۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه

مهاجرت و تربیت فرزندان


در مورد تربیت فرزندان حرف های زیادی وجود دارد که البته جای آن در اینجا نیست و کتاب های زیادی در این مورد وجود دارد که می توانیم به آنها مراجعه کنیم و از خواندن آنها استفاده کنیم. حتی در منابع علمی تربیت فرزندان نیز نظرات متفاوتی وجود دارد که به نظر من هیچ قطعیتی در آنها وجود ندارد و باز هم ممکن است که یک نفر تنها با علم و تجربه شخصی خودش بتواند فرزندانش را به درستی تربیت کند. در دوران قدیم شیوه های سنتی تربیت فرزندان با توجه به فرهنگ حاکم در جامعه بسیار کارساز بود و مخصوصا در کشورهایی مثل ایران که زندگی گروهی در آن جریان داشت جامعه به عنوان مقیاس بزرگ تری از خانواده نقش زیادی را در تربیت فرزندان به عهده می گرفت ولی امروز با توجه به دوران گذر چنین جوامعی در جهت مدرنیزه شدن مسئولیت بیشتری بر دوش خانواده است و آنها باید آگاهی خودشان را نسبت به تربیت فرزندان همگام با جامعه ای که در آن زندگی می کنند بالا ببرند.

متاسفانه مهاجرت از کشوری مثل ایران به کشور پیشرفته ای همچون آمریکا یک جهش زمانی مضاعفی را در امر تربیت فرزندان ایجاد می کند که خلا و یا فاصله نسلی میان والدین و فرزندان را چندین برابر می کند. یک پدر و مادر ایرانی که در آمریکا بچه دار می شوند و یا بچه خردسالشان را در آمریکا تربیت می کنند هر چقدر که با فرهنگ و زبان و امور تربیتی آمریکا بیگانه باشند به همان اندازه نیز با روحیات فرزند خود بیگانه خواهند شد و میزان درک متقابل میان آنها و فرزندانشان کاهش پیدا خواهد کرد. ولی با وجود تمام این فاصله های نسلی میان والدین و فرزندان خطری که امر تربیت فرزندان را در خانواده های مهاجر ایرانی تهدید می کند همچنان چیز دیگری است که من می خواهم نظر شما دوستان عزیز و مخصوصا بانوان گرامی را به آن جلب کنم.

به نظر من بزرگترین خطری که خانواده های مهاجر ایرانی را در امر تربیت فرزندان خود تهدید می کند خطر ریزش تربیتی است که متاسفانه در بیشتر خانواده های مهاجر رخ می دهد. ریزش تربیتی واقعه ناخوش آیند و مخربی است که به علت سست شدن یکی از پایه های اساسی تربیت فرزند بر طبق موازین و ارزش های جامعه صورت می گیرد. در این ریزش تربیتی, فرزند اعتماد و باور خود را نسبت به والدین از دست می دهد و دیگر آنها را واجد شرایط تربیت خود نمی داند. بر خلاف باور عمومی این ریزش تربیتی حاصل گفتار و یا دستورهای تربیتی از جانب والدین نیست بلکه حاصل عملکرد و رفتار آنها است که به شیوه ناخودآگاه عمیق ترین تاثیر را بر روی فرزندان می گذارد. 

یک فرزند همواره والدین خود را با افراد دیگر جامعه مقایسه کرده و رفتار و مهارت های اجتماعی آنها را ارزیابی می کند و اگر آن خانواده مهاجر باشد متاسفانه خیلی زود فرزند آنها متوجه عدم مهارت های اجتماعی والدین می شود و این مسئله زمینه عدم اعتماد به آنها را برای فرزند رقم می زند و به دنبال آن اگر به هر دلیلی ارزش های جامعه حتی به خاطر تفاوت فرهنگی توسط والدین آنها نقض شود ریزش تربیتی رخ می دهد و کنترل امور تربیتی به کل از اختیار والدین خارج می شود.

اگر بخواهیم به طور خیلی ساده و خاص عوامل ریزش تربیتی یک خانواده ایرانی را که به آمریکا آمده اند بررسی کنیم می توانم به نکات زیر اشاره کنم.

