داره . ته تهش اینه که باورشون بشه که خیلی آدم کار درست و بی نقصی هستند، که البته آرش خوشبختانه اینقدرها هم جو گیر نیست، گیریم تو بتونی به تمام خوانندگان آرش و خودش بباورونی که بی نقصه و با رگ گردنت نذاری کسی ازش انتقاد کنه ، اینجوریکه بزرگترین خیانت رو درحق مراد خودت کردی.
ایران تا زمانی که تو تعصب این و اون رو بکشی و فدایی کسی بشی ایران بشو نیست، میشه یک حکومت مزخرف دیگه که فقط اسامی مرید و مرادهاش عوض شده و همچنان همه دارند در جهل و تعصب و بی عدالتی دست و پا می زنند و فقط جای ظالم ومظلومها عوض شده.بیا از همین دنیای کوچک وبلاگ یاد بگیر که آدم مستقلی باشی و وکیل و وصی مردم نشی.که این سنگ این واون به سینه زدنها نتیجه اش فقط دشمن تراشی برای دوستیست که داری خودت رو براش می کشی.
در همین جامعۀ کوچک وبلاگی ببین هر بار که با تعصب از آرش دفاع کردی چه به سر وبلاگش آوردی، صد برابر بدتر رو به سر جامعه میاری. شما برای احساس هویت داشتن و اعتماد به نفس نیاز به آویزوون شدن به این و آن را ندارید. هر آدمی شان و منزلت خودش رو داره ، اینقدر خودت رو حقیر نکن ، به خداهرچه آدم مستقلتری باشی هم ارج وقربت بیشتره و هم احترامت. به خودت و چیزی که هستی احترام بگذار و بگذار ریشۀ این مرید و مراد بازیها رو با همت هم از ایران بکنیم ،بلکه بتونیم باعث ارتقا خومون ، آدمهایی که دوستشون داریم و قبولشون داریم و جامعه مون بشیم، بلکه بتونیم ایران رو با خشتهای محکمتری بسازیم و ریشۀ تعصبات صدها سالۀ قوهی و نژادی و دینی وسیاسی و خانوادگی و رفاقتی و ... رو از ایران بکنیم بلکه فرزندانِ فرزندانِ فزرندان ما لااقل لیاقت داشتن دموکراسی رو پیدا کنند.
راساراساي گرامي،
پاسخحذفچرا اينقدر عصباني هستي، عزيز؟ چرا خلقت تنگه؟ كي خداي ناكرده اذيتت كرده؟ به من بگو همين الآن حقشو بذارم كف دستش! من خيلي قويام، آخه هر روز با خودكار و مدادهام هالتر ميزنم ...
راساراساي عزيز،
چرا نامي از اونايي كه نوشتههاشون اذيتت كرده، نبردي؟ اونا اسم نداشتن يا رويت نشد اسمشونو بگي؟ يكي از كساني كه در پست قبلي ظاهرا از آرش طرفداري كرد من بودم. بله من! و هنوز هم به چيزايي كه نوشتهام ايمان دارم. اجازه بدين قبل از اين كه بحث رو شروع كنم بگم كه من از نوشتهي شما آزرده خاطر شدم چون به نظرم اومد من مخاطب اصلي شما هستم.
ميدونين چرا مطلب اول ِ كامنت اولم در پست قبلي را با اين جمله « اون دوستي كه خجالت كشيده اسمي از خودش بذاره» شروع كردم؟ چون ايشون در صحبتش دوستداران آرش رو آدمهاي سطحي و نادان فرض كرده بود كه حتي اگر آرش بگه گاو جزء گياهانه، اونا هم قبول مي كنن! خب من ترجيح دادم به عنوان يكي از طرفداران آرش كه مخاطب او قرار داده شده بودم، پاسخي به او بدم. آيا پاسخ من توهين آميز و زشت و ناپسند بود؟ خداييش بود يا نه؟ آخه كسي كه از گذاشتن يك اسم براي خودش در كامنتهاش اكراه داره چطور به خودش اجازه ميده بياد توي جمعي حرف بزنه و توهين كنه؟ شما خودت هر وقت وارد يك جمعي ميشي، خودتو معرفي نميكني؟ حالا گيرم كه با نام مستعار؟ آيا معرفي كردن خود نشانهي ... به نظرم ديگه بيش از اين لازم نيست در اين باره توضيح بدم.
آيا نظرم دربارهي نوشتهي آرش دربارهي جنگ ايراد داشت؟ من خودم در سال پاياني جنگ در جبهه بودم و گوشهاي از حقايق را ديدم. نوشتهي آرش دربارهي اين كه مردم براي فرار از غرغر زن و بچه ميرفتن جبهه تقريباً يك هزارم دلايل جبهه رفتن مردم رو شامل ميشد و اين يعني هيچ و من اين هيچ رو قبول ندارم. من هم مثل ديگراني كه با خوندن مطلب آرش رگ گردنشون باد كرد بايد غيرتي ميشدم، اما نشدم، چون به آزادي بيان اعتقاد دارم، چون بايد فرقي بين من و به قول شما، اون بسيجي كه « هزار تا عقدۀ آشکار و پنهان داره که فقر و فرهنگ پایین و تحقیر جامعه در او ایجاد کرده ... » وجود داشته باشه. حرف من اين بود كه اين هم نظري هستش و براي بيان اون لازم نيست همهي تفسيرهاي رايج دربارهي جنگ رو آورد.
