من اصلا آدم سیاسی نیستم یعنی اصولا سیاست با خمیرمایه من سازگاری ندارد. آدم سیاسی در درجه اول باید دگم و یک دنده باشد و بر روی عقاید خودش تکیه کند در حالی که من در جواب هر کسی که یک نظریه سیاسی را از خودش در کند می گویم که بله البته شما هم درست می فرمایید. راستش اصلا نمی توانم به خودم بقبولانم که هیچ قطعیتی در سیاست وجود داشته باشد و برای همین هم پافشاری و تکیه بر یک عقیده برایم بسیار دشوار است. ولی بسیاری از آدم ها به راحتی فراموش می کنند که عقاید سیاسی گذشته آنها آبکی از آب درآمده است و دوباره خودشان را از تک و تا نمی اندازند. اصولا آدم سیاسی باید چنین وجهه ای داشته باشد تا نگذارد سستی و دو دلی در عقایدش رخنه کند و در نتیجه بتواند عقاید خود را به دیگران هم بتپاند. یک آدم سیاسی اگر صد درصد از تحلیل های خود مطمئن نباشد نمی تواند در کار خود استوار بماند و با سخنرانی های پر شور خود دیگران را هم به پیروی از خود وا بدارد.
در ضمن آدم های سیاسی معمولا از عقاید خودشان با سوار شدن بر روی موج های اجتماعی محافظت می کنند. کاری که متاسفانه من اصلا استعداد آن را ندارم. هر شعاری که مد روز است را به طریقی به عقاید سیاسی خودشان می چسبانند و آن را دوباره به خورد خلق الله می دهند. یک مرتبه می بینید که طیف های مختلف سیاسی که صد و هشتاد درجه با هم مخالف هستند دارند یک حرکت اجتماعی و یا یک رویداد مد روز را در جهت عقاید خودشان تفسیر می کنند و حتی آن را همسو با خط سیاسی خود می دانند. اگر هم یک رویداد ناگوار اتفاق بیفتد می گویند که اتفاقا من این را از قبل پیش بینی کرده بودم و حتی در مورد آن هشدار هم داده بودم. یک مشت حرف چرت و پرت که در بهترین حالت آن هیچ تاثیری در سرنوشت مردم ندارد و در بدترین حالت آن هم مردم را بدبخت و ذلیل می کند. اگر این همه وقت و انرژی را که مردم ما در مورد سیاست بازی صرف کرده بودند در جهت یادگیری علم صرف می کردند الآن کشور ما سرآمد تکنولوژی در جهان شده بود. متاسفانه سیاست در میان مردم کشور ما چنان فراگیر شده است که کمتر ایرانی را پیدا می کنید که برای خالی نبودن عریضه هم که شده از خودش یک نظریه سیاسی در ندهد.
بعضی ها اعتقاد دارند که سیاسی شدن مردم ما به این خاطر است که سرنوشت آنها به سیاست گره خورده است ولی من فکر می کنم که اتفاقا همین سیاست بازی ها سرنوشت مردم را به خودش گره زده است. اگر مردم ایران به جای پیروی و حمایت از گروه های مختلف سیاسی و اجتماعی و مذهبی در طول تاریخ کمی بر روی سواد و دانش و احیانا شعور خود کار می کردند و به جای پیروی کردن از این و آن اندیشیدن را فرا می گرفتند دیگر کسی نمی توانست به سادگی آنها را با خود به سمت منافع شخصی و گروهی خود بکشاند. البته در تمام کشورهای جهان چنین افرادی وجود دارند که کورکورانه تبعیت می کنند ولی متاسفانه تعداد چنین افرادی در کشور ما نه تنها در قشر کم سواد بلکه در قشر تحصیلکرده و به اصطلاح روشنفکر هم کم نیست. نتیجه اش چنین می شود که مردم برای تصمیم گیری به جای این که منافع شخصی و رفاه و اوضاع عمومی خودشان را در نظر بگیرند منافع تلقین شده از طرف سیاستمدارانی را می پذیرند که هیچ سنخیتی با منافع شخصی و اجتماعی آنها نداردو در نتیجه برآیند تصمیم های مردمی هم چیزی نیست که آنها واقعا می خواهند بلکه تبلور سیاستهای تحمیلی از طرف گروه های مختلف سیاسی است.
