۱۳۹۰ آذر ۲, چهارشنبه

ماشین من در امریکا


از امروز به مدت چهار روز تعطیل هستیم. تازه امروز هم ساعت دو بعدازظهر می توانیم به خانه برویم. فردا روز شکرگزاری است و اصلا نمی دانم فلسفه وجودی آن چیست ولی خوب چون تعطیل است ما هم همین طوری خدا را شکر می کنیم. جمعه را هم به خاطر خالی نبودن عریضه تعهطیل کرده اند تا چهار روز تعطیلی پشت سر هم قرار بگیرد. من که کار خاصی قرار نیست بکنم و فقط روز شکرگزاری به خانه دوستم در سنفرانسیسکو می روم. او هر سال در خانه اش مهمانی می گیرد و در حیاط کباب می پزد. البته فردا قرار است باران بیاید و نمی دانم که چطوری می خواهد در حیاط کباب بپزد. بقیه روزها را هم در جلوی تلویزیون تلپ می شوم و یا کتاب می خوانم. جمعه هم تمام جماعت علاف می روند و در جلوی مغازه ها صف می بندند تا بلکه جنس ها را ارزان تر بخرند. در حالی که اگر چند ماه صبر کنند همان اجناس به قیمت پایین تر از جمعه سیاه هم فروخته می شود. من هم می خواهم یک کتاب خوان الکترونیک بخرم ولی از آیپد و یا دیگر تبلت ها خوشم نمی آید و به نظرم بهترین کتابخوان مال آمازون است. اول صبر کردم تا رنگی آن بیاید ولی وقتی که آن را در فروشگاه دیدم فهمیدم که بهترین نوع آن همان سیاه و سفیدهای قدیمی است زیرا هم باطری آن به مدت طولانی دوام می آورد و هم اینکه اصلا چشم را خسته نمی کند و دقیقا مثل این است که شما دارید کتاب کاغذی می خوانید. تنها مشکل من در حال حاضر برای کتاب خواندن این است که چراغ مطالعه ندارم و پس از خسته شدن مجبورم از جایم بلند شوم و چراغ اطاق را خاموش کنم. بدی کتابخوان های سیاه و سفید آمازون هم این است که خودش نور ندارد و بنابراین اگر آن را بخرم باید یک چراغ مطالعه هم بخرم ولی کتاب خوانهای رنگی دیگر احتیاجی به نور ندارد و مثل صفحه موبایل خودش روشن است. حالا هنوز تصمیم قطعی نگرفتم ولی بالاخره باید یکی از این دو را انتخاب کنم چون خریدن کتاب از این طریق بسیار ارزان تر از خریدن آن به صورت کاغذی است.

این داستان نسرین را هم بعدا ادامه می دهم چون امروز دیگر فرصت ندارم. حالا واقعا از آن خوشتان می آید؟ این داستان آبدوغ خیاری من را به یاد بیست سال پیش می اندازد که برای برخی از مجلات زرد داستانهای عشقی تخیلی می نوشتم. این داستانها مثل اعتیاد است و باعث می شود که خواننده همیشه به خاطر دانستن انتهای آن به پیگیری خود ادامه دهد در حالی که این داستانها هرگز تمامی ندارد و هیچ آخری هم برای آن وجود ندارد چون یک چیزی است مثل زندگی روزمره همه ما. البته این داستان نوشتن من هم در این وبلاگ بیشتر یک شوخی است و قرار نیست که واقعا داستان بنویسم! ولی از آنجایی که مطلب دیگری هم برای گفتن ندارم فقط یک چیزی می نویسم که شما هم از خواندن آن سرتان گرم شود. ولی امروز می خواهم یک کار دیگری بکنم که هم جنبه پز دادن دارد و هم این که شاید به اطلاعات شما که هنوز در ایران هستید و مثل من در قشر متوسط مایل به ضعیف جامعه به سر می برید اضافه شود. دیروز وقتی که داشتم رانندگی می کردم هوا به شدت بارانی بود و من هم داشتم طبق معمول از دیدن باران لذت می بردم. ناگهان در ران پایم احساس سردی و نوعی خارش کردم و گمان کردم که آب از زیر پنل ماشین روی پایم می ریزد. بنابراین به طور اتوماتیک پایم را لمس کردم و آن را خاراندم و از این فکر که آب به داخل ماشین آمده است خنده ام گرفت. سپس به یاد خاطرات قدیم خودم افتادم چون تمام ماشین هایی که من داشتم در هوای بارانی از سقف و یا زیر پنل راننده آب چکه می کرد و من شلوارم خیس می شد. مخهصوصا جیب معروفم که حتی بعضی وقت ها باران باعث می شد که سیم هایش اتصالی کند و یا چراغ هایش خاموش شود و یا برف پاک کنش از کار بیفتد و یا اینکه اصلا برق ماشین قطع شود و از حرکت بایستد. این ماشین آخری که داشتم یک بی ام دابلیوی خیلی قدیمی بود که کاور زیر پنل هم نداشت و همیشه تمام سیم های آن روی پایم آویزان بود و من هر دفعه آنها را به یک جایی در زیر فرمان گره می زدم که به پایین نیفتد. هر بار هم که باران می آمد معلوم نبود از کجا تمام سیم ها خیس می شد و آب بر روی پایم چکه می کرد. دیروز همین طور که داشتم رانندگی می کردم به خودم گفتم که شاید بد نباشد که امکانات ماشینم را برای شما بنویسم که لااقل وصف آن را شنیده باشید.