ايراد گرفتن بيخودي خوانندگان به جنسيت و دين و چيزهاي ديگهاي كه به كسي جز خود آرش ربط نداره، حاصلي جز حوصله سر رفتن بقيه و آرش و احيانا خودسانسوري او يا قهر كردن او نداره.
آخرش هم چون حدس ميزدم صحبتهام سرسري خونده بشه و موضع گيري بشه، صراحتا گفتم كه من وكيل و وصي آرش نيستم. حدود شش هفت ماهي هست كه وبلاگ آرش رو ميخونم (تقريباً از زمان عضو شدن در مهاجرسرا). توي اين مدت نظرات گوناگوني رو خوندم و دم بر نياوردم چون ميأونستم كه تحمل افراد پايينه و درگيري پيش مياد. من هم از درگيري بيزارم. ياد اون روزا بخير نباشه كه خام و ناپخته بودم و ساعتها به درگيري در وبلاگها ميپرداختم و عمر خودمو هدر ميدادم. اين دفعه هم از دستم در رفت.
از « چند لاخ مو داری؟» هم عذر ميخواهم اگر از حرف من آزرده خاطر شده. من براي ايشون احترام زيادي قائلم چون اگر حرفي ميزنه لااقل يه اسم براي معرفي خودش اعلام ميكنه و در ميان انبوه «ناشناس»ها خودشو مخفي نمي كنه.
جالب اينجاست كه اگر دوستان دقت ميكردن، همون سوالي كه من در پايان كامنتم از آرش پرسيدم (آرش جان، شما خودت در جبهه بودي؟) يه جور انتقاد ظريف و لطيف از آرش بود. يعني اگر در جبهه بودي اين طور نمينوشتي!
پاسخحذف(قابل توجه راساراساي عزيز كه همچنان از او دلگيرم.)
من سفر بودم و نتونستم بحثهایی که شما میگید دنبال کنم.اما فکر کنم منم تو پست قبل کامنت گذاشته باشم. امیدوارم که کسی فحشی چیزی به من نداده باشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخحذفسلام. من در امتحان بورد با موفقیت قبول شدم و حالا تا حدی وقت آزاد دارم . هنوز وقت نکردم بلاگت را بخوانم. امیدوارم مطالب آموزنده و بدرد خور گیرم بیاد.
پاسخحذفاول اینکه شما سعی کنی یکی از این دو گزینه رو انتخاب کنی عالیه : * زندگی در ایران با دختر ایرانی
پاسخحذف* زندگی در امریکا با دختر مقیم ایرانی
اینکه بیایی از ایران زن بگیری و بروی اصلا جور در نمی آید این را تجربه ی نزدیکانم میگوید نزدیک 10-20 مورد اینجوری دیده ام که بعد از مهاجرت از هم طلاق گرفته اند
مساله ی دوم اینکه در فیلم ها بدلیل دیده شدن ابزار دیپلماتیک رو به دوش می ایستند !!!
چشم
پاسخحذف:)
" باید عرض کنم انصافن آرش عزیز ، زیبا می نویسد. من بیشتر مطالب این وبلاگ را مطالعه کرده ام و قصد دارم مابقی پستهای ناخوانده را هم بعدن مطالعه کنم ولی ظاهرن برخی از حامیان متعصب وی کاری به اینکه او چه چیزی می نویسد ندارند و رسالت خود را تایید تمام مطالب آرش خان می دانند. احتمالن اگر آرش در پست آینده بنویسد که گاو جزء گیاهان است عده ای به تمجید از وی می پردازند و تلاش می نمایند ثابت کنند که گاو یک گیاه است! جالب است مواضع این دوستان همراه با مطالب متناقض آرش در پستهای مختلف تغییر می کند و به سرعت هماهنگ با مطالب آرش خان می شود! "
پاسخحذفfrozen mind عزیز
واضح است که نوشته این دوستمان می خواهد بیان کند که برخی از به اصطلاح حامیان آرش گرامی افرادی متعصبند که تمام مطالب آرش را صرف نظر از محتوای آن تایید می کنند. این دوستمان نگفته است که طرفداران آرش انسانهائی نادانند! این بسیار ناپسند است که مطلب دیگران را تحریف می کنید و حقیقت را وارونه جلوه می دهید. با نظر آن دوستمان هم موافقم. ذوب شدگان در ولایت از نظر ماهیت چندان فرقی با هم ندارند. چه در ولایت خامنه ای ذوب باشند چه در ولایت صدر نشین کاخ سفید و چه ...
the godfather جان
پاسخحذفتا آنجائی که من بخاطر دارم در بخش نظرات پست قبلی کسی درباره کامنت گذاشته شده توسط شما اظهار نظری نکرده است. فکر کنم تنها کسی که در بخش کامنتهای پست پیشین فحش داده خود شما بوده اید که به خمینی دشنام داده اید.
چه برنامه ریزی قشنگی .
پاسخحذفبا سابقهء 10 ماهه ای که از خوندن اینجا دارم, میگم: چه ما وکیل آرش(ناتاشا) باشیم یا نباشیم,ناتاشا خان عقاید خودش رو مینویسه.مهم ماییم که از تک تک کلماتش چه طوری برداشت کنیم.!
پاسخحذف.