حالا اگر نظر من را به طور ساده در مورد تحولات اخیر بخواهید چنین می گویم که اصولا من با خوشحالی مردم خوشحال می شوم و از درد و رنج آنها ناراحت می شوم. اگر یک خری از راه می رسد و کمی فشار را بر روی مردم کم می کند می گویم که خدا عمرت بدهد و اگر فشار را بر روی مردم زیاد کند می گویم خدا عذابت دهد. وضعیت ما دیگر از دورنما و دراز مدت گذشته است و باید زمان حال را بچسبیم زیرا با ادامه این تحریم ها و ادامه روند تخریب منابع زیست محیطی و ادامه سیاست های فشار اجتماعی و اقتصادی و ادامه بحران بیکاری همه چیز از درون خواهد پکید و دیگر کشوری به نام ایران نخواهد ماند که ما بخواهیم غصه آینده آن را بخوریم. بنابراین اگر حتی به جای آقای کلید به دست خود رئیسش هم بیاید و به طور نرم یا سخت قهرمانانه کند و کمی فشار را از روی مردم کم کند من باز هم خوشحال می شوم و از این کار او خوشم می آید. از این که تیم فوتبال ایران و امریکا با هم بازی کنند خوشحال می شوم. از این که مردم راحت تر بتوانند ویزای کشورهای خارجی را بگیرند خوشحال می شوم و دوست ندارم که ببینم به بهانه های مختلف پسران و دختران جوان را در سطح شهر آزار بدهند.
در زمان انقلاب در کشور ما همه از پیر گرفته تا جوان سیاسی بودند. پیرها که مردند و خدایشان رحمت کنند. جوان ها که در آن زمان دانشچو و کارگر و کارمند بودند الآن بزرگسال هستند و در داخل و در خارج از ایران هنوز هم دارند تاپاله ای را که در آن زمان ساخته اند هم می زنند و هنوز هم همچنان بر عقاید سیاسی خود راسخ هستند. بچه ها هم که چیزی حالیشان نبود و مثل من تا به خودشان بیایند سیاستمداران متعالی گند خودشان را تثبیت کرده بودند. بقیه هم که بعد از انقلاب به دنیا آمدند و ول معطل بودند و خودشان هم نفهمیدند که چه بلایی به سرشان آمده است و فکر می کردند که وضعیت آنها آنچنان است که باید باشد و دنیا همین است.
اصلا از این موضوع بگذریم بهتر است. خدا به همراهتان
آرش دستت در نکنه.
پاسخحذفقربون این ادبیاتت برم من. عالی می نویسی. ایام به کام
پاسخحذفآرش جان خوشحالم که برگشتی. این اعتیادی که تو داری مار و هم به فنا داده
پاسخحذفچرا؟
پاسخحذفآرش جان من این پستت و در سه زمان خوندم یک جاهایشو تکراری یک جاهایشم فکر کنم نخوندم برای استراحت میام بین درس یک نگاهی میندازم و میرم من با کمی از این بحث مخالفم ولی تقریبا میتونم بگم این ند سالی که برگشتم میبینم داره هر سال یک اتفاقات سیاسی میفته که زیاد نمیشه به نظرهای سابق دل بستش من بیست هفت روز قبل از اینکه احمدی ریس بزنه من فهمیدم قطعا خودش با نگاه در گذشتش و اطرافیانش ولی امروز میبینم مردم برعکس دارن حرکت میکنند یعنی مردم به یک سکوت سیاسی رسیدن زیاد سیاست براشون دیگه مهم نیست دارند نرمال میشن به اخبار سیاسی کمتر توجه میکنند مگر تاثیر اقتصادی داشته باشه الن براشون فقط اقتصاد مهم شده یعنی میتونم بگم جای اقتصاد و سیاست تغییر پیدا کرده می تونی این و توی سایتهای خبری و نظرهای مردم ببینی بیشتر در زیر خبرهای اقتصادی نظر میگزارند و سیاسیها جز فوش اونم چندتا توجهی