1- دروغ. اگر یک فرزند در آمریکا ببیند که پدر و یا مادر او به هر دلیلی و با آگاهی و قصد قبلی چیزی را به کسی می گوید که خلاف واقع است یکی از اصلی ترین زمینه های ریزش تربیتی در او شکل می گیرد. او هرگز نمی تواند بپذیرد که والدین او دروغگو هستند و اگر چنین اتفاقی بیفتد او بر طبق موازین جامعه آمریکایی اعتماد و باور خود را نسبت به آنها از دست خواهد داد و در پی آن دیگر هیچ امر تربیتی دیگری چاره ساز نخواهد شد. برای یک کودک در آمریکا اصلا مهم نیست که شما روزی صد بار بگویید دروغ بد است بلکه مهم آن است که هرگز در زندگی خود دروغ نگویید. در ایران این مسئله تا حدودی قابل ترمیم است زیرا دروغ مصلحتی در جامعه و فرهنگ ایرانی پذیرفته شده و حتی تا حدودی اجباری است و هر دروغی را می توان برای کودک توجیه کرد ولی در امور تربیتی آمریکا چنین چیزی امکان پذیر نیست زیرا دروغ در هر شکل و صورتی که باشد زشت است و فرد دروغگو غیر قابل اعتماد است.

2- پرخاش و خشونت گفتاری و فیزیکی. یکی دیگر از مهم ترین عوامل ریزش تربیتی در خانواده های ایرانی مهاجر به آمریکا پرخاش و خشونت کلامی است که اگر احیانا به خشونت فیزیکی نیز منجر شود اثرات ویرانگر بیشتری به همراه خواهد داشت. در ایران به سر و کله هم کوبیدن و یا صدای خود را بلند کردن و داد و بیداد لااقل در زمان ما بسیار عادی بود و ما همیشه شاهد دعواهای فیزیکی بودیم. بنابراین اگر پدر و مادر ما با کسی دعوا می کردند برای ما بسیار عادی بود و ممکن بود که ما هم در حمایت از آنها از خودمان خشونت نشان دهیم. ولی در آمریکا خشونت گفتاری و مخصوصا خشونت فیزیکی فقط مختص مردم خلافکار و مجرم است و برای یک کودک در آمریکا چنین تعریف می شود که خشونت جرم است و فقط یک مجرم از خودش خشونت نشان می دهد. بنابراین اگر والدین ایرانی بنا به سنت های خودشان حتی یک خشونت در حد پس گردنی و یا پیچاندن گوش که برای ما مثل نوازش بود انجام دهند کودک آن را با معیارهای ایرانی نمی سنجد بلکه آن را با معیارهای غالب جامعه آمریکا می سنجد و بنا بر آن والدین را مجرم می داند و حکم عدم صلاحیت آنها را برای تربیت خود صادر می کند.

3- نیرنگ و حیله و یا به قول ما زرنگ بازی. هر رفتاری که از جانب ما زرنگ بازی به حساب می آید برای کودکی که در آمریکا بزرگ می شود یک خلاف و عدم احترام به حقوق شهروندان دیگر به حساب می آید. بسیاری از ما ممکن است یک اشتباه محاسباتی فروشنده را اگر به نفع ما باشد نادیده بگیریم و بعد به دوستمان بگوییم که آن یارو مثلا این قیمت را برای من کم زد و من هم به روی خودم نیاوردم. شاید این مسئله برای ما خیلی کم اهمیت باشد و یا شاید ما برای خودمان توجیهی داریم که مثلا این شرکت های بزرگ فروشنده آنقدر سر ما را کلاه می گذارند که اگر من هم یک جایی سود کنم جبران یک درصد آن هم نمی شود. ولی این مسئله به ظاهر کم اهمیت بر روی ذهن یک فرزند تاثیر بسیار مخربی می گذارد. یا اگر شما خارج از صف در جایی وارد شوید و یا در هنگام رانندگی زودتر از حق خودتان حرکت کنید شاید به نظر شما اهمیتی کمی داشته باشد ولی این حرکت ها تاثیر مهیب و غیر قابل برگشتی را بر روی کودکان خواهد گذاشت به طوری که حتی اگر شب و روز بنشینید و از احترام به حقوق دیگران سخنرانی کنید تصویر آن حرکت های غیر ارزشی در آن جامعه از ذهن کودک پاک نخواهد شد و به مرور اعتماد خودش را نسبت به شما از دست خواهد داد.