قبلا ماجرای ماشین خریدنم را برایتان نوشته ام و حتما می دانید که به خاطر عقده های پنهان و آشکار و پاره ای دیگر از مسائل خریت کرده ام و یک آوودی کیو پنج خریده ام. ولی امروز می خواهم از چیزهایی برایتان بنویسم که برای من در ابتدا جالب بود ولی اگر خود شما در امریکا هستید ممکن است برایتان خواندن آن جالب نباشد. اولین چیزی که برایم جالب بود سنسور باران است که وقتی باران می آید خودش متوجه شدت باران می شود و سرعت برف پاک کن را با سرعت باران تنظیم می کند. در زیر آینه جلوی راننده یک سنسوری هست که من دقیقا نمی دانم چطوری متوجه کم و زیادی باران می شود. به هرحال در این ماشین من اصلا دست به برف پاک کن نمی زنم و خودش هر زمانی که لازم باشد روشن و خاموش می شود. امکان دیگر این ماشین تنظیم اتوماتیک سرعت با ماشین جلویی است که خیلی جالب است. در تمام ماشین ها در امریکا شما می توانید با اتوکروز سرعت خودتان را تنظیم کنید و پایتان را از روی گاز بردارید ولی بدی این سیتم این است که عکس العمل شما برای ترمز کردن کمتر می شود و برای همین گهگاهی تصادفات سختی در جاده ها می شود. ولی سیستم ماشین من طوری است که شما می توانید حداکثر سرعت خودتان را مشخص کنید و سپس فاصله خودتان با ماشین جلویی را هم مشخص کنید. بنابراین هر زمانی که ماشین جلویی سرعتش را کم کند و یا به طور ناگهانی ترمز کند ماشین شما هم با حفظ فاصله سرعتش را کم می کند و هر زمانی که راه بیفتد ماشین شما هم راه می افتد. در واقع من لازم نیست که نگران تصادف با ماشین جلویی باشم و فقط کافی است که فرمان را بچسبم.

یک امکان دیگر هم این است که شما می توانید سنسور خطوط جاده را هم فعال کنید و هر زمانی که شما از خط خودتان منحرف شوید به شما اخطار می دهد. چراغ ها هم که به طور اتوماتیک خودش نسبت به روشنی هوا خاموش و روشن می شود و لازم نیست به آن دست بزنم. یک پنل کامپیوتری در جلوی فرمان است که اطلاعات مربوط به سوخت و سرعت و این چیزها را می دهد و یک پنل هم در وسط و در زیر آینه جلو است که هم جی پی اس است و هم رادیوی ماهواره ای است و در ضمن می تواند از روی آیپد و یا هر حافظه ای موزیک و یا ویدیو را پخش کند. اطلاعات ماشین مثل فشار روغن یا فشار باد لاستیک ها و یا دیگر تنظیمات را هم می توان از آن گرفت. امکان دیگر این است که چراغ های جلوی ماشین با پیچ جاده و فرمان شما حرکت می کند یعنی اینکه وقتی در یک جاده تاریک به سمت چپ می پیچید و فرمان را می چرخانید نور ماشین هم به سمت چپ می چرخد تا جاده را مشخص کند.