تجربه, تو این وبلاگ ثابت کرده که بیا بخون بخند, برو تو زندگیت ,از برداشتت استفاده کن!!
من, هم به راساراسا و هم به frozen mindحق میدم.چون هر کدوم از یه دیدی دارن به این جبهه گیریه دوستان نگا میکنن. تا بلاگ
و بلاگ نویس هست,این سوئه(سوعه) تفاهم ها هم هست.
محسن
«واضح است که نوشته این دوستمان می خواهد بیان کند که برخی از به اصطلاح حامیان آرش گرامی افرادی متعصبند که تمام مطالب آرش را صرف نظر از محتوای آن تایید می کنند. این دوستمان نگفته است که طرفداران آرش انسانهائی نادانند! این بسیار ناپسند است که مطلب دیگران را تحریف می کنید و حقیقت را وارونه جلوه می دهید. با نظر آن دوستمان هم موافقم. ذوب شدگان در ولایت از نظر ماهیت چندان فرقی با هم ندارند. چه در ولایت خامنه ای ذوب باشند چه در ولایت صدر نشین کاخ سفید و چه ...»
پاسخحذفناشناس گرامي، ابتدا عرض كنم خدمتتان كه چون نام خاصي براي خود در مطلبتان انتخاب نكرده بوديد، مطلب شما را عينا در بالا آوردم تا مشخص شود مخاطبم كيست.
و اما بعد ... نظر دادن راجع به مطالب ديگران بدون خوب مطالعه كردن آن بسيار ناپسند است. عزيز من، شما را نمي دانم ولي اگر كسي به من بگويد من چنانم كه فرق گاو و گياه را نمي دانم و حتي اگر مي دانم، به خاطر كسي كه او را تا به حال نديدهام و هيچ نسبتي با او ندارم، آنها را يكي قلمداد مي كنم، در واقع به شعور من توهين كرده و به نوعي مرا نادان فرض كرده است. پس اي بزرگوار، لطف كنيد خودتان را به آن راه نزنيد، بنده حقيقت را وارونه جلوه نداده ام ... من حتي به گمانم جواب بسيار معتدلي به او دادهام و كوشيدهام به او يادآوري كنم كه پيش از نظردادن يا حتي جبهه گيري دربارهي هر مطلبي، ابتدا به برچسب يا ليبل آن مطلب توجه كند و براساس آن براي آن مطلب ارزش و وزن قائل شود.
در ضمن مواظب باشيد كه در دفاع از آن ناشناس محترم قبلي از اين فراتر نرويد (كه به گمانم متاسفانه رفته ايد!) تا مشمول سخنان تيز و گزندهي راساراساي عزيز نشويد. البته من هم مثل شما با او موافقم كه « ذوب شدگان در ولایت از نظر ماهیت چندان فرقی با هم ندارند. چه در ولایت خامنه ای ذوب باشند چه در ولایت صدر نشین کاخ سفید و چه ...» اما از اين كه كسي با دو سطر نوشته ي معتدل من كه به تازگي در اين وبلاگ نوشتهام، مرا به چنين صفاتي متصف كند و در زمرهي چنين افرادي بداند، بسيار ميرنجم. اميدوارم كه منظور راساراسا من نبوده باشم. من گفته ام كه ذهنم يخ زده است (فروزن مايند)، اما نه اينقدر كه شما تصور كرده ايد!!!
ارادتمند شما و همهي دوستان
برندا چی میگه؟ در برنامه ۵ سله دوم برندا نقشی نداره؟ به قول مرحوم مش قاسم، تا قبر آ ، آ ، آ ، آ ، خوبیت نداره آدم دختر مردم رو هوائی کنه بعد ولش کنه. اگر نمیخواهی بگیریش ، اقلا یه دل سیر باهاش همبستری کن بعد بگو، مامانم اجازه نمیده زن خارجی بگیرم. حیفه ها، خوب گوشتیه لامصب ، بعدن دلت میسوزه ها.
پاسخحذفfrozen mind عزیزم
پاسخحذفباید عرض کنم متاسفانه این شما هستید که بدون آنکه مطلب دیگری را با دقت مطالعه فرمائید درباره آن اظهار نظر می کنید یا شاید هم بخوبی مطالعه می نمائید ولی خودتان را به آن راه می زنید. شما در جوابیه تان به راساراسای گرامی ، عبارت آن دوست ناشناسمان را تغییر داده اید و " برخی از حامیان متعصب وی ( آرش ) " را به "دوستداران آرش " تبدیل کرده اید! در حالیکه من هم به آرش علاقه دارم و از زمره دوستداران وی می باشم ولی هرگز حاضر نیستم از روی تعصب مطلبی از او را که به نظرم نادرست می باشد تایید کنم و تصور می نمایم این موضع گیری من به نفع خود آرش است و حداقل باعث نمی شود که دیگران علیه آرش تحریک شوند. ضمنن اگر من بخواهم از مطلب نادرست آرش دفاع نمایم ناگزیرم که با دیگرانی که با من مخالفت خواهند کرد جدل کامنتی! کنم که در نهایت دود این جدال کامنتی به چشم خود آرش می رود. البته شما با زیرکی تمام این قسمت از کامنت آن دوستمان را هم نادیده گرفته اید: " جالب است مواضع این دوستان همراه با مطالب متناقض آرش در پستهای مختلف تغییر می کند و به سرعت هماهنگ با مطالب آرش خان می شود! "
دوست گرامی ، شما در بخش نظرات پست قبل به صراحت فرموده اید : " بنابراين اگر با اين برچسب بنويسه كه گاو در ردهي گياهان است، چون زيبا مينويسه، من حتما تأييدش ميكنم! "
عزیزم ، پس دیگر به چه چیزی اعتراض دارید؟! اینکه آرش زیبا می نویسد دلیل بر این نمی شود که شما یک حقیقت مسلم علمی را انکار کنید و گیاه بودن گاو را تایید نمائید! در مورد برچسب متفرقه و چرت و پرت هم خود دوستانی که این وبلاگ را مطالعه می فرمایند می دانند که چقدر به آن برچسب توجه دارند.
