۱۳۹۴ تیر ۸, دوشنبه

تور خانه گردی

زمانی که در ایران بودم همیشه در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات گوناگون بودم ولی با این حال خودم را از تک و تا نمی انداختم و به شدت مخالف افرادی بودم که مرفه بی درد بودند و به خودم و اطرافیانم می گفتم که طرف از وضع مالی خوب رنج می برد. فقط کافی بود که حس کنم یک نفر قصد دارد ماشین و یا خانه و پولش را به رخ بکشد و آنجا بود که شروع می کردم به ضایع کردن او البته به طور بسیار ماهرانه و مودبانه به طوری که حتی خودش هم متوجه نشود. معمولا صحبت را به عدم  شایسته سالاری و اقتصاد فاسد می کشاندم که یعنی هر خری که باید دربان یک اداره می شد صاحب مال و منال و مقام شده است و آن کسی که شایسته است مثلا الآن دارد تاکسی می راند که البته برای برای او ده برابر ارزش قائل هستم. خلاصه آدم مزخرفی بودم و البته الآن هم هستم ولی به طور کاملا معکوس!

حالا طوری شده ام که سعی می کنم هر طوری که شده است مال و منالم را در چشم و چال مردم فرو کنم. نمی دانم شاید این یک عقده نهفته مربوط به دوران بی پولی من باشد. از قضا اقدامات مقتضی هم روزگاری مشابه من داشته است و او هم به شدت در این گونه موارد پایه است. ولی چون ما از گونه تازه به دوران رسیده و یا حتی هنوز به دوران نرسیده هستیم زیاد بلد نیستیم که به صورت نامحسوس پز بدهیم و بعضی وقت ها خودمان هم از این وجنات خودمان می خواهیم که بالا بیاوریم. خوب ما هیچ وقت چیزی برای پز دادن نداشته ایم و الآن این غنچه در درون ما شکفته شده است.

یکی از موارد پز دادن این است که وقتی یک نفر مهمان به خانه ما می آید انگار که به سفر تفریحی زیارتی رفته باشد او را به دنبال خودمان به گوشه و کنار خانه می بریم و همه جا را به او نشان می دهیم. من که همچون یک راهنمای تور خبره رفتار می کنم و انگار که طرف الآن به یونیورسال و یا دیسنی لند رفته است. اول که از در خانه وارد می شوند به آنها خوش آمد می گوییم و من به آنها می گویم. بفرمایید, بفرمایید تعارف نکنید, منزل خودتان است. نه تو را به خدا نمی خواهد کفشتان را در بیاورید اشکال ندارد با کفش بیایید. البته پس از این که چشم غره اقدامات مقتضی به من اصابت می کند می گویم البته هر طور که راحت هستید زمین تمیز است و  اگر بدون کفش راحت ترید می توانید کفشتان را در بیاورید. مهمان بدبخت هم کفشش را در می آورد و با پای برهنه پا بر روی پارکت می گذارد. البته دو تا دمپایی زاپاس دم در مخصوص مهمان پارک شده است که البته کمتر با تیپ و لباس مهمان جور در می آید و طرف ترجیح می دهد که پابرهنه باشد.

پس از این که مهمان وارد می شود لباس او را می گیریم و در اطاق کناری به گوشه ای پرت می کنیم. مهمان بدبخت در حالی که دارد باسن مبارک را بر روی مبل می گذارد می گوید عجب خانه قشنگی دارید و آنجا است که ما به او القاء می کنیم که خیلی دلش می خواهد تمام خانه را ببیند و او هم از روی رودربایستی حرف ما را تصدیق می کند و از همان لحظه تور خانه گردی ما به مدیریت اینجانب آغاز می گردد و مهمان مجبور است با لب تشنه و خستگی راه به همراه ما بیفتد تا ما خانه را به او نشان دهیم. اول او را به همان نقطه آغاز می برم و بدون این که در نظر بگیرم که او از همین مسیر وارد خانه شده است می گویم اینجا در وردی است. بعد هم به ترتیب تمام گوشه و کنارها را به ترتیب زیر به او نشان می هم. 