صندلی های ماشین هم بخاری و هم کولر دارد و داشبورد ماشین هم یخچال دارد که اگر بخواهید می توانید یک چیزی را خنک نگهدارید. در زمستان وقتی که ماشین سرد است بخاری صندلی خیلی می چسبد و وقتی حساب گرم شد آدم احساس می کند که یک مرغ کرچ است و دوست دارد تخم بگذارد. باد لاستیک ماشین هم خودش تنظیم می شود و یک سیتم کنترل فشار باد دارد. یکی از چیزهایی هم که در این ماشین جالب است این است که یک برنامه کامپیوتری حفظ تعادل ماشین دارد یعنی این که دیفرانسیلی که به هر چهارتا چرخ وصل است بر اساس محاسبات کامپیوتری و وضعیت جاده و فشار وارده نیرو را بین هر چهار چرخ تقسیم می کند. برای همین نه تنها در جاده های لغزنده و برفی ماشین تعادل دارد بلکه سر پیچ ها هم هیچگاه از جاده منحرف نمی شود و کنترل ماشین از دستان شما خارج نمی گردد. گمان کنم حدود هشت تا کیسه هوا در جلو و کنارها و در صندلی عقب تعبیه شده است که خوب تا آدم تصادف نکند نمی فهمد که به چه دردی می خورد. ترمزهای ماشین هم نه تنها ضد قفل است بلکه توسط یک سیستم کامپیوتری کنترل می شود تا میزان ترمز هر چرخ محاسبه شود و برای همین حتی اگر شما در سر یک پیچ تند و با سرعت زیاد ترمز بگیرید ماشین ذره ای از مسیر خود منحرف نمی شود. یکی دیگر از چیزهایی هم که به نظرم جالب است دوربین عقب و سنسورهای اطراف ماشین است. وقتی که می خواهید دنده عقب بروید نه تنها یک دوربین عقب شما را نشان می دهد بلکه مسیر چرخهای شما را هم نسبت به وضعیت فرمان نشان می دهد و شما می فهمید که اگر با همین فرمان به جلو بروید چرخ شما کجا خواهد رفت. هرگاه هم یک چیزی به ماشین شما از اطراف نزدیک شود با صدا و علامت فاصله آن را به شما می گوید و مثلا موقع پارک کردن شما می توانید حتی تا فاصله پنج سانتی متری هم به ماشین عقبی و یا جلویی با خیال راحت نزدیک شوید.

در صندوق عقب آن هم خودش باز می شود و با زدن یک دگمه خودش بسته می شود. صندلی های آن هم نه تنها به صورت برقی جلو عقب و بالا و پایین می رود بلکه دگمه هایی هم دارد که شما می توانید صندلی را نسبت به فرم کمر خود تنظیم کنید تا احساس راحتی بیشتری داشته باشد. این ماشین دنده هایش اتوماتیک است ولی هم روی دنده و هم روی فرمان دو تا دسته وجود دارد که شما می توانید دنده را بالا و پایین ببرید ولی من اصلا از آن استفاده نکردم و به درد کسانی می خورد که بخواهند یک مرتبه معکوس بکشند و لایی در کنند و از این کارهای محیر العقول انجام دهند. آینه راننده هم خودش به طور اتوماتیک نسبت به انعکاس نور تنظیم می شود و مثلا اگر یک ماشین از عقب با نور بالا حرکت کند خودش آن نور را ضعیف می کند. راستی یادم رفت که بگویم سقف ماشین هم تا صندلی عقب کنار می رود و یک نورگیر هم دارد که آن هم به طور اتوماتیک باز و بسته می شود. چند تا دگمه هم برای باز و بسته کردن در پارکینگ دارد که چون پارکینگ من بی در است از آن استفاده نمی کنم. خلاصه ماشین خوبی است و مخصوصا وقتی پایتان را بر روی گاز می گذارید تقریبا جاده را قورت می دهد و بقیه ماشین ها را جا می گذارد. موتور ماشین من سه ممیز دو لیتر است که البته مدل دو لیتر آن هم وجود دارد که نمی دانم قدرت موتور آن چطور است. آخیش بالاخره پز ماشینم را دادم و خیالم راحت شد!
راستی یادم رفت بگویم که آوودی همان دکابه خودمان است که ممکن است برخی از شما که سنتان بیشتر است یادتان بیاید. ما یکی از فامیل هایمان دکابه داشت و همیشه هم مجبور بودیم آن را هول بدهیم!