امیدوارم همواره تندرست و شادکام باشید.
دوستان عزیز فروزن مایند و گاد فادر یا هر کسی که که فکر کرده مخاطب اصلی نوشتۀ من او بوده. انتقاد من کلی بود دقیقا رو به خانم ایکس و آقای ایگرگ که در جامعه زیادند . شاید آن جمله ای که گفتم من کامنتها را در دوپست آخر خواندم شما را به این نتیجه رساند که منظورم افرادی هستند که در دو پست قبل کامنت گذاشته اند.آن یک جملۀ خبری بود در جهت این پیش بینی که در آیندۀ نزدیک دوباره کامنتها به سمت قشون کشی ودودستگی و من من ، تو تو و یار کشی می رود. اگر سو تفاهمی شده از شکل نوشتاری غلط من بوده.
پاسخحذفمن منظورم فضای کلی وبلاگها به عنوان یک نمونۀ کوچک از جامعه و در دید وسیعتر منظور اصلیم کل جامعه است.شاید شما(کسی که نوشتۀ مرا خواند نه شخص مشخصی)جزو آن افراد باشید یا نه. چون این افراد هستند، من حضورشان را به کرات در این وبلاگ و هر جمع دیگری دیده ام.خودتان هم می دانید که این افراد زیاد هستند. من شخص خاصی مد نظرم نبوده وکسی را قضاوت نمی کنم. مخاطب نوشتۀ من آن آدم تحصیلکرده و متمدنیست است که خیال می کند برای موجودیت بخشیدن به خود باید به کس دیگری آویزان باشد و برایش تعصب بکشد. این آدمها همه جا هستند صفحۀ فیس بوکت را که باز می کنی می بینی دهها نفر از دوستانت از فلان آقا یاخانم چنان طرفداری می کنند که کافیست یک کلمه در نقدش بشنوند تا خونش حلال شود. سایتهای خبری را که میخوانی خیلی از مقالات همینطور است . وقتی به وبلاگها میایی همین اتفاق را می بینی . اگر من عصبانیم نه به خاطر آرش و آرشهاست که خودم گفتم خوشبختانه آرش اینقدر جو گیر نیست که این حرفها را به خودش بگیرد و در خودش تکرار شود. من عصبانیم از جامعه که مستعد پروراندن این آدمهاست ، از خانواده هایی که بزرگترین معلمهای چاپلوسی و غیرتی شدن برای این و آن هستند. از طرفداران تیم فوتبال که فکر می کنند اگر از فلان بازیکن یا تیم انتقاد شود ناموسشان به باد رفته. از استادم که همیشه با بیضایی عکس می اندازد و تمام کارهایش را به او تقدیم می کند و هر حرفی هم می زند یک ربطی به بیضایی دارد و چنان این موضوع را در بوق و کرنا می کند که همه بفهمند او مرید بیضاییست .از فلان دوستی که شجریان را می پرستد، موسوی را می پرستد و هزاران نفر دیگر را می پرستد و این آدمها را تبدیل به بت میکند تا کسی جرات انتقاد و نقدحتی آثار آنها رانداشته باشد. کسانیکه باعث می شوند حرف زدن از نگاهیی دیگر راجع به آدمهای بزرگ و تاثیر گذار تابو شود. از بت کردن آدمها که هیچکدام دربهترین حالت و بزرگترین حالت هم کامل و بی نقص نیستند وانگارجامعه وظیفۀ سر پوش گذاشتن بر نقصانهای آنها را با جانبداریهای افراطی برعهده گرفته. از اینکه آدمها را بعد از یک مدت آنقدر بزرگ می کنیم که ناگزیر از پرستش آنها می شویم. من عصبانیم از این جو موجود که به نظرم بزرگترین مانع رشد سیاسی، فرهنگی ، هنری و .... جامعه است . نه شما که نه می شناسمتان و نه اسمتان را می دانم. من شما را قضاوت نمی کنم که تا چه حد در این دارو دسته اید ولی اگر خودتان صادقانه چنین روحیه ای را درخودتان می بینید آنوقت روی سخنم با شماست. اگر هم هزار دلیل دارید که نیستید که آنوقت اصلا مخاطب من شما نیستید که بخواهید ناراحت و عصبانی شوید. چون من نه شماها را می شناسم و نه با شما خصومتی دارم که بخواهم چیزی را که نیستید به شما نسبت دهم. من منظورم همان خانم ایکس و ایگرگ است که مشخصاتی که گفتم را داردکه من هم واقعا در این وبلاگ نمیتوانم به جای ایکس و ایگرگ اسمی جایگزینش کنم چون شماها را نمی شناسم . من وقتی نوشته ام را ربط می دهم به جامعه منظورم نقد چنین روحیه ایست نه فلان کامنتی که شما در فلان صفحه گذاشته اید.