در سمت چپ در ورودی اطاق نشیمن است و در سمت راست یک اطاق خواب با حمام و دستشویی مستقل و یک کمد دیواری قرار دارد. سپس او را به تمام زوایای این مناطق هدایت می کنم تا مطمئن باشم که حتی سوراخ دستشویی را هم دیده باشد. در جلو اطاق شام خوری است که مشاهده می نمایید و در سمت راست آن آشپزخانه و در سمت چپ آن اطاق پذیرایی قرار دارد. حتی کمد آشپزخانه را هم باز می کنم تا مبادا نبیند که چقدر بزرگ و مرتب است.  سپس پارکینک و حیاط را هم به او نشان می دهم و برای این که مطمئن باشم که بفهمد ما دو تا ماشین داریم می گویم که الیته فقط یک ماشین را در پارکینگ قرار می دهیم و ماشین دیگر در را در جلوی خانه پارک می کنیم.

سپس از پله ها او را به سمت طبقه بالا هدایت می کنم و یکی یکی اطاق های خالی را به او نشان می دهم. سپس اطاق خواب و حمام و دستشویی و وان متصل به آن را که خودش مثل یک اطاق است به او نشان می دهم که دهنش وا بماند. سپس او را به اطاقی می برم که درش به حمام اطاق خواب باز می شود و خودم در آنجا یک اطاق لباس ساخته ام که وقتی وارد آن می شوید انگار که وارد ویترین یک مغازه لباس فروشی شده اید. حتی یک کشو دارد که روی آن شیشه است و مخصوص طلا و جواهر است. البته مهمان متوجه نمی شود که همه آنها بدلی است و ما هم در این مورد چیزی نمی گوییم.

سپس او را به سمت راهروی طبقه بالا می بریم که از آنجا بخشی از طبقه پایین هم معلوم است و به او می گوئیم که شما می توانید از اینجا پایین را هم نظاره کنید. آن بنده خدا هم مجبور است وانمود کند که انگار دارد از آن بالا به منظره گرند کنیون نگاه می کند می گوید به به. به به ! سپس او را به اطاق های دیگر می بریم و آخر سر هم به اطاقی می بریم که مثلا اطاق کار من است ولی در واقع ما در آن زندگی می کنیم. با این که خانه ما چهار اطاق خوابه است و اطاق کار من چون در ندارد به عنوان اطاق خواب به حساب نمی آید ولی ما سعی می کنیم که به مهمان تلقین کنیم که خانه ما پنج اطاق خوابه است.  خلاصه دستشویی و حمام های دیگر را هم به او نشان می دهیم و مهمان بدبخت انگار که به شهر بازی آمده باشد خودش را به وجد می زند و از خانه ما تمجید و تعریف می کند. یعنی چاره دیگری ندارد!

در آخر سر هم تراس اطاق خواب را به او نشان می دهیم و حتی گاهی او را مجبور می کنیم که با پای برهنه وارد تراس شود تا ببیند که چه منظره زیبایی در روبروی آن قرار دارد. 

راستش من خودم اصلا یادم نمی آید که وارد خانه کسی شده باشم و او خانه اش را این چنین به من نشان داده باشد و نمی دانم که این اخلاق مسخره چیست که به سر ما افتاده است. خلاصه این که خدا به خیر کند.

در ضمن داشته باشید که به طور نامحسوس به شما هم یک جورهایی پز دادم که بی نصیب نمانید!
    

۷۳ نظر:

  1. دوست نادیده ام خیلی از نوشتنت خوشم میاد و سالهاست نوشته هات رو میخونم.ارزوی سلامتی رو برات دارم و ادامه نوشتن اگرجه دیر به دیر هست ولی دلنشینه.

    پاسخحذف
  2. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  3. سلام آرش
    جالب بود کلی خندیدم .راستی دوتا عکس از محلتون بذار ماهم کونمون بسوز

    پاسخحذف
  4. سلام. جناب آرش خان لطفا اینباکس مهاجرسراتونو یه چک بفرمایید. دیگه هرجا که می شد بهتون پیغام دادم. اینم آخرین راهی بود که به ذهنم رسید. مرسی.