ندارند که فکر میکنم چندتاشم از خارج که هنوز با ایران جدید بعداز تحریمها آشنا نیستند این تحریمها نوعی انقللاب بودش مردم ما واقعا گرسنه شدن آرش جان سیاست براشون نان نمیشه عقاید مذهبیشون بشدت کاهش پیدا کرده یعنی تمام کارها معکوس شده مردم حرف زدن در مورد مذهب و سیاست و رها کردن فقط امروز اقتصاد براشون مهم هستش البته استثنا هستش کتابهای درسی با وجود اینکه دیگه از شستشوی مغزی گذشته فکر کنم تا سال دیه بخونیم ما یک محمد و یک حسن داریم روی هم رفته چندتا نبی داریم ولی باز هم بی تاثیر کلا تاثیر مانیتیسم همینه هر کشی و هر چقدر بکشی بالاخره رها میشه باید ببینی اون زمان کدام سمت گرفته ای خلاصه گاو مش حسن هم مرد
پاسخحذفدقیقا
حذفدقیقا درست میگی آرش , واقعا این وبلاگ یک کلاس روانشناسی فوق العاده است . مثل همیشه یک مطلب جدید و مفید یاد گرفتم که نباید میزان توجه ما به سایست بیشتر از علم و دانش باشه
پاسخحذفیه بنده خدایی نمیدونم اسمش چی بود یوهو بود یاهو بود گوگل بود . خلاصه گفت این یارو کلید بدست گرگ تو لباس میش باخودم گفتم مرتیکه داره حرف مفت میزنه بعد یه ذره فکر کردم دیدم آخه تو این چند سال عمر شکوهههههههههمند انقلاب کی راست گفت که این دومیش باشه خلاصه این مملکت مثل یه مریض سرطانی شده که بیماری همه جاشو گرفته ودیگه هیچ امیدی بهش نیست .آخه مشکل که فقط اقتصادی نیست .هزاران مشکل دیگه هم وجود داره.
پاسخحذفافرین مشکل فقط اقتصاد نیست ولی چند درصد مشکلات مردم دارند که با پول حل نمیشه بعدشم مشکلات اقتصادی 80 درصد و مشکلات فرهنگی 15 درصد مشکلات مردم شده یادتون باشه فرهنگ و نمیشه بک یک گرسسنه یاد داد مگر سیرش کنید تا اقتصاد کشوری درست نشه فرهنگ اون و سیاست اون درست بشو نیستش همین ایران با به وجود امدن مشکلات اقتصادی چقدر دزدی و فحشا و کلاهبرداری و بی سوادی و آرادی و هر چیزی که به فرهنگ وربط داره و ضد اون هستش زیاد شده و ببینید چقدر مشکلات سیاسی زیادتر شده آدمی که پول نداره گشنه هست قرمه سبزی نمیخوره که کلش بوی قرمه سبزی بده اونهایی که فکر میکنند جوهر پرینتر خراب یا ژیان پنچل میشه مشکل از سیاست خوب فکر کنند
پاسخحذفبه نظرم نمیشه حکم صادر کرد که همه همینند و در مواضع سیاسی همیشگی باقی می مانند یا مانده اند.
پاسخحذفنمونه های عینی اش هم گنجی,سروش,افشاری که از تبعیت ولایت فقیه رسیده اند به سکولار.
تاج زاده ,حجاریان,علوی تبار,محسن میردامادی و .. عوض شدند و هزینه اش را دادند یا می دهند همچنان.
و تستی که نشون بده آدمی تفییر کرده به نظرم رفتارش و هزینه دادنش میتونه باشه.
و این ها نمونه های واقعی تفییر در عقاید سیاسی هستند بنابرین همیشه نمیشه جریان موج سواری محسوب بشه.(علی رغم موافق با مخالف بودن با اینها می نویسم و مقصود اشاره به تفییر نگرش اونهاست)
رفتار سیاسی رفتاری پیچیده است.
در خود آمریکا هم راجع به روال عوض شدن "کندی" حرف ها زده شد و یا مثال خوبترش "بوش" که میگفتند :تا قبل از سال 2001 آدمی انزواگرا بوده و بعد از اون دیدگاهش تغییر کرده ودچار شوکی شده که اون جنگ ها رو راه انداخت.