۲۶ نظر:

  1. بابا ایول ماشینت کروز ذاره و تیپ ترونیکه کامپیوتر سفری و ای اس پی دیگه چی میخوای؟

    پاسخحذف
  2. آمازون یک سری جلد برای کیندل میفروشه که یه چراغ مطالعه کوچک پشتش در میاد و برای مطالعه در تاریکی کافیه. ولی حواست باشه با کیندل برای مطالعه کتابهای فارسی و پی دی اف دردسر داری.

    پاسخحذف
  3. از GPS هم واسه مسیریابی استفاده می کنی؟ چقدر به درد می خوره؟

    پاسخحذف
  4. خريتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ؟

    پاسخحذف
  5. آرش به نظر خوانندهات هم احترام بذار یک سوال پرسیدیم
    هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    اون قضیه chatworth چی شد توضیح بده دیگه.....

    پاسخحذف
  6. آرش جان منم پراید دارم ! خوشبختم d: ایشاالله روزی ما

    پاسخحذف
  7. آقا ارش ماشینت خیلی امکانات خوبی داره مبارکت باشه ولی لااقل ازش یک استفاده ای بکن چند روز تعطیلی همش پای تلویزیون حال نمیده.یک سفری چیزی.دیگه زیادی داری ادای پیرمردا رو در میاری.

    پاسخحذف
  8. من داستان نسرین‌ات رو دوست دارم، چون هم جذاب می نویسی و هم نکات ریزی میون داستان از امریکا، ایرانیای مقیم امریکا و خود امریکاییها دستم میاد.

    ادامه بده رفیق

    پاسخحذف
  9. اگر همه این کارها را ماشین انجام می دهد پس راننده چه کاره است؟ فقط فرمان را نگه میدارد و گاز می دهد! انشالله سالهای سال در کنار ماشین های رنگارنگ به خیر و خوشی

    پاسخحذف
  10. سلام

    تعطیلات خوش بگذره!

    :)

    پاسخحذف
  11. دو تا پیشنهاد دارم برات اول اینکه کیندل ده اینچی بگیر که بتونی فایلهای پی دی اف و فارسی رو باهاش راحت بخونی. ورژن فینگرتاچش بزودی میاد. دوم اینکه داستان نسرین رو وصل کن به مشکلات مهاجرت و اتفاقات روزمره که دیده ای یا شنیده ای یا خودت لمس کرده ای. موفق باشی

    پاسخحذف
  12. ماشین به این توپی داری، 4 روز هم تعطیلی داری، اونوقت می‌خوای بشینی کتاب بخونی یا فوقش بری سانفرانسیسکو عرق بخوری! واقعاً که سیب سرخ برای دست چلاق خوبه :(

    ضمناً داستانت خوبه، یه قسمتشو تا حالا خوندم ولی بعداً سر فرصت می‌خونم

    پاسخحذف
  13. این مدل کتاب‌خون‌ها از تکنولوژی E-ink استفاده می‌کنند و همین باعث می‌شه تا چشم‌ها درد نیاد. متأسفانه E-ink نمی‌تونه مثل تبلت «نور» داشته باشه و به‌همین‌خاطر تو تاریکی نمی‌تونی ازش به‌خوبی استفاده کنی. این چیزی که می‌گن رنگی‌هاش یا بعضی از کتاب‌خون‌ها نور دارند (که تو تبلیغات بهش می‌گن Night view) یه‌حقه‌ی تبلیغاتی بیشتر نیست و این‌ها اصلاً E-ink نیستند و یه LCDی بی‌خود گذاشتند جاش. E-ink رنگی (ولی بازم بدون نور) وجود داره امّا قیمتش نسبت به نوع سیاه-سفیدش یا حتی تبلت‌ها گرون‌تره و به‌همین‌خاطر ازش استقبال نشد و الان فکر نمی‌کنم جدیداً تولید بشه.

    پاسخحذف
  14. ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯼ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﺭﻭ ﺑﻬﺖ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ؟؟؟
    ﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻓﻮﻝ ﺍﭘﺸﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﻤﯽ ﺧﺮﻩ ﻣﮕﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺳﯽ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ
    ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺍﻭﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻧﺪﻩ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩﻧﻪ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﺭﻩ... ﺍﻟﺒﺘﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭﺗﺎ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩ...
    ﺗﺎﺯﺷﻢ ﺳﻮﻧﺎﺗﺎ ﺷﻮﻧﺰﺩﻩ ﺗﺎ ﺍﯾﺭﺑﮓ ﺩﺍﺭﻩ
    ﻋﻤﺮﺍ ﺍﮔﻪ ﺍﺋﻮﺩﯼ ﮐﻤﺘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﯾﺎﺷﻪ
    ﺍﺯ ﺍﻃﻠﺎﻋﺎﺕ ﺧﻮﺑﺖ مرسی

    پاسخحذف
  15. kheyyliiii do0st daram bedo0nam cher amashin amrikai nakharidi!!!!!