    پاسخحذف
  5. ایول آقا آرش گل ... آقا ما خیلی خاطرخواهتیم
    نوشته هات خیلی دلنشین هستش . بیشتر بنویس داداش گلم
    امیدوارم همیشه پاینده و موفق باشی . فدااات

    پاسخحذف
  6. سلام چرا ادرس وبلاگت رو عوض نميكني كه از ايران هم بتونن بخونن باور كن با طنزي كه تو داري روز ادم عوض ميشه تو بلاگ اسكاي يه ادرس جديد درست كن لطفا يه كاري كردي كه همه همرزمانت هم در وبلاگشونو تخته كردن خوب نيست
    قربانت قلي

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. همین بلاگر بهتره. بیاد سرویسای ایرانی که فیلتر بشه؟ یا اینکه مث بلایی که پارسال بلاگفا سر وبها آورد وبش بره تو کما و بعدشم اب آرشیوی ناقص از کما برگرده؟

      حذف
  7. آرش جان امیدوارم ضمن این که به بقیه کارات میرسی، دست از تلاشهای دیپلماتیک هم برداری. جواب میده
    قربانت،
    م. ج. ظ

    پاسخحذف
  8. اخیشششش تموم شد:) فک کنم از زمستون 93 میشه که دارم این وبلاگو میخونم :) اون زمان که پشمک حاج عبدالله آپ بود.. دو سه تا نظر هم تو بعضی پستای چند سال پیش گذاشتم نمیدونم کسی میبینه اصا یا نه :) خیلیییییییی خوب بود.. خیلیی کمکم کرد.. تو طرز فکر و نگرشم :) خیلی تجزیه و تحلیل های جالب و هوشمندانه ای دارین:) ازدواجتونو هم الان تبریک میگم.. به چند نفر هم معرفی کردم که بیان بخونن شاید چون تو فکر مهاجرت نیستن نیان :) راستی من 2 هفته دیگه US هستم و بیشتر هدفم این بود تا قبل اومدن همشو بخونم چیزی از قلم نندازم..
    Anyway... thanksssss

    پاسخحذف
  9. نوشته های شما هم به پروسه پایتخت 4 گرفتارشده

    پاسخحذف
  10. خدایا خسته شدم از این مملکت خراب شده .... آرش جونما یک راهکاری بگو ما هم بیایم اونجا ... اینجا زندگی خیلی سخته ..... دارم دیوونه میشم .....
    نزدیک 5 سال که پست هاتو میخوندم برنامه ریزی کردم تا 5 سال دیگه آمریکا باشم ولی فکر می کنم روز به روز دارم دور تر میشم با این همه گرفتاری

    پاسخحذف
  11. Dear Arash,
    What can I say? I'm not sure what the end of this comment would be like.
    I saw your link from one of my friend's blog since about 2 years ago, but I didn't open it.
    I wish I had started your blog sooner, even though I am 22 years old now and that time I wasn't able to perceive all your thoughts, but now I got almost all of your point of view. In fact, you were kind of writing what I had in my mind, and you made them organized too.
    It's more than 2 years that I am studying about USA and I have read 4 other blogs too. So I was sort of aware of the differences between the truth and your exaggeration.
    Your sense of humor was awesome. It was fun.

    First of all, about you, I should say as you have heard a lot that your are genius and highly intelligent.
    And about the way you help people, I can just say that you are great, man. Keep on. God bless you if there is any.
    Second of all, about me, you kind of changed my life. Thanks man. Hope you be happy all the time. I will read these blog some other times again cause I need that. Not only for migration
    , but also for life.
    During these two weeks reading your blog, I had so mush fun.
    Most of the time, I lized(لیز خوردن) on your posts and enjoyed. You expanded my mind.
    I remember those times where somebody by the name Sharokh was commenting and how great he was. So were Waffen, The Godfather. If these people are reading this one, I send my regards to them, especially dear Shahrokh.
    Arash, with you I laughed many times while we are not happy in this country, I cried with you some times too. The saddest part was when you sang for us "Moo ghermezi". Most important is that I learned so many things that I needed before making any decision.
    I'm not sure if you will see this comment or what, but I'm sure that you will never get how I appreciate you for what you taught me about life.
    You tried to courage people to migrate and I understand it, but I think you did the opposite thing. You know? Cause you showed the truth that life has nothing that mush interesting to fight for. It's the worst part of life.
    Believe me, if I were that strong to get admission from universities of USA, one day, I will come to see you and knee in front of you and kiss your hands and thank you.
    From the middle of your blog, I was waiting to get here to write something for you and now I'm done.
    Be happy man. You deserve it.