ببخشید من اشتباها در مطلب بالا اشاره به اسم گاد فادر کردم ولی الان که دوباره کامنتها رو خوندم دیدم اشتباها یکی از کامنتها را به اسم گادفادر خوانده بودم که اصلا متعلق به کس دیگری بود. پس اشارۀ من به اسم گاد فادر در حالیکه اظهار دلخوریی نکرده اشتباه بود.ببخشید چون نوشته ها قابلیت ادیت ندارند کاریش نمیشه کرد.
پاسخحذفآرش جان
پاسخحذفمن تا پیش از نظر سنجی شما اصلن دقت نکرده بودم که هنگام دوش گرفتن در چه جهتی نسبت به دوش می ایستم! در هنگام دوش گرفتن سمت ایستادن من نسبت به دوش ثابت نیست و ممکن است در جهات مختلف تغییر کند.
البته این پرسش شما باعث شد تا من دیروز بعد از ورزش در هنگام دوش گرفتن به نحوه ایستادن دیگران از جمله دوستان نزدیکم توجه کنم! آنها در سمتهای مختلف نسبت به دوشهای مقابلشان ایستاده بودند و هر از چند گاهی وضعیت ایستادن خود را نسبت به دوش تغییر می دادند. البته جهت ایستادن آنها ربطی به اینکه ابزار دیپلماتیکشان دیده نشود نداشت. چون اینجا پسرها در رختکن و در هنگام دوش گرفتن به طور کامل برهنه می شوند.
در مورد فیلمها و سریالها هم باید بگویم سمت ایستادن بازیگران زیر دوش بستگی به نظر عوامل فیلم و همچنین شرط سنی مورد نظر تهیه کننده دارد. اگر تهیه کننده بخواهد افراد در سنین پائین را هم مخاطب فیلم قرار دهد چون مطابق قوانین درجه بندی سنی نباید بازیگران ابزار دیپلماتیکشان را در زاویه دید دوربین قرار دهند لذا در هنگام دوش گرفتن پشت به دوربین و روبه سمت دوش می ایستند.
البته سیستم درجه بندی فیلم در کشورهای مختلف متفاوت است. اگر به سایت imdb مراجعه کنید می بینید که مثلن سن مناسب برای تماشای فلان فیلم در بریتانیا افراد بالای 15 سال و همان فیلم در آلمان افراد بالای 12 سال عنوان شده است.
پاسخحذفاين پست خيلي باحال و مفرح بود. از اينجوريا بيشتر بنويس.
پاسخحذفراستي ديشب داشتم به اين فكر ميكردم كه تو چجوري وقت داري كه به روز قدس و نميدونم هفتهي دفاع مقدس هم فكر كني. بهتره بگم اين مخت عجب كششي داره. اي ول آرش باريكللا آرش. جدي ميگم. آخه آدم آمريكا زندگي به اين شلوغي داشته باشه بعد همهي تاريخهاي بيربط ايران رو هم بدونه؟؟
سلام دوستان،من یه هفته ای میشه با این وبلاگ اشنا شدم وبیشتر پست هاشم خوندم،تازه می خواستم به ارش بگم که ایرانی ها اونقدرام تخته سنگ تو سرشون ندارن وعصبی نیستن یا احیانا تو بحث ها به هم نمی پرن ولی با خوندن کامنت ها رسما حرفمو پس گرفتم.شاد باشید.
پاسخحذفراساراسای عزیز
پاسخحذفبه شخصه می خواستم یه "لایک" پای کامنتات بذارم و تشکر کنم
++ AM ++
(هموطن)
" من یه هفته ای میشه با این وبلاگ اشنا شدم وبیشتر پست هاشم خوندم،تازه می خواستم به ارش بگم که ایرانی ها اونقدرام تخته سنگ تو سرشون ندارن وعصبی نیستن یا احیانا تو بحث ها به هم نمی پرن ولی با خوندن کامنت ها رسما حرفمو پس گرفتم. "
پاسخحذفدوست عزیز
بسیاری از بازدید کنندگان این وبلاگ از ایرانیان ساکن در کشور های اروپائی ، آمریکا و کانادا هستند و مطالب و بخش نظرات وبلاگهای انگلیسی زبان ، آلمانی زبان و ... را هم مطالعه می فرمایند. بهتر است موضوع دیگری را مستمسک عقده گشائیهای خود قرار دهید.
hey ,i wanna ask the former what do you mean by that?
پاسخحذفشوشو گفت:
پاسخحذفهر دفعه که به دلیلی دیر به اینجا سر می زنم می بینم یه اتفاقاتی افتاده که باید 300 تا کامنتو بخونی تا بفهمی مناقشه سر چیه و کی نظرش چیه.خصوصا اون دفعه ای که آرش دیکتاتور شده بود و این جریانا .
نظر سنجی این دفعه واقعا شوکه ام کرد.