    پاسخحذف
  16. تیپ ترونیک اون دسته دنده ای هست که می گی اقای ناشناس
    یه ست hifi ماشین روش ببند از اکوستیک و درهای رویایش لذت ببر
    من کلی رو لگن های ایران فرقون خرج کردم (نه مثل این جوادایه تو خیابون) ولی کیفیت صدایی که میشه از این ماشین نازنین گرفت اونم با جنس اصل نه چینی رویاییه رو سوناتا دوستم 3 میلیون بستم الی شد only SQ
    تو بهشت سیستم های hifi و موزیک های رویایی زندگی می کنی بعد می خوای 4 روز عرق و کتاب

    پاسخحذف
  17. میتونی یه کیت الکترونیکی ارزون قیمت یا گرون قیمت بخری تا لامپ های اتاقتو مجهز به کنترل از راه دور کنی مثل کنترل تلویزیون.

    پاسخحذف
  18. بابا آرش نمودي ماروها اين نسرين خلاصه چي شد ؟ali acc

    پاسخحذف
  19. چرا همه هي طفره ميرن کنار ماشينت بخوبي و خوشي و بعدشم فقط گاز بده بابا آدم وقتي ماشينش کنترول کروز داره که کنار دستش خالي نيستش بخصوص اگه پاس آمريکايي داشته باشه که فقط بشه باهاش جزاير قناري و هاوايي و قس عليهذا رفت فکر ميکنيد طرف صندلي کناريش خاليه خوب نه معلومه کسيکه اينهمه تجهيزات تو واسه حال کردنش در نظر ميگيره حتما واسه اينکه از لحاظ احساسي هم بش بد نگذره يه خانم با تمام خصوصيات که ميخواد اسمبل شده دم دستش داره
    آرش جان ديدي من چه خوب باعث شدم عقده پز دادنت رو خالي کنم و همه بفهمن که همه چي تمومي و دنبالت مث سگ عوعو کنان (دختراي فقيرو منظورمه) که آب دهنشون هر دفعه کش مياد بيفتن تو فکرشون دنبالت
    من مطمئنم حتي دختراي تحصيل کرده دکتر که ساکن کانادا هم باشن بازم از خداشونه چنين دسته گلي بهشون پيشنهاد بده البته ماهم ميدونيم حاجاقا بيکار نيس آخر هفته ها
    ولا تو ايران که الان همه تبلت دستشونو هر شاشويي رو که ميبيني با چند قرون ته جيبش آخر ماه اينو ميخره

    رکسانا

    پاسخحذف
  20. :-) چقدر بی‌ادبی رکسانا!

    پاسخحذف
  21. حقيقت تلخه

    رکسانا

    پاسخحذف
  22. کوفتت بشه :-)

    خوش به حالت
    من که اینجا وحشتناک افسردگی گرفتم
    اصلا حال نداشتم این داستان های زردت رو بخونم

    پاسخحذف
  23. رکسانا خانم
    اگه وبلاگ آرشو از اول میخوندی، میفهمیدی که خودش گفته که مشکلات روانی داره (همه ما ایرانیها داریم). پس فقط از نوشتارش لذت ببر و بفهم که یکی جرات پیدا کرده بدون هیچ دروغ و ظاهرسازی و خود فریبی، زندگی کنه و تجاربشو هم با ما قسمت کنه.

    پاسخحذف
  24. رکسانا خانم شما عوعو میکنی چه ربطی به بقیه داره، اینهمه آدم که وبلاگ آرش می خونن برای این چیزا دوستش دارن ؟؟؟ امیدوارم شما هم یک شوهر خوب گیرت بیاد بیخود به این و اون گیر ندی. :-)

    پاسخحذف
  25. خوبه كه آرش بدش نيومده اصن پسرا خودشون پشت سر دخترا ميگن مث سگ دنبالم بود اين كجاش بده
    من خواستم احساسات آرش رو به بهترين وجهي ارضا كنم

    ركسانا

    پاسخحذف
  26. آرش خان نکنه بلندی های بادگیر هم خودت نوشتی دادی امیلی برونته چاپ کنه؟
    هان؟هان؟هان؟

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.