    Later.

    پاسخحذف
  12. ارش جان كم كار شدي
    ازينكه خونه و زندگي داري خوشحالي شايد پز دادن نباشه

    پاسخحذف

  13. اون بنده خدایی که نظر انگلیسی گذاشته بود ، دقیقا حرفای دل منو زده...

    آرش، من اصلا آدم حساساتی نیستم که الکی جو بدم ولی باید بگم که تو روی زندگی من تاثیر بزرگی گذاشتی و هیچوقت فراموشت نمیکنم...
    نمیتونم بهت بگم که چقدر دوست دارم چون هر چه قدر بگم باز هم کمه
    ای کاش یه روز ازنزدیک میدیدمت ولی بعید میدونم که همچین سعادتی داشته باشم.

    آرش ای کاش یه روزی یه جایی قرار میزاشتی تا طرفدارات بیان پیشت ای کاش

    پاسخحذف
  14. آرش دهنت سرویس با این وبلاگی که درست کردی طرفدارات اندازه یه خواننده شدن.ولی این طرفدارا حقتن چون لیاقت این همه مهر و محبتو داری.عاشقتم عوضی (به سبک ایرانیا بهت ابراز علاقه کردم خخخخخخ)
    من تا چند وقت دیگه میام آمریکا (این چند وقت نه خیلی زوده نه خیلی دیر) می خوام قاچاقی بیام اونور.
    پام برسه اونجا حتما می گردم پیدات می کنم تا ببینمت.
    خیلی خوبی مرد خیلی!!!
    وبلاگتو تا حالا نزدیک به دو دور خوندم می خوام یه دور دیگه هم بخونم چون خیلی شیرینه
    بازم بنویس مرد!!!

    پاسخحذف
  15. Dear Redemption,
    Your comment was interesting. As Arash has taught me, we are the same in most of the conditions.
    I should also add this that he was sort of like my brother, father and in some other aspects, why not?, he could be my God!.
    What I have got from him, is enough for me till about 10 years later. I may need to read none of other resources except his.
    Not likely to find something stronger.

    To the next person, Hirad,
    Dear, don't make that mistake. Look, Arash has mentioned different options so many times and it is obvious that being a refugee is not a safe decision.
    I guess you are less than 30 years old. So if you are bachelor, with your passion and motivation, you can choose to apply to universities and migrate through this option.
    There are financial resources called Fund for international students if they were eligible for the very research opportunity.
    It is easier, safer, quicker and better in many other parameters. For example, the possibility of finding job in USA will increase by presenting such a diploma from United State's universities. It has innumerable other vantages that is not reasonable to count in here.
    For more information, check out Applyabroad.org or academiacafe.com and read and read everything you need to know. No matter how much it takes time. Read as much as you can until you die. There are also people there who are available to answer every question and believe me, there is no problem you may have that has not been spoken there yet.
    I apologize to dear Arash to put another sites names here. I thought it would be useful for somebody. You could edit it if it is necessary.

    Later.

    پاسخحذف
  16. سلام آرش.
    اگه یادت باشه زمانی که وبلاگت خیلی فعال بود یه کاربر بود با نام کاربری ar که کامنت می ذاشت. اون منم و الانم امریکام. یه چند هفته ای میشه که رسیدم. ویزا تحصیلی گرفتم. فقط خواستم تشکر کنم ازت، زمانی که وبلاگت فعال بود زیاد چیز یاد گرفتم ازت.
    هر جا هستی همیشه موفق باشی.

    پاسخحذف
  17. سلام آرش
    خيلى حيفه كه نمى نويسى!