راستی مگه میشه پشت به دوش ایستاااااااااااد؟تنظیم آب چه طور انجام میشه.آبو یه لحظه هم نمی بندین؟واااای به فکر کره زمین هم باشید
من که چون تو حمام همیشه احساس کنسرت و دیسکو بهم دست میده زیاد به جهت فکر نمی کنم ولی خوب پشت به دوش خیلی عجیبه
همونطور كه اگر آرش با «برچسب چرت و پرت» بگه كه «گاو جزء گياهان است» من قبولش مي كنم و اين در شخصيت آرش هيچ خللي وارد نمي كنه، نظر ناشناس محترم مخاطب خودم رو هم فقط در صورتي ميپذيرم كه ايشون هم به نوشتهي خودش «برچسب چرت و پرت» بزنه و قطعا چنين برچسبي خللي به شخصيت ايشون وارد نخواهد كرد.
پاسخحذفراساراساي عزيز، متشكرم. حل شد! نظراتت نظر من هم هست. بسيار زيبا نوشتي.
پاسخحذفfrozen mind عزیز
پاسخحذفقیاس به نفس فرموده اید و ویژگی بارز کامنت های خود را به نظر اینجانب نسبت داده اید.
چشم آرش خان
پاسخحذفسعی می کنم دختر یا پسر خوبی باشم ولی قول نمیدم ؛ گفته باشم !
در راستای اینکه قصد داری تا بحث فلسفی در بگیره پس حالا شما هم کمی فیلسوفانه بیاندیش در مورد جنسیت خواننده هات :)
راستی مثل اینه کلاً جواب سوالات خواننده هات رو نمیدی ؟! درسته ؟!
درود و خوش باشی
جناب frozen mind
پاسخحذفمشکل امثال حضرتعالی این است که دیگران را ابله فرض می کنید. جنابعالی گمان می کنید که مخالفین برخی مطالب آرش ( که شخصا آستانه تحمل بالا و زیبانویسی اش را ستایش می کنم ) آنقدر نادانند که بخاطر برچسبی که کمتر کسی به آن توجه می کند و مبنای پذیرش مطلب آرش قرار می دهد ، سکوت کنند تا خوانندگان این وبلاگ تنها مدعای نادرست آرش و تمجید ها و تایید های چاپلوسانه امثال حضرتعالی را مطالعه کنند؟! ضمنا اگر من و سایر دوستان نتوانیم یا نخواهیم در اینجا پاسخ امثال شما را بدهیم ، دهها وبلاگ مستقل تاسیس خواهیم کرد و ازتمام امکانات رسانه ای خود در بریتانیا ، هلند ، آلمان ، کانادا و آمریکا سود خواهیم برد. جنابعالی هم تا آنجا که قدرت داری بر گیاه بودن گاو پافشاری کن!
از آرش عزیز هم بسیار عذر می خواهم و مشتاقانه منتظر مطالب زیبای جدیدش هستم.
ديدين خودتون مشكل دارين و سطح تحملتون پايينه؟!
پاسخحذفجناب m.uk عزيز،
اول اين كه من كسي رو ابله فرض نكردهام. كسي كه ديگران رو ابله و نادان فرض كنه، اول خودش متصف به اون صفاته.
دوم اين كه:
ناشناسي گفت: «ظاهرن برخی از حامیان متعصب وی کاری به اینکه او چه چیزی می نویسد ندارند و رسالت خود را تایید تمام مطالب آرش خان می دانند. احتمالن اگر آرش در پست آینده بنویسد که گاو جزء گیاهان است عده ای به تمجید از وی می پردازند و تلاش می نمایند ثابت کنند که گاو یک گیاه است!»
من در جواب گفتم: «... خود آرش اين نوشتهاش رو «متفرقه و چرت و پرت» برچسب زده. بنابر اين اگر با اين برچسب بنويسه كه گاو در ردهي گياهان است، چون زيبا مينويسه، من حتما تأييدش ميكنم!»
خب، تا اينجا من اعلام كردم كه «من» با اين برچسب هر نوشته اي رو از آرش قبول مي كنم و كسي رو مجبور نكردم به برچسب توجه كنه.
پس چرا ناشناسي اومد و به من ايراد گرفت و حكم كرد كه «...اینکه آرش زیبا می نویسد دلیل بر این نمی شود که شما یک حقیقت مسلم علمی را انکار کنید و گیاه بودن گاو را تایید نمائید!» ؟؟؟ يعني من اختيار خودم رو ندارم و بايد نظر ايشون رو گوش كنم! آيا من به ايشون حكم كرده بودم كه ايشون به من حكم ميكنه؟!
شما هم چطور به خودت اجازه ميدي بدون مطالعهي سابقهي مطلب، يهو بپري وسط و اين طور نظر بدي؟ شما از كجا مي دوني كه ديگران به برچسب توجه نمي كنن؟ شما بنگاه نظر سنجي داري؟! عزيز من، بهتر بود بگي «من به برچسب توجه ندارم» شما كه وكيل و وصي ديگران نيستي، هستي؟
مي گويي «اگر من و سایر دوستان نتوانیم یا نخواهیم در اینجا پاسخ امثال شما را بدهیم...». باز هم از جانب ديگران حرف زدي؟! باز هم فكر كردي نمايندهي ديگران هستي؟
شما چطور به خودت اجازه ميدي مرا چاپلوس خطاب كني؟ موقع نوشتن اين كلمه خجالت نكشيدي اي بزرگوار، اي داناترين، اي توانا؟!
«... از تمام امكانات رسانهاي خود در ... سود خواهيم برد ...» ببينم، شما رابرت مرداك نيستي؟!