یک گروه های ایرانی برون مرزی هم هستند که به ظاهر سالهاست تفییری نکردند چرا که فرصت بودن با واقعیت های جامعۀ پیچیده رو نداشتند و کمترین رابطه رو با جامعۀ ایران دارند.
در هر صورت خواستم پرانتزی میان صحبتهای شما باز کنم و بگم این امکان تغییر در روش و با نگرش هم ناممکن نیست .البته از نظر من.
نگار
چيزي كه در اين سي سال ديدم نه سياست كه فقط و فقط دروغ..دروغ.. دروغ ..شيادي..شيادي.. و شيادي بوده !
پاسخحذفمردم هم متاسفانه عادت كرده اند كه دروغ شيرين را به واقعيت تلخ ترجيح بدهند.
دورغگويان وشيادان هم از اين علاقه مردم به دروغ شنيدن نهايت استفاده را برده اند و ميبرند.
آينه
الان داشتم تو آرشیو هاجر نامه رو میخوندم , تو این فکر بودم آرش تو واقعا کی هستی ؟ یک دانشجوی دکتری ادبیات فارسی هم نمیتونه اون طوری شعر بگه ؟ تو واقعا کی هستی یا بهتره بگم چی هستی ؟ حرفا هایی که میزنی مثل اینکه از ذهن ما قبلش خبر داشته باشی ؟ چرا جذابه ؟ اصلا تو واقعا آمریکایی ؟ چرا درحالیکه از همه زندگی شخصیت برامون گفتی بازم ناشناخته ای ؟ چرا ؟ چرا تو اینقدر شخصیت عجیب و غریبی هستی ؟
پاسخحذفتو کی هستیو چی هستی فقط خدا میدونه
حذفحل این معما منو کرده دیوونه
اینارو ول کنین فقط به من بگین ناتاشاگادوین کیه ؟
حذفخانم گادوین مادر آرش جان هستند. آرش جان دو رگه ایرانی و روسی هستند
حذفپس ناتاشا کیه ؟ ما تا خود آرش راستش رو بهمون نگه باور نمی کنیم
حذفآرش مهم نیست کیه مهم اینه یکی از ماست مرز چرا تعیین کنیم آرش هم یک انسان مثل همه انسانها متفاوت آرش قبلا اشاره به نویسنده بودنش کرده و اینکه شعرش خوب هستش دلیل ضمینه قبلی و حسی که اون لحظه داشته معمولا گفتن شعر بعداز دانش به حس و حال خیلی نزدیکه کلا چیز حسی هستش من استاد ادبیات بی سوادم دیدم سال پیش بیرونش کردیم و ادم زیر دیپلم با توانایی بالای ادبیاتی هم دیدم همین اخوان ثالث پدر شعر نو از دیپلم تا کجا ها که نرفتش این که آرش از آن چیزی میگه که در دلمون میگذره شاید به خاطر اینه که از دل خودش میگه هرچه از دل براید به دل مینشیند
پاسخحذفاون دوستمون که گفته بود بجای سیاست دروغ شما دیدن خوب سیاست کثیف تر از دروغ عزیزم سیاست یعنی شما مغز مردم و به بازی بگیرین و با دستکاری در روانشون به خواصتهاتون برسین که این جمله من خیلی شبیه معنی لغتشم هستش نباید بیشتر از این انتظار داشته باشید از سیاست
مشکل اصلی ما در ایران این دروغها نیست ریشش مصلحت هستش انقدر مصلحتی کار کردیم که دیگه مصلحت نیست مصلحت و در نظر بگیریم وقتش پرده ها برن کنار قبل از اینکه دیر بشه مهم هم نیست مردم چقدر وحشت زده بشن
ناتاشاگادوین همون کسیه که باید همیشه راز باشه تا شما همیشه یک سئوال بی جواب داشته باشینیا اینکه قبلا این بلاگ به اسمش باز شده چون خودش چیزی ننوشته آرش جان ادامش دادن یا اینکه مودونوم ولی نو مو گوم
واقعا کاملا حقیقت هست. خیلی خوب بیان کردید. واقعا هرچی بدبختی میکشیم از همینه.
پاسخحذف