    پاسخحذف
  18. چند سالی بود نیومده بودم اینجا، آخرین پستی که خوندم قبل از ازدواجت بود و اینکه گفته بودی دیگه حال نداری ادامه بدی، فاصله پستهات زیاد شده بود، اصلن فکر نمیکردم این وبلاگ هنوزم باشه، از خوندن مطالبت لذت می برم.
    خوب بهتره برم یه نگاه اجمالی به کل وبلاگت بکنم، ببینیم تو این سه چهار سال که نیومده بودم اینجا چه کارهایی کردی
    پیشاپیش سپاسگزاری منو بپذیر
    بدرود

    پاسخحذف
  19. اگر فكر مي كني چون خودت اينجا رو يادت رفته ماهم از ياد مي بريم كور خوندي .
    هنوزم به اينجا سر مي زنم بلكه دلت به رحم بياد برامون مطلب بنويسي

    پاسخحذف
  20. سلام
    من همیشه مطالبتون رو میخونم و هر از چندگاهی بهش سر میزم و واقعا از اینکه نوشتن رو ادامه میدید خوشحالم

    پاسخحذف
  21. بعد از چند سال اومدم دوباره سر زدم بهت. اوه اوه چه کردی آخرین بار تو فکر ازدواج و عوض کردم ماشین بودی گمونم اما الان دیگه حسابی مرفه دردمند شدی! :))

    پاسخحذف
  22. پيمان.
    سلام. سال نو مبارك. نگرانت شديم آرش عزيز. هنوز زنده هستي كه انشااله.

    پاسخحذف
  23. سلام داداش ارش یه پستی چیزی بذار منتظریم

    پاسخحذف
  24. اقا ارش پست بذار یالله

    پاسخحذف
  25. هییییییییییی ارش بی وفا

    پاسخحذف
  26. ارش لالیگایی سرور لوس انجلسیایی

    پاسخحذف
  27. کجایی آرش خان؟ نیستی ... چیکارا می کنی؟ یه ساله هیچی نذاشتی. خب بیا یه چیزی بنویس دلمون گرفت انقد هر دفعه اومدیم این "تور خانه گردی" رو دیدیم

    پاسخحذف
  28. با حافظ مافظ فامیل نیستی قشنگ می نوسی برا منم دعا کن گرین کارت لاتاری برنده شم بیام اون ور آب منم بشم سعدی خخخ درمورد گرین کارت لاتاری و هزینه تحصیل ودرمان بنویس ممنون به نوشتن ادامه بده موفق میشی

    پاسخحذف
  29. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  30. آرش حداقل در حد دو خط بنویس، همون دو خط هم برای ما خیلی ارزش داره.

    ما یه عمر با مطالبت زندگی کردیم

    پاسخحذف
  31. یعنی من هر ماه یکبار چک می کنم تا ببنیم چیزی نوشتی یا نه ، خودم هم نمی دونم چند ساله وبلاگت رو می خونم ولی اون موقع دبیرستانی بودم و الان دانشگاهم تموم شده و دارم برای مهاجرت برنامه ریزی می کنم... در هر صورت یادت باشه خیلی ها هستند هنوز بهت سر می زنند.. امیدوارم باز هم بنویسی
    یک وبلاگی راجع به یه چوپونی چیزی شروع کرده بودی ... اونم باحال بود

    پاسخحذف
  32. ديدم آخرين نظر براي خيلي وقت پيشه ، براي همين اين نظر رو مي گذارم تا تاريخ بروز بشه !
    معمولا" بي خبري يعني خش خبري ، اگر خوشيد كه ما هم خوشحاليم براي شما ؛
    ولي يادتون باشه ، هر روز و ماه و سالي كه از رفتنتون مي گذره درست بودن تصميم رفتن رو بيشتر مي فهميد ، اينجا هيچ تغييري نكرده ، همان است كه بود و خواهد بود .
    خوش باشيد و سلامت

    پاسخحذف
  33. کلاه به سر40: سلام ارش من یکی از خواننده های جدید وبلاگتم تازه رسیدم خاطرات شهریور 89. نوشته هات ساختار ذهنی منو به ریخت راستش نمی دونم که اصلن بعد از این همه مدت نظرمو می بینی یا نه. راستش خوندن خاطرات مثل سفر تو گذشتس نمی دونستم خاطره نویسی اینقدر جالبه موفق باشی امیدوارم دوباره ادامه بدی اگه نه که من اگه تونستم بیام امریکا مثل تو یه وبلاگ میزنم.