«جنابعالی هم تا آنجا که قدرت داری بر گیاه بودن گاو پافشاری کن!» از فرط بيمايگي به پرت و پلاگويي افتادهاي! قرار بود ابتدا آرش اثبات كند كه گاو جزء گياهان است و بعد من به عنوان طرفدار متعصب او اين حقيقت علمي (!) رو با برچسب پرت و پلا بپذيرم، اين طور نيست؟ حيا كن پسر!
دوستان گرامي
پاسخحذفقبل از اين كه بحث گاو و گياه به مرحلهي زشت و ناپسندي براي همهي ما برسه، خواهش مي كنم بذارين همين جا خاتمه پيدا كنه. از همه خواهش مي كنم به امور مهمتري بپردازن و بذارن من هم به كارهايم برسم. حيف وقت همهي ما كه صرف اين جور لاطائلات بشه.
جناب frozen mind
پاسخحذفمن گفتم : " اگر من و سایر دوستان نتوانیم یا نخواهیم در اینجا پاسخ امثال شما را بدهیم ... " ، بلی! همینطور است. من نماینده آن دوستان هستم. شما اعتراضی دارید؟
من رابرت مرداک نیستم و وظیفه هم ندارم که خودم را به شما معرفی کنم.
اتفاقا حیای بیش از حد برخی دوستان موجب بی شرمی و وقاحت حضرتعالی شده است.
بابا آرش تو که دل و روده مارو ریختی بهم اینقده تو یه پست گفتی میخوان اخراج کنن و تو پست بعدی تکذیب کردی !!!
پاسخحذفبابا یهو خودت استعفا بده هم خودتو راحت کن هم سیل انبوه طرفدارای وبلاگتو ...
شوخی میکنم دادا ایشالله نه تنها اخراج نمیشی بلکه یه کار پر درامد تر پیدا میکنی برگه تاییدتو میکوبی تو دهن هیئت مدیره !!!
یه مدت نبودم نتونستم نظر بدم ... آقا یه حرکت زدم خفن ... یه پرورش کبک زدم بعد 1 سال الان 2 ماهه سودم خالص رسیده به 3 تومن که اصلاً یک دهم این سودم مد نظرم نبود ... رزومتو بفرس اومدی ایران همینجا دستتو بند کنم ... میترسم آخر این کارا نزاره پام به بهشت تو باز شه !!! اینم قبول دارم که اگه آدم سیاسی نباشی هر جا پول باشه یعنی بهشت ... آقا خوشحالم الان زیادی نوشتم شرمنده ... روزت خوش شبت زیبا ... یا علی
سلام من عاشق نوشته های شما هستم اما متاسفانه خیلی کم وقت می کنم بخونم در جواب این سئوالتون باید بگم من همیشه پشت به دوش می ایستم من تنها آرزوم اینه که بیام آمریکا یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخحذفonline27H عزيز سلام. از ديدنت در اينجا خوشحال شدم. اميدوارم سودت از كار مفيدي كه دست و پا كردي از اين هم فراتر بره.
پاسخحذفتوليد بهترين كاره اما نه در ايران. من كه به خاطر نوسانات اقتصاد كشور دو بار شكست خوردم و آخرش به كارمندي رو آوردم!
خيلي خوبه كه اينجا روزگذشت و خاطراتتونو مينويسين، چون مطمئنن بدرد خيليا از جمله خودم ميخوره، ما كه احتمالن راهي شبيه شمارو ممكنه طي كنيم
پاسخحذفهمواره شاد و اميدار و سبز باشي آرش خان
مثل اينكه باز اينجا داره دعوا ميشه
پاسخحذفدوستان آخه چرا اينجوري ميكنيد
آخه چرا فضاي وبلاگ رو بهم ميريزيد
موافق آرشي good luck
اگر هم مخالفشي بازم good luck
فوق فوقش بيا نظرت رو بگو
چرا بهم ديگه ميپريد
بسه ديگه
من خودم آدمي هستم كه ذاتا" خيلي اظهار نظر نميكنم
لابد اگه چيزي ميگفتم منم از دم تيغ ميگذرونديد
به نظر ميرسه همون كاري كه آرش داشت ميكرد خوب بود
اون زمان باهاش مخالفت كردم اما الان به نتيجه ديگه اي رسيدم
شايد بهتر باشه قسمت نظرات يكم كنترل بشه!!!
عليرضا
rue
آرش جان نمی خوای از این برنامه پنج ساله دومت دل بکنی و بری سر مطلب بعدی ؟!
پاسخحذفعلیرضا جان
پاسخحذفبرای بسیاری از افرادی که مخالفشان می پندارید استفاده از واژه منتقد مناسب تر است. ایشان آرش را دوست دارند و از مطالعه مطالب وبلاگش لذت می برند ولی گاهی اوقات از محتوای برخی مطالب انتقاد می کنند که البته ممکن است انتقادشان وارد هم نباشد. اگر بعضی حضرات انتقاد پذیر نیستند و انتقاد را برابر با دشمنی می دانند نه مشکل ماست و نه مشکل آرش است بلکه مشکل خودشان است. ضمنا تصور نمی کنم کسی از آن تهدید آخر شما بترسد! زیرا در دنیای امروز راه برای اطلاع رسانی بسیار است ...