4- نقض حریم خصوصی و محدودیت های فرهنگی. به کودک در جامعه آمریکا آموزش داده می شود که همواره می تواند در چارچوب های تعریف شده اجتماعی حریم خصوصی خودش را حفظ کند. والدین حق دارند که به خاطر مسئولیتشان در قبال تربیت فرزندان و با توجه به محدوده سنی فرزند تا قبل از هجده سالگی تا حدودی به حریم خصوصی آنها وارد شوند ولی مشکل در آنجا ایجاد می شود که تعریف محدوده حریم خصوصی یا باندری در جامعه ایران و جامعه آمریکا در سنین مختلف رشد فرزند بسیار متفاوت است. از طرف دیگر یک فرزند در آمریکا خودش را محق داشتن آزادی هایی می بیند که در جامعه وجود دارد ولی ممکن است با موازین سنتی یک خانواده ایرانی مقایر باشد و طبق منطق و معیار جامعه آمریکا این آزادی از او سلب شود. تشدید و عدم توجه کافی به این تناقض های فرهنگی می تواند منجر به ریزش تربیتی شود مخصوصا در زمانی که فرزند به سن بلوغ خود نزدیک تر می شود.

البته عوامل دیگری هم وجود دارد که ممکن است امر تربیت کودک را برای یک خانواده مهاجر بسیار مشکل و یا حتی ناممکن سازد و اگر کسی که فرزند دارد به این نکته ها توجه نکند هرگز نمی تواند مهاجرتی موفق را برای خود و خانواده اش رقم بزند.

۱۴ نظر:

  1. با سلام خدمت آرش عزیز
    به موضوع خیلی خوبی اشاره کردید
    ممنون از وقتی که میذارید
    اگه امکان داره در مورد وضعیت اقتصادی آمریکا در حال حاضر و در این روزها مطلب بنویسید و
    اوضاع اقتصادی رو با روزای اول ورودتون به آمریکا مقایسه کنید
    با تشکر

    پاسخحذف
  2. رفیق این کلمه "ریزش تربیتی" رو تو چه قوطی عطاری تو امریکا پیدا کردی ؟عطاری که فکر نکنم تو امریکا باشه. هست؟ اصطلاح کشف میکنی؟

    پاسخحذف
  3. سلام حال شما خوبه؟
    من محمد هستم از ایران حدود یک ساله که به وبلاگتون میام و مطالبتون رو توی سایت مهاجر سرا میخونم ولی تا به حال نظر ندادم این مطلب رو که خوندم دیدم که واقعا حیفه نظر ندم واقعا که قلم توانایی دارید من به شخصه اکثر مطالبی رو که مینویسید با ذوق و شوق میخونم چون میدونم که قراره به علمم افزوده بشه و یا ذهنم در یک جهت تازه باز بشه خیلی ممنون از مطالب خیلی بسیار ارزشمندتون به نوشتن ادامه بدید
    موفق باشید.

    پاسخحذف
  4. سلام ارش جان
    به نکته های خوبی اشاره کردی ولی راهکارشو نگفتی . خوب برای مایی که تو فرهنگ قاراش میش ایران بزرگ شدیم چطور میتونیم با تربیت اجتماعی اونجا خودمونو همسو کنیم؟ و بچه هامون هم بتونیم به بهترین نحو تربیت کنیم؟
    اشکان

    پاسخحذف
  5. سلام آرش جان،
    عالـــــــی بود، بیشتر این مواردی که گفتی برای خود من اتفاق افتاده یا هر روز در حال رخ دادن هستش، به نظر من ریشه این مشکلات دروغ هستش، دروغ حکومت به مردم، دروغ مردم به حکومت، دروغ مردم به مردم، دروغ والدین به فرزندان و درنهایت دروغ فرزندان به والدین و از همه مهمتر دروغ به خود.
    آرش جان امیدوارم این بحث رو ادامه بدی... موضوع خیلی خوبیه
    معین

    پاسخحذف
  6. آرش جان عالی بود این پست واقعا لذت بردم
    از طرف اکثریت خاموش! خواننده هایی که میخونن اما کامنت نمیذارن ؛)
    (احسان)

    پاسخحذف
  7. آره والا، اگه یه خورده از این تریبیت کردن هات رو بلد بودی، الان سارا کوچولو رو پر ننداخته بودی!! البته شوخی می کنم. ش.د.