    پاسخحذف
  34. هی روزگار
    ...

    آینه

    پاسخحذف
  35. ارش دادا اگه میخای ی خداحافظی با ما کن اخه ایران کلی پول موشک داده دیگه کم کم جنگ داره شروع میشه مثل اینکه زندگی ما هم قراره اینجور باشه ..... به هر حال نمیدونم کامنت منو میخونی یا نه ولی اگه خوندیش دیگه خداافظ تا همیشه (یکی هم لطفا خدارو بیدار کنه مرسی)

    پاسخحذف
  36. آرش جان مطالب جدیدت رو کجا میتونیم دنبال کنیم؟؟؟

    پاسخحذف
  37. بیا بازم شروع کن به نوشتن دلمون تنگ شده.

    پاسخحذف
  38. آرش جان من از طرفدارهای قدیمیت هستم
    زندگی توی ایران کیریه ، اونور هم نمیتونیم بیاییم
    فعلا داریم میسوزیم و میسازیم رفیق

    پاسخحذف
  39. جدا" دیگه نگران شدیم ، کاش یه آدرس اینستاگرام بدی ، حداقل اونجا پیگیرت باشیم

    پاسخحذف
  40. هی روزگار... (مجدد!)

    آینه

    پاسخحذف
  41. شد سه سال و پانزده روز که چیزی ننوشتی

    پاسخحذف
  42. سلام آرش
    خیلی وبلاگ خوبی داری . ولی واقعا خیلی حیفه که دیگه ادامه ندی. لطفاً بازم از خودت بنویس. نیاز نیست حتما مهاجرتی باشه. هر چی که دوست داری بنویس . مطمئنا این کار به تو انرژی میده.
    در ضمن ما هم مطمئن میشیم که حالت خوبه و از مطالب زیبایت لذت می بریم.
    منم مثل تو برنامه نویس هستم. اما توی این خراب شده گرفتارم. و با خواندن خاطرات تو کلی انرژی گرفتم.
    بای رفیق

    پاسخحذف
  43. ارش جان بنویسسس

    پاسخحذف
  44. هنوز ما منتظر مطلب جدید هستیم

    پاسخحذف
  45. هنوز که هنوزه بعد سالها سر میزنم ببینم شاید یه مطلب جدید نوشته‌ باشی. اصلا بعد میدونم این نظر رو هم ببینی

    پاسخحذف
  46. ارش اخان حداقل ادرس اینستاگرام یا توییتر بده از اونجا پیگیر احوالت باشی . کما رفتی مرد حسابی ، غیب شدی

    پاسخحذف
  47. می دانم از احوالات به وجود آمده در ایران ناراحتی ، اما خوبی داستان این است که در سیاه ترین گوشه های ذهنت هم اینهمه سیاهی را پیشبینی نمی کردی ،
    فکرش را هم نمی کردی که به پلیدترین کشور جهان تبدیل شویم .
    به عنوان یک قربانی در حال غرق شدن در این تباهی از تو می خواهم حالا که از این کویر وحشت
    به سلامتی گذشتی به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را

    پاسخحذف
  48. از وقتي ازدواج كردي به تدريج نوشته هات كمتر و كمتر شد تا اينكه كلا" اينجا رو تعطيل كردي آرش خان

    پاسخحذف
  49. یه ادرس اینستاگرام یا فیس بوک بده اصلا یه خبری از خودت بده

    پاسخحذف
  50. آرش عزیز، من از وقتی که نوجوون بودم و دبیرستان میرفتم نوشته هات رو میخوندم.
    از زمانی که وبلاگت شاید روزی 5 تا بازدید داشت.
    الان دیگه مهاجرت کردم، دانشگاه رفتم و الان دانشجوی ارشد هستم. اما هنوز گاهی سر میزنم ببینم نوشته ای اضافه میکنی یا نه!
    وقتی نزدیک به 10 سال با کسی خاطره داشته باشی و نوشته هاش رو بخونی، خیلی سخته که یه دفعه ازش بی خبر بشی.
    ای کاش فقط میومدی یه پست دیگه میذاشتی و ما رو از احوال خودت با خبر میکردی.
    به مهاجرسرا هم سر زدم، اونحجا هم از سال 2015 دیگه چیزی ننوشتی!
    کجایی پسر؟! دلکون برات تنگ شده :(