بابا تازگیا که مطالبت خنک شده.همون روزهای اول مطالبت با حال تر بود. به ما چه تو خونه خریدی ماشین داری .... درباره ی امریکا بگو
پاسخحذفاین frozen mind واقعا مخش یخ زده. مرتیکه خل و منگل
پاسخحذفیک مرتیکه خل و منگل سگش شرافت داره به ناشناسی که جرات نامیدن خودش رو حتی با یک اسم مستعار نداره.
پاسخحذفبا سلام
پاسخحذفچندی پیش یکی از هنرمندان کشور(آقای افتخاری) در مراسمی که دوربینها و خبرنگاران حاضر بودند
پس از روی سن آمدن آقای ا.ن با ایشان روبوسی کرده و همدیگر را در آغوش کشیدند
پس از این برخورد بسیاری از سایتها و طرفداران این خواننده موضع بسیاری شدید و توام با ناراحتی با این آقا اتخاذ کرده و
تا جایی که در یوتیوب فیلمهای از له کردن و شکستن کاستها و سی دی های آقای افتخاری پخش شد
و اعتراض خود را با کامنت ، ایمیل و هر راهی که میسر بود به گوش همه و مخصوصا این هنرمند رساندند
صحبت من در مورد درستی یا غلط بودن یا طرفداری و محکوم کردن این عمل نیست
بلکه هدفم مقایسه دو " کنش و واکنش است " واکنشی که آقای افتخاری انجام دادند و کنشی که آقای . . . هنرمند و طنزساز ایران انجام دادند
چندی پیش در مهمانی افطار ریاست جمهوری که آقای مهران مدیری هم شرکت کرده بودند
در این میان این هنرمند مردمی " مجموعه کامل قهوه تلخ " را به آقای ا.ن تقدیم کرد و لبخند روی لب حاضران نشست
!!!؟؟؟
چرا ؟!؟
سوال اینجاست که
آقای افتخاری در واکنش حضور آقای ا.ن قرار گرفت و پس از آن ماجرا هیاهوها و سرو صدا و گله و ناراحتی ها به پا شد
اما آقای مهران مدیری در کنش و در یک حرکت به قول خود پاچه خوارانه و دستمال بدست گیرانه این عمل را خلق کرد و
به لطف نبود گزارشگران و هیچ دوربینی آب از آب تکان نخورد و فردا آن روز راست راست توی دوربین نگاه کرد
و در اولین قسمت این مجموعه گفت : آخ که چقدر دلم برایتان تنگ شده و ادامه التماسهایش که فیلمش را کپی نکنند
آقای مدیری، دلت برای چه کسی تنگ شده ؟
آیا برای همین مردمی دلت تنگ شده که سال پیش خونهای بی گناهشان به کف خیابانها ریخته شد یا برای آن جوانانی که همین حالا که تو به پای تلوزیون نشسته و به لودگی هایت خنده می زنی ، آنها در زندان اوین بدون هیچ گناهی در بندهای انفرادی بسر برده و زیر سخت ترین شکنجه ها هستند
چند روز پیش تو به آنها پشت کردی و برای چاپلوسی و نان به نرخ روز خوردن همه چیز را به یکباره فراموش کردی
بد معامله ای کردی آقای مدیری
پشت کردن به مردم، به گمان اینکه هیچ دوربینی نیست که آن را ثبت کند ، گناه کوچکی نیست که به سادگی فراموش شود
فقط امیدوارم پیش وجدانی که حاضر شد چنین عملی را بوجود بیاورد شرمنده و شرمسار نباشی
سلام عليكم و اينا
پاسخحذفمن چند تا از كامنتها رو خواندم و اينطور به نظرم اومد كه فروزن مايند عزيز وكالت آرش رو قبول كردند.
البته اشكالي هم نداره.
همين.
آهان چون از ناشناس هاي اينجا هم خوشت نمياد اسم من اصغر جان ميباشد.
با تشكر از همهي دستاندركاران اين وبلاگ كه به ما جوانان فرصت صحبت كردن ميدهند و ما يه چند دقيقه وقتمون رو در اينجا به مطالعه ميگذرانيييييم.
دوست ناشناس عزیز من اصولا خیلی با واژه ها بازی نمیکنم
پاسخحذفمخالف با منتقدی که جو رو به هم میریزه خیلی فرقی نداره
.
.
.
در ضمن من تهدید نکردم فقط نظرم رو گفتم
علیرضا
rue
سلام به تمام دوستان قدیمی .
پاسخحذفچه خبر؟
دوستان خیلی دلم میخواست دوباره مثل قدیم ها دور هم جمع بشویم و دوباره با هم گپ بزنیم.
راستی منم رو ناظم بزرگ و بحق سایت وزین مهاجرسرا بن کرده .
به خاطر چی؟ الان میگم .
بدلیل استفاده نادرست از سیستم رتبه دهی و ایجاد اغتشاش .
بله دیگه به خاطر این من بن شدم (البته بین خودمون باشه من سالی یه بار هم دیگه پست نمیدادم )
بله ولی امروز نکته جالبی نظرم رو جلب کرد .
یک کاربر به نام adonis ببینید خود صدرا چه رتبه ای داده .
منم چه رتبه ای دادم ببینید .
خلاصه همین چیزاست که آرش و پیام و سارا و حمید و خیلی های دیگه اونجا دیگه نمیاند .
اصلا این کامنت چه ربطی به اینجا داشت؟؟؟؟؟؟؟
نوید