    پاسخحذف
  8. بالاخره امشب بعد از دوسال بصورت جسته و گریخته خواندن این وبلاگ به پایان رسید.!!
    بقول معروف ختمش کردم..!!
    همچنان منتظر پست های بعدیت هستیم.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. ختم وبلاگت مبارک محمدیاش صلوات بلند بفرستن غیر محمدیاش هم تشویق
      حالا جوگیر نشی بری شعبه دو آرش بزنی

      آرش جان بزرگ بنویش بزن به شیشه بلاگت آرش هیچ شعبه دیگری ندارد ما ایرانیها را که میشناسی تا یک کار میبینیم گرفته و یاد میگیریم سریع شعبه به نام هم میزنیم تازه اصلی هم خودمون هستیم اونی که پانزده سال قبل ما بوده فرعی هستش

      آقا شوخی کردم به دل نگیر آرش که طنزش کم شده گفتم تا بیماری مهاجر سرا و نگرفته یکم طنز بریزیم یادش بخیر یک زمانی مهاجر سرا واقعا مهاجر سرا بودش و همه گپ میزدیم الان شده کتاب قانون مهاجرت
      آرش موفق باشی شما که چهارده تا بچه نداری که بفهمی تربیت یعنی کشک باید بکشیشون تا بزرگ بشن زیاد به فکر تربیت بچه نباش بچه عملا غیر نرمال میشه بعدشم توی بچه های بعدی دیگه در توان و زمانت نیستش پس بچه اول و موش آزمایشگاهی نکن این کتابهای تربیتی و بخون و بریزش دور یکی از اقوام ما بد ضربه ای از همین کتابها خوردش عملا بچش غیر قابل کنترل شدش یک مدت آموزش آبگوشتی مجبور شد بده به بچش فقط یک چیز به بچت یادت بده یک انسان باشه دو انسان درستی باشه سه بدرد جامعش بخوره تمام از چهارده سالگی خودش میدونه باید چیکار کنه موفق باشی

      حذف
  9. درمورد این آخری میشه یکم توضیح بدی؟ من هنوز با خودم درگیرم که یه بچه تو چه سنی چه آزادی‌هایی باید داشته باشه

    پاسخحذف
  10. بسيار شيوا مسائل را توضيح مى دى كه آدم قشنك بره درون ماجرا و بياد بيرون ممنونم مرسى

    پاسخحذف
  11. سلام مطالب جالب بود و ای کاش میشد به جای هر جفنگی که عزیران سرکار میگن اینهارو روزی صد با تو تلویزیون و رادیو میگفتن یا بجای هر شعار مزخرف و بی کاربردی اینها رو روی تابلو ها بزنن تا بفهمیم تبو در جامعه دروغه نه تار مو بدی در جامعه تزویره نه مچ دست و پا ما ملت باید یاد بگیریم جواب ندیم بجای دروغ گفتن صبر کنیم بجای عجله کردن حق هم رو نخوریم بجای هول زدن آزادی ها خودشون میان وقتی دروغ نگیم تجاوز نمی کنیم فقط سکس رو نمی بینیم چون به خودمون دروغ نمی گیم و دخترامون امنیت رو در تمامی ابعاد پیدا می کنن.
    من کاری به آمریکا و انگلیس ندارم اینها اصوله که بجاش ماها استمنا یاد گرفتیم و طهارت از جنابت اما مغز جنب خیلی بده دوستان من

    پاسخحذف
  12. سلام از آشناییتون خوشحالم.من خودم به شخصه تربیت بچه رو کار دشوار وبزرگی میدونم،وکساییکه تو این کار موفق بودن رو واقعا تحسین میکنم...من معتقدم که پدر و مادری که باعث بدنیا اومدن بچه میشن،دربرابرش مسئولیت سنگینی دارن،چون اون نوازاد به اختبار این پدر و مادر پا بدنیا گذاشته وشخصیتش تو این خونواده شکل میگیره...

    پاسخحذف

لطفا اگر سوال مهاجرتی دارید به تالار گفتگوی مهاجرسرا که لینک آن در پایین وبلاگ است مراجعه نمایید.
اگر جواب کامنت ها را نمی دهم به خاطر این نیست که آدم مهمی هستم و یا کلاس می گذارم و قیافه می گیرم بلکه فقط به خاطر این است که اعتقاد دارم آنجا متعلق به خوانندگان است و بدون دخالت و تصرف من باید هر چیزی را که دلشان می خواهد بنویسند.