    پاسخحذف
  51. ای آرش بی معرفت

    پاسخحذف
  52. آرش یه پیام بده
    ما تو رو هیچوقت فراموش نمیکنیم

    پاسخحذف
  53. آرش عزیز، من از وقتی که نوجوون بودم و دبیرستان میرفتم نوشته هات رو میخوندم. رک راست صمیمی نوشتی ادم باصفا وقتی وبلاگ مانند تو رو می خونم به انسانیت امیدوار می شوم سالهاست نوشته ها تو می خونم مانند بعضی ها شانس نداشتم که بتونم مهاجرت کنم لاتاری هم بر نده نشدم من خوش خیال کاملا برنده شدن لاتاری الکی نیست برنامه داره از برندگان لاتاری مهاجر سرا که کسی یود دو سال پشت سر هم برنده شده بود!!!!! آرش عزیز فراموشت نمی کنم به منم سر بزن
    www.shahrghese.blogsky.com

    پاسخحذف
  54. ارش عزیز خوش به حالت رفتی
    حیف عمر من که گذشت اینجا وقتم تلف کردم به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را خدا اخر عاقبت ما را هم بخیر کنه

    پاسخحذف
  55. سلام
    از دوران راهنمایی و دبیرستان مطالبت رو میخوندم یه جوری معتاد اینجا میشدم . به زندگی امیدوار میشدم انرژی میگرفتم از اینجا .
    الان شاید بیش از ۱۰ سال گذشته و من هنوز از یاد نبردمت و حتی ادرس وبلاگت از چیزاییه که دقیقا تو ذهنم حک شده.
    همش یه حسی بهم میگه همه رو غافلگیر میکنی و یه روز میای انگار نه انگار که نبودی و پست های جدید میزاری . به امید اون روز هر چند ماهی یه بار سر میزنم.
    یه گربه داشتی اسمش فک کنم ببو گلابی بود

    پاسخحذف
  56. درسته منم امیددارم برگرده

    پاسخحذف
  57. شاشیدم به خودم تا وبلاگتو پیدا کنم داشتم دنبالش میگشتم تا تو pc قدیمیم پیداش کردم
    میشه بنویسی دوباره ؟

    پاسخحذف
  58. سلام آرش جان. نمیدونم اینو میخونی یا نه ولی گفتنش ضرر نداره!
    من وقتی نوجوون یودم وبلاگ تو رو اتفاقی پیدا کردم و از اولین پست شروع کردم به خوندن و یه دونه رو هم جا ننداختم! اون موقع ها که دوست داشتم بیام خارج از ایران، وبلاگ تو یکی از تنها امیدهام بود که نمیذاشت هدفم از جلو چشمم دور بشه! الان 5 سال هست که ونکوور زندگی میکنم و هنوز هر ماه میام اینجا ببینم هستی یا نه!
    من روانشناسی میخونم و یه چیز که باهاش مواجه شدم که همه ی طرفدارای این بلاگ از جمله من بهش گرفتار شدیم Parasocial Relationship هست. یعنی با اینکه تو رو ندیدیم فکر میکنیم تو دوستمون هستی. الان که 6 سال هست پست نمیذاری واسه همه ی ما مثل از دست دادن یه دوست قدیمی میمونه.
    لطفا یه آپدیت از خودت بذار. من توی اینستگرم پیدات نکردم با arash232. ولی توی توییتر هم که پیدات کردم فایده نداشت!

    پاسخحذف
  59. ایننن همهههه مدت چجوری سری به اینجا نزدی

    پاسخحذف
  60. ارش جان نمی خواهی یک خبری از خودت بدهی؟

    پاسخحذف
  61. رفتی که رفتی ... امیدوارم حالت خوب باشه و خوش باشی.

    پاسخحذف
  62. جاکش،
    بیا یه خبری از خودت بوده.

    پاسخحذف
  63. امیدوارم هرجا هستی سلامت باشی ❤️

    پاسخحذف
  64. هشت سال گذشته و هنوز نیومدی تو وبلاگ!

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.